نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: مشکل من .. یک نوجوان !

1518
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12435
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل من .. یک نوجوان !

    سلام دوستان ..
    اسمم ساراست و 16 سالمه ..

    راسش نمیدونم از کجا شروع کنم مشکلاتمو بگم ، پس ببخشید اگه یکم قاطی پاتی و بی ربط شد !

    این سال تحصیلی اصن برام خوب نبود .. تازه وارد دبیرستان شدم و سه ساله سمپادیم ! راسش با افراد کلاس و مدرسه یکم آشنایی دارم چون هممون از مدرسه راهنمایی سمپاد اومدیم دبیرستان
    پارسال ک خیلی خوب بود ، من و دوستام ی اکیــپ 6 نفره بودیم ! خیلی صمیمی بودیم و شاد .. باهم درس میخوندیم مشکللاتمونو بهم میگفتیم و ...
    در ضمن فضای کلاسم صمیمی بود .. البته همیشه ی چند مورد پیش میاد ک ازشون خوشتون نیاد ولی خب در کل همه باهم میساختیم !
    امسال کلاسامون بهم خوردن :/
    فقط از اون اکیپ 6 نفره مون .. من و زهرا تو ی کلاس بودیم !
    زهرا وضعیت درسیش عالیه ! ولی خیلی کم حرف و یکمم منفیه .. منظورم دیدشه ! دید منفی داره ! برا ی چیز کوچولو نق میزنه و هم اعصاب خودشو هم منو خورد میکنه .. خیلی سعی کردم کمکش کنم ولی نمیشه !

    مثلا براتون مثال میزنم ..
    میره پا تخته .. قشنگ همه رو جواب میده بعد فک کنید معلم ی سوال مفهومی میده ... و کل کلاس باهم سعی میکنیم حلش کنیم و هر کی ی نظری میده ..
    حالا اخر سر با کمک کلاس جواب میده و بیستشم میگیره ! حالا مشکل چیه ؟ اینه ک میاد میشینه سرجاش شروع میکنه ب بد و بیراه گفتن ب معلم ک اغا این چ سوالیه تو ب من دادی و ... ! :||||
    میگم زهرا .. اخه بیستتو ک گرفتی .. تازه معلمم کلی تحسینت کرد مشکلت چیه اخه ؟
    میگه بهرحال و دوباره نق میزنه ..
    حال منم گرفته میشه ..

    _______

    مشکل دیگه م هم اینه ک اصن دیگه صبح ها با شور و شوق برای رفتن ب مدرسه بیدار نمیشم :/
    یجورایی اصن از مدرسه و کلاسمون متنفر شدم ! از افراد کلاسم همینطور ..
    خیلی سعی کردم دید مثبت پیدا کنم ولی نشد ...
    ب نظرم خیلی لوس و .. نمیدونم چی ولی ب دلم نمیشینن ..
    نه اینکه مغرور باشما .. نمیتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم :/
    درحالیکه تا دو یا حتی ی سال پیش من فرد اجتماعی ای بودم و با همه جور ادمی میساختم ! همه جور !

    مثلا فکر کنید .. ب حرفایی ک میزنن گوش میدم میبینم ک شاید ب عنوان شوخی ی یچیز بی مزه هم بگن و همه بخندن ! حتی اگه خیلی بی مزه باشه همه میخندن !
    من مطمئنم ک میتونم خیلی شوخیای بهتری باهاشون بکنم ولی نمیدونم چرا میترسم نزدیکشون شم و وارد جمعشون بشم !

    یجورایی حس میکنم کلمم :///
    و اینکه اگه برم تو جمعشون ناراحت و میشن و نمیخوان من اونجا باشم ..

    برا همین ازشون دوری میکنم
    _______

    مشکل دیگه من ..
    وختی یکی از بچه ها باهام شوخی میکنه ، اون لحظه حرف خاص و جالبی ب نظرم نمیاد ک بگم ولی دو دیقه بعد ک بحث تموم شده رفته پی کارش ، من ی حرف خیلی باحال یادم میاد و دوساعت غصه میخورم ک چرا این حرف زودتر ب ذهنم نرسید :/
    میترسم حس شوخ طبعیم از بین بره و کاملا گوشه گیر شم ..
    _____

    من خیلی مهربونم و کلا دوس دارم ب همه کمک کنم و اصن اهل مسخره کردن و این حرفا نیسم :/
    ولی نمیدونم چرا بعضی وختا ی چیزی ک میگم ، خیلیا مسخرش میکنن و منم نمیتونم جوابشونو بدم !
    ___
    اعتماد ب نفس ندارم و کم رو شدم :/

    البته بگم با دوستای قبلیم خوبم ولی خب فضای کلاس روم تاثیر میذاره و من حتی پیش اوناهم ، فردی کم رو شدم !
    مثلا دوستام بهم پا میندازن و همو دنبال میکنن و شوخیای مختلف .. ولی من نمیتونم :/
    حس رقابتیم از دس رفته .. درحالیکه مدارس سمپاد کاملا ی مکان رقابتیه !
    _____

    مشکل دیگه ام اینه ک ب حرف بقیه ، ب تفکراتشون راجع ب من خیلی توجه میکنم و برام خیییییییلی مهمه ! میدونم بده ولی نمیتونم جلوشو بگیرم :/
    ______

    همونطور ک گفتم امسال کلاسا تغییر کردن و با افراد جدیدی اشنا شدم ..
    ولی چون اول سال نتونسم باهاشون ارتباط برقرار کنم فک میکنن ک من خلی ادم خشک و نچسبیم ! و بخاطر رعایت حجابم فک میکنن ک خثیلی ادم مذهبی و خشکیم و اصن اهل شادی و خنده نیسم !! و این خیلی ازارم میده .. اتفاقا بالعکس من اهل اهنگ ، رقص ، دیوونه بازی و خیلی شوخیا هستم ولی خب ...
    نمیتونم پیش اونا بروز بدم .. پیششون راحت نیسم
    و بخاطر همون مساله حجابم ، پیش من راحت نیسن ! و اینو با رفتارشون نشون میدن و منم مجبور میشم جمعشونو ترک کنم ..

    _______

    از ی طرفی همه اینا رو درسام تاثیر میذارن و دیگه انگیزه درس خوندنمو از دس دادم ! البته ترم اول اینطور بود .. الان درسامو خوب میخونم ..
    _______

    بعد حتی کم حرف ترین فردای کلاسمون .. ک دو س نفرن .. میتونن وارد جمعشون شن و بگن بخندن .. ولی من چرا نمیتونم ؟!
    یکمیم دوستم زهرا تاثیر میذاره ..
    مثلا میگم زهرا بیا بریم پیششون حرف بزنیم ..

    میگه ن بابا بیخیال :/
    میزنه تو ذوقم ..


    _________

    میدونم خیلی طولانی شد ولی خواسم همه مواردو بگم !! ببخشید بازم ..

    مرسی از توجهتون ! ^_^

  2. 2 کاربران زیر از جـلبک =)) بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشکل من .. یک نوجوان !

    سلام عزیزم من فقط میتونم یه چیز بگم
    تو باید بفهمی که وارد یه مقطع پیشرفته دبیرستان شدی بزگتر شدی باید رفتارای بچه گانه وابستگی های بچه گانه رو کنار گذاشت این وابستگی ها به دوستات همش مال گذشتست نمیشه که تو گذشته موند با دوستای جدید تر اشنا میشی طرز فکرت فرق میکنه باید تو اجتماع گشت بین مردم فقط بین یه گروه خاص نباید گیر کنی
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  4. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مشکل من .. یک نوجوان !

    همشو خوندم مشکل خاصی ندیدم

    تو این سن این حس ها و افکار ها یه چیز طبیعیه . . .

    با دوستان خوش باشین . . .

    به اخلاق بقیه کاری نداشته باش فقط خودت باش نذار تاثیر منفی روت بزارن

    معلما رو هم اذیت کنید حالشو ببرید ، چه نمره خوب گرفیتد چه بد

    البته من پسرم چیزی در مورد روابط دخترا سرم نمیشه ، اما از دید یه پسر همه چی آرومه

  6. کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل من .. یک نوجوان !

    سلام
    منم باحرفای پریماه موافقم یکم ازین حالتات شایدبه خاطراینه که مقطع تحصیلیت وشرایطت یکم عوض شده وتوام بایدبدونی فضای دبیرستان یکم فرق میکنه باراهنمایی
    ولی چیزیم که برات دغدغه شده موضوع مهمیه خب . ببین من فقط نظرمومیگم ولی شایدم بهترین راه نباشه ، من اگه جای توبودم اولین کاری که میکردم رابطموبازهراکم میکردم چون اون بارفتاراش اوضاع روبدترمیکنه توام که نتونستی کمکش کنی ولی اون الان داره به تنهاترشدن توکمک میکنه چون خودش ادم منفی ایه اگرم توتنهاش بزاری شایداینطوری به اشتباهاشم پی ببره
    بعدم درموردبچه های کلاس اول این که به خاطرحجابت خودتوناراحت نکن چون اولااونادارن اشتباه قضاوت میکنن دوماحجابت چون ازاول باهات بوده دیگه یه جورایی جزئی ازتوشده پس نمیتونی عوضش کنی که اگه این کاروبکنی معنیش اینه که اجازه دادی استقلال شخصیتتوازت بگیرن اگرم به خاطرش ناراحت باشی اعتماد به نفستوازدست میدی به جاش بایدیه کاری کنی ،بایدبه همه یه درسی بدی تابفهمن که نبایدازروی ظاهرت قضاوتت میکردن
    اگه توشرایطی گیرکردی که همه فکرمیکنن توزیادی اروم ومنزوی ونچسبی بایدهمه ی چیزایی که توی وجودت خلاف ایناستونشون بدی منظورم اینه که اونانمیدونن درون توچی میگذره پس برچسبایی که بت میزنن درس نیست ولی تومیدونی دقیقاچی هستی وچی میخای پس خودتم تنهاکسی هستی که میتونه ایناروبه بچه هانشون بده
    اگه فکرمیکنن ارومی یکم شیطنتاتوروکن البته اینم بگم که حجم بی انصافی اوناخعلی زیاده ومتاسفانه همه ی کلاس علیه شوماکودتاکردن پس یکم شیطونی شایدکم باشه برای همشون میدونی که چی میگم؟؟
    من اگه جای توبودم میشستم باخودم نقشه های شوم میکشیدم وتوی کلاس بلاملاسرشون میاوردم که هم به خودم خوش بگذره هم اونایکم ادب شن هم اینکه یکم بخندن ولی ازون جایی که نظرشون روی من منفیه اولش نمیذاشتم کسی بفهمه کارمنه اینطوری پیش خودشون فکرمیکنن کاردوستای خودشونه وبیخودیم گاردنمیگیرن واینطوری برای خودمم اسون تره چون توخفاهرکاری دلم بخادمیکنم بعدم که حسابی بااین روی شیطون باحال خودم اشناشون کردم رخ مینمایانم البته این کاراتخصص میخاددرحدلالیگا بایدم بلایای زنجیره ای سرشون دربیاری تااخرکارکسی زحمتای توروبه اسم خودش برنداره(دیدم که میگما)
    خلاصه این که هرکاری 2تاراه داره یه راه منطقی وزمان بروحوصله سربر یکیم یه راه میانبرو من دراوردی
    دیگه انتخاب باخودته که کدوم راهوبری

  8. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشکل من .. یک نوجوان !

    به قول داداش رضا. دبیرستان که میری باید فقط اذیت معلما کنید جیگرشون خون کنید اشکشون در بیارید که قهر کنن برن دفتر اون ساعت هم خوش بگذرونین
    همیشه اخر کلاس بشینن با دوستات اسم فامیل بازی کنید
    هرچی معلم گفت نمره ازتون کم میکنم گوش ندید


    راهنمایم چطور بود؟؟؟ههههه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  10. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد