سلام خسته نباشید
اول اینکه خدمتتون عرض کنم از اینکه وقت میذارید و این متن من رو میخونید خیلی ممنونم
من پسریم 16 ساله که حدود 10 ماهه با فردی دوست شدم و این دوستیمون ادامه پیدا کرد تا حدود 3 ماه پیش که حس کردم دیگه با همه دوستام فرق میکنه
یه جور خاصیه برام یه اهمیت خاصی برام داره و من یه جور خاصی دوستش دارم. (البته بگم که اصلا بحث انحرافات جنسی و این داستانا نیست منتها تو جایگاه یه دوست خیلی دوستش دارم.)
ولی حس میکنم همونقدی که اون برای من اهمیت داره من براش ندارم یا همونطوری که اون بهترین دوست منه من بهترین دوست اون نیستم. گاها کارایی میبینم ازش که شکم بیشتر میشه مثلا من عادت دارم با کسی که حرف میزنم یا راه میرم دستی رو شونش یا گردنش بذارم چون حالا قدمم بلندتره یه جور حس راحتی پیدا میکنم با این کار
ولی دوستم بهم گفت که این کارو باهاش نکنم منم احترام گذاشتم و نکردم ولی دیدم که گاها خودش عین همین کارارو با بقیه انجام میده و وقتیم بهش این موضوعو گفتم گفت نه اونا برا به لحظس ولی نمیفهمم چرا از این یه لحظه ها رو من اتفاق نمیفته.
همونطوری که تا الان احتمالا متوجه شدید دچار یه نوعی انگار وسواس شدم رو نقاط منفی بیش از حد زوم میکنم و همین باعث شده حس کنم دوستیمون داره کمرنگ میشه حتی بهم گفت " تو داری این دوستیو سختش میکنی ".
حالا به سبب وابستگی بیش از حدی که بهش دارم و در عوض (کم اهمیتی که نمیشه گفت ولی اهمیت کمتر من برای اون نسبت به اهمین اون برای من) که ازش میبینم باعث میشه خیلی رنجیده خاطر بشم فکرم همیشه درگیر باشه حرفایی که نباید بزنم یا اینکه نتونم درس بخونم
معدل من از 19 توی مدرسه سمپاد پایین تر نیومده بود ولی بخاطر همین فکر مشغول و وابستگی شدید این ماه فکر کنم از 17 هم پایینتر بیاد که فشار این مسئله و مسئله ای که گفتم واقعا دارن نابودم میکنن.
خیلی خیلی ممنون میشم منم جای برادر کوچک شما راهنماییم کنید چون واقعا به راهنمایی نیاز دارم.