نمایش نتایج: از 1 به 26 از 26

موضوع: من تنهام و مادرم افسرده

2714
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    من تنهام و مادرم افسرده

    سلام من 21 سالمه اما توی این 21 سال همیشه تنها بودم از وقتی بچه بودم همیشه توخونه تنها بودم الانم که یعنی از خوابگاه اومدم خونه پیش خانوادم بازم تنهام مادر بزرگم مریضه ومادرم هردوروز اونجاس وقتایی هم که نوبتش نیس یا بانکه یا خرید شب هام که همش با پدرم دعوا داره پدرم فکر کرده رضا شاهه و همه باید بگن چشم ومادرم دیگه خسته تراز این حرفاس که حرفای بی منطق پدرمو بپذیره قبلا سعی میکردم پدرمو دوست داشته باشمو وبه روی خودم نیارم اما دیگه خستم اون حتی ب فکر نیس یه روز مارا ببره تفریح وقتایی هم که میره تفریح فقط فکر خودشه نه به من نه به مادرم اصلا خوش نمیگذره نمیدونم کلا خستم بریدم هیچ کسو برای درد ودل ندارم مثلا امروز با خواهرم درد ودل کردم چی شد؟ رفته همه چیزو به مامانم گفته در صورتی که من نمیخواستم مامانمو ناراحت کنم مامانمم افسرده است وخسته دیگه واقعا نمیدونم چیکارکنم زودرنجم وعصبانی باید چیکار کنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    سلام
    میتوان برای عصبانیت وزودرنجی از راهکارهای زیر بهره برد این موارد تا حدودی کمک کننده اس
    1. یكی از علل شایع زود رنجی و عصبانیت، كم خونی است. معمولا کسی كه مبتلا به كم خونی است، بسیار زودرنج و دچار ناراحتی‌های جسمی و روحی می‌شود. از این رو تلاش کنید با یك آزمایش خون، وضعیت جسمی خود را بررسی کنید.


    2. لازم است كاملاً به خود مطمئن باشید كه می‏توانید روحیه خود را تغییر دهید، امّا براى برای رسیدن به هدف، عجولانه قضاوت نکنید، بلكه باید به این باور برسید که باید حداقل یكسال روى خود كار كنید تا بتوانید روحیه و شخصیت حساس خود را تغییر دهید.


    3. همواره درباره هر مساله‌‏اى در برابر دیگران، بدترین انتظارات را از آنان داشته باشید و خود را برای آن آماده کنید. این کار باعث می‌شود که برخوردهای بهتر از مورد انتظار، موجب خشنوی شما شود. در حالی که اگر مدام انتظار برخورد خوب را از دیگران داشته باشید، نتیجه عکس را بدنبال دارد.


    4. تلاش کنید ضمن اینکه رفتار و برخوردهای خود را کنترل می‌کنید، به صورت منطقی رفتار کنید، امّا با بیان ساده و صمیمانه، دیگران به ویژه همسر خود را نیز از وضعیت روحی خود آگاه کنید؛ مثلا به همسر خود بگویید که فلان رفتار یا گفتار، مرا ناراحت می‌کند.


    5. برای نتیجه گیری و بهتر شدن روند رفتاری خود، با افراد پخته و عاقل مشورت کنید.


    6. در مواردی که باعث می‌شود ناراحتی‌های خیلی زیاد، به شما فشار آورده و عصبی شوید، سعی کنید در یک فضای آزاد یا دربسته بطوریکه کسی حضور نداشته باشد، فریاد بکشید و فشار عصبی خود را تخلیه کنید.


    7. به تلاوت قرآن و خواندن نماز بیشتر بپردازید كه به فرموده قرآن کریم: «وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِینَ؛ و در دو طرف روز [اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار؛ زیرا خوبی‌ها بدی‌ها را از میان مى‏برد. این براى پندگیرندگان پندى است.»[هود، 114]


    8. سعی کنید با افراد خوش مشرب، خوش خُلق، اجتماعی و غیر عصبی و افرادی که آنان را دوست دارید، معاشرت کنید و سعی کنید از رفتار انان الگو بگیریید.


    9. با کسکیه صمیمی هستید در این زمینه حرف بزنید. از احساسات خود به او بگویید و از او بخواهید تا در برطرف کردن این رفتار با شما همكاری كند. به او بگویید؛ زودرنجی و حسّاسیت شما غیراختیاری است و برای اینكه بتوانید بر این مشکل غلبه كنید، نیاز به زمان و همكاری او دارید.


    10. توجه داشته باشید که قرار نیست تمام افراد بر اساس خواسته ما رفتار كنند. لذا لازم است به شیوه رفتار آنان احترام گذاشت و موقعی كه رفتاری، شما را اذیت و ناراحت می‌كند، به جای عكس العمل تند نشان دادن، تنها احساسات خود را به آنان بگویید؛ مثلا به فردی كه با رفتار خود موجب اذیت و ناراحتی ما شده، بگوئیم؛ من از این رفتار شما احساس خوبی ندارم و یا اینكه رفتار شما باعث ناراحتی من شده.


    در آخر نیز جدولی برای خود تهیه کنید و در آن جدول، موارد انجام رفتار درست و نادرست را یادداشت کرده و همواره سعی بر تقلیل موارد رفتار نادرست خود کنید.


    موفق باشید
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21347
    نوشته ها
    61
    تشکـر
    13
    تشکر شده 24 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    سلام شمابه خاطرشرایطی که به وجودآمده هیچ وقت به درستی نشده دورهم جمع باشیدوفقط هرکس خستگی ودلتنگی هایش رادرخانه باخودداشته زندگی علاوه برکارومدرسه باهم بودن هم هست درواقع میشه گفت شماهیچ کدام نتوانستیدتوقعات همدیگررافراهم کنید-بهتره شماخودباپدرومادرتان صحبت کنیدبه طورجمعی ببینیدتوقعات وانتظارات همدیگه ازهم چیه نمیشه هرکسی به تنهایی بخوادهمه چیزهمان جورپیش رودکه خودش میخوادزندگی پرازپستی وبلندیه هرکس ازشماکه میزانی ازتوقعاتش راپایین آوردشرایط بهترمیشودمسئله بعدی که باعث این شرایطه به این خاطره که مادرشمابخشی ازروزرابانکه بخشی خیابان وبخشی هم پیش مادربزرگتان واین باعث میشه که مادرشمازیادنتوانه درخانه حضورداشته باشه واین باعث سردی علاقه وهمینکه نرسیدن به امورخانه شودومعمولامرددوست دارد وقتی که ازبیرون میادهمسرش کنارش باشه باش صحبت کنه حتی گفته میشه که زن وقتی مردمیادخانه حتی شستن ظرفهاراهم بگذاره واسه وقتی که مردبیرونه درآن لحظه درکنارهمسرش باشه چه برسدحالاکه مادرشمازمان زیادی نمیتواندداخل خانه باشدونکته بعدی هم شمابایددرمواقعی که مادرتان نیست سعی کنیدشرایط خانه راکنترل کنیدوخانه راازسکوت وسردی درآوریدنه اینکه بریدداخل یه اتاق تنهابشینیدباپدرتان صحبت کنیدوکارهای خانه را انجام دهیدوظیفه شمادرنبودمادرتان سنگین تره شما میتوانیدخیلی دربه وجودنیامدن اعصاب خوردی تاثیرگذارباشید.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط tanha88 نمایش پست ها
    سلام شمابه خاطرشرایطی که به وجودآمده هیچ وقت به درستی نشده دورهم جمع باشیدوفقط هرکس خستگی ودلتنگی هایش رادرخانه باخودداشته زندگی علاوه برکارومدرسه باهم بودن هم هست درواقع میشه گفت شماهیچ کدام نتوانستیدتوقعات همدیگررافراهم کنید-بهتره شماخودباپدرومادرتان صحبت کنیدبه طورجمعی ببینیدتوقعات وانتظارات همدیگه ازهم چیه نمیشه هرکسی به تنهایی بخوادهمه چیزهمان جورپیش رودکه خودش میخوادزندگی پرازپستی وبلندیه هرکس ازشماکه میزانی ازتوقعاتش راپایین آوردشرایط بهترمیشودمسئله بعدی که باعث این شرایطه به این خاطره که مادرشمابخشی ازروزرابانکه بخشی خیابان وبخشی هم پیش مادربزرگتان واین باعث میشه که مادرشمازیادنتوانه درخانه حضورداشته باشه واین باعث سردی علاقه وهمینکه نرسیدن به امورخانه شودومعمولامرددوست دارد وقتی که ازبیرون میادهمسرش کنارش باشه باش صحبت کنه حتی گفته میشه که زن وقتی مردمیادخانه حتی شستن ظرفهاراهم بگذاره واسه وقتی که مردبیرونه درآن لحظه درکنارهمسرش باشه چه برسدحالاکه مادرشمازمان زیادی نمیتواندداخل خانه باشدونکته بعدی هم شمابایددرمواقعی که مادرتان نیست سعی کنیدشرایط خانه راکنترل کنیدوخانه راازسکوت وسردی درآوریدنه اینکه بریدداخل یه اتاق تنهابشینیدباپدرتان صحبت کنیدوکارهای خانه را انجام دهیدوظیفه شمادرنبودمادرتان سنگین تره شما میتوانیدخیلی دربه وجودنیامدن اعصاب خوردی تاثیرگذارباشید.
    حرفاتو قبول دارم اما چطوری حرف بزنیم چندین بار تلاش کردم اما نشده الا نم واقعا حوصله ندارم با کوچکترین حرفی چدرم عصبانی میشه امروزم که دختر خواهرم اینجاس همش زدمش از بس حوصلشوندارم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    مرسی از راهنمایی خوبت mahestey

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21347
    نوشته ها
    61
    تشکـر
    13
    تشکر شده 24 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط مریم700 نمایش پست ها
    حرفاتو قبول دارم اما چطوری حرف بزنیم چندین بار تلاش کردم اما نشده الا نم واقعا حوصله ندارم با کوچکترین حرفی چدرم عصبانی میشه امروزم که دختر خواهرم اینجاس همش زدمش از بس حوصلشوندارم
    ببینیدنسبت به چه حرفهایی بیشترواکنش منفی نشان میده سعی کنیدوقتی که میخواهیدباپدرتان صحبت کنیددرشرایط وزمانی باشدکه اعصابش خوردنباشددانستن دلیل اینکه چرازیادعصبانی میشودبرای حل مشکل مهمه اگرنسبت به صحبتهایتان عکس العمل تندی نشان داددرهمان موقع صحبتابه همین سمت ببریدکه چراشمانسبت به هرمسئله ای عصبانی میشوداحتمالادلایلی راکه داردتاحدی بازگومیکندبعدش میشه بهتراین مشکلاحل کرداگرتنهایی هم تحمل این رفتارانداریدباکمک مادرتان دراولین فرصت مناسب صحبت کنید-درزمانی که شرایط عادی است بهتره ازیه جاصحبتاشروع کنیدوباهم فکری هم مشکلاحل کنید.زدن بچه هم فقط باعث دلخوری وکینه با خواهرتان میشودهمان طورکه آتشاباآتش خاموش نمی کنن خشم راهم بابروزخشم نمیشه خنثی کرددراین مواقع چندلحظه خودتان راکنترل کنیدخشمتان فروکش میکندیاخودتان راسرگرم کاری کنیدکه به شماآرامش میدهد.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط مریم700 نمایش پست ها
    مرسی از راهنمایی خوبت mahestey
    خواهش میکنم
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط tanha88 نمایش پست ها
    ببینیدنسبت به چه حرفهایی بیشترواکنش منفی نشان میده سعی کنیدوقتی که میخواهیدباپدرتان صحبت کنیددرشرایط وزمانی باشدکه اعصابش خوردنباشددانستن دلیل اینکه چرازیادعصبانی میشودبرای حل مشکل مهمه اگرنسبت به صحبتهایتان عکس العمل تندی نشان داددرهمان موقع صحبتابه همین سمت ببریدکه چراشمانسبت به هرمسئله ای عصبانی میشوداحتمالادلایلی راکه داردتاحدی بازگومیکندبعدش میشه بهتراین مشکلاحل کرداگرتنهایی هم تحمل این رفتارانداریدباکمک مادرتان دراولین فرصت مناسب صحبت کنید-درزمانی که شرایط عادی است بهتره ازیه جاصحبتاشروع کنیدوباهم فکری هم مشکلاحل کنید.زدن بچه هم فقط باعث دلخوری وکینه با خواهرتان میشودهمان طورکه آتشاباآتش خاموش نمی کنن خشم راهم بابروزخشم نمیشه خنثی کرددراین مواقع چندلحظه خودتان راکنترل کنیدخشمتان فروکش میکندیاخودتان راسرگرم کاری کنیدکه به شماآرامش میدهد.
    راستش قبلا سعی میکردم پدرمو دوست داشته باشم اما الا سر هر حرفی اگر بهش بگیم نه سرمون داد میزنه میدونم مشکلم نسبت به خیلی ها مشکل کوچیکیه اما سخته پدرم اصلا مادرمو قبول نداره راحت بگم رضا شاه دومه همه باید مطیعش باشن واین واقعا منو کلافه میکنه اگر سر گوچکترین مسئله حتی خیلی اروم بهش بگیم مثلا بعدا این کارو بکنید یا الان نمیشه فقط بلده بگه همین که من میگم اگرم مادرم باشه که شروع میکنه به فحاشی مثلا میگه ضعیفه نفهمه تو دشمن منی و ... بعدشم به پدرمادرم که فوت شدن فحش زشت میدن براشونم مهم نیس من یه دختر مجرد اینجام حتی شده بخواند مادرموبزنن اگه من نبودم معلوم نبود چی میشده بخدا دیگه اعصابم نمیکشه سر خساستشون حتی خواهرم دیر به دیر میان خونمون از اون طرف وقتی ب مادرم میگم شما که اخلاق بابا را میدونی اینقدر نه توی کار نیار اینقدر تند حرف نزن باهاش گریه میفته ومیگه تو همش طرف باباتو میگیری کاش بمیرم از این زندگی راحت بشم واقعا موندم بخاطر همین ترجیح میدم حرف نزنم چون واقعا موندم چیکار کنم خودمم کم تحمل هستم واقعا نمیدونم هرکاری میکنم خوب بشه نمیشه واقعا نمیشه
    ویرایش توسط مریم700 : 09-10-2015 در ساعت 01:54 AM

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21347
    نوشته ها
    61
    تشکـر
    13
    تشکر شده 24 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    ازقدیم گفتن آدمی راکه خوابه میشه بیدارکردولی آدمی را که خودشازده به خواب نمیشه بیدارکردمن هم به شخصه بااین شرایطی که میگین به شماحق می دم که ناراحت باشیدبه دلیل اینکه طرف اصلی این مسئله پدرتان است ازطرفی خودش هم که نمیخواداین عادت راول کندکارسخت ترشده ولی نشدنداره شروع این رفتارش ازکی بوده یعنی همیشه تندبوده یااینکه مدتی است این طورشده چون بعضی هااخلاقشون کلا تنده بعضی هاهم درمسیرمشکلات زندگی به دلیل عدم رضایتشان اززندگی یایک اتفاق خاص دچاراین مشکل میشوندپدرشماخودشان هم ازاین رفتارجزعصبانیت خودش ناراحتی شماومادرتان چیزی نصیبشان نمیشودفکرکنم بهتره خودتان به همراه مادرتان پیش یک مشاوررویدازآنجایی که احتمالاپدرتان راضی به چنین کاری نمیشوددرموردرفتارپدرتان وهمچین برای به دست آوردن آرامش خودوطریقه بهتربرخوردکردن باچنین رفتارهایی آنهاباچنین مسائلی زیادروبروشدن ومطمئنابتوانندراهکارهای بهتری ارائه دهنددرعین حال انشالله مشکل شماحل شود.شماسعی کنیددراین موردتحمل کنیدکم کم باهمکاری مشاور وخودتان انشاالله مشکل حل میشود.موفق باشید

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    [/quote]ازقدیم گفتن آدمی راکه خوابه میشه بیدارکردولی آدمی را که خودشازده به خواب نمیشه بیدارکردمن هم به شخصه بااین شرایطی که میگین به شماحق می دم که ناراحت باشیدبه دلیل اینکه طرف اصلی این مسئله پدرتان است ازطرفی خودش هم که نمیخواداین عادت راول کندکارسخت ترشده ولی نشدنداره شروع این رفتارش ازکی بوده یعنی همیشه تندبوده یااینکه مدتی است این طورشده چون بعضی هااخلاقشون کلا تنده بعضی هاهم درمسیرمشکلات زندگی به دلیل عدم رضایتشان اززندگی یایک اتفاق خاص دچاراین مشکل میشوندپدرشماخودشان هم ازاین رفتارجزعصبانیت خودش ناراحتی شماومادرتان چیزی نصیبشان نمیشودفکرکنم بهتره خودتان به همراه مادرتان پیش یک مشاوررویدازآنجایی که احتمالاپدرتان راضی به چنین کاری نمیشوددرموردرفتارپدرتان وهمچین برای به دست آوردن آرامش خودوطریقه بهتربرخوردکردن باچنین رفتارهایی آنهاباچنین مسائلی زیادروبروشدن ومطمئنابتوانندراهکارهای بهتری ارائه دهنددرعین حال انشالله مشکل شماحل شود.شماسعی کنیددراین موردتحمل کنیدکم کم باهمکاری مشاور وخودتان انشاالله مشکل حل میشود.موفق باشید[/quote]مشکل پدرم دقیقا از بچگیمون بوده راستش چند وقته پیش بحث ازدواج من بود وپدرم میگه اگه 90% کار حل شد تو باپسره بحرف اونم طی دو جلسه که دیگه باید جواب بله را بگی من با پدرم بحثمون شد وفهمیدم پدرم فقط داره ما را تحمل میکنه نه مارا دوست داره ونه با هامون خوش میگذرونه اونجا بود که دیگه نتونستم دوستش داشته باشم این مشکل از بچگی بوده خواهرام ب زور ازدواج کردن منم یکی مثله اونا با اینکه 21 سالمه اما همش بهم سر کوفت میزنه غیر مستقیم که تو هنوز مجردی و.......... ازاون طرفم تنهایی ها ودام های گناهی که بهش دچار شدم دوری از خدا سرد شدنم ب اطرافیان و.................همه منو کم طاقت کرده جالبه بیشتر از همه از دست خودم خستم
    ویرایش توسط مریم700 : 09-10-2015 در ساعت 02:50 AM

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط tanha88 نمایش پست ها
    ازقدیم گفتن آدمی راکه خوابه میشه بیدارکردولی آدمی را که خودشازده به خواب نمیشه بیدارکردمن هم به شخصه بااین شرایطی که میگین به شماحق می دم که ناراحت باشیدبه دلیل اینکه طرف اصلی این مسئله پدرتان است ازطرفی خودش هم که نمیخواداین عادت راول کندکارسخت ترشده ولی نشدنداره شروع این رفتارش ازکی بوده یعنی همیشه تندبوده یااینکه مدتی است این طورشده چون بعضی هااخلاقشون کلا تنده بعضی هاهم درمسیرمشکلات زندگی به دلیل عدم رضایتشان اززندگی یایک اتفاق خاص دچاراین مشکل میشوندپدرشماخودشان هم ازاین رفتارجزعصبانیت خودش ناراحتی شماومادرتان چیزی نصیبشان نمیشودفکرکنم بهتره خودتان به همراه مادرتان پیش یک مشاوررویدازآنجایی که احتمالاپدرتان راضی به چنین کاری نمیشوددرموردرفتارپدرتان وهمچین برای به دست آوردن آرامش خودوطریقه بهتربرخوردکردن باچنین رفتارهایی آنهاباچنین مسائلی زیادروبروشدن ومطمئنابتوانندراهکارهای بهتری ارائه دهنددرعین حال انشالله مشکل شماحل شود.شماسعی کنیددراین موردتحمل کنیدکم کم باهمکاری مشاور وخودتان انشاالله مشکل حل میشود.موفق باشید
    مشکل پدرم دقیقا از بچگیمون بوده راستش چند وقته پیش بحث ازدواج من بود وپدرم میگه اگه 90% کار حل شد تو باپسره بحرف اونم طی دو جلسه که دیگه باید جواب بله را بگی من با پدرم بحثمون شد وفهمیدم پدرم فقط داره ما را تحمل میکنه نه مارا دوست داره ونه با هامون خوش میگذرونه اونجا بود که دیگه نتونستم دوستش داشته باشم این مشکل از بچگی بوده خواهرام ب زور ازدواج کردن منم یکی مثله اونا با اینکه 21 سالمه اما همش بهم سر کوفت میزنه غیر مستقیم که تو هنوز مجردی و.......... ازاون طرفم تنهایی ها ودام های گناهی که بهش دچار شدم دوری از خدا سرد شدنم ب اطرافیان و.................همه منو کم طاقت کرده جالبه بیشتر از همه از دست خودم خستم

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    چرا هیچ کس نطر نمیذاره پس مشاورین کجان؟فقط میبینید؟

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21347
    نوشته ها
    61
    تشکـر
    13
    تشکر شده 24 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    شرایط اینگونه پیش رفته که باخشم پدرتان ازطرف شماهم سعی شده باخشم جواب داده شوداونم به این خاطرکه صبروتحمل شماسرآمده بوده واین خودزمینه بیشترشدن مشکلات رافراهم کرده اگه بتوانیددرلحظه خشم پدرتان- درعوض عصبانی شدن بااوآرام صحبت کنیداحتمال رسیدن به نظریه های مشترک بیشترمیشود.فکرمیکنم چندتاراهش ایناباشن 1-سعی کنیدهرجورشده پدرتان را متقاعدکنیدباهمدیگرپیش یک مشاوررویدنگیدبه پدرتان مشکل ازشماست بگیدممکنه هریک ازمادررفتارمان اشتباه کرده باشیم 2-اگرکسی درآشنایان شماکه باتجربه هستن ودرجریان مشکلات شماهستن یادانستن این شرایط برای شمازمینه خجالتی رافراهم نکندبخواهیدکه بیایدباپدرتان صحبت کند3-هرطورشده درکنارهم بشینیدصحبت کنیدبرای شروع هم به پدرتان بگیدآخرتاکی این همه جنگ واعصاب بیاییدبشینیم باهم صحبت کنیم منطقی هرکه حرفش منطقی بودبه همون روش عمل میکنیم.4-زیادزمینه شرایط وصحبتهایی رافراهم نکنیدکه تنش زااست-کم وکاستی های هم رابه رخ همدیگرنکشید-اگه میبینیدیه کاری که باب میل شمانیست تاآنجایی که امکان داره ناراحتیتان رابروزندهید5-درمواقعی که حدس میزنیدالان میتواندشروع یک اعصاب خوردی باشدبه خاطریک موضوع خاص ازآنجا رویدداخل یک اتاق دیگر-به طورکلی شرایط طوری شده که شمانمی توانیددربسیاری ازموضوعات نظرمشترکی داشته باشیدسعی کنیدباهرنظری که مخالفیدنظرتان را بروزندهیدنیازنیسته برای چیزهایی که هنوزپیش نیامده همش بحث کنیدباهم .

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    هرچه بیشتر درمورد گذشته ادمها یاپشت صحنه ی زندگیشون بدونیم بهتروراحت تر اون هاروبخاطراعمال یارفتارهای بدی که باهامون داشتن میبخشیم وعفو میکنیم.وقتی بدونیم چی شده یاساختارزندگیشون روبدونیم بچگی نوجوونی جوونی شون چطور گذشته شاید براشون دلمون بسوزه واشک بریزیم.من از پدربزرگ ومادربزرگم جیک وپیک زندگی پدرومادرمو دراوردم وبخاطربعضی کارها وزورگویی هاشون درکشون میکنم ودربرابرشون لبخندمیزنم...مثلا پدرمن بچگی ونوجوونی سختی داشته مجبوربه کارهاسخت بوده محبتی ندیده یعنی اموزش ندیده که محبت کردن باچه کلماتییه چه کارهایی یادگرفته باعصبانیت کارهاجلومیره مابچه هاهم درکش میکنیم ..چون گذشته اش رومیدونیم...یک زن ازنظرروحی بامحبت وعاطفه زنده اس نباشه میشه مرده متحرک...استفاده ازکلمات خیلی مهمه درارتباطات خانوادگی بشین وبفرما وبتمرگ یک معنی میدن مهمه ماازکدوم باچه لحنی استفاده کنیم...شماازهمین امروز شروع کن ادبیات کلامت رو عوض کن محبت دل سنگ روهم اب میکنه...میای خونه بالبخندبیا سرزندع وشاد حتی وانمود کن بابات بهت گیر میده درجواب حرفاش بگو چشم بابای مهربون من ادمای روبرو مامثل اینه هستند وقتی یاد بگیری بخندونی دیگران هم ازما خوششون میاد نباید دست روی دست بذاریم روزمون خوب بشه باید خودمون رو خوب روایجاد کنیم باادمهای تندمزاج نمیشه منطقی بود چون دربرابرمون جبهه میگیرند باید باعاطفه رفت جلودرروزچند پیامک عاطفی وطنز به افرادخانواده بدین...دربرابرپدرت مثل یک دوست باش باورکن یه روز سفره دلش رو باز میکنه باهات درد دل میکنه وتوروزهایی که جوابگوییش روکردی شرمنده میشی...محبت کردن هزیته ای نداره ولی درکوتاه مدت معجزه میکنه اخلاق کسی روبدونیم یعنی جواب مساله روداریم ولینمیدونیم چطوری پیاده اش کنیم باید درزمان ومکان مناسب حرفهای مناسب بزنیم فقط فرزند پدرومادر نباشیم بهترین دوستشون باشیم ...بایدکمی ازخودگذشتگی کرد تاکارها وزندگی روبه راه بشه...بهتره به جای لعنت فرستادن به تاریکی یک شمع روشن کنید...وقتی کسی چکش دردست داره همه چیز رو میخ میبینه این چکش همان نگاه پدرتون به اعضای خانواده تون هست تصور کنید یک نفر عصبانیه وچکش دردست داره شمابرای اروم کردنش بامحبت وهمدلی میرید جلو یا جروبحث که طرف رو بیشتر عصبانی میکنه وممکن به خود ودیگران اسیب برسونه

  15. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط مریم700 نمایش پست ها
    سلام من 21 سالمه اما توی این 21 سال همیشه تنها بودم از وقتی بچه بودم همیشه توخونه تنها بودم الانم که یعنی از خوابگاه اومدم خونه پیش خانوادم بازم تنهام مادر بزرگم مریضه ومادرم هردوروز اونجاس وقتایی هم که نوبتش نیس یا بانکه یا خرید شب هام که همش با پدرم دعوا داره پدرم فکر کرده رضا شاهه و همه باید بگن چشم ومادرم دیگه خسته تراز این حرفاس که حرفای بی منطق پدرمو بپذیره قبلا سعی میکردم پدرمو دوست داشته باشمو وبه روی خودم نیارم اما دیگه خستم اون حتی ب فکر نیس یه روز مارا ببره تفریح وقتایی هم که میره تفریح فقط فکر خودشه نه به من نه به مادرم اصلا خوش نمیگذره نمیدونم کلا خستم بریدم هیچ کسو برای درد ودل ندارم مثلا امروز با خواهرم درد ودل کردم چی شد؟ رفته همه چیزو به مامانم گفته در صورتی که من نمیخواستم مامانمو ناراحت کنم مامانمم افسرده است وخسته دیگه واقعا نمیدونم چیکارکنم زودرنجم وعصبانی باید چیکار کنم؟
    به نظر من اینقد رو مشکلات داخل خونه زوم نکن. برو بیرون . برو سر کار. برو با دوستات وقت بگذرون . حال و هواتو عوض کن. بیخودی روحیه خودتو نگیر. درسته که مادرت اذیته اما اینهمه وقت تحمل کرده باباتو و احتمالا دیگه الان براش سخته جدا بشه. باباتم که بالاخره سنی ازش گذشته و نمیشه یهویی عوض شه و بشه یه آدم زن و بچه دوست که! الان دیگه بزرگ شدی وقتشه که تو راهتو از اونا جدا کنی و بری سراغ زندگی خودت. مادتم وقتی ببینه تو موفق و شادی و از زندگیت راضی هستی حالش خوب میشه. مطمئن باش.

  16. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    از نظرات همگی متشکرم شاید واقعا من هم تومحیطی بزرگ شدمکه یاد نگرفتم محبت کنم نمیدونم چرا اما از بچگی وقتی پدرم میخواست منو ببوسه حالم بدمیشد الانم همین طورم بااینکه ادم گرم مزاجی" onclick="replacer_hook(53)" target="_blank" href="http://forum.moshaver.co/f144">گرم مزاجی هستم

  17. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد نمایش پست ها
    به نظر من اینقد رو مشکلات داخل خونه زوم نکن. برو بیرون . برو سر کار. برو با دوستات وقت بگذرون . حال و هواتو عوض کن. بیخودی روحیه خودتو نگیر. درسته که مادرت اذیته اما اینهمه وقت تحمل کرده باباتو و احتمالا دیگه الان براش سخته جدا بشه. باباتم که بالاخره سنی ازش گذشته و نمیشه یهویی عوض شه و بشه یه آدم زن و بچه دوست که! الان دیگه بزرگ شدی وقتشه که تو راهتو از اونا جدا کنی و بری سراغ زندگی خودت. مادتم وقتی ببینه تو موفق و شادی و از زندگیت راضی هستی حالش خوب میشه. مطمئن باش.
    اخه نمیدونم چرا گوشه نشین هستم وبه سختی دنبال تفریحم

  18. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط مریم700 نمایش پست ها
    اخه نمیدونم چرا گوشه نشین هستم وبه سختی دنبال تفریحم
    خب پس دنبال کار باش
    درستم که تموم شده برو سر کار
    دغدغه های کاری مانع میشه انقد درگیر مسائل خانوادگی بشی

  19. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد نمایش پست ها
    خب پس دنبال کار باش
    درستم که تموم شده برو سر کار
    دغدغه های کاری مانع میشه انقد درگیر مسائل خانوادگی بشی
    اره دقیقا ولی توروخدا دنیای منو میبینید پدرم منو از خونه مادر بزرگم منو اورده خونه وحالا خودش رفته از خونه بیرون خب رو حرفشم حرف میزدم غیر از داد وبیداد بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پوسیدم از تنهاییییییییییییییییییییی یی

  20. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده


  21. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده


  22. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده


  23. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده


  24. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده


  25. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده


  26. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21275
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 16 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من تنهام و مادرم افسرده

    ممنون جالب بود مخصوصا آخریش

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد