نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: اضطراب کنکور و زندگی

8899
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7059
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    اضطراب کنکور و زندگی

    سلام
    مرسی از توجه همه
    دخترم،22 سالمه،پشت کنکوریم برای ازمون ارشد، مشکلم اینه که نمیدونم واقعا مشکلم چیه!!!
    نمیدونم از کجا شروع کنم؟مث هر دختر جوون دیگه ای هزار تا نیاز دارم، نیاز جنسی،خوشیو تفریح و خیلی چیزای دیگه،
    سرم خیلی شلوغه ینی خیلی کارا برای انجام دادن دارم اما هیشکاری نمیکنم این یه عادت قدیمیه حتی دوره کنکور کارشناسیمم اینجوری بودم ،همیشه تو تموم دوره دبیرستان رتبه های آزمونام عالی بود و خیلی درس میخوندم اما به پیش دانشگاهی که رسیدم دیگه درس نخوندم ،الانم اونجوری شدم،همیشه دلم میخواد فقط رو تختم دراز بکشم رویابافی کنم ،تو این دوره ها خیلی شدید تر میشه،خوابم خیلی زیاد میشه،فکرا و کارای جنسیم بیشتر میشه،مدام 24 ساعت میخوام با یه پسر حرف بزنم،هر حرفی،خیلی وقتا همش گریه میکنم،از همه ی همه چی هی گله میکنم ،حتی تو دوره پیش دانشگاهیم دوبار خودکشی کردم، خسته شدم از این وضع، از این همه رویابافیای مسخره،از بس به خودم قول دادم بیام تو عالم واقعیت و باز زدم زیر قولم، نمیدونم چمه؟گاهی وقتا فکر میکنم بخاطر نیازای جنسیه!!اما من یبار با یکی دوس شدم اما خیلی هم ادم هاتی نبودم،مدام از رابطه خسته میشدم،دلم نمیخواس فقط یه معاشقه کوچیک کافیم بود،البته با خودم میگفتم شاید چون خیلی فکرم مشغولو نا ارومه و مدام استرس هزار تا چیو دارم اینجوریم،اخرشم خسته شدم و ازون رابطه بنا به دلایل مختلف اومدم بیرون،نمیدونم با این حرفا راجع بهم چی فکر میکنید، اما من ادم بی اعتقاداتی نیستم،اون تنها رابطم بود، و به اندازه تموم زندگیم واقعا پشیمونم و به هیچ وجه دیگه دوس ندارم تکرارش کنم،خیلی تو اون رابطه زجر کشیدم بنا به مسایل مختلف،الان با همه مشکلاتم عذاب وجدانه اونم تو وجودم هست،نمیتونم خودمو ببخشم،حس میکنم خراب شدم دیگه درست نمیشم،حس میکنم تا اخر عمرم هیشکی منو نمیتونه دوس داشته باشه و باید تنها بمونم،
    وااای حس میکنم پر از مشکلم ، با همه اینا هیشکاری نمیکنم،همش تو فکر یا..
    سرتونو درد اوردم ببخشید
    تورو خدا راهنماییم کنید،نمیخوام دیگه این ازمونم خراب شه،نمیخوام حالم همینجوری بمونه،
    ممنونم

  2. کاربران زیر از negin_92 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : نمیدونم چمه!!!!!!!!

    خب نداشتن یک هدف مشخص باعث نداشتن برنامه ریزی درست میشه

    و در این مواقع اسمش میشه " اهمال کاری" ..فاصله بین تصمیم تا اجرا ....

    این یکی از موارد مطرحه ... مورد بعدی اینه که گاهی کمالگرایی فرد باعث این رفتار میشه

    وقتی شما دوست دارید کاری رو درست و بدون خطا انجام بدید و همین موضوع باعث انجام ندادنش میشه

    و بعد از مدتی شمارو دچا خستگی و رخوت میکنه ...

    بهتره اول از هر چیزی یک هدف برای خودتون ترسیم کنید و بعد تمام جوانب رو برای رسیدن به اون بنویسید تا

    بدونید دنبال چی هستید ... در این مورد هم میتونید مشاوره حضوری مراجعه کنید ...

    ممکنه ریشه مسایلی رو بتونید در این مشورت کردن بدست بیارید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7059
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چمه!!!!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب نداشتن یک هدف مشخص باعث نداشتن برنامه ریزی درست میشه

    و در این مواقع اسمش میشه " اهمال کاری" ..فاصله بین تصمیم تا اجرا ....

    این یکی از موارد مطرحه ... مورد بعدی اینه که گاهی کمالگرایی فرد باعث این رفتار میشه

    وقتی شما دوست دارید کاری رو درست و بدون خطا انجام بدید و همین موضوع باعث انجام ندادنش میشه

    و بعد از مدتی شمارو دچا خستگی و رخوت میکنه ...

    بهتره اول از هر چیزی یک هدف برای خودتون ترسیم کنید و بعد تمام جوانب رو برای رسیدن به اون بنویسید تا

    بدونید دنبال چی هستید ... در این مورد هم میتونید مشاوره حضوری مراجعه کنید ...

    ممکنه ریشه مسایلی رو بتونید در این مشورت کردن بدست بیارید
    مرسی از توجهتون
    من هدفم مشخصه
    اما راجع به کمال گرایی واقعا زدین تو هدف،اره همیشه شاید این دلیلشه نمیدونم!!!همش میخام همه چی عالی بشه،اخرشم هیشکاری نمیکنم!کاش میشد بیشتر راهنماییم کنید که چیکار کنم که پای حرفام بمونمو دست از خیال پردازی بردارمو بچسبم به کارام
    ممنون میشم

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چمه!!!!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط negin_92 نمایش پست ها
    سلام
    مرسی از توجه همه
    دخترم،22 سالمه،پشت کنکوریم برای ازمون ارشد، مشکلم اینه که نمیدونم واقعا مشکلم چیه!!!
    نمیدونم از کجا شروع کنم؟مث هر دختر جوون دیگه ای هزار تا نیاز دارم، نیاز جنسی،خوشیو تفریح و خیلی چیزای دیگه،
    سرم خیلی شلوغه ینی خیلی کارا برای انجام دادن دارم اما هیشکاری نمیکنم این یه عادت قدیمیه حتی دوره کنکور کارشناسیمم اینجوری بودم ،همیشه تو تموم دوره دبیرستان رتبه های آزمونام عالی بود و خیلی درس میخوندم اما به پیش دانشگاهی که رسیدم دیگه درس نخوندم ،الانم اونجوری شدم،همیشه دلم میخواد فقط رو تختم دراز بکشم رویابافی کنم ،تو این دوره ها خیلی شدید تر میشه،خوابم خیلی زیاد میشه،فکرا و کارای جنسیم بیشتر میشه،مدام 24 ساعت میخوام با یه پسر حرف بزنم،هر حرفی،خیلی وقتا همش گریه میکنم،از همه ی همه چی هی گله میکنم ،حتی تو دوره پیش دانشگاهیم دوبار خودکشی کردم، خسته شدم از این وضع، از این همه رویابافیای مسخره،از بس به خودم قول دادم بیام تو عالم واقعیت و باز زدم زیر قولم، نمیدونم چمه؟گاهی وقتا فکر میکنم بخاطر نیازای جنسیه!!اما من یبار با یکی دوس شدم اما خیلی هم ادم هاتی نبودم،مدام از رابطه خسته میشدم،دلم نمیخواس فقط یه معاشقه کوچیک کافیم بود،البته با خودم میگفتم شاید چون خیلی فکرم مشغولو نا ارومه و مدام استرس هزار تا چیو دارم اینجوریم،اخرشم خسته شدم و ازون رابطه بنا به دلایل مختلف اومدم بیرون،نمیدونم با این حرفا راجع بهم چی فکر میکنید، اما من ادم بی اعتقاداتی نیستم،اون تنها رابطم بود، و به اندازه تموم زندگیم واقعا پشیمونم و به هیچ وجه دیگه دوس ندارم تکرارش کنم،خیلی تو اون رابطه زجر کشیدم بنا به مسایل مختلف،الان با همه مشکلاتم عذاب وجدانه اونم تو وجودم هست،نمیتونم خودمو ببخشم،حس میکنم خراب شدم دیگه درست نمیشم،حس میکنم تا اخر عمرم هیشکی منو نمیتونه دوس داشته باشه و باید تنها بمونم،
    وااای حس میکنم پر از مشکلم ، با همه اینا هیشکاری نمیکنم،همش تو فکر یا..
    سرتونو درد اوردم ببخشید
    تورو خدا راهنماییم کنید،نمیخوام دیگه این ازمونم خراب شه،نمیخوام حالم همینجوری بمونه،

    ممنونم
    سلام

    عزیز حالتهایی که نام میبری مثل نداشتن انرژی و هدف و بی رمق بودن و.... ممکنه از افسردگی باشه.

    به یک مشاور حاذق خانم رجوع کنید.

    موفق باشید

    نقل قول کنید.سپاس

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : نمیدونم چمه!!!!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط negin_92 نمایش پست ها
    مرسی از توجهتون
    من هدفم مشخصه
    اما راجع به کمال گرایی واقعا زدین تو هدف،اره همیشه شاید این دلیلشه نمیدونم!!!همش میخام همه چی عالی بشه،اخرشم هیشکاری نمیکنم!کاش میشد بیشتر راهنماییم کنید که چیکار کنم که پای حرفام بمونمو دست از خیال پردازی بردارمو بچسبم به کارام
    ممنون میشم
    خب اگه قرار بود افراد در طول تاریخ صبر کنن تا کارشونو به نحواحسنت انجام بدن که الان هنوز تو غار داشتیم زندگی میکردیم

    به قول معروف تا مشق نکنی ، غلط ندانی (تا کار نکنی نمیتونی به مشکلاتت اگاه بشی)...

    در جوامع پیشرفته این تفکر هست که کسی که در کارش اشتباه میکنه در واقع داره کار میکنه

    چون شما تا وقتی کاری انجام ندید مسلما" اشتباهی هم مرتکب نمیشید .... و این نتیجه استفاده غلط از کمالگراییه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2020
    شماره عضویت
    44286
    نوشته ها
    0
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اضطراب کنکور و زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط negin_92 نمایش پست ها
    سلام
    مرسی از توجه همه
    دخترم،22 سالمه،پشت کنکوریم برای ازمون ارشد، مشکلم اینه که نمیدونم واقعا مشکلم چیه!!!
    نمیدونم از کجا شروع کنم؟مث هر دختر جوون دیگه ای هزار تا نیاز دارم، نیاز جنسی،خوشیو تفریح و خیلی چیزای دیگه،
    سرم خیلی شلوغه ینی خیلی کارا برای انجام دادن دارم اما هیشکاری نمیکنم این یه عادت قدیمیه حتی دوره کنکور کارشناسیمم اینجوری بودم ،همیشه تو تموم دوره دبیرستان رتبه های آزمونام عالی بود و خیلی درس میخوندم اما به پیش دانشگاهی که رسیدم دیگه درس نخوندم ،الانم اونجوری شدم،همیشه دلم میخواد فقط رو تختم دراز بکشم رویابافی کنم ،تو این دوره ها خیلی شدید تر میشه،خوابم خیلی زیاد میشه،فکرا و کارای جنسیم بیشتر میشه،مدام 24 ساعت میخوام با یه پسر حرف بزنم،هر حرفی،خیلی وقتا همش گریه میکنم،از همه ی همه چی هی گله میکنم ،حتی تو دوره پیش دانشگاهیم دوبار خودکشی کردم، خسته شدم از این وضع، از این همه رویابافیای مسخره،از بس به خودم قول دادم بیام تو عالم واقعیت و باز زدم زیر قولم، نمیدونم چمه؟گاهی وقتا فکر میکنم بخاطر نیازای جنسیه!!اما من یبار با یکی دوس شدم اما خیلی هم ادم هاتی نبودم،مدام از رابطه خسته میشدم،دلم نمیخواس فقط یه معاشقه کوچیک کافیم بود،البته با خودم میگفتم شاید چون خیلی فکرم مشغولو نا ارومه و مدام استرس هزار تا چیو دارم اینجوریم،اخرشم خسته شدم و ازون رابطه بنا به دلایل مختلف اومدم بیرون،نمیدونم با این حرفا راجع بهم چی فکر میکنید، اما من ادم بی اعتقاداتی نیستم،اون تنها رابطم بود، و به اندازه تموم زندگیم واقعا پشیمونم و به هیچ وجه دیگه دوس ندارم تکرارش کنم،خیلی تو اون رابطه زجر کشیدم بنا به مسایل مختلف،الان با همه مشکلاتم عذاب وجدانه اونم تو وجودم هست،نمیتونم خودمو ببخشم،حس میکنم خراب شدم دیگه درست نمیشم،حس میکنم تا اخر عمرم هیشکی منو نمیتونه دوس داشته باشه و باید تنها بمونم،
    وااای حس میکنم پر از مشکلم ، با همه اینا هیشکاری نمیکنم،همش تو فکر یا..
    سرتونو درد اوردم ببخشید
    تورو خدا راهنماییم کنید،نمیخوام دیگه این ازمونم خراب شه،نمیخوام حالم همینجوری بمونه،
    ممنونم
    مث من :/

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد