نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: نیاز به محبت

1071
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18757
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    نیاز به محبت

    سلام
    من دختری متولد 79 و سوم دبیرستان هستم
    کسی که تا خودشو دنیا رو شناخت پر از غصه و مشکل بود و دعوای پدر و مادر و هزار تا استرس و غم
    بعد چند سال بالاخره اروم شدن اوضاع فکر می کردم همه چی تموم شد
    اما نشد
    تا اینجای زندگی دیگران روزگارمو سیاه کرده بودند حالا خودم حسن قبلا این بود که من هیچ تقصیری نداشتم و.خدا رو داشتم
    اوایل تو سال اول دبیرستان نسبت به یه همکلاسی علاقه شدید پیدا کردم خیلی دوسش داشتمو بهش جذب میشدم ولی رفتارام بد و ضایه بود و اون ناراحت میشد و دوری می کرد و این عذاب بود واسم انگار دست خودم نبود حرفا و رفتارام. خیلی سخت بود ولی گذشت و اون دختر به شهر دیگه ای رفت شهریور اون سال من گوشی خریدم با وجود تمام مراقبتایی که می کردم تا گرفتار عشق نشم با همه اصول و فلسفه ای که واسه ازدواج داشتم اما باز درگیر عشق شدم با اینکه درسم خیلی خوب بود و میدونستم با این کار لطمه بزرگی تو زندگیم پیش میاد از طرفی من نیاز داشتم به محبت
    پدر و مادرم هیچ وقت برام کم نذاشتن اما من نتونستم گذشته رو فراموش کنم تصمیم گرفتم کم کم وابستگیمو نسبت بهشون کم کنم تا اکه چیزی دوباره اتفاق افتاد دیگه اونقدر درد نکشم و دلم نمیخواست به کسی وابسته باشم و مدت زیادی تو اتاقم تنها بودم و همه اعتراض می کردن در ضمن من و داداشم اصلا باهم حتی حرف هم نمی زنیم اینطوری بهتره من تحملشو ندارم با اینکه پسر خوبیه اما من تحمل رفتاراشو ندارم ولی خیلی دلم میخواست تکیه گاهم باشه رفیقم باشه
    خیلی راحت از پسری که دوستش داشتم جدا شدم و اون پسر نسبتا خوبی بود و بهم ضربه ای نزد و خیلی هوامو داشت بعد هم هردو تامون توبه کردیم و دیگه باهم حرف نزدیم
    حالا من انقدر تنها شدم که دیگه حتی معنای دوست داشتنو درک نمی کنم نه حتی قربون صدقه کسی می رم نه کسی به من کلامی محبتی می کنه و نه هیچ چیز دیگر من تا حالا هر کسیو که به نحوی دوست داشتم از دست دادم و الان هیچ کسو دوست ندارم حتی مادرمو اونقدر که باید بهش اهمیت بدم نمی دم. من از رفتارای بابام تنفر دارم حتی حرف زدنش ولی خیلی دوست داشتم شادی کنم و بپرم تو بغلش و یه غروری هست که از بین نمی ره
    من حتی یادم نمیاد کی واقعا خندیدم کی دلم خوشحال بوده تمام زندگیمو تو بحران بودم از دعوای پدر و مادر و برادر بگیر تا رفتارایی که ازار دهنده بود و دست خودم نبود تا عشقی که نباید می بود تا الان که دوست داشتن و محبت یادم رفته من نیاز به محبت دارم اما غرورمو با اینگه میدونم باید ترک کنم نمیکنم من نیاز دارم به دیگران محبت کنم اما نمی تونم
    من فهمیدم که اگه با کسی رفیق شم بعد یه مدت که بهم مهربونی می کنه ازش بدم میاد اما اگه ازارم بده عاشقش میشم که بعد یه مدت فقط رفتارای بدشو میبینم و درمورد هر کسی اینطوریم و بعد یه مدت ازش بدم میاد و حالم ازش به هم میخوره و فقط نقش بازی می کنم
    هیچ وقت دلم نخواسته ازدواج کنم و تصمیم دارم هیچ وقت ازدواج نکنم شاید تاثیر دعوای پدر و مادرمو ناتوانی توی محبت کردنو نفهمیدن معنای دوست داشتن باشه اما نمیتونم اینی که تو ذاتمه بزارم کنار نمیخوام با ازدواج کس دیگه ای رو بدبخت کنم و فقط تظاهر کنم به دوست داشتن ابدیش
    من از یازده سالگی ندونسته خود ارضایی می کردم انگار یه بازی بود حس بدی بود که کار بدیه اما نمی رفتم دنبالش که بفهمم چیه تا نهی نشم اما وقتی فهمیدم توبه کردم و دیگه سمتش نرفتم حالا دوسه ساله هر چقدر زور میزنم بازم نمیشه کاملا ترکش کنم البته چند هفته ایه کاملا گذاشتم کنار خیلی سخته. عاشق اینم که هر روز و همیشه نمازمو سر وقت بخونم و حداقل خدامو اونی که تنها دوست و همراه من تو سخت ترین لحظاتم بوده داشته باشم
    من انقد از دنیا بیزارم که هیچ وابستگی بهش ندارم هرگز خودکشی نمی کنم ولی فقط به خاطر غم متدرا و گناهای زیادم حاضر نیستم بمیرم و الا همین الان اگه موقش باشه حتی یه لحظه هم تردیدی واسه موندن ندارم
    من احتیاج دارم به یه دوست که از خودم به خودم نزدیک تر باشه که وقتی احساسمو بهش می کم تردم نکنه و بدش نیاد کسی مثل یه مشاور اما همه چیز توی این دنیا پولیه همه چیز
    از سیاست ادما بدم میاد دیگه خسته شدم از این که همه باهات دشمنن همه به دنبال منافع خودشونن از این دنیای کثیف بدم مياد الان باید درسمو خوب میخوندم و به پزشکیم نزدیکتر میشدم ولی حالا کمک میخوام تورو خدا کمکم کنید من خیلی خستم... واقعا عذر میخوام که انقدر زیاد شدن.......

  2. 2 کاربران زیر از فاطمه.مر بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33431
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    176
    تشکر شده 98 بار در 78 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : محبت

    بهترین دوست تو خداست همون نمازی که سر وقت میخونی بهترین آرامشه برات یه هدف واسه خودت مشخص کن الان پزشکی واست هدفه پس براش تلاش کن برنامه ریزی کن سعی کن زیاد به کسی وابسته نشی آدما رو دوس داشته باش اما نه دیگه اینکه عاشقشون بشی که بهت لطمه بزنه به نظرم یه کلاس ورزشی برو هم واسه روحیت خیلی خوبه هم دوستای جدید پیدا میکنی و پر انرژی به درست و هدفت فکر میکنی ببین تو 10 سال دیگه کجایی؟ 10 سال دیگه نتیجه تلاش الانتو میبینی نه دوست اون موقع هست نه گذشته و روزای سخت تنهایی با خونوادت دوست باش کنارشون احساس آرامش داشته باش من الان خیلی تنهام حتی خودم تنها میرم پارک یا سینما ولی واقعا لذت میبرم یه جاهایی لازمه که آدم تنها باشه چون به خدا نزدیکتر میشی

    فرستاده شده از GT-I9505ِ من با Tapatalk

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : نیاز به محبت

    شما در این حالت نیاز به محبت زیادی دارید و در همین مواقع است که میتونید وارد روابط پوچی بشید

    خیلی از افراد گرگ صفت هستند که میتونن از این نیاز شما برای رسیدن به مقاصدشون استفاده کنن

    پس دوست عزیز مشکلات گذشته رو به عنوان تجربه ای سازنده در زندگی خودتون بگیرید و مثل چراغی برای روشن کردن مسیر زندگیتون استفاده کنید


    شما همیشه در زندگی‌تان با افراد جدیدی آشنا می‌شوید، اما اکثر آن‌ها دوستان خوبی برایتان نمی‌شوند. خیلی مهم است که اول بدانید "دوستی واقعی" به چه نوع دوستی گفته می‌شود و برای خودتان تعریفی از یک دوست واقعی داشته باشید تا وقتی با فرد جدیدی آشنا شدید، بفهمید که می‌تواند دوست خوبی برایتان باشد یا نه. مراحل:


    قدم اول :
    به این فکر کنید که یک دوست واقعی چه مفهومی برای شما دارد. به آن مشخصی و واضحی که فکر می‌کنید هم نیست. ممکن است شما به کسی احتیاج داشته باشید که خلاق و هنری باشد، درحالی‌که برای یک نفر دیگر، دوستی خوب است که سرزنده و فعال باشد.


    قدم دوم :
    وقتی با کسی هستید، به میزان راحتی خود با او دقت کنید. یک دوست واقعی باعث می‌شود که شما با او احساس راحتی کنید. کسی که شما را با نظرات منفی خود بمباران می‌کند و به جای تشویق کردن شما نسبت به انجام کارهایی که دوست دارید، فقط از شما انتقاد می‌کند، هیچ‌وقت یک دوست خوب و واقعی برایتان نخواهد بود.


    قدم سوم :
    تفاوت‌های عقیدتی خود را شناسایی کنید. بحث دوستی را سالم می‌کند، چون شما را مجبور می‌کند در مورد همه چیز متفاوت فکر کنید. اما همه ما حد و ظرفیتی داریم. اگر کسی به خود جرأت می‌دهد به خاطر پشتوانه قومی و نژادی خود، در مورد چیزهایی که برای شما مهم هستند، بدگویی کند، احتمالاً بهتر است جای دیگری دنبال دوستی باشید.


    قدم چهارم :
    ببینید طرف مقابلتان برای سلامتی شما نگران می‌شود؟ وقتی در مورد مشکلاتتان با او صحبت می‌کنید، ببینید که خوب و به دقت به حرف‌هایتان گوش می‌دهد یا نه؟ دوستان واقعی، کسانی هستند که همیشه برای درددل‌های دوستشان، حی و حاضرند.


    قدم پنجم :
    در مورد اینکه آیا فرد مقابلتان می‌تواند دوست خوبی برایتان باشد یا نه، صادق باشید. یک دوست واقعی کسی است که می‌تواند شما را در راه رشد و پیشرفت فردی همراهی کند. کسی که فقط هرچه شما می‌گویید را تصدیق می‌کند، یا باعث می‌شود احساس کمبود کنید، یا قادر نیست به شما برای رسیدن به اوج توانایی‌هایتان کمک کند.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18757
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    2
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز به محبت

    مطمعن باشید دیگه هرگز وارد رابطه دیگه ای نمیشم
    چون قسم خوردم
    این مشخصاتی که گفتید رو توی هیچ کسی نمی بینم تنها خودم شاید بتونم با ویژگی هایی که دوست دارم رفیق خودم باشم
    این جا پر از آدم هایی هست که با سیاست و جاه طلبن
    هیچ کس باهات رفیق نیست
    و از همه بدتر هیچ کسیو نمیبینی که فرد عاقلی باشه
    من با شنیدن صحبتای یه فرد عاقل خیلی خوب میشم اما یه همچین ادم عاقل و سالمی دیگه نیست
    دیگه باور کردم همه ادما تنهان هر کجا و با هرکی که باشن
    شاید خودم زنده ترین آدمی باشم که بشناسم همه غرقند.... ترجیح میدم تنها باشم تا با ادمایی باشک که دشمن منند.....هیچ کس منو درک نمی کنه در حقیقت همه از من بچه ترند......
    ازتون ممنونم...... پیش به سوی آینده تنهاییِ تنهایی✌

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد