نوشته اصلی توسط
مشاور.
آقا سعید تو دنیا قانونی هست به نام عمل و عکس العمل. یعنی اگه میخوای شاد باشی باید شادی رو به دیگران برسونی. اگه میخوای دیگران تو رو دوست داشته باشند باید اونها رو دوست داشته باشی. اگه میخوای .... راستی تا حالا به کسی محبت کردی؟ به کسی کمک کردی که مشکلی رو حل کنی؟ چقدر خودت رو از دیگران بالاتر، عاقلتر و مهمتر می دونی؟ تو این یکی دو سال برای کسی یه چایی اوردی؟ نمی دونم رفتارت با دیگران چطوری بوده. مهم نیست که هر کس چه زشتیهایی داره یا چه اشتباهاتی داره. مهم اینه که ما برای یک زندگی شاد باید خوبیهای دیگران را ببینیم و اشتباهاتشان را قبول کنیم و به همه مهر بورزیم. غرور بزرگترین مانعیه که سر راه همه ما قرار داره و فرار از اون خیلی مشکله.
حرفاتون خیلی خوب و تاثیر گذاره دوست عزیز،من خودم هم این حرفا رو به اطرافیانم میزنم.چیزی که هس اینه که من دیگرانو دوس دارم همه رو نه فقط دوستان و خونواده و نزدیکان،و اونا هم منو دوس دارن.من همیشه تو مشکلات بهشون کمک میکنم.درواقع کاری که تو زندگیم خیلی دوس دارم کمک به دیگرونه.اما تو مشکلات خودم تقریبا به هیشکی اجازه نمیدم کمکم کنه و سعی میکنم خودم حلش کنم. خودمو از بقیه بالاتر و عاقلتر هم نمیدونم.غرور هم ندارم
نوشته اصلی توسط
Dr.Psychologist
سلام دوست عزیز
همانطور که خودتان اشاره کردید گام اول تشخیص مشکل است . لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید:
ایا از انچه که قبلا برایتان لذت بخش بود در حال حاضر هم لذت میبرید یا برایتان کسل کننده و بی ارزش شده است.
مثلا از قدم زدن در یک هوای بهاری لذت میبرید؟
آیا این اواخر مسافرت بد یا مهمانی بد داشته اید؟
چرا فکر میکنید همه باید بمیرند؟
دیگران به چه جیزهایی الکی خوشند که شما نسبت به انها بی تفاوت هستید؟
و...
پیشنهاد میکنم هم به سوالات بالا با جزییات دقیق پاسخ دهید .
و همچنین علایم افسردگی را در اینترنت جستجو کنید و هر انچه که بین شما و این فاکتورها مشترک است لیست کرده و برایم بنویسید.
در نوشته شما علایم افسردگی وجود دارد اما از انجایی که گفته اید من افسرده نیستم .
تر جیح میدهم با کمک همدیگر به پاسخ این سوال برسیم تا بتوانیم راهکار مناسبی انتخاب نماییم.
موفق باشید
الانم ازشون لذت میبرم
از این مورد هیچموقع لذت نبردم فقط تو هوای بارونی یا برفی و طوفانی.
کلا اهل مسافرت نیستم ولی یکی دو ماه پیش یه چن روزی رفتم خوش گذشت.مهمونی هم آخر مهمونی که حضور داشتم 5 سال پیش بود بقیش فقط سر زدن بوده.
مردنشون لطفی به خودشون و بقیه است.من زندگی به هر قیمتی رو قبول ندارم.زندگی ای که این ادما دارن بیشتر عذابه تا زندگی.
چیزایی مثل شبکه های اجتماعی که واقعا مسخرس و ساعتها وقتشونو با چارتا لایک و کامنت میگذرونن.روابط دختر پسری و مهمونیا و...
طبق چیزی که من پیدا کردم علائم مشترک ایناس:
- احساس درماندگي..خیلی کم پیش میاد این مورد برام
- غمگيني، اضطراب،خشم و ديگر عواطف ناخوشايند..از این مورد فقط خشم هست که من از وقتی یادمه زود عصبانی میشم
- توجه نکردن به ظاهر شخصي..تو این مورد هم هیچوقت چندان اهمیتی به ظاهرم نمیدادم و نمیدم
- کاهش يا افزايش غير متعارف وزن..این مورد رو چن ماه پیش داشتم
- فقدان يا کاهش تدريجي ميل جنسي...همیشه میل جنسیم کم بوده ولی یکی دو سال اخیر و بخصوص الان تقریبا اصلا میل جنسی ندارم.
ممنون از کمکتون