نوشته اصلی توسط
Mohammad73
سلام من ی پسر 22،23سالم که از 17 ،18 سالگی دچار سستی و نا امیدی و کلا هیچ کاریو درست انجام نمیدادم چون توی مدرسه اعتماد به نفسم پایین بود بعدش با ورزش کردن تا حدودی حلش کردم ولی وقتی رفتم دانشگاه ترم 1 و2 همه چی خوب بود تا اینکه دیدم نمیتونم با هیچکی رابطه برقرار کنم کلا الان خیلی احساس تنهایی میکنم تو هیچ گروه و تشکلیم نیستم قبلا خیلی فعال بودم الان داغونم حتی دروس دانشگاهمم به سختی پاس میکنم یعنی حوصله درس خوندنم ندارم اعتماد بنفسم دوباره نابود شدمیخوام برم سراغ ی کاری تا بتونم مستقل بشم آخه رشتم مهندسی کامپیوتره و باید درس های برنامه نویسی رو بخونم اما همش دچار نا امیدی و بی تمرکزی میشم تا میخوام برم سراغ چیزی واسه خوندن همش این فکر میاد تو ذهنم که آخرش چی کسی که تو رو دوست نداره اصلا انگیزه زندگی ندارم همیشه از خدا میپرسم چرا ی آدم بیمصرفی مثل منو خلق کرده که حتی از پس کارای کوچیکم بر نمیاد هر روز دارم درجا میزنم دارم دیوونه میشم