نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: من مضطربم

881
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22404
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy من مضطربم

    سلام.خسته نباشید.
    سریع میرم سر اصل مطلب.
    چند وقتیه ,بعد از تولد اولین فرزندم که دختر هست,دچار فکرهای بدی میشم.مثلا فکر میکنم که میدزدنش و بعدم میکشنش و اون صحنه رو تجسم میکنم و گریه میکنم.یا فکر میکنم بچمو اذیت میکنن.تمام این فکرها اعصابم رو میریزه به هم.اخرین بارهم همین سرشب بود که نگاهش که کردم,یهویی از جلوی چشمم گذشت که بچمو سرش رو میبرن از تنش و گریم گرفت و اضطراب شدید همه وجودم رو گرفت.

    ازا ین فکرها قبلا هم داشتم.مثلا فکر میکردم با چاقو میرم و مثلا شوهرمو میکشم ..وای این فکرا داره اذیتم میکنه.چه کار کنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : من مضطربم

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک خانوم نمایش پست ها
    سلام.خسته نباشید.
    سریع میرم سر اصل مطلب.
    چند وقتیه ,بعد از تولد اولین فرزندم که دختر هست,دچار فکرهای بدی میشم.مثلا فکر میکنم که میدزدنش و بعدم میکشنش و اون صحنه رو تجسم میکنم و گریه میکنم.یا فکر میکنم بچمو اذیت میکنن.تمام این فکرها اعصابم رو میریزه به هم.اخرین بارهم همین سرشب بود که نگاهش که کردم,یهویی از جلوی چشمم گذشت که بچمو سرش رو میبرن از تنش و گریم گرفت و اضطراب شدید همه وجودم رو گرفت.

    ازا ین فکرها قبلا هم داشتم.مثلا فکر میکردم با چاقو میرم و مثلا شوهرمو میکشم ..وای این فکرا داره اذیتم میکنه.چه کار کنم؟

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22569
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من مضطربم

    سلام ببخشید میتونید کمکم کنید.
    من یه ماه پیش توسط 5 نفر از بچه های مجتمعمون مورد تمسخر قرار گرفتم و چند روزی این کارو میکردن و من و یکی از دوستام هیچی نمیگفتیم تا اینکه یه روز تو زمین فوتبال قبل بازی دست رو شونه یکیشون گذاشتم که بهش بگم دیگه این کارو نکنه ولی قبل از این که بگم شروع کرد به دوویدن و منم یکم دنبالش دوویدم بعد یکیشون گفت ههه قرمز دیدی ... چون که گاو های وحشی وقتی قرمز میبینن وحشی میشن . بعدش من رفتم طرفش بعد اون به من یه فحش رکیک داد و منو هل داد و منم هلش دادم تا این که یکیشون از پشت دستم رو گرفت و اون پسره یه پا که خیلی هم درد نداشت بهم زد و منم هیچی نگفتم. بعد از اون روز تا وقتی اون پسر بود هیچی وقت پیششون نمیرفتم و اون ها پشت سرم یا وقتی که منو میدیدن یه متلک مینداختن و بهم میگفتن ترسو. منم نمیدونستم باید چیکار کنم تا این که یه روز به مامانم گفتم و مامانم گفت چرا بهم نگفتی و خوب کردی باهاشون دعوا نکردی و اینا. از اون روز تا حالا اشتهام کم شده و کم حرف شدم و انگیزه و اراده و اعتماد به نفسی ندارم و همش به این موضوع فکر میکنم. من حتی اهل دعوا نیستم و از دعوا کردن میترسم و میدونم کار زشتی هستش و آخر عاقبتش خوب نیست ولی متاسفانه هی و هی دلهره دارم و فکر میکنم اشتباه کردم هیچی بهشون نگفتم و اینا. از خیلی از دوستام پرسیدم و اینا گفتن خوب کردی هیچ کاری نکردی و اینا ولی بعضیاشون گفتن باید اون 5 نفرو میزدی. من نمیدونم چکاری درسته. مامانم میگه چرا هیچی نگفتی و اینا دوستای مامانم هم میگن اینا بی خانواده هستن و جواب ابلهان خاموشیست
    ولی من هنوز دلهره و ترس دارم و انگیزه و اعتماد به نفسم رو از دست دادم و هر روز میزنم تو سر خودم که چرا از دعوا میترسم و چرا جوابشون رو ندادم.
    من 15 سالمه لطفا راه درست رو بگید چیه؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد