نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: ناراحتی از مورد بی توجهی قرار گرفتن

1080
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19022
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    38
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy ناراحتی از مورد بی توجهی قرار گرفتن

    سلام. کلافم....احساس خوبی ندارم...درست زمانی که احتیاج دارم به کسی که باهام خوب باشه کسی نیست... از طرف پدر و مادرم البته بیشتر پدرم مورد بی توجهی قرار گرفته شدم...محل کار هم مدیرمون بهم توجهی نمی کنه...منظورم به به و چه چه نیست! نه! اینه حرفی می زنم گوش کنن...اینکه اگر کار درستی انچام می دم تشویقم کنن...بود و نبودم پیششون مهم باشه.... آه!
    دیشب جواب کنکورم اومد...سراسری! قبول شدم. اما نه دانشگاه تاپی که دهن پر کن باشه. غیر انتفایی قبول شدم. همکارم خیلی اظهار خوشحالی کرد...این باعث شد ذوقم زیاد بشه و برم شیرینی بخرم....تو دفتر مدیرم توجه نکرد .... تو خونه هم همه عین خیالشون نبود فقط مادرم گفت آفرین! و پدرم هم وقتی باهاش حرف می زدم مدام چشمش تو تلوزیون بود و اصلا توجهی نکرد. گفت دانشگاه خاصی قبول نشدی و کلا دیگه بی توجه شد.....بابا بالاخره من بدبخت تلاش کردم درس خوندم که همینم قبول شدم!!!! به قرآن گریه ام گرفته بود....نه خونه نه سر کار هیچ کس توجهی نداره بهم...باور کن اگر پسر بودم می زدم از خونه بیرون ... شامم رو نخوردم ولی ناهار فردام و ریختم که ببرم. اصلا اینکه شام بخورم یا نخورم واسه کسی مهم نیست... کلا بهم بی توجهن....به خاطر همین خیلی دلم گرفته بود. ازم یه چیزی خواستن که بیارم برای شام...منم اولش توجهی به حرف نکردم و این باعث شد پدرم با لحن بدی بهم بگه انگار تنظیماتت بهم خورده مثله قاطر میای و میری باید کتکت بزنم و .... (بد جور گریم گرفته)
    آخه یکی نیست بگه شما ها کجایییییید؟
    چرا به من حواستون نیست؟
    بهم تهمت می زنید!
    من و با دیوارای خونه اشتباه گرفتید!!
    به خدا اون یکی خواهرم انقدر کمتر به حرف گوش میده ولی بابام اینجوری باهاش حرف نمی زنه...بهش فوحش نمیده...نمی زندش...اما من و میزنه، بهم فحش میده ...
    میگن به آدمی که بی جهت تهمت زده بشه و کاری که نکرده رو هی گردنش انداخته بشه خدایی نکرده همون طور میشه.
    نمیخوام عوضی بشم.
    اما طاقتم کم شده. ظرفیتم تموم شده.
    یاد کتکای پدرم که می افتم دلم خون میشه.
    خدایا! خیلی دلم گرفته....

    لطفا راهنماییم کنید.
    ویرایش توسط mobinely : 08-30-2016 در ساعت 10:51 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مورد بی توجهی قرار گرفتن

    نقل قول نوشته اصلی توسط mobinely نمایش پست ها
    سلام. کلافم....احساس خوبی ندارم...درست زمانی که احتیاج دارم به کسی که باهام خوب باشه کسی نیست... از طرف پدر و مادرم البته بیشتر پدرم مورد بی توجهی قرار گرفته شدم...محل کار هم مدیرمون بهم توجهی نمی کنه...منظورم به به و چه چه نیست! نه! اینه حرفی می زنم گوش کنن...اینکه اگر کار درستی انچام می دم تشویقم کنن...بود و نبودم پیششون مهم باشه.... آه!
    دیشب جواب کنکورم اومد...سراسری! قبول شدم. اما نه دانشگاه تاپی که دهن پر کن باشه. غیر انتفایی قبول شدم. همکارم خیلی اظهار خوشحالی کرد...این باعث شد ذوقم زیاد بشه و برم شیرینی بخرم....تو دفتر مدیرم توجه نکرد .... تو خونه هم همه عین خیالشون نبود فقط مادرم گفت آفرین! و پدرم هم وقتی باهاش حرف می زدم مدام چشمش تو تلوزیون بود و اصلا توجهی نکرد. گفت دانشگاه خاصی قبول نشدی و کلا دیگه بی توجه شد.....بابا بالاخره من بدبخت تلاش کردم درس خوندم که همینم قبول شدم!!!! به قرآن گریه ام گرفته بود....نه خونه نه سر کار هیچ کس توجهی نداره بهم...باور کن اگر پسر بودم می زدم از خونه بیرون ... شامم رو نخوردم ولی ناهار فردام و ریختم که ببرم. اصلا اینکه شام بخورم یا نخورم واسه کسی مهم نیست... کلا بهم بی توجهن....به خاطر همین خیلی دلم گرفته بود. ازم یه چیزی خواستن که بیارم برای شام...منم اولش توجهی به حرف نکردم و این باعث شد پدرم با لحن بدی بهم بگه انگار تنظیماتت بهم خورده مثله قاطر میای و میری باید کتکت بزنم و .... (بد جور گریم گرفته)
    آخه یکی نیست بگه شما ها کجایییییید؟
    چرا به من حواستون نیست؟
    بهم تهمت می زنید!
    من و با دیوارای خونه اشتباه گرفتید!!
    به خدا اون یکی خواهرم انقدر کمتر به حرف گوش میده ولی بابام اینجوری باهاش حرف نمی زنه...بهش فوحش نمیده...نمی زندش...اما من و میزنه، بهم فحش میده ...
    میگن به آدمی که بی جهت تهمت زده بشه و کاری که نکرده رو هی گردنش انداخته بشه خدایی نکرده همون طور میشه.
    نمیخوام عوضی بشم.
    اما طاقتم کم شده. ظرفیتم تموم شده.
    یاد کتکای پدرم که می افتم دلم خون میشه.
    خدایا! خیلی دلم گرفته....

    لطفا راهنماییم کنید.

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکلاتی بی توجه بودن برادر
    توسط mina_gh20 در انجمن روابط والدین و فرزندان
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-26-2015, 02:25 AM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-11-2014, 12:30 AM
  3. توضیحاتی مفید برای بیماری افسردگی
    توسط a در انجمن افسردگی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-17-2013, 07:27 PM
  4. توجه به نکاتی از خانه تا مدرسه
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-09-2013, 12:57 AM
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-19-2013, 01:30 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد