نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: مقایسه کردن با دیگران

858
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16464
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    128
    تشکر شده 105 بار در 63 پست
    میزان امتیاز
    9

    مقایسه کردن با دیگران

    با سلام به دوستان عزیز

    نمیدونم از کجا باید بگم اصلا چی باید بگم و از کجا شروع کنم فقط همین بگم که خیلی حالم گرفت. سه ماهی هست و هر روز حالم بدتر میشه هر کاری میکنم از این حال بیام بیرون نمیشه.خیلی بدجور درگیرم کرده مثل خوره داره وجودم میخوره نمیدونم شاید این چیزها یا افکاری که به ذهنم میاد و الان میخوام بگم به نظر شما اصلا مهم نباشه ویا حتی خنده دار باشه (کمااینکه تا قبل از این که این برهه سخت برای خودم پیش بیاد کسانی که به این جور افکار دچار میشدند بهشون میخندیدم و نصیحت شون میکردم و با خودم میگفتم مردم دیگه چیزی برای گیر دادن ندارند ببین به چه چیزها گیر میدن و با یکسری مسائل پیش پا افتاده خودشون رو اذیت میکنند)
    برای مثال بعضی از این افکار که به ذهنم میاد و کلا منو بهم ریخته و تمام ذهن و وجودمو به خودش درگیرکرده اینه که چرا یکی باید انقدر خوش باشه من نباشم چرا باید یکی انقدر خوش شانس باشه من نباشم چرا دیگری انقدر تو رفاه باشه و پول داشته باشه من نداشته باشم چرا یکنفر از ظاهری زیبا و خوش اندامی(البته خداروشکر از این لحاظ خوبم ولی نه در اون حد) و شهرت برخودار باشه و ازاین نظر چیزی کم نداشته باشه ولی من مثل اون نباشم.و هزار تا چرای دیگه و عیب و علتی که از خودم میگیرم و هر روز هم بیشتر میشه و حالم رو بیشتر میگیره و بدتر میکنه (میدونم که این ها رو نباید بگم و نا شکری ولی چیکار کنم ای خدا منو ببخش) اما خلاصی ازشون ندارم واقعا دیگه بریدم انقدر این چیزها فکرمو در گیر کرده که دیگه به مسائل مهمتر نمیتونم فکر کنم و مغزم انقدر خسته هست که دیگه یاری فکر کردن به مسائل دیگه رو نداره نمیدونم چیکار کنم.حتی بعضی وقتها خودمو انقدر درگیر مسائل و کارهای دیگه میکنم که از یادم بره اما تا میرم بیرون یا جایی که با بعضی از افراد نا خودآگاه برخورد میکنم دوباره این افکار مثل خوره میفته به جونم دیگه خیلی خسته شدم.خدایا منو ببخش دارم ناشکری میکنم. ولی بعضی وقتها انقدر این فکرها اذیتم میکنه میگم خدایا کاش از اول تو این دنیا نبودم.بعضیها بهم میگن خوب پایین دست خودت رو نگاه کن ببین چیزهایی که تو داری اونها ندارند اما چیکار کنم من نمیتونم با این جور چیزها خودم راضی و قانع نگه دارم با خودم میگم خوب چرا به بالا دست خودم نکاه نکنم و مثل اونها نباشم.کلا من خیلی خودم رو با دیگران مقایسه میکنم و دوست دارم تو همه زمینه ها و همه چیزها از دیگران برترو بالاتر باشم.نمیدونم شاید شما اسم این رو بذارید حسودی یا هرچیز دیگه مثل رقابت ولی اینا افکار و حس هایی که بدجور منو درگیر خوش کرده همیشه فکر میکنم از دیگران یه چیزی کم دارم و این باعث عذاب روحی من میشه این افکار باعث شده که حتی از زندگیم لذت نمیبرم همه چیز برام رنگ باخته چیزهایی که قبلا دلم بهشون خوش بود الان برام مهم نیستند طوری شده که دیگه همنشینی و هم صحبتی با خانواده هم دیگه برام لذتبخش نیست و موقعی که در بین جمع هستم همش تو فکرم. دیگه دارم دیوونه میشم.

    دوستان ببخشید اگر طولانی بود و سرتون رو درد آوردم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خیلی خسته ام دیگه بریدم.....

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.stroozan نمایش پست ها
    با سلام به دوستان عزیز

    نمیدونم از کجا باید بگم اصلا چی باید بگم و از کجا شروع کنم فقط همین بگم که خیلی حالم گرفت. سه ماهی هست و هر روز حالم بدتر میشه هر کاری میکنم از این حال بیام بیرون نمیشه.خیلی بدجور درگیرم کرده مثل خوره داره وجودم میخوره نمیدونم شاید این چیزها یا افکاری که به ذهنم میاد و الان میخوام بگم به نظر شما اصلا مهم نباشه ویا حتی خنده دار باشه (کمااینکه تا قبل از این که این برهه سخت برای خودم پیش بیاد کسانی که به این جور افکار دچار میشدند بهشون میخندیدم و نصیحت شون میکردم و با خودم میگفتم مردم دیگه چیزی برای گیر دادن ندارند ببین به چه چیزها گیر میدن و با یکسری مسائل پیش پا افتاده خودشون رو اذیت میکنند)
    برای مثال بعضی از این افکار که به ذهنم میاد و کلا منو بهم ریخته و تمام ذهن و وجودمو به خودش درگیرکرده اینه که چرا یکی باید انقدر خوش باشه من نباشم چرا باید یکی انقدر خوش شانس باشه من نباشم چرا دیگری انقدر تو رفاه باشه و پول داشته باشه من نداشته باشم چرا یکنفر از ظاهری زیبا و خوش اندامی(البته خداروشکر از این لحاظ خوبم ولی نه در اون حد) و شهرت برخودار باشه و ازاین نظر چیزی کم نداشته باشه ولی من مثل اون نباشم.و هزار تا چرای دیگه و عیب و علتی که از خودم میگیرم و هر روز هم بیشتر میشه و حالم رو بیشتر میگیره و بدتر میکنه (میدونم که این ها رو نباید بگم و نا شکری ولی چیکار کنم ای خدا منو ببخش) اما خلاصی ازشون ندارم واقعا دیگه بریدم انقدر این چیزها فکرمو در گیر کرده که دیگه به مسائل مهمتر نمیتونم فکر کنم و مغزم انقدر خسته هست که دیگه یاری فکر کردن به مسائل دیگه رو نداره نمیدونم چیکار کنم.حتی بعضی وقتها خودمو انقدر درگیر مسائل و کارهای دیگه میکنم که از یادم بره اما تا میرم بیرون یا جایی که با بعضی از افراد نا خودآگاه برخورد میکنم دوباره این افکار مثل خوره میفته به جونم دیگه خیلی خسته شدم.خدایا منو ببخش دارم ناشکری میکنم. ولی بعضی وقتها انقدر این فکرها اذیتم میکنه میگم خدایا کاش از اول تو این دنیا نبودم.بعضیها بهم میگن خوب پایین دست خودت رو نگاه کن ببین چیزهایی که تو داری اونها ندارند اما چیکار کنم من نمیتونم با این جور چیزها خودم راضی و قانع نگه دارم با خودم میگم خوب چرا به بالا دست خودم نکاه نکنم و مثل اونها نباشم.کلا من خیلی خودم رو با دیگران مقایسه میکنم و دوست دارم تو همه زمینه ها و همه چیزها از دیگران برترو بالاتر باشم.نمیدونم شاید شما اسم این رو بذارید حسودی یا هرچیز دیگه مثل رقابت ولی اینا افکار و حس هایی که بدجور منو درگیر خوش کرده همیشه فکر میکنم از دیگران یه چیزی کم دارم و این باعث عذاب روحی من میشه این افکار باعث شده که حتی از زندگیم لذت نمیبرم همه چیز برام رنگ باخته چیزهایی که قبلا دلم بهشون خوش بود الان برام مهم نیستند طوری شده که دیگه همنشینی و هم صحبتی با خانواده هم دیگه برام لذتبخش نیست و موقعی که در بین جمع هستم همش تو فکرم. دیگه دارم دیوونه میشم.

    دوستان ببخشید اگر طولانی بود و سرتون رو درد آوردم.

    مقايسه ي اجتماعي و نقش آن در تلخ و شيرين شدن زندگي
    بشر به خاطر اجتماعي بودنش، در جامعه اي زندگي مي كند كه همه ي افراد آن، از يك سطح اجتماعي برابري، برخوردار نيستند. تفاوت سطح زندگي ها يك پديده ي«مقايسه ي اجتماعي»را به وجود مي آورد. مقايسه ي اجتماعي يعني:«سنجش موقعيت خود، با وضعيت ديگران». انسان، مايل است خود را ارزيابي كند و موقعيت خود را در تفاوت هاي اجتماعي، شناسايي نمايد. ره آورد اين مقايسه، يا شادماني و رضايت از زندگي، همراه با اميد و پويايي است و يا ناخرسندي و نارضايتي از زندگي، همراه با نااميدي و ناتواني.



    انواع مقايسه
    اين كه پيامد مقايسه ي اجتماعي، رضايت از زندگي باشد يا نارضايتي از زندگي، به نوع مقايسه اي كه انسان به كار مي برد، بستگي دارد. مقايسه ي اجتماعي، انواعي دارد: مقايسه ي صعودي، مقايسه ي نزولي. به كسي كه ما خود را با او مقايسه مي كنيم«هدف مقايسه»مي گويند. در يك مقايسه، اگر هدف مقايسه در سطح بالاتري باشد، مقايسه ي صعودي گفته مي شود و اگر در سطح پايين تري قرار گيرد، مقايسه ي نزولي ناميده مي شود.

    موضوع يا زمينه ي مقايسه نيز انواعي دارد. گاهي مقايسه در «امور مادي» است و گاهي در«امور معنوي» و گاهي در‌«روابط اجتماعي». آنچه به بحث ما مربوط مي شود، مقايسه ي اجتماعي با موضوعيت امور مادّي است.

    اگر از مقايسه ي صعودي در امور مادي استفاده شود، سطح رضايت از زندگي كاهش مي يابد كه مي توان ان را«مقايسه ي كاهنده»ناميد. اگر از مقايسه ي نزولي استفاده شود، سطح رضايت از زندگي افزايش مي يابد كه «مقايسه ي افزاينده»ناميده مي شود.


    مهارت مقايسه كردن
    از آنچه گفتيم روشن مي شود مقايسه ي اجتماعي، شمشير دو لبه اي است كه هم مي تواند«آرامش»ببخشد و هم مي تواند«اضطراب»توليد كند؛ هم مي تواند موجب «اميد»شود و هم موجب«نااميدي»؛ هم مي تواند سبب «پويايي»شود و هم سبب«ايستايي» و سرانجام، هم مي تواند موجب رضايت از زندگي گردد و هم موجب نارضايتي. بنابراين، نمي توان از كنار آن ساده گذشت. اين جا مسئله ي ديگري رخ مي نمايد و آن،«مهارت مقايسه كردن»است. سؤال اين است كه:ما بايد تابع مقايسه هايمان باشيم يا مقايسه ها بايد تابع ما باشند؟آيا بايد فرايند مقايسه كردن را آزاد و بدون برنامه گذاشت و تبعات آن را پذيرفت و يا بايد آن را تحت كنترل و مديريت درآورد، و از پيامدهاي مثبت آن بهره برد؟

    مقايسه كردن، خارج از اختيار ما نيست. ما مي توانيم بر فرايند مقايسه كردن،«تأثيرگذار»باشيم و آن را «مديريت»كنيم. بنابراين، با توجه به حساسيت موضوع، به دست آوردن مهارت براي مقايسه ي اجتماعي، يك ضرورت اجتناب ناپذير است. بايد كاربرد هر مقايسه را به درستي شناخت و آن را در جاي خود به كار برد و از استفاده ي نابه جاي آن، خودداري كرد، تا سطح رضايت از زندگي افزايش يابد و زندگي، قرين موفقيت گردد و بشر از زندگي خود لذت ببرد.



    يك. مقايسه ي كاهنده
    انسان به طور طبيعي در امور مادّي از مقايسه ي صعودي استفاده كرده، خود را با كساني كه وضع مالي و مادي بهتري دارند، مقايسه مي كند. نمونه ي اين مقايسه را داستان قارون در قرآن مي توان ديد. قارون از ثروت فراواني برخوردار بود كه فقط كليد گنج هاي او را چند انسان نيرومند حمل مي كردند.

    او زندگي اشرافي و خيره كننده اي داشت. مشاهده ي زندگي او ديگران را به مقايسه وامي داشت و آرزوي زندگي قاروني را در آنان به جوش مي آورد.

    اما در طرف ديگر، گروهي بودند كه هرچند قارون را ديدند، ولي به مقايسه، اقدام نكردند.
    خداوند از اين گروه، تحت عنوان«الّذينَ اُوتُواْ العلمَ»ياد كرده، در مقابل گروه اول كه از آنان با تعبير«الذّينَ يُريدونَ الحَيوهَ الدُّنيا»ياد كرده است.
    پس ويژگي گروه دوم،«خردمندي و فرزانگي»است . و لذا واكنش آنان به گونه ي ديگري بود. قرآن كريم مي فرمايد:

    «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ لاَ يُلَقَّاهَا إِلاَّ الصَّابِرُونَ .


    و آنان كه داراي دانش بودند گفتند: واي بر شما! ثواب الهي براي كسي كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد بهتر است و جز صابران، كسي به آن نمي رسد».

    مقايسه ي صعودي، پيامد طبيعي و تخلف ناپذير تفاوت اجتماعي نيست. مي شود تفاوت عميق، وجود داشته باشد، اما مقايسه ي صعودي صورت نگيرد. مقايسه ي صعودي، محصول اجتناب ناپذير تفاوت اجتماعي نيست؛ بلكه به ويژگي هاي افراد بستگي دارد. مقايسه ي صعودي، زاييده ي «دنياخواهي»است؛ اما خردمندان و فرزانگان به چنين كاري دست نمي زنند؛ هرچند شاهد زندگي قاروني نيز باشند.

    اين، معجزه ي خردمندي است . خردمندان مي دانند كه زندگي قاروني، يك نعمت نيست. نعمت، آن است كه پايدار و سودمند باشد. چيزي كه مايه ي معصيت و زوال پذير است، نمي تواند نعمت باشد. از اين رو، گروه دوم، خطاب به گروه اول گفتند:«پاداش الهي، بهتر است». گروه اول نيز وقتي عاقبت قارون را ديدند، به اشتباه خود پي بردند.
    اين گونه نبود كه فقط گروه اول، زندگي قاروني را مشاهده كرده باشد و گروه دوم، آن را نديده باشد. هر دو گروه ديدند؛ اما گروه اول، مقايسه كرد و گروه دوم، مقايسه ننمود. پس«مشاهده»، منجر به مقايسه نمي شود. حلقه ي مفقود، ميان مشاهده و مقايسه، «شگفت زدگي»‌و «چشم دوختن»است. هر دو گروه، در مشاهده يكسان اند؛ اما گروه اول، زندگي قاروني را با عظمت مي دانست«إنَّهُ لَذُو حَظٍّ عظيمٍ»لذا به آن چشم دوخت؛ اما گروه دوم كه چنين اهميتي را در آن زندگي نمي ديد، برايش شگفت انگيز نيز نبود؛ به همين دليل، به آن، چشم نيز ندوخت.
    به همين جهت، خداوند متعال براي جلوگيري از مقايسه صعودي و تأمين رضامندي مي فرمايد:


    «وَ لاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کَافِرُونَ‌


    اموال و فرزندان آنها تو را به شگفت نيندازد. همانا خداوند اراده كرده كه به وسيله ي آنها، آنان را در دنيا عذاب كند و جان دهند در حالي كه كافرند».

    اين آيه، روي «شگفت زدگي»دست گذاشته است و مي خواهد كه مردم در مواجهه با زندگي هاي قاروني، شگفت زده نشوند و براي اين كار، ماهيت ثروتمندي آنان را ( كه وسيله ي عذاب آنها بود) بيان نموده است. كسي كه بداند ماهيت مال هاي قاروني چيست، از ديدن آنها شگفت زده نمي شود و آن گاه كه در شگفت نشد، چشم نمي دوزد و چون چشم ندوخت، به مقايسه ي صعودي نيز اقدام نمي كند. چشم ندوختن، كليد مقايسه ي صعودي نكردن است. از اين رو، خداوند متعال خواسته است كه به زندگي هاي قاروني، چشم ندوزيم:


    «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَيْرٌ وَ أَبْقَى‌


    و به آنچه گروه هايي از آنان را از آن برخوردار كرديم، چشم مدوز؛ كه شكوفه هاي زندگي دنيا هستند و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است. »

    در اين آيه ي شريفه، از اين قبيل اموال به عنوان«شكوفه»ياد شده است كه عمري كوتاه و ناچيز دارد. در مقابل،«رزق»خداوند ياد شده كه دو ويژگي دارد:
    «خير بودن» و «پايدار بودن». اگر چنين است، نعمت هاي دنيايي قارون ها چيز ارزشمندي نيست كه چشم ها را به خود خيره كند و آن گاه كه چشم ها خيره نشدند، مقايسه ي صعودي نيز رخ نمي دهد؛ چون درواقع، رتبه ي بالاتري وجود ندارد تا آرزوي آن برده شود و اين گونه مي توان به زندگي آرام و رضايت بخشي فكر كرد.


    كاركرد رواني مقايسه ي صعودي
    در زندگي، چيزهاي فراواني وجود دارند كه مي شود به خاطر آنها زندگي بانشاط و شادي داشت. مقايسه ي صعودي سبب مي شود كه انسان آنچه را در خود دارد، نبيند و پيوسته حسرت زندگي ديگران را بخورد. امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
    بپرهيزيد از اين كه به آنچه در دست فرزندان دنياست، چشم بدوزيد؛ چرا كه هركس به ان چشم بدوزد... نعمتي را كه نزد اوست، كوچك مي شمرد و در نتيجه، سپاس گزاري او كاهش مي يابد.
    زندگي در اين دنيا براي هيچ كس كامل نيست. بدون شك، زندگي«داشته ها» و «نداشته ها»ي فراواني دارد. اگر انسان به داشته هاي خود توجه كند و از آنها لذت ببرد، راحت تر مي تواند نداشته ها را تحمل كند. اما اگر كسي داشته هاي خود را نبيند، زندگي را يكسره محروميت مي داند و در آن، هيچ نقطه ي اميدي نمي يابد و همه ي زندگي، يكپارچه براي او سختي و تلخي است و واقعاً چنين زندگي اي را نمي توان تحمل كرد. لذا بردباري نيز از ميان مي رود و فرد، توان تحمل سختي ها را نخواهد داشت و اين گونه است كه مقايسه ي صعودي، زندگي را به پرتگاه نارضايتي سوق مي دهد.


    پيامدهاي مقايسه ي صعودي
    مقايسه ي صعودي (مقايسه كردن خود با افراد فرادست در مادّيات)، پيامدهايي دارد كه به طور مستقيم، بر سطح رضايت از زندگي تأثير مي گذارد. اين پيامدها عبارت اند از:


    1. اندوه
    مقايسه ي صعودي، شادي را از دل ها مي ربايد و لبخند را از لب ها مي زدايد. امام باقر عليه السلام مي فرمايد:
    هركس به آنچه در دست ديگران است، چشم بدوزد، اندوه او طولاني مي گردد و خشم او آرام نمي گيرد.
    در اين حديث، به «طولاني شدن»حزن اشاره شده است. در حديث ديگري، پيامبرخدا صلي الله عليه و آله به «شدت»حزن پرداخته، مي فرمايد:
    كسي كه به آنچه در دست ديگران است، چشم بيندازد، اندوهش فراوان مي شود و خشم او آرام نمي گيرد ).


    2. حسرت
    كسي كه مقايسه ي صعودي كند، فهرست بلندي از نداشته ها را براي خود تهيه مي كند و به خاطر آنچه ندارد، پيوسته افسوس مي خورد و كسي كه پيوسته چنين باشد، همانند كسي است كه مي خواهد جان دهد. روزي جبرئيل عليه السلام بر پيامبرخدا صلي الله عليه و آله نازل شد و گفت: اي پيامبرخدا، خداوند متعال بر تو سلام مي فرستد و مي گويد: بخوان:

    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌. «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ»...
    به نام خداوند بخشايشگر مهربان. و چشمان خود را مدوز به آنچه گروه هايي از آنان را از آن بهره مند ساختيم. »
    پس از نزول اين آيه ي شريف، پيامبرخدا صلي الله عليه و آله به كسي گفتند اين پيام را به گوش مردم برساند كه:
    هركس با ادب الهي تربيت نشود، از حسرت خوردن بر دنيا، نَفَسش به شماره مي افتد.
    مقايسه ي صعودي، آن قدر زندگي را بر انسان سخت مي كند كه گويي انسان در حال جان كندن است و در اين شرايط نمي توان زندگي آرام و لذت بخشي را انتظار داشت.


    3. ناسپاسي و بي تابي
    ناسپاسي مربوط به نعمت هاست و بي تابي، مربوط به سختي ها. انسان موفق، كسي است كه از سويي از انچه دارد، آگاه بوده، نسبت به آن، شاكر باشد و از سوي ديگر، نسبت به سختي ها بردبار بوده، از بي تابي كردن بپرهيزد. كسي كه شاكر نيست، از آنچه دارد، بي خبر است و يا آنچه را دارد، نعمت نمي داند و لذا از آن، لذت نمي برد و كسي هم كه بردبار نيست، سختي ها را تحمل نمي كند و بي تاب مي گردد و همين، مشكل او را افزايش مي دهد و در مجموع، نبودِ‌ سپاس گزاري و بردباري، موجب نارضايتي از زندگي مي گردد.
    ناسپاسي و بي تابي نيز ريشه در مقايسه ي صعودي دارند. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:
    كسي كه... در دنياي خود به كسي كه بالاتر از اوست نگاه كند و نسبت به آنچه ندارد افسوس خورد، خداوند، نه او را شاكر مي نويسد و نه بردبار.


    دو. مقايسه ي افزاينده
    مقايسه ي نزولي ( مقايسه كردن خود با افراد پايين تر در مادّيات)، يكي از عوامل افزايش شادكامي و رضامندي است. به همين جهت، يكي از توصيه هاي دين به پيروان خود، استفاده از مقايسه ي نزولي است. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله وقتي مي خواهد كسي همانند ابوذر را تربيت كند، به او توصيه مي كند كه از مقايسه ي صعودي پرهيز كرده، از مقايسه ي نزولي استفاده نمايد. او خود در اين باره مي فرمايد:
    پيامبرخدا صلي الله عليه و آله مرا به هفت چيز سفارش كرد: اين كه نگاه كنم به كسي كه پايين تر از من است و ننگرم به كسي كه بالاتر از من است...
    اگر انسان، خود را با زندگي هاي بهتر مقايسه كند، دچار تلخ كامي و احساس ناكامي مي گردد و از زندگي خود لذت نمي برد.
    اگر چنين اتفاقي افتاد، يكي از بهترين مقابله ها استفاده از مقايسه ي نزولي است. اين روش، از آموزه هاي اولياي دين است. امام باقر عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
    بپرهيز از اين كه نگاه كني به كسي كه برتر از توست... پس اگر از اين كار (نگاه به بالادست)چيزي بر تو وارد شد، به يادآور زندگي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله را كه غذايش از جو و شيريني اش خرما و هيزمش شاخه هاي خشك شده ي نخل بود، هرگاه يافت مي شد.

    گاهي انسان، تصور مي كند بد بودن وضع زندگي به خاطر پشت كردن خدا به انسان بوده، نشانه ي نگون بختي است. بررسي زندگي افرادي همچون پيامبرخدا صلي الله عليه و آله و ديگر اولياي دين، اين تصور باطل را مي زدايد؛ چون انسان مي بيند كساني هم كه برترين انسان ها بوده اند، از زندگي هاي معمولي و بلكه سخت، برخوردار بوده اند و بدين سان، آرام مي گيرد و از آن احساس ناخوشايند و آن تصور نادرست، دور مي گردد. همچنين پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
    هرگاه يكي از شما به كسي نگاه كرد كه در مال و جمال از او برتر است، به آنچه پايين تر از اوست نگاه كند.

    نكته ي جالبي كه در اين حديث وجود دارد، اين است كه هميشه مقايسه كردن در مال و ثروت نيست؛ گاهي ممكن است كه انسان در جمال و زيبايي، دست به مقايسه بزند. اين مسئله، در ميان جوانان و بويژه در ميان دختران، بيشتر مشاهده مي شود. مقايسه كردن خود با كساني كه زيباترند، موجب غمگيني و رنجوري مي شود. اين نيز يك مقايسه ي صعودي است. در چنين مواردي با استفاده از مقايسه ي نزولي مي توان اين احساس ناخوشايند را از خود دور ساخت.

    همچنين ممكن است مقايسه ي صعودي در جمال، در يك زندگي خانوادگي شكل گيرد و كسي همسر خود را با همسر زيباتري (چه مرد باشد و چه زن) مقايسه كند. اين مقايسه (كه مي تواند در اثر ديدن خودِ فرد يا تصوير او شكل گيرد)، داوري مقايسه كننده را تحت تأثير قرار داده، ادراك او را تغيير مي دهد. تحقيقات، نشان داده اند كه اگر كسي قبل از داوري و ارزيابي درباره ي كسي، فرد يا افراد جذاب تر و زيباتري را ديده باشد، فرد موردنظر، با جذابيت و زيبايي كمتري در نظر او ارزيابي مي شود.

    همچنين تحقيق ديگري ثابت كرده است كه مردان، هنگامي كه عكس هاي زنان بسيار زيبا را مي بينند، همسران مورد علاقه ي خود را با جذابيت كمتري ارزيابي مي كنند.

    بنابراين، مقايسه ي صعودي، هم مي تواند در بُعد مالي باشد و هم در بعد زيبايي. در هر صورت،‌براي كاستن از اثرات منفي آن، مي توان از مقايسه ي نزولي استفاده كرد.


    كاركرد رواني مقايسه ي نزولي
    مقايسه ي نزولي، توهّم زا نيست؛ بلكه نقاط مثبت و اميدواركننده ي زندگي را كه زير سايه ي سياه مقايسه ي صعودي از ديده ها پنهان شده است، آشكار مي كند. مقايسه ي نزولي، از آن دست آموزه هايي نيست كه مي گويد:«به خود تلقين كن كه وضع خوبي داري و از بهترين زندگي ها برخورداري و در بهترين مكان ها ساكن هستي و بهترين شغل و همسر را داري و... ». اينها توهّم خوشي است. آموزه ي دين، نه مقايسه ي صعودي نااميدكننده را مي پذيرد و نه تلقين هاي توهم زا را. آموزه ي دين، مبتني بر درك واقعيت ها و شناخت نقاط مثبت موجود است، نه توهّم وجود آنها. پرورش يافته ي دين، نه با نااميدي زندگي مي كند و نه با تخيّل و توهم؛ بلكه با واقعيت ها زندگي مي كند و به آنچه دارد مي انديشد.
    هنر مقايسه ي نزولي، اين است كه نقاط مثبت و اميدواركننده ي زندگي را آشكار مي سازد و در برابر ديد فرد قرار مي دهد.
    اين، كاركرد رواني مقايسه ي نزولي است. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:
    به كسي كه پايين تر از شماست، بنگريد و به آن كه بالاتر از شماست، نگاه نكنيد؛ كه اين كار، براي آن كه نعمت هاي خدا را ناچيز نشمريد، بهتر است.

    انسان متعادل، با كمال شهامت مي پذيرد كه ممكن است ديگران چيزهايي داشته باشند كه او ندارد؛ ولي در عين حال، او چيزهاي بسياري نيز دارد كه ديگران ندارند و انسان مي تواند به آنها دل خوش كند و اميدوارانه زندگي كند. ناديده گرفتن داشته ها و ناچيز شمردن آنها هنر نيست؛ هنر آن است كه انسان حتي با كوچك ترين امكانات، از روحيه اي قوي و بانشاط برخوردار باشد.



    پيامدهاي مقايسه ي نزولي


    1. سپاس گزاري
    سپاس گزاري، متوقف بر نعمت شناسي است و مقايسه ي نزولي، چون نعمت ها را آشكار مي سازد، موجب سپاس گزاري مي گردد. به همين جهت، امام علي عليه السلام مي فرمايد:
    به كساني كه بر آنها برتري داده شده اي، بسيار نگاه كن كه اين از دروازه هاي شكر است.

    مقايسه ي نزولي را به كار ببنديد تا آنچه را داريد، بيابيد و از آن، خرسند گرديد و شكر آن را به جاي آوريد. گاهي نعمت هاي فراواني در درون زندگي ما و در كنار ما هستند، ولي ما احساس بدبختي مي كنيم، چون از وجود آنها خبر نداريم. بياييد اين نعمت هاي ناپيدا را بيابيم.


    2. افزوني نعمت
    انسان، خواستار افزايش بهره مندي است و تمايل دارد كه زندگي خود را توسعه دهد. در اين راه، يكي از اولين كارهايي كه صورت مي گيرد، نارضايتي از وضع موجود و ناسپاسي نسبت به آن است. اين در حالي است كه كتاب «قانون زندگي»، راه افزايش نعمت را سپاس گزاري از نعمت هاي موجود مي داند.
    خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:

    «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
    اگر سپاسگزار باشيد، حتماً بر شما مي افزاييم و اگر ناسپاسي كنيد، حقيقتاً عذاب من شديد است. »
    پس بايد سپاسگزار بود و سپاسگزاري، متوقف بر مقايسه ي نزولي است. بنابراين، براي افزايش بهره مندي بايد از مقايسه ي نزولي استفاده كرد. بر همين اساس، امام علي عليه السلام مي فرمايد:
    و به كسي كه پايين دست توست نگاه كن، تا سپاسگزار نعمت هاي خدا باشي و شايسته ي افزايش او گردي و ساكن جود او شوي.



    3. قناعت كردن
    قناعت يعني راضي بودن به آن چه هست. كسي مي تواند قانع باشد كه با آنچه موجود است راضي باشد و هنگامي انسان از چيزي راضي مي شود كه آن را «كافي»بداند. مقايسه ي صعودي است. مقايسه ي صعودي، احساس ناكافي بودن را به همراه مي آورد؛ چون موجب ناچيز شماري داشته ها مي گردد. اما مقايسه ي نزولي، منجر به احساس كافي بودن مي شود؛ چون داشته هاي زندگي را نمايان مي سازد. نمي گوييم مقايسه ي نزولي موجب مي شود كه انسان تصور كند بالاترين روزي ها را دارد؛ بلكه مقايسه ي نزولي، اين احساس را به وجود مي آورد كه با همين مقدار هم مي توان زندگي كرد؛ چون ديگراني را ديده كه در وضع سخت تري زندگي مي كنند.
    و بدين سان، قناعت شكل مي گيرد. قناعت يعني بسنده كردن به آنچه هست و راه رسيدن به آن، مقايسه ي نزولي است. امام صادق عليه السلام به حمران فرمود:
    اي حُمران! نگاه كن به كسي كه در زندگي، از تو پايين تر است، و به كسي كه در زندگي، از تو بالاتر است. ننگر. كه اين كار[ مقايسه ي نزولي]تو را نسبت به آنچه برايت تقسيم شده، قانع تر مي سازد و بهتر، تو را شايسته ي زيادت پروردگار مي كند.


    4. افزايش آستانه ي بردباري
    وقتي انسان، زندگي هاي پايين تر را ببيند، از يك سو به آنچه دارد آگاهي مي يابد و به سپاس و ستايش خدا مي پردازد و از سوي ديگر، متوجه مي شود زندگي او آن قدر هم سخت و غيرقابل تحمل نيست. بدين ترتيب، ناراحتي او كاهش مي يابد، تنيدگي و فشار رواني او به حداقل مي رسد و توان تحمل و بردباري او افزايش مي يابد.

    پيامبرخدا صلي الله عليه و آله درباره ي اين حقيقت مي فرمايد:
    كسي كه... در دنياي خود به پايين تر از خود نگاه كند و خدا را به خاطر برتري هايي كه به او داده، ستايش كند، خداوند او را سپاسگزار و بردبار مي نويسد
    توان تحمل نداشتن، هميشه به دليل بزرگي سختي نيست؛ بلكه به دليل بزرگ شماري آن است. مقايسه ي صعودي، در اندازه ي سختي زندگي، اغراق كرده، آن را بيش از اندازه ي واقعي اش نشان مي دهد؛ اما مقايسه ي نزولي، آن را تعديل كرده، به اندازه ي خودش و يا حتي كوچك تر از آنچه هست، كاهش مي دهد. اين كار، موازنه را به نفع صبر و بردباري تغيير مي دهد و بدين وسيله، امكان تحمل را افزايش مي دهد.

    ***
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17041
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    15
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی خسته ام دیگه بریدم.....

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    مقايسه ي اجتماعي و نقش آن در تلخ و شيرين شدن زندگي
    بشر به خاطر اجتماعي بودنش، در جامعه اي زندگي مي كند كه همه ي افراد آن، از يك سطح اجتماعي برابري، برخوردار نيستند. تفاوت سطح زندگي ها يك پديده ي«مقايسه ي اجتماعي»را به وجود مي آورد. مقايسه ي اجتماعي يعني:«سنجش موقعيت خود، با وضعيت ديگران». انسان، مايل است خود را ارزيابي كند و موقعيت خود را در تفاوت هاي اجتماعي، شناسايي نمايد. ره آورد اين مقايسه، يا شادماني و رضايت از زندگي، همراه با اميد و پويايي است و يا ناخرسندي و نارضايتي از زندگي، همراه با نااميدي و ناتواني.



    انواع مقايسه
    اين كه پيامد مقايسه ي اجتماعي، رضايت از زندگي باشد يا نارضايتي از زندگي، به نوع مقايسه اي كه انسان به كار مي برد، بستگي دارد. مقايسه ي اجتماعي، انواعي دارد: مقايسه ي صعودي، مقايسه ي نزولي. به كسي كه ما خود را با او مقايسه مي كنيم«هدف مقايسه»مي گويند. در يك مقايسه، اگر هدف مقايسه در سطح بالاتري باشد، مقايسه ي صعودي گفته مي شود و اگر در سطح پايين تري قرار گيرد، مقايسه ي نزولي ناميده مي شود.

    موضوع يا زمينه ي مقايسه نيز انواعي دارد. گاهي مقايسه در «امور مادي» است و گاهي در«امور معنوي» و گاهي در‌«روابط اجتماعي». آنچه به بحث ما مربوط مي شود، مقايسه ي اجتماعي با موضوعيت امور مادّي است.

    اگر از مقايسه ي صعودي در امور مادي استفاده شود، سطح رضايت از زندگي كاهش مي يابد كه مي توان ان را«مقايسه ي كاهنده»ناميد. اگر از مقايسه ي نزولي استفاده شود، سطح رضايت از زندگي افزايش مي يابد كه «مقايسه ي افزاينده»ناميده مي شود.


    مهارت مقايسه كردن
    از آنچه گفتيم روشن مي شود مقايسه ي اجتماعي، شمشير دو لبه اي است كه هم مي تواند«آرامش»ببخشد و هم مي تواند«اضطراب»توليد كند؛ هم مي تواند موجب «اميد»شود و هم موجب«نااميدي»؛ هم مي تواند سبب «پويايي»شود و هم سبب«ايستايي» و سرانجام، هم مي تواند موجب رضايت از زندگي گردد و هم موجب نارضايتي. بنابراين، نمي توان از كنار آن ساده گذشت. اين جا مسئله ي ديگري رخ مي نمايد و آن،«مهارت مقايسه كردن»است. سؤال اين است كه:ما بايد تابع مقايسه هايمان باشيم يا مقايسه ها بايد تابع ما باشند؟آيا بايد فرايند مقايسه كردن را آزاد و بدون برنامه گذاشت و تبعات آن را پذيرفت و يا بايد آن را تحت كنترل و مديريت درآورد، و از پيامدهاي مثبت آن بهره برد؟

    مقايسه كردن، خارج از اختيار ما نيست. ما مي توانيم بر فرايند مقايسه كردن،«تأثيرگذار»باشيم و آن را «مديريت»كنيم. بنابراين، با توجه به حساسيت موضوع، به دست آوردن مهارت براي مقايسه ي اجتماعي، يك ضرورت اجتناب ناپذير است. بايد كاربرد هر مقايسه را به درستي شناخت و آن را در جاي خود به كار برد و از استفاده ي نابه جاي آن، خودداري كرد، تا سطح رضايت از زندگي افزايش يابد و زندگي، قرين موفقيت گردد و بشر از زندگي خود لذت ببرد.



    يك. مقايسه ي كاهنده
    انسان به طور طبيعي در امور مادّي از مقايسه ي صعودي استفاده كرده، خود را با كساني كه وضع مالي و مادي بهتري دارند، مقايسه مي كند. نمونه ي اين مقايسه را داستان قارون در قرآن مي توان ديد. قارون از ثروت فراواني برخوردار بود كه فقط كليد گنج هاي او را چند انسان نيرومند حمل مي كردند.

    او زندگي اشرافي و خيره كننده اي داشت. مشاهده ي زندگي او ديگران را به مقايسه وامي داشت و آرزوي زندگي قاروني را در آنان به جوش مي آورد.

    اما در طرف ديگر، گروهي بودند كه هرچند قارون را ديدند، ولي به مقايسه، اقدام نكردند.
    خداوند از اين گروه، تحت عنوان«الّذينَ اُوتُواْ العلمَ»ياد كرده، در مقابل گروه اول كه از آنان با تعبير«الذّينَ يُريدونَ الحَيوهَ الدُّنيا»ياد كرده است.
    پس ويژگي گروه دوم،«خردمندي و فرزانگي»است . و لذا واكنش آنان به گونه ي ديگري بود. قرآن كريم مي فرمايد:

    «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ لاَ يُلَقَّاهَا إِلاَّ الصَّابِرُونَ .


    و آنان كه داراي دانش بودند گفتند: واي بر شما! ثواب الهي براي كسي كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد بهتر است و جز صابران، كسي به آن نمي رسد».

    مقايسه ي صعودي، پيامد طبيعي و تخلف ناپذير تفاوت اجتماعي نيست. مي شود تفاوت عميق، وجود داشته باشد، اما مقايسه ي صعودي صورت نگيرد. مقايسه ي صعودي، محصول اجتناب ناپذير تفاوت اجتماعي نيست؛ بلكه به ويژگي هاي افراد بستگي دارد. مقايسه ي صعودي، زاييده ي «دنياخواهي»است؛ اما خردمندان و فرزانگان به چنين كاري دست نمي زنند؛ هرچند شاهد زندگي قاروني نيز باشند.

    اين، معجزه ي خردمندي است . خردمندان مي دانند كه زندگي قاروني، يك نعمت نيست. نعمت، آن است كه پايدار و سودمند باشد. چيزي كه مايه ي معصيت و زوال پذير است، نمي تواند نعمت باشد. از اين رو، گروه دوم، خطاب به گروه اول گفتند:«پاداش الهي، بهتر است». گروه اول نيز وقتي عاقبت قارون را ديدند، به اشتباه خود پي بردند.
    اين گونه نبود كه فقط گروه اول، زندگي قاروني را مشاهده كرده باشد و گروه دوم، آن را نديده باشد. هر دو گروه ديدند؛ اما گروه اول، مقايسه كرد و گروه دوم، مقايسه ننمود. پس«مشاهده»، منجر به مقايسه نمي شود. حلقه ي مفقود، ميان مشاهده و مقايسه، «شگفت زدگي»‌و «چشم دوختن»است. هر دو گروه، در مشاهده يكسان اند؛ اما گروه اول، زندگي قاروني را با عظمت مي دانست«إنَّهُ لَذُو حَظٍّ عظيمٍ»لذا به آن چشم دوخت؛ اما گروه دوم كه چنين اهميتي را در آن زندگي نمي ديد، برايش شگفت انگيز نيز نبود؛ به همين دليل، به آن، چشم نيز ندوخت.
    به همين جهت، خداوند متعال براي جلوگيري از مقايسه صعودي و تأمين رضامندي مي فرمايد:


    «وَ لاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کَافِرُونَ‌


    اموال و فرزندان آنها تو را به شگفت نيندازد. همانا خداوند اراده كرده كه به وسيله ي آنها، آنان را در دنيا عذاب كند و جان دهند در حالي كه كافرند».

    اين آيه، روي «شگفت زدگي»دست گذاشته است و مي خواهد كه مردم در مواجهه با زندگي هاي قاروني، شگفت زده نشوند و براي اين كار، ماهيت ثروتمندي آنان را ( كه وسيله ي عذاب آنها بود) بيان نموده است. كسي كه بداند ماهيت مال هاي قاروني چيست، از ديدن آنها شگفت زده نمي شود و آن گاه كه در شگفت نشد، چشم نمي دوزد و چون چشم ندوخت، به مقايسه ي صعودي نيز اقدام نمي كند. چشم ندوختن، كليد مقايسه ي صعودي نكردن است. از اين رو، خداوند متعال خواسته است كه به زندگي هاي قاروني، چشم ندوزيم:


    «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَيْرٌ وَ أَبْقَى‌


    و به آنچه گروه هايي از آنان را از آن برخوردار كرديم، چشم مدوز؛ كه شكوفه هاي زندگي دنيا هستند و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است. »

    در اين آيه ي شريفه، از اين قبيل اموال به عنوان«شكوفه»ياد شده است كه عمري كوتاه و ناچيز دارد. در مقابل،«رزق»خداوند ياد شده كه دو ويژگي دارد:
    «خير بودن» و «پايدار بودن». اگر چنين است، نعمت هاي دنيايي قارون ها چيز ارزشمندي نيست كه چشم ها را به خود خيره كند و آن گاه كه چشم ها خيره نشدند، مقايسه ي صعودي نيز رخ نمي دهد؛ چون درواقع، رتبه ي بالاتري وجود ندارد تا آرزوي آن برده شود و اين گونه مي توان به زندگي آرام و رضايت بخشي فكر كرد.


    كاركرد رواني مقايسه ي صعودي
    در زندگي، چيزهاي فراواني وجود دارند كه مي شود به خاطر آنها زندگي بانشاط و شادي داشت. مقايسه ي صعودي سبب مي شود كه انسان آنچه را در خود دارد، نبيند و پيوسته حسرت زندگي ديگران را بخورد. امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
    بپرهيزيد از اين كه به آنچه در دست فرزندان دنياست، چشم بدوزيد؛ چرا كه هركس به ان چشم بدوزد... نعمتي را كه نزد اوست، كوچك مي شمرد و در نتيجه، سپاس گزاري او كاهش مي يابد.
    زندگي در اين دنيا براي هيچ كس كامل نيست. بدون شك، زندگي«داشته ها» و «نداشته ها»ي فراواني دارد. اگر انسان به داشته هاي خود توجه كند و از آنها لذت ببرد، راحت تر مي تواند نداشته ها را تحمل كند. اما اگر كسي داشته هاي خود را نبيند، زندگي را يكسره محروميت مي داند و در آن، هيچ نقطه ي اميدي نمي يابد و همه ي زندگي، يكپارچه براي او سختي و تلخي است و واقعاً چنين زندگي اي را نمي توان تحمل كرد. لذا بردباري نيز از ميان مي رود و فرد، توان تحمل سختي ها را نخواهد داشت و اين گونه است كه مقايسه ي صعودي، زندگي را به پرتگاه نارضايتي سوق مي دهد.


    پيامدهاي مقايسه ي صعودي
    مقايسه ي صعودي (مقايسه كردن خود با افراد فرادست در مادّيات)، پيامدهايي دارد كه به طور مستقيم، بر سطح رضايت از زندگي تأثير مي گذارد. اين پيامدها عبارت اند از:


    1. اندوه
    مقايسه ي صعودي، شادي را از دل ها مي ربايد و لبخند را از لب ها مي زدايد. امام باقر عليه السلام مي فرمايد:
    هركس به آنچه در دست ديگران است، چشم بدوزد، اندوه او طولاني مي گردد و خشم او آرام نمي گيرد.
    در اين حديث، به «طولاني شدن»حزن اشاره شده است. در حديث ديگري، پيامبرخدا صلي الله عليه و آله به «شدت»حزن پرداخته، مي فرمايد:
    كسي كه به آنچه در دست ديگران است، چشم بيندازد، اندوهش فراوان مي شود و خشم او آرام نمي گيرد ).


    2. حسرت
    كسي كه مقايسه ي صعودي كند، فهرست بلندي از نداشته ها را براي خود تهيه مي كند و به خاطر آنچه ندارد، پيوسته افسوس مي خورد و كسي كه پيوسته چنين باشد، همانند كسي است كه مي خواهد جان دهد. روزي جبرئيل عليه السلام بر پيامبرخدا صلي الله عليه و آله نازل شد و گفت: اي پيامبرخدا، خداوند متعال بر تو سلام مي فرستد و مي گويد: بخوان:

    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌. «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ»...
    به نام خداوند بخشايشگر مهربان. و چشمان خود را مدوز به آنچه گروه هايي از آنان را از آن بهره مند ساختيم. »
    پس از نزول اين آيه ي شريف، پيامبرخدا صلي الله عليه و آله به كسي گفتند اين پيام را به گوش مردم برساند كه:
    هركس با ادب الهي تربيت نشود، از حسرت خوردن بر دنيا، نَفَسش به شماره مي افتد.
    مقايسه ي صعودي، آن قدر زندگي را بر انسان سخت مي كند كه گويي انسان در حال جان كندن است و در اين شرايط نمي توان زندگي آرام و لذت بخشي را انتظار داشت.


    3. ناسپاسي و بي تابي
    ناسپاسي مربوط به نعمت هاست و بي تابي، مربوط به سختي ها. انسان موفق، كسي است كه از سويي از انچه دارد، آگاه بوده، نسبت به آن، شاكر باشد و از سوي ديگر، نسبت به سختي ها بردبار بوده، از بي تابي كردن بپرهيزد. كسي كه شاكر نيست، از آنچه دارد، بي خبر است و يا آنچه را دارد، نعمت نمي داند و لذا از آن، لذت نمي برد و كسي هم كه بردبار نيست، سختي ها را تحمل نمي كند و بي تاب مي گردد و همين، مشكل او را افزايش مي دهد و در مجموع، نبودِ‌ سپاس گزاري و بردباري، موجب نارضايتي از زندگي مي گردد.
    ناسپاسي و بي تابي نيز ريشه در مقايسه ي صعودي دارند. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:
    كسي كه... در دنياي خود به كسي كه بالاتر از اوست نگاه كند و نسبت به آنچه ندارد افسوس خورد، خداوند، نه او را شاكر مي نويسد و نه بردبار.


    دو. مقايسه ي افزاينده
    مقايسه ي نزولي ( مقايسه كردن خود با افراد پايين تر در مادّيات)، يكي از عوامل افزايش شادكامي و رضامندي است. به همين جهت، يكي از توصيه هاي دين به پيروان خود، استفاده از مقايسه ي نزولي است. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله وقتي مي خواهد كسي همانند ابوذر را تربيت كند، به او توصيه مي كند كه از مقايسه ي صعودي پرهيز كرده، از مقايسه ي نزولي استفاده نمايد. او خود در اين باره مي فرمايد:
    پيامبرخدا صلي الله عليه و آله مرا به هفت چيز سفارش كرد: اين كه نگاه كنم به كسي كه پايين تر از من است و ننگرم به كسي كه بالاتر از من است...
    اگر انسان، خود را با زندگي هاي بهتر مقايسه كند، دچار تلخ كامي و احساس ناكامي مي گردد و از زندگي خود لذت نمي برد.
    اگر چنين اتفاقي افتاد، يكي از بهترين مقابله ها استفاده از مقايسه ي نزولي است. اين روش، از آموزه هاي اولياي دين است. امام باقر عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
    بپرهيز از اين كه نگاه كني به كسي كه برتر از توست... پس اگر از اين كار (نگاه به بالادست)چيزي بر تو وارد شد، به يادآور زندگي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله را كه غذايش از جو و شيريني اش خرما و هيزمش شاخه هاي خشك شده ي نخل بود، هرگاه يافت مي شد.

    گاهي انسان، تصور مي كند بد بودن وضع زندگي به خاطر پشت كردن خدا به انسان بوده، نشانه ي نگون بختي است. بررسي زندگي افرادي همچون پيامبرخدا صلي الله عليه و آله و ديگر اولياي دين، اين تصور باطل را مي زدايد؛ چون انسان مي بيند كساني هم كه برترين انسان ها بوده اند، از زندگي هاي معمولي و بلكه سخت، برخوردار بوده اند و بدين سان، آرام مي گيرد و از آن احساس ناخوشايند و آن تصور نادرست، دور مي گردد. همچنين پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
    هرگاه يكي از شما به كسي نگاه كرد كه در مال و جمال از او برتر است، به آنچه پايين تر از اوست نگاه كند.

    نكته ي جالبي كه در اين حديث وجود دارد، اين است كه هميشه مقايسه كردن در مال و ثروت نيست؛ گاهي ممكن است كه انسان در جمال و زيبايي، دست به مقايسه بزند. اين مسئله، در ميان جوانان و بويژه در ميان دختران، بيشتر مشاهده مي شود. مقايسه كردن خود با كساني كه زيباترند، موجب غمگيني و رنجوري مي شود. اين نيز يك مقايسه ي صعودي است. در چنين مواردي با استفاده از مقايسه ي نزولي مي توان اين احساس ناخوشايند را از خود دور ساخت.

    همچنين ممكن است مقايسه ي صعودي در جمال، در يك زندگي خانوادگي شكل گيرد و كسي همسر خود را با همسر زيباتري (چه مرد باشد و چه زن) مقايسه كند. اين مقايسه (كه مي تواند در اثر ديدن خودِ فرد يا تصوير او شكل گيرد)، داوري مقايسه كننده را تحت تأثير قرار داده، ادراك او را تغيير مي دهد. تحقيقات، نشان داده اند كه اگر كسي قبل از داوري و ارزيابي درباره ي كسي، فرد يا افراد جذاب تر و زيباتري را ديده باشد، فرد موردنظر، با جذابيت و زيبايي كمتري در نظر او ارزيابي مي شود.

    همچنين تحقيق ديگري ثابت كرده است كه مردان، هنگامي كه عكس هاي زنان بسيار زيبا را مي بينند، همسران مورد علاقه ي خود را با جذابيت كمتري ارزيابي مي كنند.

    بنابراين، مقايسه ي صعودي، هم مي تواند در بُعد مالي باشد و هم در بعد زيبايي. در هر صورت،‌براي كاستن از اثرات منفي آن، مي توان از مقايسه ي نزولي استفاده كرد.


    كاركرد رواني مقايسه ي نزولي
    مقايسه ي نزولي، توهّم زا نيست؛ بلكه نقاط مثبت و اميدواركننده ي زندگي را كه زير سايه ي سياه مقايسه ي صعودي از ديده ها پنهان شده است، آشكار مي كند. مقايسه ي نزولي، از آن دست آموزه هايي نيست كه مي گويد:«به خود تلقين كن كه وضع خوبي داري و از بهترين زندگي ها برخورداري و در بهترين مكان ها ساكن هستي و بهترين شغل و همسر را داري و... ». اينها توهّم خوشي است. آموزه ي دين، نه مقايسه ي صعودي نااميدكننده را مي پذيرد و نه تلقين هاي توهم زا را. آموزه ي دين، مبتني بر درك واقعيت ها و شناخت نقاط مثبت موجود است، نه توهّم وجود آنها. پرورش يافته ي دين، نه با نااميدي زندگي مي كند و نه با تخيّل و توهم؛ بلكه با واقعيت ها زندگي مي كند و به آنچه دارد مي انديشد.
    هنر مقايسه ي نزولي، اين است كه نقاط مثبت و اميدواركننده ي زندگي را آشكار مي سازد و در برابر ديد فرد قرار مي دهد.
    اين، كاركرد رواني مقايسه ي نزولي است. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:
    به كسي كه پايين تر از شماست، بنگريد و به آن كه بالاتر از شماست، نگاه نكنيد؛ كه اين كار، براي آن كه نعمت هاي خدا را ناچيز نشمريد، بهتر است.

    انسان متعادل، با كمال شهامت مي پذيرد كه ممكن است ديگران چيزهايي داشته باشند كه او ندارد؛ ولي در عين حال، او چيزهاي بسياري نيز دارد كه ديگران ندارند و انسان مي تواند به آنها دل خوش كند و اميدوارانه زندگي كند. ناديده گرفتن داشته ها و ناچيز شمردن آنها هنر نيست؛ هنر آن است كه انسان حتي با كوچك ترين امكانات، از روحيه اي قوي و بانشاط برخوردار باشد.



    پيامدهاي مقايسه ي نزولي


    1. سپاس گزاري
    سپاس گزاري، متوقف بر نعمت شناسي است و مقايسه ي نزولي، چون نعمت ها را آشكار مي سازد، موجب سپاس گزاري مي گردد. به همين جهت، امام علي عليه السلام مي فرمايد:
    به كساني كه بر آنها برتري داده شده اي، بسيار نگاه كن كه اين از دروازه هاي شكر است.

    مقايسه ي نزولي را به كار ببنديد تا آنچه را داريد، بيابيد و از آن، خرسند گرديد و شكر آن را به جاي آوريد. گاهي نعمت هاي فراواني در درون زندگي ما و در كنار ما هستند، ولي ما احساس بدبختي مي كنيم، چون از وجود آنها خبر نداريم. بياييد اين نعمت هاي ناپيدا را بيابيم.


    2. افزوني نعمت
    انسان، خواستار افزايش بهره مندي است و تمايل دارد كه زندگي خود را توسعه دهد. در اين راه، يكي از اولين كارهايي كه صورت مي گيرد، نارضايتي از وضع موجود و ناسپاسي نسبت به آن است. اين در حالي است كه كتاب «قانون زندگي»، راه افزايش نعمت را سپاس گزاري از نعمت هاي موجود مي داند.
    خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:

    «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
    اگر سپاسگزار باشيد، حتماً بر شما مي افزاييم و اگر ناسپاسي كنيد، حقيقتاً عذاب من شديد است. »
    پس بايد سپاسگزار بود و سپاسگزاري، متوقف بر مقايسه ي نزولي است. بنابراين، براي افزايش بهره مندي بايد از مقايسه ي نزولي استفاده كرد. بر همين اساس، امام علي عليه السلام مي فرمايد:
    و به كسي كه پايين دست توست نگاه كن، تا سپاسگزار نعمت هاي خدا باشي و شايسته ي افزايش او گردي و ساكن جود او شوي.



    3. قناعت كردن
    قناعت يعني راضي بودن به آن چه هست. كسي مي تواند قانع باشد كه با آنچه موجود است راضي باشد و هنگامي انسان از چيزي راضي مي شود كه آن را «كافي»بداند. مقايسه ي صعودي است. مقايسه ي صعودي، احساس ناكافي بودن را به همراه مي آورد؛ چون موجب ناچيز شماري داشته ها مي گردد. اما مقايسه ي نزولي، منجر به احساس كافي بودن مي شود؛ چون داشته هاي زندگي را نمايان مي سازد. نمي گوييم مقايسه ي نزولي موجب مي شود كه انسان تصور كند بالاترين روزي ها را دارد؛ بلكه مقايسه ي نزولي، اين احساس را به وجود مي آورد كه با همين مقدار هم مي توان زندگي كرد؛ چون ديگراني را ديده كه در وضع سخت تري زندگي مي كنند.
    و بدين سان، قناعت شكل مي گيرد. قناعت يعني بسنده كردن به آنچه هست و راه رسيدن به آن، مقايسه ي نزولي است. امام صادق عليه السلام به حمران فرمود:
    اي حُمران! نگاه كن به كسي كه در زندگي، از تو پايين تر است، و به كسي كه در زندگي، از تو بالاتر است. ننگر. كه اين كار[ مقايسه ي نزولي]تو را نسبت به آنچه برايت تقسيم شده، قانع تر مي سازد و بهتر، تو را شايسته ي زيادت پروردگار مي كند.


    4. افزايش آستانه ي بردباري
    وقتي انسان، زندگي هاي پايين تر را ببيند، از يك سو به آنچه دارد آگاهي مي يابد و به سپاس و ستايش خدا مي پردازد و از سوي ديگر، متوجه مي شود زندگي او آن قدر هم سخت و غيرقابل تحمل نيست. بدين ترتيب، ناراحتي او كاهش مي يابد، تنيدگي و فشار رواني او به حداقل مي رسد و توان تحمل و بردباري او افزايش مي يابد.

    پيامبرخدا صلي الله عليه و آله درباره ي اين حقيقت مي فرمايد:
    كسي كه... در دنياي خود به پايين تر از خود نگاه كند و خدا را به خاطر برتري هايي كه به او داده، ستايش كند، خداوند او را سپاسگزار و بردبار مي نويسد
    توان تحمل نداشتن، هميشه به دليل بزرگي سختي نيست؛ بلكه به دليل بزرگ شماري آن است. مقايسه ي صعودي، در اندازه ي سختي زندگي، اغراق كرده، آن را بيش از اندازه ي واقعي اش نشان مي دهد؛ اما مقايسه ي نزولي، آن را تعديل كرده، به اندازه ي خودش و يا حتي كوچك تر از آنچه هست، كاهش مي دهد. اين كار، موازنه را به نفع صبر و بردباري تغيير مي دهد و بدين وسيله، امكان تحمل را افزايش مي دهد.

    ***
    سلام
    ازتون بخاطر این جواب کامل خیلی ممنونم
    امیدوارم این برداشتی که کردم برام موندگار باشه
    التماس دعا-در پناه حق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد