نمایش نتایج: از 1 به 18 از 18

موضوع: وابستگی بیش از حد به دوستم

2361
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy وابستگی بیش از حد به دوستم

    سلام
    دوست دارم کمکم کنید چون نیاز دارم ب کمکتون
    من و دوستم از سال دوم دبیرستان باهم اشنا و کم کم صمیمی شدیم تا الان که 6 سال میگذره از دوستیمون
    خیلی وابسته و صمیمی شدیم
    به حدی که همه میگن شما از زن و شوهر هم نزدیکترین
    طوری وابستگیمون شده که نسبت به هم حسادت میکردیم حتی به چیزهای کوچیک
    حسادت مون ب حدی بود که حتی با خواهر خودمون هم نمیتونستیم حرف بزنیم یا برای رفتن بیرون حتی با خونواده هم باید اجازه میگرفتیم از هم
    دائما در حال اس ددن بهم بودیم حتی اب هم میخوردیم اس میدادیم
    خلاصه وابستگی مون هرچی فکر کنید بوده
    برای جفتمون خواستگاراومد اما بخاطر هم رد میکردیم
    اما این دقعه برای دوستم خواستگار اومده و خونوادش و هم خودش گفتن پسر خوبی هست و میخوان جواب مثبت بدن
    من از وقتی این خبرو شنیدم به مرز خودکشی هم رسیدم .بخودم حق میدم چون ما هم رو واسه هم میخاستیم
    اما الا وقتی فکر میکنم دوستم قراره بایکی دیگه بره بیاد یا جای منو یکی دیگه بگیره .الان 3 روزه این اتفاق افتاده کار من شده گریه و عذاب کشیدن
    ما که از صبح تا شب درحال اس دادن باشیم چطور من طاقت بیارم

    ماکه تو این 6 سال همش خاطره شده برامون هر لحظه فکر کردن بهش هم منو دیونه میکنه
    اره اون میره دنبال زندگیش ..یکی و پیدا میکنه تیکه گاهی برای خودش
    اما من چی خیلی سخته برام تو این مدت اول که بخوام بعدش عادت کنم
    میخوام کمکم کنید که من الان چیکار باید بکنم
    چه واکنشی نشون بدم
    چه رفتاری باهاش داشته باشم.
    حرف خیلی دارم اما لطفا کمکم کنید و درک کنید .
    منتظر جوابم..ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا10 نمایش پست ها
    سلام
    دوست دارم کمکم کنید چون نیاز دارم ب کمکتون
    من و دوستم از سال دوم دبیرستان باهم اشنا و کم کم صمیمی شدیم تا الان که 6 سال میگذره از دوستیمون
    خیلی وابسته و صمیمی شدیم
    به حدی که همه میگن شما از زن و شوهر هم نزدیکترین
    طوری وابستگیمون شده که نسبت به هم حسادت میکردیم حتی به چیزهای کوچیک
    حسادت مون ب حدی بود که حتی با خواهر خودمون هم نمیتونستیم حرف بزنیم یا برای رفتن بیرون حتی با خونواده هم باید اجازه میگرفتیم از هم
    دائما در حال اس ددن بهم بودیم حتی اب هم میخوردیم اس میدادیم
    خلاصه وابستگی مون هرچی فکر کنید بوده
    برای جفتمون خواستگاراومد اما بخاطر هم رد میکردیم
    اما این دقعه برای دوستم خواستگار اومده و خونوادش و هم خودش گفتن پسر خوبی هست و میخوان جواب مثبت بدن
    من از وقتی این خبرو شنیدم به مرز خودکشی هم رسیدم .بخودم حق میدم چون ما هم رو واسه هم میخاستیم
    اما الا وقتی فکر میکنم دوستم قراره بایکی دیگه بره بیاد یا جای منو یکی دیگه بگیره .الان 3 روزه این اتفاق افتاده کار من شده گریه و عذاب کشیدن
    ما که از صبح تا شب درحال اس دادن باشیم چطور من طاقت بیارم

    ماکه تو این 6 سال همش خاطره شده برامون هر لحظه فکر کردن بهش هم منو دیونه میکنه
    اره اون میره دنبال زندگیش ..یکی و پیدا میکنه تیکه گاهی برای خودش
    اما من چی خیلی سخته برام تو این مدت اول که بخوام بعدش عادت کنم
    میخوام کمکم کنید که من الان چیکار باید بکنم
    چه واکنشی نشون بدم
    چه رفتاری باهاش داشته باشم.
    حرف خیلی دارم اما لطفا کمکم کنید و درک کنید .
    منتظر جوابم..ممنون
    سلام هلنا عزیز ، به انجمن خوش اومدی

    دوست من رعایت اعتدال در هر کاری لازمه، حتی در دوستی با هم جنس
    شما و دوستت در ارتباطتون افراط کردین و رابطه شما از حالت سالم خازج شده

    جایگاه دوست با جایگاه همسر مطمئنا متفاوته
    هرچند این حد وابستگی که شما توضیح دادی حتی برای زن و شوهر هم افراطیه

    شما و دوستت هردو باید یاد بگیرین برای خوشحال بودن و آرامش مدام وابسته حضور و محبت کس دیگه نباشین
    ازدواج دوستت الان یه فرصت مناسبه که شما این مشکل رو اصلاح کنی

    ازین به بعد:
    - ارتباطت رو گسترش بده، دایره دوستانت رو بیشتر کن و به یه نفر محدودش نکن
    - سعی کن یه حریم و فاصله همیشه برای خودت نگه داری،
    - لازم نیست حتی برای نزدیک ترین افراد زندگیت همه جزئیات رو همیشه تعریف کنی!

    - لازم نیست ارتباطت رو کامل با دوستت قظع کنی، فقط باید سعی کنی ارتباطتون رو به تعادل برسونی،
    یعنی هرجا لازمه کنارش باشی و هواشو داشته باشی و هرجا لازمه یکم فاصله بگیری
    اگه واقعا دوستش داری باید خوشحالی و خوشبختیش آرزوت باشه، نه اینکه با حسادت و خودخواهی اذیتش کنی

    خوندن این مطلب هم فکر میکنم کمکت کنه : http://forum.moshaver.co/f24/%D8%AA%...1%DB%8C-11420/
    امضای ایشان



  3. 4 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    ممنون که جواب دادین .

    اما من الان نمیدونم چیکار کنم
    حتی من اسمش میاد اشکام میریزه
    تا مرز خودکشی رفتم
    نمیدونم چطوری کنار بیام.
    نمیدونم چطوری رفتار کنم دقیقا
    میخوام بگین یعنی درک کنین اگه شما بجا من بودین چه برخوردی داشتین
    توروخدا کمکم کنین

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط هلنا10 نمایش پست ها
    ممنون که جواب دادین .

    اما من الان نمیدونم چیکار کنم
    حتی من اسمش میاد اشکام میریزه
    تا مرز خودکشی رفتم
    نمیدونم چطوری کنار بیام.
    نمیدونم چطوری رفتار کنم دقیقا
    میخوام بگین یعنی درک کنین اگه شما بجا من بودین چه برخوردی داشتین
    توروخدا کمکم کنین
    خودکشی چیه دختر خوب؟؟؟ چقدر بزرگش میکنی برا خودت؟

    تا جایی که فهمیدم شما الان حداقل 22سالت هست، مطمئنا باید بتونی بیش از این حرفا احساساتت رو منیج کنی

    وابستگی مثل اعتیاد میمونه، وقتی بیش از حد به حضور و محبت کسی خودتو عادت میدی، طبیعیه که اولش سخته دیگه اون محبت سابق رو دریافت نکنی

    سعی کن خودت رو هرجور شده سر گرم کنی، مدت طولانی تنها نمون، وقتت را با خانواده و ورزش و درس و تفریحات مورد علاقه ت پر کن

    برخورد با دوستت هم خیلی طبیعی باشه، شما باهم دوستین ولی فقط یه قسمت از زندگی همدیگه هستین نه کلش

    پس این همه حساسیت معنی نداره
    امضای ایشان



  6. 2 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    سلام
    میدونین چی اذیتم میکنه
    اینکه من حرص و جوش میزنم
    اون که ادعاش میشه کنارمه تنهام نمیذاره
    وقتی چرا می بینه من اینقد دارم عذاب میکشم
    اون بیخیاله
    بخدا این اذیتم میکنه
    دست خودمم نیس

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    خودکشی چیه دختر خوب؟؟؟ چقدر بزرگش میکنی برا خودت؟

    تا جایی که فهمیدم شما الان حداقل 22سالت هست، مطمئنا باید بتونی بیش از این حرفا احساساتت رو منیج کنی

    وابستگی مثل اعتیاد میمونه، وقتی بیش از حد به حضور و محبت کسی خودتو عادت میدی، طبیعیه که اولش سخته دیگه اون محبت سابق رو دریافت نکنی

    سعی کن خودت رو هرجور شده سر گرم کنی، مدت طولانی تنها نمون، وقتت را با خانواده و ورزش و درس و تفریحات مورد علاقه ت پر کن

    برخورد با دوستت هم خیلی طبیعی باشه، شما باهم دوستین ولی فقط یه قسمت از زندگی همدیگه هستین نه کلش

    پس این همه حساسیت معنی نداره




    سلام
    میدونین چی اذیتم میکنه
    اینکه من حرص و جوش میزنم
    اون که ادعاش میشه کنارمه تنهام نمیذاره
    وقتی چرا می بینه من اینقد دارم عذاب میکشم
    اون بیخیاله
    بخدا این اذیتم میکنه
    دست خودمم نیس

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22028
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    1
    تشکر شده 24 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    عزیزم میتونم بپرسم علاقه جنسی هم بینتون بوده یا هست؟گرایشتون به هم دیگه تا چه حدیه؟کنش ومسائل جنسی توی این سالها بینتون اتفاق افتاده؟شما وعکسه شما ایشون انتظاراته هر دوتاییتون تو این سالهای دوستی از همدیگه چیا بوده؟

  10. کاربران زیر از مونتانا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    کاملا درکت می کنم چونکه واسه خودمم اتفاق مشابهی افتاده و کلا تو جامعه ما که ارتباط دختران و پسران ضعیفه این اتفاق عادیه.
    تنها راهش اینه که فراموشش کنی وگرنه هرچی بیشتر کشش بدی بیشتر ضربه می خوره و این زخمت بیشتر سر باز می کنه و بیشتر خونریزی می کنه و اگه زیاد روش وقت و احساس بذاری داغونت می کنه و آیندتو تباه می کنه و هرچی زودتر از شرش خلاص بشی زودتر خوب میشی و به زندگی عادی برمیگردی و خوشبخت میشی.
    حالا بذار توضیح بدم تا روشنت کنم
    ببین دوتا تا حالت داره یا دوستت عاشق این پسره شده و پسره ام عاشقش شده که باز دو تا حالت میشه اگه پسره خوب باشه و همه چیش ایده آل باشه و بدونه چجوری باید عالی با دوستت رفتار کنه که تمام وقتشو به خودش اختصاص می ده و تموم میشه میره و این بهترین حالتشه
    یا اینکه پسره خوب نیست و دوستت باهاش ادامه میده و هرموقع از اون سرخورده میشه هر میاد به تو و احساساتت توک میزنه و بعدکه باز با هم خب شدن میذاره میره با اون و تورو رها می کنه و داغونت می کنه که این یکی از بدترین حالتاشه.
    حالت دوم اینکه عاشقش نیست و فعلا جو گیر شده که ازدواج کنه و خوشحاله که اینم باز دو تا حالت میشه یا پسره خوبه و به خوشی میره سر زندگیش که باز تورو چون یادآور وسائل ممنوعه هستی دوست داره بذاره کنار و کاملا فراموش کنه یا اینکه پسره خوب نیست و از زندگیش راضی نیست که باز هی میاد به تو توک میزنه یا حتی جدا بشن و بیاد تورو وقتی تازه داری به زندگی عادیت برمیگردی اغفال کنه که باز مثل قبل بشین اما هرگز نمیشین و خلاصه زندگی تورو تباه می کنه.

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    الان میگم بذار هدفم باشه برای کارشناسی ارشد که بخونم قبول شم
    اما الان روحیه م خوب نیس
    تا بعد از اربعین قراره عقد کنه
    دوبارهه باز روحیه ام خراب میشه
    بعدم اگه قبولل نشم
    نمیدونم الان خودمو با چی سرگرم کنم

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22028
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    1
    تشکر شده 24 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    هلنا جان عزیزم پیامتو خوندم
    تو دنیای واقعی شکل گیری دوستی ورابطه بین ادمها بسیار طبیعی وادمیزادیه.
    بنابراین تو نه خطاکاری نه با بقیه انسانها تفاوت داری که کسی نتونه تورو درک کنه ولی ببین عزیزم وابستگی زیاد وبیش از حد معمول به هر چیزی ویا کاری تو رو دچار گرفتاری میکنه. خیلی دوستش داری و وابستشی قبول، که البته این میتونه خیلی دلایل داشته باشه شاید کمبودو نقطه ضعف ها وخلاهای درونی خودتو با نقطه های قوت واعتماد به نفس دوستت تکمیل میکنی که این دلایل به احتمالی،مسبب ایجاد رابطه این شکلی بین هردوتاییتون میتونه باشه ولی در حاله حاضر دلایل شکل گیری اینچنینیه رابطت اصلا مهم نیست.
    چیزی که الان مهمه تویی عزیزم.اول باید بپذیری این رابطه افراط گونه اسیب رسان به ذهنته، افکارتو به هم ریخته و ارامشه درونیتو ازت گرفته، اخه عزیزم!!!
    فرض کن یه تیر رفته تو پات، به من میگی من درد دارم واحساسه ناراحتی میکنم من میگم هلنا جان اصله گرفتاریت تیریه که تو پات فرو رفته من اون تیرو درش میارم جای ضخمو ضد عفونی میکنم کم کم به مروره زمان زخم ترمیم میشه خوب میشه وتموم میشه گرفتاریت، ولی تو میگی نه این تیره چند ساعت تو پام بوده من خیلی بهش عادت کردم همونجوری رو تیرو پانسمان کن که دردشم باهام بمونه برا من مهم نیست رنگ تیره رنگه مورد علاقمه اخه دوسش دارم خوب اونموقع من دیگه چیکار کنم با تو عزیزم!!
    اول قبول کن گرفتاریتو؛ این بزرگترین اقدامت برای حل کردنه موضوع وراحت شدنه خودت از این عذابه، هر کسی زندگیه مستقله مربوط به خودشو داره که تا جایی که به زندگی دیگران از هر نظر ضرری نرسونه در اختیاره شخصه خودشه، تو اهدافه خاصه خودتو داری و دوستت طبیعتا هدفهای خاصه خودشو.
    ببین عزیز قبله این که دوستتو دوست داشته باشی اول سعی کن این علاقه رو به خودت داشته باشی احتمالا کمبود اعتماد به نفس داری وخودتو کم دوست داری خود کم بینی که با علاقه افراطی به دوستت ناخوداگاه یا خوداگاه میخوای جبرانش کنی.
    ببین عزیز خودتو گول نزن،دوستت حق انتخابه طبیعی شخصیه خودشو داره که احتمالا بر حسبه حقه طبیعیش تا چند وقت دیگه ازدواج میکنه وصاحبه فرزند میشه وتشکیله خانواده میده تو هم همینطور، و این عشقو علاقه رو برای شخصه منطقی مثله شوهرت، فرزندت استفاده میکنی.
    بنابراین سعی کن عزیزم مشکله اصلیرو بپذیری، از خوابو رویا بیرون بیای ،از قدم زدن تو دنیایه وهمو خیال خارج بشی، کافیه دیگه عزیز میدونم اونجا خیلی شیرینه همه چی درش دستیافتنیه عشق وعاشقی توش رویاییه ولی عزیز تا همینجا بسه کافیه ،گول زدنه خودتو کنار بزار قدم تو دنیای واقعی بگذار، تلفنتوخاموش کن برای یه هفته یا چند روز به همه هم بگو چند روز درس یا کار داری راههای ارتباطی بینه خودتو دیگرانو ببند برو توی جایی که درونش احساسه ارامش میکنی ذهنتو خلوت کن راجع به اهداف ایندت هر چه که برات شیرینو واقعیه، کارهای جدیدی که دوست داری در اینده حتما انجامش بدی شوهر ایندت راجع به زندگیه خودت شغل ایندت تمامه هر چیزی که از زندگیت انتظار داری که براورده بشه؛بعد احتمالا اخرش جا میخوری به خودت میگی من تا این مدت چقدر افکارو احساساته پوچو کودکانه داشتم ،با همین افکار چقدر ذهنمو پر کرده بودم که اصلا نمیذاشت هیچ چیزه دیگه ای رو تو زندگی خودم ببینم حتی عشق؛وبعد روی دیگه ی زندگی رو میبینی واز افکاره گذشتت خندت میگیره ورهاش میکنی عزیزم وبه زندگی برمیگردی.
    زندگی سخت نیست سخت نگیر هیچ چیزیرو سخت نگیر میگذره.
    سوالی داشتی حتما ازم بپرس.

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مونتانا نمایش پست ها
    هلنا جان عزیزم پیامتو خوندم
    تو دنیای واقعی شکل گیری دوستی ورابطه بین ادمها بسیار طبیعی وادمیزادیه.
    بنابراین تو نه خطاکاری نه با بقیه انسانها تفاوت داری که کسی نتونه تورو درک کنه ولی ببین عزیزم وابستگی زیاد وبیش از حد معمول به هر چیزی ویا کاری تو رو دچار گرفتاری میکنه. خیلی دوستش داری و وابستشی قبول، که البته این میتونه خیلی دلایل داشته باشه شاید کمبودو نقطه ضعف ها وخلاهای درونی خودتو با نقطه های قوت واعتماد به نفس دوستت تکمیل میکنی که این دلایل به احتمالی،مسبب ایجاد رابطه این شکلی بین هردوتاییتون میتونه باشه ولی در حاله حاضر دلایل شکل گیری اینچنینیه رابطت اصلا مهم نیست.
    چیزی که الان مهمه تویی عزیزم.اول باید بپذیری این رابطه افراط گونه اسیب رسان به ذهنته، افکارتو به هم ریخته و ارامشه درونیتو ازت گرفته، اخه عزیزم!!!
    فرض کن یه تیر رفته تو پات، به من میگی من درد دارم واحساسه ناراحتی میکنم من میگم هلنا جان اصله گرفتاریت تیریه که تو پات فرو رفته من اون تیرو درش میارم جای ضخمو ضد عفونی میکنم کم کم به مروره زمان زخم ترمیم میشه خوب میشه وتموم میشه گرفتاریت، ولی تو میگی نه این تیره چند ساعت تو پام بوده من خیلی بهش عادت کردم همونجوری رو تیرو پانسمان کن که دردشم باهام بمونه برا من مهم نیست رنگ تیره رنگه مورد علاقمه اخه دوسش دارم خوب اونموقع من دیگه چیکار کنم با تو عزیزم!!
    اول قبول کن گرفتاریتو؛ این بزرگترین اقدامت برای حل کردنه موضوع وراحت شدنه خودت از این عذابه، هر کسی زندگیه مستقله مربوط به خودشو داره که تا جایی که به زندگی دیگران از هر نظر ضرری نرسونه در اختیاره شخصه خودشه، تو اهدافه خاصه خودتو داری و دوستت طبیعتا هدفهای خاصه خودشو.
    ببین عزیز قبله این که دوستتو دوست داشته باشی اول سعی کن این علاقه رو به خودت داشته باشی احتمالا کمبود اعتماد به نفس داری وخودتو کم دوست داری خود کم بینی که با علاقه افراطی به دوستت ناخوداگاه یا خوداگاه میخوای جبرانش کنی.
    ببین عزیز خودتو گول نزن،دوستت حق انتخابه طبیعی شخصیه خودشو داره که احتمالا بر حسبه حقه طبیعیش تا چند وقت دیگه ازدواج میکنه وصاحبه فرزند میشه وتشکیله خانواده میده تو هم همینطور، و این عشقو علاقه رو برای شخصه منطقی مثله شوهرت، فرزندت استفاده میکنی.
    بنابراین سعی کن عزیزم مشکله اصلیرو بپذیری، از خوابو رویا بیرون بیای ،از قدم زدن تو دنیایه وهمو خیال خارج بشی، کافیه دیگه عزیز میدونم اونجا خیلی شیرینه همه چی درش دستیافتنیه عشق وعاشقی توش رویاییه ولی عزیز تا همینجا بسه کافیه ،گول زدنه خودتو کنار بزار قدم تو دنیای واقعی بگذار، تلفنتوخاموش کن برای یه هفته یا چند روز به همه هم بگو چند روز درس یا کار داری راههای ارتباطی بینه خودتو دیگرانو ببند برو توی جایی که درونش احساسه ارامش میکنی ذهنتو خلوت کن راجع به اهداف ایندت هر چه که برات شیرینو واقعیه، کارهای جدیدی که دوست داری در اینده حتما انجامش بدی شوهر ایندت راجع به زندگیه خودت شغل ایندت تمامه هر چیزی که از زندگیت انتظار داری که براورده بشه؛بعد احتمالا اخرش جا میخوری به خودت میگی من تا این مدت چقدر افکارو احساساته پوچو کودکانه داشتم ،با همین افکار چقدر ذهنمو پر کرده بودم که اصلا نمیذاشت هیچ چیزه دیگه ای رو تو زندگی خودم ببینم حتی عشق؛وبعد روی دیگه ی زندگی رو میبینی واز افکاره گذشتت خندت میگیره ورهاش میکنی عزیزم وبه زندگی برمیگردی.
    زندگی سخت نیست سخت نگیر هیچ چیزیرو سخت نگیر میگذره.
    سوالی داشتی حتما ازم بپرس.


    سلام
    مرسی از راهنمایی و اینکه جواب میدی به سوالام..
    خب من متوجه شدم خیلی چیزهارو

    اما میشه حالا بگین دوستم باید با من چه رفتاری داشته باهام
    یعنی چیکار کنه
    شما از طرف من و برای شخص من گفتین
    اما میخام حالا بدونم یا بگین دوستم با من چه رفتاری داشته باشه با توجه ب نوع روحیه من.
    چکارهای بکنه یا چه حرف های بزنه ک من اروم شم
    چون دوستم هم این پست ها رو میخونه .
    ممنونم بازم

  15. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22028
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    1
    تشکر شده 24 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    هلنا جان عزیزم توی زندگی شما هر دوتون توی مسیری هستین و میگذرین که یکسری عواطفی بینتون جاذبه همدیگست.شما دونفر و دو دوست هر دو انسانه عاقلید و الان فهمیدید رفتار وعلاقه ای که بینتون بوده،الانه برا هردوتاتون مضره وحاله الان،وایندتونو خراب میکنه.پس هر جفتتون از رویا بیرون بیاید و دوستیتونو منطقی نگاه کنید.ببین عزیزم تو این مسیری که با هم هستید دلایله جاذبه بینه خودتونو ببندین.مثلا اصلا حرف عاشقانه یا کاری که بخواد دیگریرو جذب کنه نکنین. ببین عزیزم محبت،محبت میاره فکر کردن عاشقانه به هر کسی ادمو عاشق میکنه یا اگه عاشقه،عشقشو تو وجودش تشدید میکنه.
    ببین عزیزه دلم، همه چی داخله ذهنه انسانه.تا وقتی که قلبا هر جفتتون نخواید از این رابطه بیرون بیاید مدام به همدیگه فکر کنید داخله ذهنتون راجع به همدیگه خیال پردازی کنید و به خودتون تلقین کنید که من عاشقه اونیکیم، چیزی درست نمیشه نه که تازه عطش عشق و وابستگیتون به همدیگه بیشتر میشه.
    عزیزم شما هر دوتاتون عاقلید از این رابطتون نترسید الان فهمیدید که این رابطه به نفعه هیچ کدومتون نیست بنابراین احساساتتونو کمی بزارید کنار وپای عقلتونو وسط بکشید موضوع رو خیلی برا خودتون بزرگ نکنید از این به بعد راجع به همدیگه اصلا خیال پردازی نکنید رابطتونو کمی محدود تر کنید مثلا اگه تا الان چهار روز در هفته همو میدیدین الان دو روز ببینین.
    وقتی همو دیدین رسمی تر با هم برخورد کنید،حرفهای حساس کننده به هم اصلا نزنین.تو بحثهاتون حرف های عادی ،مراوداته معمولی محدودتر ورسمی تر همین.
    همه چی تو ذهنو مغز ما میگذره،زندگی میدونه جنگ نیست فقط کافیه تو رابطتون به جای احساساته غیر منطقی بیشتر با فکرتون تصمیم بگیرن،
    نیازی به سرکوب کردنه شدیده خودتون نیست ای وای اونو از من گرفتن، اون داره شوهر میکنه حالا من باید خودمو یه جا زندانی کنم تا دیگه اونو نبینم یا اینکه خودکشی کنم!! نیازی به اینکارا نیست عزیز.اتفاقا اینطوری عطش علاقتونو به همدیگه بیشتر میکنید.
    فقط کافیه یه مدت به رابطتتون منطقی تر نگاه کنید،خودتونو مجاب کنین که حریمهایی که بهتون گفتم بینتون باشه رو رعایت کنید.بعد یه مدت مغزتون هم به افکارتون و هم به احساساتتون فرمان میده وهر دورو راحت کنترل میکنه.و در یه مدت کوتاه، این احساساتو افکار، با کم محلیو مدارا کردنه باهاش توسط جایگزین کردن افکاره جدید کمرنگ میشه واز بین میره.یادت نره راجع به هر چیزی فکر کنی ومتمرکز بشی بیشتر سمتش کشیده میشه وبرعکسشم همینه وبراحتی کمرنگو کمرنگتر تا به فراموشی سپرده میشه.
    بازم اگه احتمالا شکو شبه ای برات باقی مونده حتما جواب میدم اگر نه که موفق باشی عزیزم.

  16. کاربران زیر از مونتانا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مونتانا نمایش پست ها
    هلنا جان عزیزم توی زندگی شما هر دوتون توی مسیری هستین و میگذرین که یکسری عواطفی بینتون جاذبه همدیگست.شما دونفر و دو دوست هر دو انسانه عاقلید و الان فهمیدید رفتار وعلاقه ای که بینتون بوده،الانه برا هردوتاتون مضره وحاله الان،وایندتونو خراب میکنه.پس هر جفتتون از رویا بیرون بیاید و دوستیتونو منطقی نگاه کنید.ببین عزیزم تو این مسیری که با هم هستید دلایله جاذبه بینه خودتونو ببندین.مثلا اصلا حرف عاشقانه یا کاری که بخواد دیگریرو جذب کنه نکنین. ببین عزیزم محبت،محبت میاره فکر کردن عاشقانه به هر کسی ادمو عاشق میکنه یا اگه عاشقه،عشقشو تو وجودش تشدید میکنه.
    ببین عزیزه دلم، همه چی داخله ذهنه انسانه.تا وقتی که قلبا هر جفتتون نخواید از این رابطه بیرون بیاید مدام به همدیگه فکر کنید داخله ذهنتون راجع به همدیگه خیال پردازی کنید و به خودتون تلقین کنید که من عاشقه اونیکیم، چیزی درست نمیشه نه که تازه عطش عشق و وابستگیتون به همدیگه بیشتر میشه.
    عزیزم شما هر دوتاتون عاقلید از این رابطتون نترسید الان فهمیدید که این رابطه به نفعه هیچ کدومتون نیست بنابراین احساساتتونو کمی بزارید کنار وپای عقلتونو وسط بکشید موضوع رو خیلی برا خودتون بزرگ نکنید از این به بعد راجع به همدیگه اصلا خیال پردازی نکنید رابطتونو کمی محدود تر کنید مثلا اگه تا الان چهار روز در هفته همو میدیدین الان دو روز ببینین.
    وقتی همو دیدین رسمی تر با هم برخورد کنید،حرفهای حساس کننده به هم اصلا نزنین.تو بحثهاتون حرف های عادی ،مراوداته معمولی محدودتر ورسمی تر همین.
    همه چی تو ذهنو مغز ما میگذره،زندگی میدونه جنگ نیست فقط کافیه تو رابطتون به جای احساساته غیر منطقی بیشتر با فکرتون تصمیم بگیرن،
    نیازی به سرکوب کردنه شدیده خودتون نیست ای وای اونو از من گرفتن، اون داره شوهر میکنه حالا من باید خودمو یه جا زندانی کنم تا دیگه اونو نبینم یا اینکه خودکشی کنم!! نیازی به اینکارا نیست عزیز.اتفاقا اینطوری عطش علاقتونو به همدیگه بیشتر میکنید.
    فقط کافیه یه مدت به رابطتتون منطقی تر نگاه کنید،خودتونو مجاب کنین که حریمهایی که بهتون گفتم بینتون باشه رو رعایت کنید.بعد یه مدت مغزتون هم به افکارتون و هم به احساساتتون فرمان میده وهر دورو راحت کنترل میکنه.و در یه مدت کوتاه، این احساساتو افکار، با کم محلیو مدارا کردنه باهاش توسط جایگزین کردن افکاره جدید کمرنگ میشه واز بین میره.یادت نره راجع به هر چیزی فکر کنی ومتمرکز بشی بیشتر سمتش کشیده میشه وبرعکسشم همینه وبراحتی کمرنگو کمرنگتر تا به فراموشی سپرده میشه.
    بازم اگه احتمالا شکو شبه ای برات باقی مونده حتما جواب میدم اگر نه که موفق باشی عزیزم.

    سلام
    ممنون از راهنماییتون
    اما جواب اصلی مو نگرفتم من
    اینکه رفتار اون در برابر من چطور باشه
    من اولش برام سخته تا وقتی بخوام عادت کنم
    اینارو میدونم اما این اولشو نمیدونم که چیکار کنم .
    شما بگید با این شرایطی ک من الان دارم دوستم چه حرفایی و چه نوع برخوردای باید داشته باشه که من بیشتر از این اسیب نبینم
    ممنون

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22028
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    1
    تشکر شده 24 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    هلنا جان عزیزم فرض کن جای تو بادوستت عوض شده من دارم ازت میپرسم تو الان دوست داری با هلنا چه رفتاری داشته باشی چه حرفی میخوای بهش بزنی تا وقتی که بخواد عادت کنه اروم بشه تو چیکار میکنی عزیزم؟عزیزه دلم صادقانه صادقانه بگو حتما.

  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مونتانا نمایش پست ها
    هلنا جان عزیزم فرض کن جای تو بادوستت عوض شده من دارم ازت میپرسم تو الان دوست داری با هلنا چه رفتاری داشته باشی چه حرفی میخوای بهش بزنی تا وقتی که بخواد عادت کنه اروم بشه تو چیکار میکنی عزیزم؟عزیزه دلم صادقانه صادقانه بگو حتما.

    من اول سعی میکردم قانعش کنم
    و رفتارم حرفام جوری باشه که دوستم احساس کمبود نکنه و باور کنه ک اون برام هیچی فرقی نکرده

  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    اما الان دوس دارم ببینم شما چی میگین
    اگه شما خودتون بذارید بجای من
    تا وقتی میخاستین با این مشکل و با دوستتون کنار بیاین دوست داشتید چطور باهاتون رفتار میکرد
    چه حرفای میزد
    با توجه ب صمیمتی ک بینتون باشه و بیخیال گرفتن و هم غیر ممکنه و دست خودتون هم نیس با چی اروم میشدین ..ممنون

  21. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22028
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    1
    تشکر شده 24 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    ایشون باید به شما بگه من ازدواج کردم زندگی شخصیه خودمو دارم، حریمه شخصیه خاصه خودمو دارم ،واین حقه طبیعیه هر انسانیه، جایگاه شوهرم تو زندگیه من هیچ ربطی به تو نداره چون شماها به هم مربوط نیستین اصلا واین واقعیته زندگیه که باید بپذیری.تو در جایگاه دوست بسیار برام عزیزی شوهرمم در جایگاه همسری همینطور بنابراین ازدواجه من هیچ ربطی به کم یا زیاد شدنه علاقه دوستیمون نداره فقط ممکنه روابطمونو محدود تر کنه وتو اصلا نباید ناراحت بشی چون همیشه دوسته خوبه من میمونی بیخودی هم به هم وعده و وعیده الکی نمیدید که دیگری دچاره خیالپردازی بیخودی بشه.

  22. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22602
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وابستگی بیش از حد به دوستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مونتانا نمایش پست ها
    ایشون باید به شما بگه من ازدواج کردم زندگی شخصیه خودمو دارم، حریمه شخصیه خاصه خودمو دارم ،واین حقه طبیعیه هر انسانیه، جایگاه شوهرم تو زندگیه من هیچ ربطی به تو نداره چون شماها به هم مربوط نیستین اصلا واین واقعیته زندگیه که باید بپذیری.تو در جایگاه دوست بسیار برام عزیزی شوهرمم در جایگاه همسری همینطور بنابراین ازدواجه من هیچ ربطی به کم یا زیاد شدنه علاقه دوستیمون نداره فقط ممکنه روابطمونو محدود تر کنه وتو اصلا نباید ناراحت بشی چون همیشه دوسته خوبه من میمونی بیخودی هم به هم وعده و وعیده الکی نمیدید که دیگری دچاره خیالپردازی بیخودی بشه.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 08-03-2015, 02:34 PM
  2. ترک دادن عادت بد دوستم
    توسط S@r4 در انجمن سایر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 03-29-2015, 11:14 PM
  3. احساس میکنم همسرم دوستم نداره
    توسط b@h@r در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: 02-28-2015, 03:35 AM
  4. مشکلات زندگی دوستم
    توسط nakisa23 در انجمن سایر مشکلات زن و شوهر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 02-11-2015, 11:54 AM
  5. قبول کردن گذشته دوستم
    توسط tanaz در انجمن ازدواج با زن یا مرد مطلقه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-15-2014, 01:46 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد