میگن بدترین چیز اینکه آدم نا امید بشه من الان دقیقا آخر خطم دیگه به بن بست رسیدم به نقطه ای رسیدم که هیچ چیز خوشحالم نمیکنه دیگه امیدی برا ادامه زندگی ندارم
کمکم کنید.
میگن بدترین چیز اینکه آدم نا امید بشه من الان دقیقا آخر خطم دیگه به بن بست رسیدم به نقطه ای رسیدم که هیچ چیز خوشحالم نمیکنه دیگه امیدی برا ادامه زندگی ندارم
کمکم کنید.
حس میکنم خدا تنهام گذاشته.تو زندگیم هیچوقت ب چیزایی که میخواستم نرسیدم همیشه به در بسته خوردم
الان وقت حرف زدنه سکوت سرپوش میذاره رو دردا فقط همین
اگه اینجایی برای اینه که غصه هاتو بگی و سبک بشی بعدم اگه شد براشون راه حل پیدا کنی
پس انقدر مختصر حرف نزن
هر چی که میدونی باعث شده به اینجا برسی بگو
هر چب که لازمه....
دقیقا نمیدونم مشکلم چیه نمیدونم چرا گیر دادم به 1موضوعو همش دارم خودمو عذاب میدم 5ساله شبانه روز گریه میکنمو فکرم شده ازدواج از تنهایی خسته شدم دلم 1مونس میخواد اما نمیخوام گناه کنم نمیخواد مثه بقیه وسیله هوس پسرا باشم .اما ازدواجمم جور نمیشه نمیدونم چرا همش خدا رو مقصر میدونم
21 دانشجو
کسی نیست که جواب بده؟
سلام
خوش اومدی
دوست من نا امیدی برای همه اتفاق می افته، برا بعضی ها کم و برای بعضیا زیاد طول میکشه، اون چیزی که مهمه اینه که ما بتونیم قوی تر از مشکلاتمون باشیم.
گاهی خودمون رو غرق مشکلاتمون میکنیم.
بهتره مشکلاتت رو ریز تر کنیم تا به هرکدوم رسیدگی بشه.
شما رابطه تون با دوستان و یا خانوادتون چطوره؟ با ما راحت باش ما درکت میکنیم.
من هیچ دوستی ندارم .با خانوادم رابطه ام خوبه ولی بیشتر اوقات یا دانشگاهم یا تو اتاقم مشغول درس و گریه
چی باعث میشه که دوستی نداشه باشی؟ خلاصه تو دانشگاه یا تو محل هستند افرادی که بشه باهاشون رفیق شد
خیلی خوبه که رابطه ات با خونواده ات خوبه
خب الان مشکلت فقط نداشتن یه مونسه؟
اگه چیز دیگه ای هستش بگو بهمون!
دوست صمیمی داشتم ولی از وتی رفت دانشگاه خیلی عوض شد من دختر چادری هسم اما کسی نیست که مثه خودم باشه فازشون فرق داره
خودم به ازدواج گیر داده بودم ولی چند وقتیه که حرف مردم بیشتر آزارم میده
سلام عزیزم
میدونی به نظر من مشکلت اینه که منتظری یه نفر بیاد یا یه اتفاق خاص بیفته که زندگیتو تغیییر بده و خوشبختت و خوشحالت کنه
زندگیتو شروع نکردی و مسئولیت خوشحالی و خوشبختیت را هنوز خودت به عهده نگرفتی
در صورتی که زندگی همین لحظه هاییه که داری میگذرونی، چه مجرد باشی چه متاهل فرق نداره، اگه بلد نباشی از زندگی لذت ببری بازم احساس تنهایی و ناامیدی میکنی
و اگه خودت را به اندازه کافی دوست نداشته باشی همیشه منتظر محبت و توجه و تاییذ بقیه ای
نظر خودت در این مورد چیه؟
دقیقا موافقم .نمیدونم چرا زندگیو به خودم تلخ کردم نمیدونم چرا فک میکنم تفریح و خوشحالی یعنی گناه
تو این پنج سال که گریه کردی نتیجه بهتری گرفتی؟
به نظرم دیگه کافیه و باید تصمیم جدی ای برای تغییر بگیری. نظرم این هست که برید سراغ علایقتون و کسب مهارت های جدید چون موندن زیاد در محیط خونه براتون حس تنهایی رو منتقل می کنه.
در ضمن اگه به دلیل تنها نبودن قصد ازدواج دارید باید بگم که خودتون رو توی ریسک بزرگی گرفتار می کنید.
دقیقاً ، خوبه که به این نتیجه رسیدی
خیلی به این فکر نباش که چرا! به فکر این باش که زندگی جدید رو شروع کنی
چجوری ؟خیلی از روزا این تصمیمو گرفتم ولی فقط جند روز تاپیر داره
درمورد این قسمت صحبتت....
میدونی منم سال اول که رفتم دانشگاه همین حسو داشتم، اینکه فاز هیچ کدوم به من نمیخوره.... اما بعد از یه مدت متوجه شدم این حودمم که دارم زیادی سخت میگیرم
لازم نیست افراد دقیقا همفکر و هم سلیقه باهات باشن تا بتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی ، یه سری ار تفاوتا را میشه نادیده گرفت و بجاش روی نقاط اشتراک تاکید کرد
اونوقته که خیلییییی راحت تر از اونی که فکرشو بکنی میتونه ارتباطاتت را توسعه بدی
و یه توصیه از طرف من بجای اینکه دنبال یه دوست صمیمی و نزدیک باشی سعی کن تعداد زیادی دوست درجه دوم داشته باش که با هرکدوم در یه جنبه ای اشتراک داری
اینطوری توقعت از یک دوست به مراتب کمتر میشه و درنتیجه رابطه تون پایدارتر
من و دختر خالم همسنیم از وقتی ازدواج کرد گریه هام بیشتر شد در صورتیکه تا قبلش خودم همیشه دعا میکردم که اون زودتر ازدواج کنه تو فامیل خیلی بهم تیکه میندازن برام سخته تحملش
من با همه دوستم راحت با بقیه ارتباط برقرار میکنم ولی این ارتباط محدود به همون مکان آشناییه یعنی انقدر نیست که بشه باهاشون قراری خارج از دانشگاه گذاشت
خوبه
ببین وقتی آدم یه غذایی رو می خوره نباید انتظار اینو داشته باشه که با همون یه وعده یه هفته سر کنه که!!! برای موندن تو مسیر باید انگیزه داشته باشی و این انگیزه رو هر بار شارژ کنی.
بهترین روش شارژ کردن هم چشیدن مزه خوب موفقیت هستش. پس برای شروع باید خیلی کوچک اقدام کنی چون تغییر باید آروم آروم و پیوسته انجام بشه.
برای دوست یابی هم از توصیه های خانوم نغمه استفاده کن و می تونی ازش بیشتر راهنمایی بخوای.
سعی کن علایقت رو دنبال کنی و بیشتر کتاب بخونی.
مطمئناً کسب مهارت های ورزشی یا زبان و غیره می تونن هم تو رو با افراد جدیدی آشنا کنه و هم اعتماد بنفست رو ببره بالا تر.
میدونی چیه من فک میکنم شما انقد تو. خوشی بزرگ شدی
که الان تحمل این سختی های ناچیز و کوچیک نداری
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
من هر کلاسی که شا بگید رفتم اما بازم برمیگردم خونه اول .شاید من آنقدر صبرو تحملم کمه یا شاید نحوه برخورد با مشکلو بلد نیسم اما اومدم اینجا که ما کمکم کنید
خب دلیلش چی بوده که نتونستید ادامه بدید؟
خب باید سعی کرد آروم آروم صبر و نحمل رو افزایش داد، باید سعی کنی هدف گذاری رو یاد بگیری تا بستر ذهنیت برای رشد بیشتر فراهم بشه.
پیشنهاد می کنم که فعالیتت رو تو همین تالار مستمر ادامه بدی و با گشتی توی مقالات همین سایت اطلاعاتت رو بالا ببری.
هیچ کس از اول اینقدر ذهن و نگرش روشنی نداشته بلکه این یه هنره و هنر هم اکتسابی هستش.
اوایل تغییر ممکنه انرژی داشته باشی و دست به اقدام بزنی و کارهایی رو هم انجام بدی اما بعد مدتی این انگیزه فروکش میکنه که طبیعیه ، باید بدونی که اگه باز هم ادامه بدی و پیچ رو رد کنی می تونی قدم های جدی تر و سریع تری برداری.
خب کلاسای مختلف میرم که چیزای متفاوت یاد بگیرم هدفم ادامه کلاس نیس منطورم اینه کلاس رفتن خیلی نمیتونه بهم حس خوشحالی بده
.
چجوری دوباره به ادامه رندگی امید داشته باشم ؟چجوری میتونم شاد زندگی کنم؟چجوری میتونم به این گریه های لعنتی پایان بدم؟
عزیزم منم یه دختر چادریم و برای خودم خیلی محدودیت ها قایلم اما همه فامیل و دوست و آشنا بعنوان یه دختر شاد و سرزنده منو میشناسن خیلی راحت بدون گناه هم میشه شاد بود...کافیه دیدت رو عوض کنی و بقول بچها جهت زندگیتو عوض کنی...با نظرات نغمه کاملا موافقم اگه دیدت رو عوض نکنی تو هر برهه ای از زندگیت باشی نمیتونی لذت ببری...راجب دوست هم بنظرم با همونایی که تو دانشگاه رابطه داری به بهونه های مختلف بیرون قرار بذار و باشون خوش بگذرون زیاد قاطی نشو باهاشون که فازشون
فکر کنم برای درمان این ناامیدی باید رابطه خودت رو با خدا قویتر کنید
در دنیا بن بستی وجود نداره چون قرار نیست که ما به مقصدی برسیم برای خداوند مسیر حرکت مهمه
اینکه یک فرد چطور در زندگی رفتار میکنه ... به همین خاطر برای خداوند فقیر و غنی یکی به حساب میاد
به صدای یک پرنده در صبح توجه کنید فارغ از هر اتفاقی که در روز قبل افتاده عاشقانه میخونه
به تاریخ نگاه کنید و ببینید در دوران خفقان و کشتار مغول چه دانشمندانی زندگی کردن و چه شاعرانی شعر گفتن
در همین کشورهای همسایه نگاه کنید که در چه سختی وحشتناکی زندگی میکنن و تنها چیزی که تونسته نجاتشون بده همین داشتن امیده
از آنجا که قرآن برای همه زمانها و همه مردم نازل شده است، به همه حالتهای اساسی انسانی توجه کرده است.
حالت یأس و ناامیدی یکی از این حالات است که درباره آن باید از قرآن درس بگیریم .
در اینجا میخواهیم آن را به عنوان یکی از راههای نفوذ شیطان معرفی کنیم.
در ادامه میخوانیم که نقطه مقابل آن یعنی امید کاذب هم راه دیگری از شیطان برای نفوذ در انسانهاست.
در آن هنگام که پیری به سراغ ابراهیم علیه السلام آمده بود و همسرش هم نازا بود، فرشتگان خدا به او مژده پسری بردبار را به او دادند. او بعد از کمی صحبت با فرشتگان گفت:
قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ(حجر، 56)
گفت: «چه كسى- جز گمراهان- از رحمت پروردگارش نومید مىشود؟»با این جمله، ابراهیم علیه السلام به خدا گفت که من از رحمت تو هیچ گاه مأیوس نیستم ، هرچند درباره اموری باشد که خیلی احتمالش کم است.ضالون و ضالین از یک ریشه هستند که معنای آن برای همه ما روشن است زیرا روزانه ده بار در نمازهای خود می گوییم: غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ؛ همواره از راه گمراهان به خدا پناه میبریم.با کنار گذاشتن این آیه و جملهای که ابراهیم علیه السلام فرمود، روشن میشود که هر کس که جزو ضالین نباشد ، حتماً به رحمت خدا امید دارد؛
بنابراین ما روزانه در نمازهای خود به خدا اعلام میکنیم که به رحمت خدا امید داریم و هرگز از آن قطع امید نکردهایم.با این حال، رفتار عمومی انسانها به گونه دیگری است. خدا در قرآن به ما گوشزد کرده است که عموم انسانها مراقب حالت امید خود نیستند. به سبب ظاهربینی گاه به رحمت خدا امیدوارند و گاه ناامید:
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ كَفُورٌ (هود، 9)
و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از وى سلب كنیم، قطعاً نومید و ناسپاس خواهد بود.
از اینجا میفهمیم که یأس جزو حالات احساسی شایع در میان انسانهاست و بنابراین لازم است درباره آن هرچه بیشتر بدانیم.اگر بخواهیم در قرآن کریم به دنبال معادل معنایی ناامیدی باشیم، به دو کلمه "یأس" و "قنوط " بر میخوریم.
در قرآن میخوانیم که انسان همواره از خدا خیر را میخواهد و اگر شری به او برسد ناامید میشود: لَا یَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَیْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَۆُوسٌ قَنُوطٌ (فصلت، 49)
در عین اینکه مأیوس بودن از رحمت خدا جزو صفات عمومی انسانهاست، خدا آن را برای بندگان خود حتی بندگان گنهکار خود نمیپسندد.خدا به گنهکارترین افراد هم وعده داده است که اگر توبه واقعی کنند، توبهشان را میآمرزد به آن حد که هیچ گناهی برایشان باقی نماند.(إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا)
از اینجا واضح میشود که امیدوار بودن به رحمت خدا از نشانههای ایمان است و همانطور که قبلاً گفتیم تنها گمراهان هستند که از رحمت خدا مأیوس هستند.از طرف دیگر میدانیم که شیطان برای گمراه کردن ما از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکند. یکی از حربههای او همان است که ما را از رحمت خدای مهربانمان ناامید کند.
پس از آن دیگر هر کاری از ما ممکن است سر بزند. این در حالی است که اولیای دین هرگز مردم را از رحمت خدا مأیوس نمیکردهاند حتی برای کسانی که گناهان بزرگی انجام داده باشند.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره گناهان بزرگ به این مضمون نقل شده است که در صورتی که گناهکاری توبه کند و دیگر به سوی گناه باز نگردد
و خدا هم از قلبش بشناسد که او دیگر به سوی گناه بر نمیگردد، توبهاش را قبول می فرماید و گناهش را عفو می کند.(مستدرک الوسائل، ج 12،ص131)علاوه بر اینها که گفتیم، ناامیدی جزو سپاهیان جهل است. در حدیث مشهور جنود عقل و جهل میخوانیم که امیدواری و طمع به خدا جزو لشگریان عقل هستند اما ناامیدی و یأس جزو لشگریان جهل هستند.(کافی، ج1، ص20)
حمله شیطان از پشت سر
خلاصه آنچه تاکنون گفتیم آن بود که هیچ گاه در رحمت الهی را بر روی خود بسته نبینیم تا شیطان نتواند از راه ناامیدی بر ما نفوذ کند؛ اما شیطان دشمنی کهنه کار است.
دشمن بودن او را خدا به ما گوشزد کرده تا از خود در مقابلش مراقبت کنیم.
اگر در صحنه جنگ، دشمنی نتواند از پیش رو نتواند حمله کند، همواره گوشه نظری هم به عقب دارد، شاید بتوانند از پشت بر حریف خود شبیخون بزند. همین مسأله درباره شیطان هم صادق است.اگر از راه یأس نتواند بر بندگان خدا نفوذ کند، به دنبال نقطه مقابل آن یعنی امید میرود؛ شاید از راه امید افراطی بتواند به هدف خود برسد.
منظور ما کسانی هستند که بدون اعمال شایسته، خود را مستحق رحمت خدا میدانند. در مقابل، خدا با آنها مکر میکند و با آنها به گونهای رفتار میکند که خیال کنند مورد رحمت خاص الهی هستند.امکانات مادی و حالت های خوش روانیشان را نشانه لطف ویژه خدا میگیرند؛ اما همه اینها برای این است که به شکل خطرناکی تحت قانون فریب الهی قرار گرفتهاند و سرانجامشان بسیار وخیم خواهد بود.
به عبارت دیگر همانگونه که ناامیدی خطرناک است، امید داشتن بیمبنا و از خوش خیالی هم خطرناک است. قرآن نام این حالت را "مکر خدا" گذاشته است .به عبارتی عدهای از مردم در خوش خیالی، خود را مشمول رحمت خدا میدانند در حالی که ایمان و اعمال آنها شایستگی رحمت خدا را ندارد.
این حس امنیت کاذب، ایمنی از مکر خدا است. قرآن میفرماید که تنها "خاسران" دچار این حالت میشوند.به عبارت دیگر آنها که سرمایههای حقیقی خود را میبازند همانها هستند که نسبت به مکر خدا احساس امنیت میکنند؛ غافل از اینکه مشمول مکر خدا هستند.
بعدها متوجه میشوند که سرمایههای خود را در ازای دریافت هیچ بهایی از دست دادهاند.دین شناسان واقعی را بشناسیم
از اینجا معلوم میشود که راه درست زندگی نه آن است که دچار ناامیدی از رحمت خدا شویم و نه آنکه امیدمان به خدا از نوع امیدهای کاذب باشد. ماندن در حالت میانه همانی است که مورد رضایت خداست.راه مبلغان دین هم در اینجا باریک و ظریف است. دین شناسان واقعی کسانی هستند که مراقبند با گفتار خود مردم را در همین حالت میانه نگهدارند.این نوشته را با کلامی از امیرالمومنین در معرفی دین شناسان به انتها میرسانیم:
دین شناس واقعی کسی است که مردم را از رحمت خدا و قدرت خدا ناامید نکند و نیز به آنان درباره مکر خدا احساس امنیت کاذب نبخشد.الْفَقِیهُ كُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُۆْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یُۆْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ (نهج البلاغه، بخش کلمات قصار، شماره 90)
خـــــدانـگهــــــدار
سلام
میگم اگه خیلی دختر مثبتی هسی عضو بسیج بشو و تو راهیان نور شرکت کن یا جهاد دانشجویی برو اینقده فاز میده و خوش میگذره تازه میتونی اونجا با چشمی باز با یکی از همین بچه مثبت ها آشنا بشی و
بادا بادا مبارک بادا ایشاالله مبارک بادا
شیرینی من یادت نره
این قانونه اینجاس ک هرکی میخواد ازدواج کنه باید بهم شیرینی بده ک به رسمیت شناخته بشه خخخخ
بخند گلم تا دنیابه روت بخنده
ممنون از راهنمایی های خوبتون مشکل من تو نگرشمه واقعا نیاز به تغییر اساسی دارم .
در مورد ارتباط با خدا باید بگم نمیتونم دلمو با خدا صاف کنم درسته نماز میخونم و ......ولی بخاطر اینکه تو قضیه ازدواج خدا رو مقصرمیدونم هر کار میکنم دلم صاف نمیشه
بی صدا جونم کاری ک من گفتم را انجام بده و تاثیرش را ببین
باور کن چندوقت دیگه همینجا میای با آیدی با صداو با شادی و بهم میگی دمم جیززززز
خخخخ
شک نکن دخترم
به این موضوع فکر کرده بودم ولی حقیقتش روم نمیشه برم اونجا نمیدونم چرا
واه رو نشدن نداره ک
برو بگو میخوان عضو بسیج بشم و تو گروه جهاد دانشجویی و راهیان نور هم اسمم را بنویسین همین
تازه کلی هم به خودت افتخار کن
نمیدونم چی بگم .آخه تو بسیج برم که روحیه ام شاد نمیشه میشه؟
تو بسیج خالی ک نه
باید تو سفرهاشون بری
مشهد و جنوب و اینجور جاها میبرن
بعد از طرف دانشگاه هم ک تابستونا جهاد دانشجویی میبرن خیلیییییی باحاله
مرسی از همتون بخاطر راهنمایی های خوبتون خیلی داغون بودمو نا امید ولی حالا خیلی حس خوبی دارم امیدوارم مثه دفعه های قبل این حس خوب فقط در حد چند روز نباشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)