نمیخوام خودکشی کنم

[دختر ماه]

سلام
ببخشید من بهدشدت احساس افسردگی میکنم و همه ی علایمش رو تو خودم مدت زیادیه که تحمل کردم، ولی دیگه توانشو ندارم و احساس میکنم نفسم بالا نمیاد.
میخواستم جایی رو بهم معرفی کنید که بتونم پیش یه روانشناس متدین برم ولی یه مشکلی که دارم اینه که من توان مالی پرداخت هزینه ی مساوره ندارم، و بخاطر همین هبچوقت نتونستم برای درمان خودم کاری کنم.
تنها راه نجاتم ازین بدبختی رو خودکشی میدونم ولی بخاطر ترس از اینکه خدا از دستم ناراحت بشه و راه بخششی وجود نداشته باشه این کارو نکرد. اما با اینکه فقط بیست و دو سالمه احساس میکنم صدها سال غصه توی قلبمه و داره داغونم میکنه.
چند وقته علایم جسمی هم مث قلب درد و معده در و ضعف حافظه وو گیجی و حواس پرتیم هم زیاد شده. البته فک میکنم این افسردگی یه درد کهن اس.


خواهشا اگر جایی که واقعا بتونن کمکم کنن میشناسین معرفی بفرمایید. البت اگر حالم خوب بشه و برم سر کار حتمن این پول مشاوره ها رو به عنوان یه قرض میپردازم. ولی فعلن ندارم

[Reepaa]

سلام
منم دوسال این مشکل و داشتم در حد نابود کننده چون درسم و گذاشت م رو زمین و صبح تا شب خونه نشین شده بودم
یکم میترسیدم از تو اجتماع بودن از تو چشم بودن یکمم مشکلات زدگیم بهم فشار آورده بود
ولی خودم تنهایی از پسش بر آمدم بدون هیچ مشاوری
خیلی خوبه که دلت میخواد این مشکل و حل کنی (چون اکثر آدما افسرده این منزوی بودن و دوست دارن )
فقط چیزی که مهمه اینکه چقدر اراده داری واسه جنگیدن باهاش
تجربه های شخصیم و میگم بهت
اولین و مهم ترین قانون زندگی (حداقل خودم ) بی خیالی طی کردنه
یعنی کلا به خیلی چیزا نباید اهمیت بدی
و راه بعدیت اینکه دنبال لذت هات بگردی آدمی که افسرده شده مثل کسیه که ایست قلبی کرده و نیاز به شوک داره
باید لذت هات و برگردونی تا قلبت مثل سابق پر از شور و شوق بشه و بتپه
لذت های مثل موسیقی (6&8 خارجی فرقی نداره هرچیزی که تروازدنیای سیاه خودت بکشه بیرون )
مثل فیلم های خنده دار و آموزنده (فیلم love happens حتما ببین )
مثل ورزش های نیمه سنگین (کمک میکنه به اعتماد به نفست و آرامش درون )
یه لذت فوق العاده عالی خیابون گردی با رفیق رفقاست (انصافا ته عشق و حاله )
زندگی و ساده بگیر (گوربابای چیزی که خنده هام و ازم میگیره (تکرارش کن همیشه و همه جا ))
و به عنوان آخرین کار و مهمترین کارر باید بشیینی فکرکنی بینی این افسردگی به خاطر چیه ؟؟
کجای زندگیت میلنگه ؟؟؟
کجا اشتباه کردی ؟؟
باید برگردی عقب و اشتباهتو جبران کنی (چون تو زندگیت یه جا گیر کرده )
امیدوارم موفق بشی (سخت نگیر خیلی راحت میشه درمان کرد فقط اراده میخواد )

[دختر ماه]

ممنون دوست عزیز بابت راهنماییت
ولی فک میکنم وضع من ازین حرفا گذشته، قصد تمارض ندارم ولی فک میکنم این حس افسردگی دیگه حاضر نیس رهام کنه حتی اگه من نخوام.
راستش ای بیخیالی که میگی رو نمیتونم درک کنم ولی عملن همینم.
تو دنیایی زندگی میکنیم که یه عده ادم روزانه دارن مقدار زیادی از تولیدات کشاورزیشونو میریزن تو دریا برای ثبات نرخ ارز و اون طرف تر یه عده ادم دیگه اگر شانس بیارن بتونن چند روز یبار کیک گل و نمک بخورن تا فقط نمیرن.
تو دنیایی که به اسم دروغین دین سر انسان های بیگناهو میزنن و درست اونور ترش با استایل علمی و غیر دینی این داستانا رو شارژ میکنن، دنیایی که عقیده های درست به پای کج فهمی ها داره سر بریده میشه، دنیایی که نزدیک ترین فرد به انسان ینی همسران بیشترین ضربه ا رو بهم میزنن.
دنیایی که مفهوم عشق رو زیر پای هوس قربانی کرده و فقط چیزی که ازش مونده شدع رابطه جنسی

دنیایی که دین شده منبع درامد و بی دینی شده منبع کسب رشد و محبوبیت.،؟
دنیایی که حس از عقل جلو زده و احساس توسط قدرت طلبی زمینگیر شده.،؟.،؟.
چند روز پیش بود که کودکی که بیشتر از پنج سال نداشت داشت سر چهار راه فال میفروخت و رکیک ترین فحش ها رو نثار دیگران میکرد، در حالی کهلیافتشو داشت که در کنار بچه های دیگه به مهد بره یا در کنار خانوادش فقط بازی کنه
ادم هایی که به اخلاق رحم نکردن، به طبیعت رحم نکردن، به دیگران و کودک و پیر رحم نکردن و حتی به خودشونم رحم نمیکنن···
میخوام بدونم همچین دنیایی ارزش زندگی کردن، شاد بودن، تلاش کردن و امید رو داره؟؟؟؟؟

[farokh]

سلام
ببخشید من بهدشدت احساس افسردگی میکنم و همه ی علایمش رو تو خودم مدت زیادیه که تحمل کردم، ولی دیگه توانشو ندارم و احساس میکنم نفسم بالا نمیاد.
میخواستم جایی رو بهم معرفی کنید که بتونم پیش یه روانشناس متدین برم ولی یه مشکلی که دارم اینه که من توان مالی پرداخت هزینه ی مساوره ندارم، و بخاطر همین هبچوقت نتونستم برای درمان خودم کاری کنم.
تنها راه نجاتم ازین بدبختی رو خودکشی میدونم ولی بخاطر ترس از اینکه خدا از دستم ناراحت بشه و راه بخششی وجود نداشته باشه این کارو نکرد. اما با اینکه فقط بیست و دو سالمه احساس میکنم صدها سال غصه توی قلبمه و داره داغونم میکنه.
چند وقته علایم جسمی هم مث قلب درد و معده در و ضعف حافظه وو گیجی و حواس پرتیم هم زیاد شده. البته فک میکنم این افسردگی یه درد کهن اس.


خواهشا اگر جایی که واقعا بتونن کمکم کنن میشناسین معرفی بفرمایید. البت اگر حالم خوب بشه و برم سر کار حتمن این پول مشاوره ها رو به عنوان یه قرض میپردازم. ولی فعلن ندارم

خب دوست عزیز شما همه انسانها به نوعی با این مشکلات سروکار دارن...

اینکه احساس افسردگی میکنید نشون میده که ذهن شما در گذشته سیر میکنه

و شما باید بتونید این مورد رو در گذشته ذهنی خودتون حل کنید ....

گاهی کاری و یا حرفی که باید در گذشته انجام بشه و یا... باعث میشه که شما احساس افسردگی کنید ...

بهترین راه حل و شاید ساده ترینشون اینه که بیخیال باشی....

وقتی همه مشکلات رو در یک گوشه جمع کنی و بیخیالش باشی

میبینی خیلی راحت میتونی نفس بکشی و زندگی کنی ....

و دریگه فکر خودکشی از سرت بیرون میاد ....

چون هر قفلی نشون میده که کلیدی هم باید باشه ... توکل بخدا کن و از زندگیت لذت ببر

[Reepaa]

ممنون دوست عزیز بابت راهنماییت
ولی فک میکنم وضع من ازین حرفا گذشته، قصد تمارض ندارم ولی فک میکنم این حس افسردگی دیگه حاضر نیس رهام کنه حتی اگه من نخوام.
راستش ای بیخیالی که میگی رو نمیتونم درک کنم ولی عملن همینم.
تو دنیایی زندگی میکنیم که یه عده ادم روزانه دارن مقدار زیادی از تولیدات کشاورزیشونو میریزن تو دریا برای ثبات نرخ ارز و اون طرف تر یه عده ادم دیگه اگر شانس بیارن بتونن چند روز یبار کیک گل و نمک بخورن تا فقط نمیرن.
تو دنیایی که به اسم دروغین دین سر انسان های بیگناهو میزنن و درست اونور ترش با استایل علمی و غیر دینی این داستانا رو شارژ میکنن، دنیایی که عقیده های درست به پای کج فهمی ها داره سر بریده میشه، دنیایی که نزدیک ترین فرد به انسان ینی همسران بیشترین ضربه ا رو بهم میزنن.
دنیایی که مفهوم عشق رو زیر پای هوس قربانی کرده و فقط چیزی که ازش مونده شدع رابطه جنسی

دنیایی که دین شده منبع درامد و بی دینی شده منبع کسب رشد و محبوبیت.،؟
دنیایی که حس از عقل جلو زده و احساس توسط قدرت طلبی زمینگیر شده.،؟.،؟.
چند روز پیش بود که کودکی که بیشتر از پنج سال نداشت داشت سر چهار راه فال میفروخت و رکیک ترین فحش ها رو نثار دیگران میکرد، در حالی کهلیافتشو داشت که در کنار بچه های دیگه به مهد بره یا در کنار خانوادش فقط بازی کنه
ادم هایی که به اخلاق رحم نکردن، به طبیعت رحم نکردن، به دیگران و کودک و پیر رحم نکردن و حتی به خودشونم رحم نمیکنن···
میخوام بدونم همچین دنیایی ارزش زندگی کردن، شاد بودن، تلاش کردن و امید رو داره؟؟؟؟؟

هرجور راحتی من فقطط میخواستم کمکت کنم
ولی نکته ای که تو حرفات هست اینکه
اگر تو افسرده بمونی این مشکلات تو دنیا حل میشه ؟؟؟؟
جوابش راحته نه
ولی اگه خودتو از این انزوا رها کنی و به زندگی عادیت برگردی و پیشرفت کنی
میتونی کمی از این مشکلات و حل کنی (در حد توانت )
یه چیزیم بهت بگم همه این مشکلات تو دنیا حکمت داره یعنی خدا خواست که اینجوری بشه پس الکی نشده
واسه آدمای مثل توهم یه فرصته برای کمک کردن
نه فرارکردن

[دختر ماه]

الان بعد مدت چند روز که رو حرفاتون فک میکنم میبینم درست میگید، با این حال من نه چیزی عوض میشه و نه من حس بهتری پیدا میکنم.
خودکشی یه حرف بدون فکره واسه ادمای ضعیفی مث من که اصلنم صورت نمیگیره چون در کمترین حالت اضافه کردن درد به ادمایی که نزدیک ادمن و دوسشون داری، ادمی که دغدغه ی درد دیگرانو عقیده هاوو معاش دیگرانو داره چطوری اینقد بیرحم بشه که درد مضاعف بدای نزدیکاش بخواد، تازه این کمترین دلیلشه راجع به گلالود شدن رابطه با خدا وو خود ادم هم که فبها····
من اشتباه کردم که این حرفو زدم و این عنوانو برای تاپیکم گذاشتم.
ولی حالا لطفا راهنماییم کنیدکه وقتی میگید مشکلی تو گذشتمو باید حل کنم یعنی چی؟ باید چیکار کنم؟
در ضمن چجوری باید از رخوت این افسردگی به سمت پویایی مفید بودن برم؟
و چطوری بتونم هدفمند بشم دوباره؟ وانگیزه پیدا کنم؟

همیشه فک میکردم خدا هر ادمی رو برای محقق شدن یه وظیفه ای که خاص اون ادمه فرستاده تا نیازی رو بین ادمها برطرف کنه و متناسب با اون وظیفه تمایلات و استعدادشو توش قرار داده، الان ولی حس میکنم هم اون هدفه و هم اون انگیزه ی متحرکش و هم علایقمو بدای وظیفه ی تو دنیام گم کردم . و نمیدونم باید چیکار کنم؟
راهنماییم کنید لطفا

[Reepaa]

الان بعد مدت چند روز که رو حرفاتون فک میکنم میبینم درست میگید، با این حال من نه چیزی عوض میشه و نه من حس بهتری پیدا میکنم.
خودکشی یه حرف بدون فکره واسه ادمای ضعیفی مث من که اصلنم صورت نمیگیره چون در کمترین حالت اضافه کردن درد به ادمایی که نزدیک ادمن و دوسشون داری، ادمی که دغدغه ی درد دیگرانو عقیده هاوو معاش دیگرانو داره چطوری اینقد بیرحم بشه که درد مضاعف بدای نزدیکاش بخواد، تازه این کمترین دلیلشه راجع به گلالود شدن رابطه با خدا وو خود ادم هم که فبها····
من اشتباه کردم که این حرفو زدم و این عنوانو برای تاپیکم گذاشتم.
ولی حالا لطفا راهنماییم کنیدکه وقتی میگید مشکلی تو گذشتمو باید حل کنم یعنی چی؟ باید چیکار کنم؟
در ضمن چجوری باید از رخوت این افسردگی به سمت پویایی مفید بودن برم؟
و چطوری بتونم هدفمند بشم دوباره؟ وانگیزه پیدا کنم؟

بی شک تو قبلا از یه چیزی بیش از حد توانت ناراحت شدی (خودت باید بفهمی )
یه طوفان انگییزه و هدف تورو دزدیده و تورو درگیر هیچ و پوچ کرده
باید برگردی عقب و و از اول شروع کنی

شما دغدغه مشکلات مردم و داری این خیلی خوبه
پس تنها انگیزه ات میشه شادی مردم و رهایی اونا از مشکلاتشون
هدف خودت و انتخاب کن
بعدم باید بدونم افسردگیت در چه زمینه ای خودش و نشون میده ؟؟
مثلا بعضی ها خودزنی میکنن بعضی از اجنماع دور میشن و....
اگه زهر و پیدا کنی پادزهر و میتونی باهاش بسازی

[آبي]

الان بعد مدت چند روز که رو حرفاتون فک میکنم میبینم درست میگید، با این حال من نه چیزی عوض میشه و نه من حس بهتری پیدا میکنم.
خودکشی یه حرف بدون فکره واسه ادمای ضعیفی مث من که اصلنم صورت نمیگیره چون در کمترین حالت اضافه کردن درد به ادمایی که نزدیک ادمن و دوسشون داری، ادمی که دغدغه ی درد دیگرانو عقیده هاوو معاش دیگرانو داره چطوری اینقد بیرحم بشه که درد مضاعف بدای نزدیکاش بخواد، تازه این کمترین دلیلشه راجع به گلالود شدن رابطه با خدا وو خود ادم هم که فبها····
من اشتباه کردم که این حرفو زدم و این عنوانو برای تاپیکم گذاشتم.

ولی حالا لطفا راهنماییم کنیدکه وقتی میگید مشکلی تو گذشتمو باید حل کنم یعنی چی؟ باید چیکار کنم؟
در ضمن چجوری باید از رخوت این افسردگی به سمت پویایی مفید بودن برم؟
و چطوری بتونم هدفمند بشم دوباره؟ وانگیزه پیدا کنم؟

همیشه فک میکردم خدا هر ادمی رو برای محقق شدن یه وظیفه ای که خاص اون ادمه فرستاده تا نیازی رو بین ادمها برطرف کنه و متناسب با اون وظیفه تمایلات و استعدادشو توش قرار داده، الان ولی حس میکنم هم اون هدفه و هم اون انگیزه ی متحرکش و هم علایقمو بدای وظیفه ی تو دنیام گم کردم . و نمیدونم باید چیکار کنم؟
راهنماییم کنید لطفا

دوست عزيز شما كه اينقدر واضح مي تونيد واقعيت هارو ببينيد با كمي تلاش به گذشته دور و نزديك خودتون سفر كنيد اتفاقات و ماجراهايي كه بر شما گذشته و به ياد بياريد حتي جزئياتو حتي حسي رو كه اون زمان داشتي كم كم به ياد بيار كه چه چيز تورو ناراحت كرده وقتي اون اتفاقات بياد بياري مي توني براشون راه حل پيدا كني

[دختر ماه]

بی شک تو قبلا از یه چیزی بیش از حد توانت ناراحت شدی (خودت باید بفهمی )
یه طوفان انگییزه و هدف تورو دزدیده و تورو درگیر هیچ و پوچ کرده
باید برگردی عقب و و از اول شروع کنی

شما دغدغه مشکلات مردم و داری این خیلی خوبه
پس تنها انگیزه ات میشه شادی مردم و رهایی اونا از مشکلاتشون
هدف خودت و انتخاب کن
بعدم باید بدونم افسردگیت در چه زمینه ای خودش و نشون میده ؟؟
مثلا بعضی ها خودزنی میکنن بعضی از اجنماع دور میشن و....
اگه زهر و پیدا کنی پادزهر و میتونی باهاش بسازی

خب اره توی گذشتم اتفاقای خیلی بد خانوادگی افتاده که واقعا در توان من نبود، ولی این چه ربطی به ایندم داره؟
منظورم اینه خب مشکلات ناراحت کننده همیشه هستن گاهی تند تر ولی چجوری رو اینده و حال من تاثیر میذاره؟ کما اینکه قبلا هم ارین مشکلات داشتیم ولی چن سال پیش من این احساسو نداشتم و خیلی هم باانرژی زندگی میکردم.

راجع به کدل نشون دادن افسردگیم هم اگه درست متوجه منظورتون شده باشم، خیلی تو خلوت خودم گریه میکنم، تو خونه نشستم و هیچ کاری نمیکنم، چیزی مثل قبل بر ام لذت بخش نیست، دلم نمیخواد تو جمع باشم از تنهاییهام هم لذت نمیبرم.

[دختر ماه]

دوست عزيز شما كه اينقدر واضح مي تونيد واقعيت هارو ببينيد با كمي تلاش به گذشته دور و نزديك خودتون سفر كنيد اتفاقات و ماجراهايي كه بر شما گذشته و به ياد بياريد حتي جزئياتو حتي حسي رو كه اون زمان داشتي كم كم به ياد بيار كه چه چيز تورو ناراحت كرده وقتي اون اتفاقات بياد بياري مي توني براشون راه حل پيدا كني

راستش به شدت ضعف حافظه دارم، هر چند که تلخ ترین اتفاقاتی که همیشه دعا میکنم یاد م بره از جلو چشمام دور نمیشن. ولی ایجاد کننده اون لحضات من نبودم که حالا بتونم تغییر ش بدم.
البته بحش هایی هم تو زندگیم بوده که خیلی ناراحتم میکنه و مقصرش هم خودم باشم، مثلا اینکه، کارای زیادی شروع کردم ولی.تموم نکردم، توی خیلی چیزا بی اراده بودمو هستم ، همیشه بی دقت بودم و علیرغم اینکه خدا هوش تسبتا خوبی بهم داده بود پشتکار نداشتم و....
راستش الانم دستو دلم به هیچ کاری نمیره چون از یه طرف خانوادم مخالفت میکننو تحقیر و از طرف دیگه خودم میگم من که.میدونم دو روز دیگه جا میزنمو شکست میخورم چرا بیخود هم خودمو ضایع کنم هم اینکه برای اعصاب خانوادم سایش ایجاد کنم...

[دختر ماه]

امروز روز تولدمه، ودارم فک میکنم چرا ادما تولدشونو جشن میگیرن، درحالیکه بیرحمانه روز تولد میگه که یک سال دیگم گذشت و به ارمانات نرسیدی، یه سال پیر تر شدی و یه سال به مرگ نزدیک تر، یه سال ناتوان تر شدی.
راستش از هدیه گرفتن خوشم نمیاد
و امروز در پاسخ تبریک دوستاوو فامیل که بهم زنگ میزدنو مسیج میدادن تمام تلاشم حفظ ظاهر بود که دلشون نشکنه، و کلی دروغ گفتم مث اینک: خیلی خوشحال شدم.
درضمن صحبت با دیگران هم برام خیلی سخت شده و انگار لال میشمو اصلن نمیدونم باید چی جواب بدم؟




واقعا ازینکه وقت پر ارزشتونو پای پست های من هلاک میکنیدو جواب هم میدید ممنونم خیلی، از حرفاتون واقع استفاده میکنم.
پر ضمن بابت غلط دیکته ای.های زیادمم ببخشید چون با گوشی تایپ میکنم اینجوری میشه.

[Reepaa]

امروز روز تولدمه، ودارم فک میکنم چرا ادما تولدشونو جشن میگیرن، درحالیکه بیرحمانه روز تولد میگه که یک سال دیگم گذشت و به ارمانات نرسیدی، یه سال پیر تر شدی و یه سال به مرگ نزدیک تر، یه سال ناتوان تر شدی.
راستش از هدیه گرفتن خوشم نمیاد
و امروز در پاسخ تبریک دوستاوو فامیل که بهم زنگ میزدنو مسیج میدادن تمام تلاشم حفظ ظاهر بود که دلشون نشکنه، و کلی دروغ گفتم مث اینک: خیلی خوشحال شدم.
درضمن صحبت با دیگران هم برام خیلی سخت شده و انگار لال میشمو اصلن نمیدونم باید چی جواب بدم؟




واقعا ازینکه وقت پر ارزشتونو پای پست های من هلاک میکنیدو جواب هم میدید ممنونم خیلی، از حرفاتون واقع استفاده میکنم.
پر ضمن بابت غلط دیکته ای.های زیادمم ببخشید چون با گوشی تایپ میکنم اینجوری میشه.

زندگی یه چیز ساکنه
این آدمان که بهش شکل میدن
این آدمان که یه چیزی رو درست میکنن یا خراب میکنن
این دنیارو میبینی ؟؟؟؟
توش بدی هست
ولی خوبی هم هست
این یعی داری تو یه دنیای کامل زندگی میکنی
این دنیا همه چیز داره
گل با خار
عشق با شکست
نفرت با رحم
میبینی چیزی کم نیست
توهم کم نزار برا زندگی
این توییی که به زندگی بها میدی یا نابودش میکنی

[دختر ماه]

درست میگی،
و تاوان کمال طلبی گاهی همین احساسای بد و کوک ناکوک جریان زندگیه، که بعضیا مدتی توش گیر میکنن مثل من. و اگه توش بمونن میشه نقصان و نه کمال.
گاهی که خیلی حالم بد میشه و به خودم دلداری میدم، با خودم میگم عیبی نداره اگه دارم به جای پیشرفت عقب میرم، چون برای پرش های خیلی بلند باید خیز های بلندی داشت و چند قدم عقب رفت.
ولی ترسم ازینه که توی این عقب رفتنا بشینم زمینو و دیگه نتونم به پرواز فکر کنم.

[احسان نینجا]

تولدتون مبارک

[Reepaa]

درست میگی،
و تاوان کمال طلبی گاهی همین احساسای بد و کوک ناکوک جریان زندگیه، که بعضیا مدتی توش گیر میکنن مثل من. و اگه توش بمونن میشه نقصان و نه کمال.
گاهی که خیلی حالم بد میشه و به خودم دلداری میدم، با خودم میگم عیبی نداره اگه دارم به جای پیشرفت عقب میرم، چون برای پرش های خیلی بلند باید خیز های بلندی داشت و چند قدم عقب رفت.
ولی ترسم ازینه که توی این عقب رفتنا بشینم زمینو و دیگه نتونم به پرواز فکر کنم.

زندگیتو وصل کن به یه منبع قدرت تا هروقت دوست داشتی اوج بگیری
و یادت باشه پرنده با 1 بار پریدن پرواز و یاد نمیگیره
شما داری بال بال میزنی
و به امید خدا ایین روزای رو میگذرونی و پرواز و یاد میگریی
بعدش دیگه از بال بال زدنات لذت میبری

[دختر ماه]

تولدتون مبارک

متشکرم اقای نینجا
تولد شمام مبارک

[دختر ماه]

زندگیتو وصل کن به یه منبع قدرت تا هروقت دوست داشتی اوج بگیری
و یادت باشه پرنده با 1 بار پریدن پرواز و یاد نمیگیره
شما داری بال بال میزنی
و به امید خدا ایین روزای رو میگذرونی و پرواز و یاد میگریی
بعدش دیگه از بال بال زدنات لذت میبری

چند روزه دارم سعی میکنم نمازامو اول وقت بخونم البته نماز صبحم غذا میشه ولی تاثیر همونم توی حالم احساس میکنم، نمیگم حالم کاملا خوب شده ولی ااحساس میکنم بهترم، حداقل حس خفگی ندارم دیگه، دارم سعیمو میکنم که برای خودم یه کارایی درست کنم در طول روز، مثلا گل میکارم، کیک درست میکنم، یا با دوستام میرم بیرون....
حداقل بهتر از خوابیدنو گریه کردنه.
دوستم واسه کنکور ارشد ثبت نامم کرده بود، راستش حالا دلم میخواد یکم براش درس یخونم، هر چند که منطقا میدونم قبول نمیشم ولی خب همینطوری....

[دختر ماه]

بابت نوشته هاتون ممنون خیلی برام مفیده

[Reepaa]

چند روزه دارم سعی میکنم نمازامو اول وقت بخونم البته نماز صبحم غذا میشه ولی تاثیر همونم توی حالم احساس میکنم، نمیگم حالم کاملا خوب شده ولی ااحساس میکنم بهترم، حداقل حس خفگی ندارم دیگه، دارم سعیمو میکنم که برای خودم یه کارایی درست کنم در طول روز، مثلا گل میکارم، کیک درست میکنم، یا با دوستام میرم بیرون....
حداقل بهتر از خوابیدنو گریه کردنه.
دوستم واسه کنکور ارشد ثبت نامم کرده بود، راستش حالا دلم میخواد یکم براش درس یخونم، هر چند که منطقا میدونم قبول نمیشم ولی خب همینطوری....

آفرین کم کم شروع کن
هرکاری اولش سخته کم کم آسون میشه تازه اگه اون کارو دوستداشته باشی از همون اول عاشقش میشی
بیشتر به فکر تفریحاتت باش و سعی کن یکم غرورو خودخواهی به رفتارات اضافه کنی تا قدرتت جلو مشکلات بیشتر بشه

[parvaneh safayi pour]