سلام دوستان.حدود ۱۱ ساله که ازدواج کردم.رفتارهای خانواده همسرم در برابر من و دخترهاشون کاملا متفاوته یعنی هر چیز خوب ی رو برای خودشون و فقط برای خودشون میخواند.به دلیل اینکه شهرستان هستند خیلی زیاد برای هر دکتری به تهران میاند و برای من که کارمند هستم خیلی سخته.درعین اینکه مادرشوهرم بدجنسیهای خاص خودش رو داره.این باعث شده من حساس بشم و اصلا حتی نتونم خوبیهاشون رو هم ببینم.در کل ناراحتیهامو فقط با همسرم میگفتم و اون هم بهم حق میداد ولی شاید به خاطر حساسیتهای زیاد من اون هم فعلا از دستم ناراحته و کاملا غیر منطقی شده.حتی بهم میگه تو توی زندگی دیگه برای من هیچ ارزشی نداری نمیدونم چکار کنم.کمکم کنید چطور میشه بدیهاشونو فراموش کنم.ه