نمایش نتایج: از 1 به 20 از 20

موضوع: نا امیدی از رابطه

1956
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    نا امیدی از رابطه

    سلام به همگی . متاسفانه مشکل بزرگی برام پیش اومده. با کسی که دوستش دارم و قراره با هم ازدواج کنیم امشب بحثمون شد. اون مشخص بود اعصابش خورده . یه سری حرفا زد خودش داد میزد منم صدام بلند شد به من گفت داد نزن تو حق نداری داد بزنی !!! منم بیشتر اعصابم خورد شد ضمن اینکه خیلی بی تفاوت سعی میکرد خودشو نشون بده. آخرشم داد زدم که گفت برو پیاده شو از ماشین ! گفتم نمیرم حق نداری داد بزنی . خلاصه پیاده نشدم و سرمو گرفت و جلوی دهنمو گرفت که دیگه حرف نزنم و در واقع چیزی نگم. ولی من اعصابم خورد بود . بیشتر داد زدم که دستمو گرفت محکم و دوباره جلوی دهنمو گرفت !! البته منم زدمش گفت برو بیرون از ماشین اعصابم خورده . نرفتم. گفت برو ورگرنه خودم میام در ماشینو باز میکنم. آخرشم اومد در ماشینو باز کرد دستمو گرفت کشوندم بیرون ! کیفم افتاد با کیفم زدم بهش !!! گفت چرا به اینجا رسوندی؟
    بعدم من رفتم اونم رفت. باید چیکار کنم؟ اصلا همچین کاری قابل گذشته؟ اصلا حق داشت در اوج عصبانیتم با من اینجوری رفتار کنه؟ الان من باید چجوری رفتار کنم؟! چی باید بگم؟ باید رابطه رو قطع کنم؟ اصلا نمیدونم چی درسته چی غلط و اینکه خودم مقصر بودم یا نه. ممنون میشم راهنماییم کنین حالم اصلا خوب نیست.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Leili73 نمایش پست ها
    سلام به همگی . متاسفانه مشکل بزرگی برام پیش اومده. با کسی که دوستش دارم و قراره با هم ازدواج کنیم امشب بحثمون شد. اون مشخص بود اعصابش خورده . یه سری حرفا زد خودش داد میزد منم صدام بلند شد به من گفت داد نزن تو حق نداری داد بزنی !!! منم بیشتر اعصابم خورد شد ضمن اینکه خیلی بی تفاوت سعی میکرد خودشو نشون بده. آخرشم داد زدم که گفت برو پیاده شو از ماشین ! گفتم نمیرم حق نداری داد بزنی . خلاصه پیاده نشدم و سرمو گرفت و جلوی دهنمو گرفت که دیگه حرف نزنم و در واقع چیزی نگم. ولی من اعصابم خورد بود . بیشتر داد زدم که دستمو گرفت محکم و دوباره جلوی دهنمو گرفت !! البته منم زدمش گفت برو بیرون از ماشین اعصابم خورده . نرفتم. گفت برو ورگرنه خودم میام در ماشینو باز میکنم. آخرشم اومد در ماشینو باز کرد دستمو گرفت کشوندم بیرون ! کیفم افتاد با کیفم زدم بهش !!! گفت چرا به اینجا رسوندی؟
    بعدم من رفتم اونم رفت. باید چیکار کنم؟ اصلا همچین کاری قابل گذشته؟ اصلا حق داشت در اوج عصبانیتم با من اینجوری رفتار کنه؟ الان من باید چجوری رفتار کنم؟! چی باید بگم؟ باید رابطه رو قطع کنم؟ اصلا نمیدونم چی درسته چی غلط و اینکه خودم مقصر بودم یا نه. ممنون میشم راهنماییم کنین حالم اصلا خوب نیست.
    سلام لیلی خانم

    خب سعی کن الان کمی خونسرد باشی...یه آبی به صورتت بزن، یه کم آب خنک بخور...پنجره رو باز کن یه کم هوا بخور

    چون اینجوری با تنشی که داری نمیتونیم خوب راهنماییت کنیم...

    بعد این سوالات رو هم جواب بده

    سن خودت و این آقا؟

    میزان تحصیلات هردو؟

    آیا خانواده هاتون از این رابطه خبر دارن؟

    و اینکه اگه میشه خیلی کلی بهمون بگو سرچی دعواتون شد تا بتونیم بگیم حق با ایشون بوده یا با شما...

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام لیلی خانم

    خب سعی کن الان کمی خونسرد باشی...یه آبی به صورتت بزن، یه کم آب خنک بخور...پنجره رو باز کن یه کم هوا بخور

    چون اینجوری با تنشی که داری نمیتونیم خوب راهنماییت کنیم...

    بعد این سوالات رو هم جواب بده

    سن خودت و این آقا؟

    میزان تحصیلات هردو؟

    آیا خانواده هاتون از این رابطه خبر دارن؟

    و اینکه اگه میشه خیلی کلی بهمون بگو سرچی دعواتون شد تا بتونیم بگیم حق با ایشون بوده یا با شما...
    سلام .مرسی که راهنمایی میکنین . راستش دست خودم نیست ناآرومم و سردرگم .
    هر دو ۲۲ ساله ایم. من دانشجوی حقوق اون پزشکی
    نه هنوز خبر ندارن . فقط مادرم اطلاع دارن که در ارتباطیم . اما دوستی به قصد ازدواج داریم.
    دعوا سر این بود که اومد دنبالم بریم بیرون اما دیر اومد ۸ اومد ۹ باید خونه میبودم. خلاصه هی گفت کجا بریم کجا بریم گفتم نمیدونم . خب من دوست ندارم هی بگه کجا بریم گفتم این دفعه تو بگو ! منم وقتی اینجوری میگه کلا حس میکنم به زور اومده منو ببینه. خلاصه گفتم یه جارو . رفتیم ولی دیگه فرصت نشد شامی چیزی بخوریم از همون راهی که اومدیم برگشتیم. بعد من گفتم بریم یه جا یه کم حرف بزنیم و اینا. گفت واسه چی بازی در میاری ؟ چرا الکی گفتی بریم اونجا؟! تو که میخواستی حرف بزنی چرا قشنگ نگفتی؟! خلاصه یه بحث مسخره شد. منم گفتم بابا من الان تصمیم گرفتم حرف بزنم عجبا . همین دیگه بعدم دعوا

  4. کاربران زیر از Leili73 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Leili73 نمایش پست ها
    سلام .مرسی که راهنمایی میکنین . راستش دست خودم نیست ناآرومم و سردرگم .
    هر دو ۲۲ ساله ایم. من دانشجوی حقوق اون پزشکی
    نه هنوز خبر ندارن . فقط مادرم اطلاع دارن که در ارتباطیم . اما دوستی به قصد ازدواج داریم.
    دعوا سر این بود که اومد دنبالم بریم بیرون اما دیر اومد ۸ اومد ۹ باید خونه میبودم. خلاصه هی گفت کجا بریم کجا بریم گفتم نمیدونم . خب من دوست ندارم هی بگه کجا بریم گفتم این دفعه تو بگو ! منم وقتی اینجوری میگه کلا حس میکنم به زور اومده منو ببینه. خلاصه گفتم یه جارو . رفتیم ولی دیگه فرصت نشد شامی چیزی بخوریم از همون راهی که اومدیم برگشتیم. بعد من گفتم بریم یه جا یه کم حرف بزنیم و اینا. گفت واسه چی بازی در میاری ؟ چرا الکی گفتی بریم اونجا؟! تو که میخواستی حرف بزنی چرا قشنگ نگفتی؟! خلاصه یه بحث مسخره شد. منم گفتم بابا من الان تصمیم گرفتم حرف بزنم عجبا . همین دیگه بعدم دعوا
    خب عزیزم بهتره که آروم باشی...چون با حال ناآروم و سردرگم نمیشه تصمیم درستی گرفت

    به نظرم رابطه ات با خانوادت کامل در جریان بذاری خیلی بهتره...بخصوص اینکه هنوز هردوتون سنتون خیلی زیاد نیست.

    بهرحال فک میکنم این وسط نمیشه گفت مقصر کی هست.... ودرست هم نیست که دنبال مقصر باشیم

    چون تو روابط همیشه دو طرف تاثیر گذار هستن...اینکه ایشون دیر اومدن دنبال شما، اینکه شما دمق شدی و رو رفتارت تاثیر گذاشت

    از همه ی اینا که بگذریم...باید گفت رفتار شما خیلی مناسب یه خانمی که قراره وکیل هم بشه نبوده

    نمیگم نباید دلخور میبودی....اما دلخوری نبایست اینجوری نشون میدادی

    بخصوص وقتی دیدی که ایشون هم عصبانی شدن...نباید ادامه میدی...بهتر بود بحث رو کوتاه میکردی تا فرصت مناسب تر

    چون آقایون معمولا وقتی عصبانی میشن...تمام زورشون به جای مغز میره تو بازوهاشون البته شوخی میکنم به آقایون سایت برنخوره

    ولی در کل تحمل آقایون موقع عصبانیت خیلی کمتر میشه...به ویژه اگر ازت خواسته باشن کاری رو انجام ندی و تو انجام بدی!!!

    ولی با این همه....اینا توجیه رفتار نامناسب ایشون هم نمیشه....به هیچ عنوان حق نداشتن با شما اینجوری برخورد کنن

    و البته با توجه به اینکه میگی دیر اومد دنبالت و حس میکردی یه جورایی به زور اومده دیدنت...میشه گفت شاید از قبل مشکلی براش پیش اومده بوده و خب تو بهونه دستش دادی که خالی کنه خودشو...

    اگرچه به نظر من تو خواسته ی غریبی نداشتی

    بهرحال رفتار ایشون با شما مناسب نبوده....و باید دید که علت اصلیش چی بوده

    به نظرم الان سراغش نرو...به پر و پاش نپیچ ... و هم اینکه حرمت خودتو حفظ کن...چون رفتار درستی باهات نداشته

    کلا بذار یکی دو روز بگذره....حتما خودش متوجه میشه که رفتارش درست نبوده

    ولی تو اگر بخوای پیگیر بشی...هم بیشتر اعصابش رو خورد میکنی هم اینکه یه جوری فک میکنه که رفتارش خیلی هم بد نبوده

    متوجه منظورم میشی؟

  6. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    بله متوجه میشم. ولی نمیدونم وقتی برگشت چی باید بگم. یه وقت این نشه یه عادت . قبول دارم منم گیر دادم ولی باید اعتراضمو یه جوری نشون میدادم. راستش اینکه میگه پیاده شو و من پیاده بشم واسم گرون تموم میشد یعنی یه طوری میشکستم. و اینکه خودش داد میزد بعد به من میگفت حق نداری سر من داد بزنی. خب یه سری کارارو نباید میکرد اونوقت منم رعایتشو میکردم . آره من خودمم متاسفانه زود عصبانی میشم و کنترلمو از دست میدم. چرا همیشه خانوما باید کوتاه بیان؟ چرا اون نباید درک کنه منم اگه عصبانی بشم ممکنه صدام بلند بشه؟

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Leili73 نمایش پست ها
    بله متوجه میشم. ولی نمیدونم وقتی برگشت چی باید بگم. یه وقت این نشه یه عادت . قبول دارم منم گیر دادم ولی باید اعتراضمو یه جوری نشون میدادم. راستش اینکه میگه پیاده شو و من پیاده بشم واسم گرون تموم میشد یعنی یه طوری میشکستم. و اینکه خودش داد میزد بعد به من میگفت حق نداری سر من داد بزنی. خب یه سری کارارو نباید میکرد اونوقت منم رعایتشو میکردم . آره من خودمم متاسفانه زود عصبانی میشم و کنترلمو از دست میدم. چرا همیشه خانوما باید کوتاه بیان؟ چرا اون نباید درک کنه منم اگه عصبانی بشم ممکنه صدام بلند بشه؟
    لیلی جان من نمیگم تو حق نداری عصبانی بشی

    اتفاقا حق داری

    ولی تو فرق میکنی...

    یه خانم...خانمیش به متانتشه، به وقارشه...به اینکه میتونه مردی رو آروم کنه

    ببین مردها تو عصبانیت خدا رو هم بنده نیستن نعوذبالله دیگه زن رو که سهله

    اما کافی آروم بشن و عصبانیتشون فروکش کنه .... اونوقت هرچی بگی حتی شده قله قاف هم میرن برات میارن

    اصلا در شان یه خانم نیست که دهن به دهن مردا بشه...حالا هرمردی که باشه

    تو اگه داد نمیزدی که اون بهت نمیگفت پیاده شو...درسته؟

    باید صبر میکردی تا آروم بشه...بعد با زبون خوش ناراحتیت رو میگفتی....مطمئنن اون موقع کاملا حق رو به تو میداد

    ولی اینکه تو هم شاخه و شونه بکشی براش....یه خورده زنندست برا یه خانم

    نمیخوام بگم تو مقصری...نه اصلا

    ولی خب هر کنشی یه واکنشی هم داره دیگه

    یه خورده باید ملایم تر باشی مقابل کسی که قراره همسرت بشه

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    راستش درسته حرفتونو قبول دارم ‌ . ولی متاسفانه رو احساساتم سخت میتونم متمرکز بشم و کنترلشون کنم. وقتی میبینم قضاوت نادرست میکنه میخوام ثابت کنم اشتباه میکنه . ضمن اینکه چرا باید سر من خالی بشه ناراحتیا؟
    خودش همش میگه دوست ندارم سرم داد میزنی ولی بخدا دست من نیست عصبانی میشم صدام میره بالا

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    سلام
    وقتی میگن شعور و عقل به مدرک نیست مثال همین اقاست دیگه
    من جای شما بودم نگاهشم نمیکردم حتی اگر به غلط کردن میفتاد.ایشون نه تنها لیاقت شما بلکه لیاقت هیچ دختری رو نداره چون شعور برخورد با یه خانم رو نداره.
    نظر شخصی منو بخوای دیگه نگاهشم نکن .

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    سلام
    لیلا خانوم مریم جون همه حرفای لازم را زدن
    فقط ی نصیحت و راهنمایی خواهرانه
    وقتی مرد عصبانی هست تو سکوت کن بزار اون داد بزنه و خودش را تخلیه کنه بعد ک خالی شد تو با صدای اروم ک توش کمی چاشنی ناراحتی هست بگو خوب خالی شدی؟!
    سکوت بهترین صلاح زن هست ک هم شخصیتش حفظ میشه و هم ارزشش را بالا میبره.
    مردا هم صداشون بالاتر از خانم هاست هم زورشون بیشتر از زنهاست پس نیازی به مقابله به مثل نیست
    و اگه واقعا قصدتون ازدواج هست باید بدونین وارد صحنه جنگ نمیشین و قرار نیست کسی بر دیگری غالب بشه.
    ازدواج یعنی ساختن ی فیلمی ک دونفر با افکار و تربیت و خلقیات متفاوت در کنار هم به قله های موفقیت و خوشبختی میرسن و این فیلم باید بهترین فیلم باشه و قسمت هاش تا ابدیت ادامه داشته باشه. اگه واقعا فکر میکنی میتونین این فیلم را تا قسمت ابد ادامه بدین وارد مسیرش بشین.
    تو این فیلم روزی ابری و بارانی و طوفانی هم داره و باید به همدلی و گذشت از اون روزها بگذری.
    قبل از ازدواج خووووووب چشماتو باز کن عزیزم.


    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  12. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    خب دختر گل خودش که بهت میگه دوس ندارم داد بزنی....یعنی قبلا داد زدی؟؟؟

    ببین من حدس میزنم که میگم ناراحتیشو سر تو خالی کرده...و گفتم باید علتشو بفهمی که چرا دیر اومده و یا چرا جوری بوده که تو حس کردی زوری اومده

    من کاملا نمیگم که حتما ناراحت بوده و اومده سر تو خالی کرده

    فقط در حد یه حدس و فرضیه

    میگم که رفتار اونم نادرست بوده و نباید باهات اینجوری رفتار میکرد

    ولی مطمئن باش اگه داد نمیزدی و بیشتر تحریکش نمیکردی اون انقدر رفتارش بدتر نمیشد

    بهتره یه کم کنترل رفتارتو بیشتر کنی...بخصوص اینکه میگی قبلا هم بهت گفته داد نزن...

  14. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    صبای عزیز گفتنش خیلی ممکنه آسون باشه ! ولی دوسش دارم و ضمن اینکه منم آدم کاملی نیستم نواقصی دارم . منم زود از کوره در میرم نمیدونم این مسئله قابل بخشش هست یا نه ‌ که دوستان میگن هست چون تا حدودی خودمم مقصر بودم. مشخص بود ناراحت بوده یاحداقل بی حوصله بوده . اما کاش به من میگفت و اصلا نمیومد خیلی بهتر بود. آخه میگه اگه من میام بیرون بخاطر تو میام وگرنه واقعا خیلی سرم شلوغه چون سر کارم میره . واقعا نمیرسم جایی برم. منم اینو شنیدم بیشتر ناراحت شدم . یعنی واسه خودش مهم نیست منو ببینه . تازه باشگاه و استخرشم وقت داره بره.بعد میگه اینا تفریحات مجردیه اینا به کنار !

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Leili73 نمایش پست ها
    صبای عزیز گفتنش خیلی ممکنه آسون باشه ! ولی دوسش دارم و ضمن اینکه منم آدم کاملی نیستم نواقصی دارم . منم زود از کوره در میرم نمیدونم این مسئله قابل بخشش هست یا نه ‌ که دوستان میگن هست چون تا حدودی خودمم مقصر بودم. مشخص بود ناراحت بوده یاحداقل بی حوصله بوده . اما کاش به من میگفت و اصلا نمیومد خیلی بهتر بود. آخه میگه اگه من میام بیرون بخاطر تو میام وگرنه واقعا خیلی سرم شلوغه چون سر کارم میره . واقعا نمیرسم جایی برم. منم اینو شنیدم بیشتر ناراحت شدم . یعنی واسه خودش مهم نیست منو ببینه . تازه باشگاه و استخرشم وقت داره بره.بعد میگه اینا تفریحات مجردیه اینا به کنار !
    واسه همین هست که میگم بهتره خانواده ها در جریان باشن

    اینجوری بیشتر خودش رو مقید میدونه

    به نظرم تو نباید ازش بخوای بیاد بیرون..وقتی میدونی اینجوری میگه

    تو باید بدونی جایگاهت پیش اون چقدره....اینکه تو فقط بخوای که برید بیرون...یه جوری لوث میکنه بیرون رفتنتون رو

    از اینکه میخوام انقدر صریح باهات حرف بزنم منو ببخش

    چون تو دختری و منم همینطور...و خیلی اختلاف سنی هم نداریم...پس همو خوب میفهمیم

    به نظرم روابط دوستی بیشتر از این نمیشه ازش انتظار داشت

    حالا تو هرچقدر هم بگی که قصدمون ازدواجه بازم توجیهش نمیکنه

    نمیخوام بگم اشتباه میکنی یا راهت نادرسته...چون خودت بهتر میدونی

    ولی وقتی اینجوری بهت میگه باید به کم با خودت سبک سنگین کنی ببینی کجای این رابطه ای؟؟؟؟

    اگر میبینی اونجوری که باید بهت احترام گذاشته نمیشه...اگر اونجوری که میخوای مهم نیستی تو رابطه

    و اینا باعث میشه که عصبی بشی و داد بزنی...یه خورده باید به رابطت شک کنی...

    چون آدما با هم رابطه برقرار میکنن که حالشون بهتر بشه...نه بدتر

    اگر رابطه ای حالت رو خوب نمیکنه ( با هرکی که باشه دوست، خانواده، همسر...) باید ببینی علتش چیه

    چند چندی تو اون رابطه؟؟؟ چرا به قول خودت واسه بقیه چیزا وقت داره ولی برا تو میگه نه؟؟؟

    یه چرخی بزن تو سایت....از تاپیک های بقیه استفاده کن

    به قول فاطمه چشماتو خوب باز کن

  17. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    ببینین الان خیلی درگیره. ما هر روز بیرون میرفتیم خیلیم طولانی خیلی حرف میزدیم طولانی. الان مدتیه هم درس میخونه هم سرکار میره هم میره زبان جدیدی رو یک روز در میون یاد بگیره ۶ ساعت که روزای دیگه ام مجبور بشینه واسش بخونه‌ .من درک میکنم که فشار روشه و تقصیر خودش نیست منتها درک نمیکنم چرا باید سر من خالی بکنه. خدایی بی انصافیه بگم ولی هر وقت وقت کنه میاد بیرون و خودش میگه . تازه امشبم من نگفتم خودش گفت بریم. ولی وسط بحث اونجوری گفت که بخاطر تو اومدم !! در حالی که قبلش گفته بود دلم واست تنگ شده حتما میخوام ببینمت منتها دیر اومد چون بارونیم بود.

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Leili73 نمایش پست ها
    ببینین الان خیلی درگیره. ما هر روز بیرون میرفتیم خیلیم طولانی خیلی حرف میزدیم طولانی. الان مدتیه هم درس میخونه هم سرکار میره هم میره زبان جدیدی رو یک روز در میون یاد بگیره ۶ ساعت که روزای دیگه ام مجبور بشینه واسش بخونه‌ .من درک میکنم که فشار روشه و تقصیر خودش نیست منتها درک نمیکنم چرا باید سر من خالی بکنه. خدایی بی انصافیه بگم ولی هر وقت وقت کنه میاد بیرون و خودش میگه . تازه امشبم من نگفتم خودش گفت بریم. ولی وسط بحث اونجوری گفت که بخاطر تو اومدم !! در حالی که قبلش گفته بود دلم واست تنگ شده حتما میخوام ببینمت منتها دیر اومد چون بارونیم بود.
    خو میگه بخاطره تو اومدم یمی بخاطره دوست داشتن تو اومدم
    والا نامزد منم میاد پیشم میگه بخاطره تو اومدم منم ناراحت شدم چندبار,میگه منظورم اینه ک دلم برات تنگ شد بخاطر تو اومدم.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  20. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Leili73 نمایش پست ها
    ببینین الان خیلی درگیره. ما هر روز بیرون میرفتیم خیلیم طولانی خیلی حرف میزدیم طولانی. الان مدتیه هم درس میخونه هم سرکار میره هم میره زبان جدیدی رو یک روز در میون یاد بگیره ۶ ساعت که روزای دیگه ام مجبور بشینه واسش بخونه‌ .من درک میکنم که فشار روشه و تقصیر خودش نیست منتها درک نمیکنم چرا باید سر من خالی بکنه. خدایی بی انصافیه بگم ولی هر وقت وقت کنه میاد بیرون و خودش میگه . تازه امشبم من نگفتم خودش گفت بریم. ولی وسط بحث اونجوری گفت که بخاطر تو اومدم !! در حالی که قبلش گفته بود دلم واست تنگ شده حتما میخوام ببینمت منتها دیر اومد چون بارونیم بود.
    خب پس شاید منظورش این بوده که وقتی بخاطر تو از برنامه هاش میزنه و میاد ببیننت انتظار نداره اینجوری تو هم داد و بیداد کنی

    به نظرم باید صبر کنی تا ببینی چه عکس العملی نشون میده

    فعلا سراغش نرو

    بذار تو خودش باشه

    اگه یکی دو روز گذشت و خبری ازش نشد...اونوقت میتونی سراغشو بگیری

    پس فعلا صبور باش و بحث دیگه ای رو پیش نکش

    یه گل گاوزبون هم واسه خودت دم کن کمی از این عصبانیتت کم شه خانم

  22. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    دقیقا ! وقتی میگه بخاطر تو اومدم من به ذهنم میاد که پس یعنی واسه خودش مهم نبوده !
    مریم‌ جان میدونم که یا پی ام میده یا زنگ میزنه معمولا هم به روی خودش نمیاره اتفاقی رو که افتاده و مستقیم معذرت خواهی نمیکنه . منتها من فقط نمیخوام دوباره این مسئله تکرار شه همین ! اومدیم و چند بار دیگه ام ما دعوامون شد یعنی حق داره دست بلند بکنه؟! امشبم چند بار گفت دختری نمیتونم دست روت بلند کنم فقط هیچی‌نگو

  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Leili73 نمایش پست ها
    دقیقا ! وقتی میگه بخاطر تو اومدم من به ذهنم میاد که پس یعنی واسه خودش مهم نبوده !
    مریم‌ جان میدونم که یا پی ام میده یا زنگ میزنه معمولا هم به روی خودش نمیاره اتفاقی رو که افتاده و مستقیم معذرت خواهی نمیکنه . منتها من فقط نمیخوام دوباره این مسئله تکرار شه همین ! اومدیم و چند بار دیگه ام ما دعوامون شد یعنی حق داره دست بلند بکنه؟! امشبم چند بار گفت دختری نمیتونم دست روت بلند کنم فقط هیچی‌نگو
    خب وقتی میگی اونم خودش دوست داره باهات بیاد بیرون دیگه نباید حرفشو تفسیر به رای کنی

    حتما واسه اونم مهمه...اما منظورش اینکه بخاطر تو این کارو میکنه چون تو براش مهمی!

    خب پس باید کمی جدیتر باشی این دفعه

    البته منظورم از جدی این نیست که بازم داد و بیداد کنی هاااا

    یعنی در عین آرامش قاطعیت هم داشته باشی... و زود با حرفاش رام نشی و تو هم چشمتو ببندی

    باید دلخوریت رو خانمانه نشون بدی...چجوری بگم...باید طناز باشی ببخشید دیگه بهتر بلد نبودم

    البته که اون به هیچ وجه حق نداره دست بلند کنه

    ولی ولی ولی لیلی خانم...مردها یه آستانه تحملی دارن...نباید به مرز برسونیش

    نباید انقدر تحریکش کنی و بری رو اعصابش که بخواد دست بلند کنه

    وقتی میبینی عصبانیه...چن دقیقه سکوت کن...باور کن این سکوتت از صدتا فحش بدتره

    دفعات بعدی به مدیریت رفتاری تو بستگی داره خانم...به اینکه تو چطوری واکنش نشون بدی

    بله اگه تو هم باز بخوای جیغ بنفش بکشی و داد بزنی و به قول خودت تو هم بزنی...البته که عصبانیش میکنی....

    پس یه خورده بخاطر خودت بخاطر حرمت رابطتون...سعی کن خونسرد باشی تو اون لحظه

    من بهت قول میدم بعدش خودش بیاد بگه هرچی تو بگی...اونوقت میتونی راحت حرفاتو بزنی

    اوکی؟

  25. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    بله سعیمو میکنم . امیدوارم رابطموت خوب شه چند وقتیه بحث زیاده توش

  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    بزرگ شو خانم

    یه مرد که خسته و مونده از سرکار میاد بدترین چیز واسش جیغ جیغ یه زن هستش


    البته با تمام این حرفها مرد هرچقدر هم عصبانی باشه حق نداره دختری که باهاش در ارتباطه را شب تو خیابون با این همه گرگ 2 پا ول کنه به امون خدا پس به شدت اینکارشو سرزنش میکنم

  28. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35108
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    19
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نا امیدی از رابطه

    دوست عزیز جمعه سرکار نبود ولی از صبح تا ۴:۳۰ بیرون بود. اما منو دم خونه پیاده کرد نه وسط خیابون

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد