نمایش نتایج: از 1 به 18 از 18

موضوع: غم مرگ عزیزان

4566
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    غم مرگ عزیزان

    سلام همگی...
    چن سال پیش تنها برادرمو از دست دادم... خواهر و برادر میبینم دلم براش تنگ میشه... همیشه به یادشم... قبلا حالم بهتر بود چون حس میکردم یه روزی با این اتفاق کنار میام ، شایدم چون مرگشو باور نکرده بودم اینجوری بودم... ولی الان، هر چی زمان میگذره حالم بدتره... از طرفی اون واسم یه الگو بود و از وقتی فوت شده خیلی سردرگمم توی زندگیم، توی انتخاب هدف و...، خیلی بی حوصلم و از طرفی این چند سال انگار فقط گذران عمر کردم... جدیدا گذر زمان رو حس نمیکنم... انگار فقط روز ها رو میگذرونم...به چیزهایی که قبلا علاقه داشتم الان بی تفاوتم
    میدونم حالم مثل قبل نمیشه، ولی میخوام بتونم با این اتفاق کنار بیام...
    پیشاپیش ممنون از راهنماییتون...

  2. 3 کاربران زیر از mina22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برادر...

    عزیزم متاسفم از فوت برادرتون .
    در کنار دیدن دیگران به همراه برادرشون یاد ادم هایی مثل هم بیفتید که هیچ وقت برادری نداشتند و شما داشتید ...به نظرم به یاد بیارید روزهای خوبتون رو و شاد باشید ...
    میدونم سخته ولی این دوری رو با صبر خدا تحمل کنید .
    تو تصمیم گیری هاتون هم حتما میتونید افرادی رو پیدا کنید باید بگردید دنبال اون اشخاص. البته اگر فکر میکنید نیازی به مشورت درکاری هست.
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برادر...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    عزیزم متاسفم از فوت برادرتون .
    در کنار دیدن دیگران به همراه برادرشون یاد ادم هایی مثل هم بیفتید که هیچ وقت برادری نداشتند و شما داشتید ...به نظرم به یاد بیارید روزهای خوبتون رو و شاد باشید ...
    میدونم سخته ولی این دوری رو با صبر خدا تحمل کنید .
    تو تصمیم گیری هاتون هم حتما میتونید افرادی رو پیدا کنید باید بگردید دنبال اون اشخاص. البته اگر فکر میکنید نیازی به مشورت درکاری هست.
    ممنون
    خب کسی که برادر نداشته یا خواهر، از اول با این موضوع به دنیا میاد و زندگی میکنه... ولی من الان تک فرزند حساب میشم... تک فرزندی که نه تک فرزند بوده و نه الان خواهر برادر داره... ولی یاد خاطراتمون میوفتم بیشتر دلم تنگ میشه برام...
    مرسی عزیز بابت راهنماییهاتون

  5. 2 کاربران زیر از mina22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برادر...

    نقل قول نوشته اصلی توسط mina22 نمایش پست ها
    ممنون
    خب کسی که برادر نداشته یا خواهر، از اول با این موضوع به دنیا میاد و زندگی میکنه... ولی من الان تک فرزند حساب میشم... تک فرزندی که نه تک فرزند بوده و نه الان خواهر برادر داره... ولی یاد خاطراتمون میوفتم بیشتر دلم تنگ میشه برام...
    مرسی عزیز بابت راهنماییهاتون
    فک میکنی این طور بزرگ شده... ولی در واقع این جای خالی همیشه احساس میشه... متوجه شرایطتت هستم حتما باا یه تک فرزند تفاوت های زیادی داره ولی خب پیشنهادم این بود که ازینکه همچین کسی رو تو قسمتی از زندگیت داشتی شاد باش .
    اونم مرده فرض نکن...آدمی که قرار نیست هیچ وقت دیگه ببینیش.
    فقط جسمش مرده .
    شما باید زندگیت رو درست کنی همون طور که اگر بود ازت میخواست .
    صدقه دادن و کارهای خیر براش میتونه آرومتون کنه.
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  7. کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برادر...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    فک میکنی این طور بزرگ شده... ولی در واقع این جای خالی همیشه احساس میشه... متوجه شرایطتت هستم حتما باا یه تک فرزند تفاوت های زیادی داره ولی خب پیشنهادم این بود که ازینکه همچین کسی رو تو قسمتی از زندگیت داشتی شاد باش .
    اونم مرده فرض نکن...آدمی که قرار نیست هیچ وقت دیگه ببینیش.
    فقط جسمش مرده .
    شما باید زندگیت رو درست کنی همون طور که اگر بود ازت میخواست .
    صدقه دادن و کارهای خیر براش میتونه آرومتون کنه.
    بله، من واقعا از اینکه برادرمو تو بخش زیادی از زندگیم داشتم خوشحالم... سعیم همینه ولی خیلی دلتنگشم...

  9. کاربران زیر از mina22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برادر...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    ادم داغ که ببینه با گذر زمان خیلی براش سخت تر میشه
    منم خودم داغ دیدم ؛ هرچی زمان بگذره بیشتر ادم درگیر تر میشه
    واقعا سخته
    ولی خب شما هم برادرتون بوده و سخت تره براتون
    به نظر من با یاد برادرتون زندگی کنین و تفکرات و الگو هایی که ایشون به شما یاد دادن رو توی زندگی به کار ببرین
    انشا الله غم اخرتون باشه
    یادتون باشه که برادرتون هم نمیخاد که شما الان در این حال و وضعیت باشید
    تفریح کنید ، سیاحت کنید ، سفر برین در همه حال به یادش باشین
    خب اینجوری حالم بدتره... همیشه بیادشم و دلتنگ....

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22689558


    معنای فقدان و از دست دادن را همه می‌دانید؛ بالاخره زمانی در زندگی شما هم بوده که از دست دادن را تجربه کرده‌ باشید اما جنس بعضی از گم‌کردن‌ها و از دست‌دادن‌ها با بقیه فرق می‌کند؛ زخمی به دل می‌نشیند که احساس می‌کنید هیچ‌وقت ترمیم نمی‌شود.


    تندرستی، مرگ عزیزان هم یکی از همین نوع از دست‌دادن است. تنها نکته مهم در درمان احساسات ناشی از انواع مختلف فقدان‌ها، عمق احساس اندوه و مدت زمانی است که صرف درمان آن می‌شود. هرچه از دست رفته ما عزیزتر باشد، شدت اندوه بیشتر است و برای گذر از مرحله‌ای به مرحله دیگر مدت بیشتری هم باید صرف کرد.



    در فقدان اقوام و نزدیکان دور، ممکن است مراحل کسب بهبود، ظرف چند دقیقه به وقوع بپیوندد، درحالی‌که برای پذیرش مرگ نزدیکان، گاه سال‌ها زمان صرف می‌شود. برای اینکه با مرگ عزیزانتان راحت‌تر کنار بیایید، باید نکاتی را درنظر بگیرد.




    ماتم را تشدید نکنید



    برای گذر از احساسات منفی ناشی از مرگ عزیزان، باید به زندگی خود ارج نهید و به‌خود تلقین نکنید که عزیز از دست‌رفته آن قدر خوب و فوق‌العاده بوده که در نبودش نمی‌توانید به زندگی ادامه دهید؛ این امر سبب تشدید ماتم شما می‌شود. بهتر است در ابتدای امر، همه یادگارهایی را که از او دارید مثل عکس‎ها، نامه‌ها و اشیای متعلق به شخص از دست رفته، جمع‌آوری کنید و در مرحله اولیه عزاداری، آنها را در جایی پنهان کنید چرا که در این مرحله دیدن چنین یادگارهایی بسیار دردناک خواهد بود.



    در مرحله بعد، هنگامی که فقدان او را پذیرفتید و زندگی شما جریان عادی خود را از سر گرفت، آن اشیا و مدارک خاطره‌انگیز را جلوی چشمانتان قرار دهید؛ نگاه کردن به وسایل شخصی عزیزی که از دنیا رفته است، احساس نیرومندی را در سوگوار یا سوگواران برمی‌انگیزد؛ بسیاری از افراد تا ابد این وسایل را حفظ می‌کنند اما جمعی نیز آنها را برای همیشه از خود دور میکنند.




    الگویی خاص در بیشتر داغدیدگی‌ها




    بیشتر داغدیدگی‌ها از یک الگوی خاص پیروی می‌کنند؛ این مسأله معمولا با یک شوک روحی شدید و احساس ناباوری آغاز می‌شود، سپس به مرحله اضطراب و تشویش می‎رسد.در ادامه، مرحله اعتراض و عصبانیت آغاز می‌شود و با گذشت زمان نوبت به مرحله افسردگی می‌رسد و بعد زندگی تداوم می‌یابد.



    البته باید توجه داشت که طول مدت برگشت به حالت اولیه در افراد مختلف متفاوت است. به عبارت بهتر، روش سوگواری و غصه‌دار شدن هر فرد منحصر به خود اوست و نمی‌توان روش غالب سوگواری را تعیین کرد.



    اینکه نحوه سوگواری افراد، مختص خود آنان است در زندگی زناشویی نمود و تاثیر بیشتری دارد؛ درست زمانی که شما انتظار دارید قدری از غم و اندوه خود را با کسی تقسیم کنید و به‌طور طبیعی متوجه نزدیک‌ترین فرد در اطراف خود (که همسرتان است) می‌شوید، این تناقض را درمی‌یابید که طرف مقابلتان به اندازه شما درگیر این حادثه تلخ یا به عبارت دیگر داغدیدگی ناشی از آن نیست.




    چگونه کنار بیاییم



    شکی نیست که از دست دادن یک عزیز سخت است اما اگر به نکات زیر توجه کنید، ممکن است تطابق با شرایط تازه برای شما راحت‌تر شود:





    در مراسم ویژه سوگواری فرد از دست رفته شرکت کنید چون در ترمیم روحیه آسیب‌دیده بسیار موثر است.با دیگران همراه شوید. اگر در میان فامیل یا دوستان حضور داشته باشید، احساس امنیت بیشتری می‌کنید.



    ‌هر زمان که قادر هستید، در باره این موضوع و احساسی که دارید، صحبت کنید. صحبت در باره فرد از دست رفته و بیان خاطرات و احساسات خودتان، بسیار کمک‌کننده است.







    ‌اگر صحبت کردن برایتان مشکل است، هر آنچه را که مایلید، بنویسید.‌واکنش‌های شما در این دوران طبیعی است و با گذر زمان از شدت آنها کاسته می‌شود.‌درباره اوقات خوشی که با فرد از دست رفته داشته‌اید، فکر کنید.





    ‌سعی کنید حواستان را پرت کنید. بودن در کنار دوستان و بستگان در این امر به شما کمک می‌کند.‌بهتر است از طرف فرد از دست رفته کار خیری انجام دهید؛ مثلا هر سال در روز تولد یا فوت او به موسسه‌ای خاص به نام او کمک کنید.



    ‌به یاد خدا باشید. به یاد آورید که هر چه رخ داده خواست او بوده و کاری از دست شما بر نمی‌آید.




    وقتی قضیه حاد می‌شود





    اگر غم و اندوه شما بعد از مدتی کمتر نشد، افسرده شده‌اید و باید از یک مشاور کمک بگیرید.اما از کجا بفهمیم که مشکلی بروز کرده است؟ اگر موارد زیر در باره شما صدق می‌کند، به کمک یک مشاور احتیاج دارید:







    ‌ برای مدت چهار ماه یا بیشتر اندوهگین هستید و اصلا بهتر نشده‌اید.‌ آن‌قدر غم و اندوه شما شدید است که اصلا نمی‌توانید فعالیت‌های عادی را از سر بگیرید.‌ اندوه روی تمرکز، خواب، خوراک و اجتماعی بودن شما تاثیر شدیدی گذاشته است.





    احساس می‌کنید نمی‌توانید به زندگی ادامه دهید و حتی به مواردی چون خودکشی و آسیب به خود نیز فکر کرده‌اید.در صورتی که احساسات بالا را تجربه کرده‌اید، یادتان باشد بازگشت به زندگی طبیعی به این معنا نیست که عزیز خود را فراموش کرده‌اید.





    عشق به او در وجود شماست و خودتان به آن واقفید؛ پس اصلا مهم نیست دیگران چه می‌گویند.سعی کنید هر چه زودتر به زندگی عادی برگردید و خوشحالی طبیعی خود را به دست بیاورید.



    مطمئن باشید که عمیق‌ترین غم‌ها با کمک خود افراد، به خوبی سپری شده‌اند و آدم‌ها همچنان به زندگی ادامه می‌دهند. این نکته را هم فراموش نکنید که جسم، روح و ذهن آدمی بسیار آگاهند و می‌دانند چگونه خود را درمان کنند و این درمان چه مدت به طول می‌انجامد.



    بهتر است نیازهای خود را تا رسیدن به بهبودی کامل برآورده کنید و به روند بهبودی، اعتماد داشته باشید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  12. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    سلام دوست عزیزم
    به نظر من داغتون و غمتون خیلی بزرگه اما قسمت و تقدیر برادرتون هم همین بوده پیمانه عمرش تموم شده بوده ، بهتره عوض اینکه دائم فکر کنید که نیست چرا فکر نمی کنید که هست و همیشه کنارتونه من خدا رو شکر برادرهام کنارمن اما کلا خیلی آدم حساسی هستم ، یادمه مادربزرگم که مرد خیلی بهم ریختم تا چند سال افسرده و داغون بودم مادر بزرگم سادات بود اون موقع که زنده بود بهش هر چی می گفتم برام دعا کنه دعا می کرد و با کمال تعجب بعد چند روز درست می شد مشکلم بعد می گفت حالا باید بری برای جد من خیرات بدی که حاجتت برآورده شد. منم خیرات می دادم .
    وقتی مرد منم با خودش برد توی تاریکی مرگش اما یه روز خوابش رو دیدم گفت بهتره زندگیتو بکنی من همیشه کنارتم بازم هر چی می خوای بهم بگو برات دعا می کنم ، اما دیگه انقدر گریه نکن تو اشکات دارم غرق می شم . ولم کن بزار برم.
    منم به خودم اومدم و دیگه فقط شبهای جمعه براش فاتحه می خوندم و دعاش می کردم و ازش می خواستم که هر وقت تونست بیاد تو خوابم.
    امیدوارم که برادرتون جاش خوب باشه اون دنیا براش دعا و فاتحه بخونید اما اذیتش نکنید بزارید روحش آروم باشه.
    موفق باشید

  14. 3 کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30396
    نوشته ها
    47
    تشکـر
    31
    تشکر شده 28 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    سلام دوست عزیزاز فوت برادرتون متاسفم وباید بهتون بگم درسته ک شمااونو خعلی دوست داشتین والگوتون بودن ولی خواست ومصلحت خداوندچیزه دیگه ای هست ک ماانسانها درکش برامون سخته بجای ناراحتی بهترهرهفته اگه میتونین سرخاکش برین وباهاش حرف بزنین اینطوری سبک میشین ویا اگه میتونین توخونه توی ی دفتر هروقت احساس دلتنگی میکنین احساس خودتون رو روی دفتربنویسن تاکم کم بتونین عمق این احساس ناراحتی حل نشده رو درخودتون حل کنین و اینم بگم ک هرکس برای خودش یک سری معیارها وهدفها درزندگیش داره ب هدفهای خودتون فکرکنین وبرای خودتون انتخاب هدف کنین.

  16. کاربران زیر از zoli بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط merina نمایش پست ها
    سلام دوست عزیزم
    به نظر من داغتون و غمتون خیلی بزرگه اما قسمت و تقدیر برادرتون هم همین بوده پیمانه عمرش تموم شده بوده ، بهتره عوض اینکه دائم فکر کنید که نیست چرا فکر نمی کنید که هست و همیشه کنارتونه من خدا رو شکر برادرهام کنارمن اما کلا خیلی آدم حساسی هستم ، یادمه مادربزرگم که مرد خیلی بهم ریختم تا چند سال افسرده و داغون بودم مادر بزرگم سادات بود اون موقع که زنده بود بهش هر چی می گفتم برام دعا کنه دعا می کرد و با کمال تعجب بعد چند روز درست می شد مشکلم بعد می گفت حالا باید بری برای جد من خیرات بدی که حاجتت برآورده شد. منم خیرات می دادم .
    وقتی مرد منم با خودش برد توی تاریکی مرگش اما یه روز خوابش رو دیدم گفت بهتره زندگیتو بکنی من همیشه کنارتم بازم هر چی می خوای بهم بگو برات دعا می کنم ، اما دیگه انقدر گریه نکن تو اشکات دارم غرق می شم . ولم کن بزار برم.
    منم به خودم اومدم و دیگه فقط شبهای جمعه براش فاتحه می خوندم و دعاش می کردم و ازش می خواستم که هر وقت تونست بیاد تو خوابم.
    امیدوارم که برادرتون جاش خوب باشه اون دنیا براش دعا و فاتحه بخونید اما اذیتش نکنید بزارید روحش آروم باشه.
    موفق باشید
    مرسی عزیز، خدا مادربزرگتونو رحمت کنه، ولی من هنوزم دلتنگ برادرم هستم، این حالت دست خودم نیست....

  18. کاربران زیر از mina22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط zoli نمایش پست ها
    سلام دوست عزیزاز فوت برادرتون متاسفم وباید بهتون بگم درسته ک شمااونو خعلی دوست داشتین والگوتون بودن ولی خواست ومصلحت خداوندچیزه دیگه ای هست ک ماانسانها درکش برامون سخته بجای ناراحتی بهترهرهفته اگه میتونین سرخاکش برین وباهاش حرف بزنین اینطوری سبک میشین ویا اگه میتونین توخونه توی ی دفتر هروقت احساس دلتنگی میکنین احساس خودتون رو روی دفتربنویسن تاکم کم بتونین عمق این احساس ناراحتی حل نشده رو درخودتون حل کنین و اینم بگم ک هرکس برای خودش یک سری معیارها وهدفها درزندگیش داره ب هدفهای خودتون فکرکنین وبرای خودتون انتخاب هدف کنین.
    ممنون
    وقتی سر خاکش میرم حالم بدتر میش...
    هدفی ندارم... سردرگمم...

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    /
    سلام
    دوست عزیز مرگی وجود نداره
    یعنی از بین رفتنی وجود نداره
    جسم برادر شما هم ک فوت کردن آلان با زمین خاکی زندست
    و صد البته روح ایشون زنده تر از روح شماست
    ایشون هنوزم وجود دارن فقط منو شما نمیتونیمی ایشونو ببینیم
    آیا شما میدونید ایشون با دیدن این حال شما چه حالی دارند ؟

    وقتی که شما بخاطر نبودشون دارید خودتونو نابود میکنید ؟
    ایشون چقدر اذیت میشن
    اگر آلان پیشتون ظاهر بشن ازتون میخوان چیکار کنید ؟
    نمیخوان ک به زندگی برگردید ؟ و از زندگی لذت ببرید ؟
    هروقت ک دلتنگش شدید به این فکر کنید ک ایشون داره شما رو میبینه
    و هر وقت ک کار خوبی میکنید بهتون افتخار میکنه
    و هر وقت ک میخندید ایشونم میخنده
    و هروقت ک گریه میکنید ایشونم گریه میکنه
    ایشون هر لحظه پیش شماست....
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  21. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    /
    سلام
    دوست عزیز مرگی وجود نداره
    یعنی از بین رفتنی وجود نداره
    جسم برادر شما هم ک فوت کردن آلان با زمین خاکی زندست
    و صد البته روح ایشون زنده تر از روح شماست
    ایشون هنوزم وجود دارن فقط منو شما نمیتونیمی ایشونو ببینیم
    آیا شما میدونید ایشون با دیدن این حال شما چه حالی دارند ؟

    وقتی که شما بخاطر نبودشون دارید خودتونو نابود میکنید ؟
    ایشون چقدر اذیت میشن
    اگر آلان پیشتون ظاهر بشن ازتون میخوان چیکار کنید ؟
    نمیخوان ک به زندگی برگردید ؟ و از زندگی لذت ببرید ؟
    هروقت ک دلتنگش شدید به این فکر کنید ک ایشون داره شما رو میبینه
    و هر وقت ک کار خوبی میکنید بهتون افتخار میکنه
    و هر وقت ک میخندید ایشونم میخنده
    و هروقت ک گریه میکنید ایشونم گریه میکنه
    ایشون هر لحظه پیش شماست....
    خب من علاوه بر اون مشکلات، سردرگمم. اصلا حس نمی کنم دارم زندگی میکنم... انگار وقت دارم عمرمو میگذرونم... به هیچ چیزی علاقه ندارم...

  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mina22 نمایش پست ها
    خب من علاوه بر اون مشکلات، سردرگمم. اصلا حس نمی کنم دارم زندگی میکنم... انگار وقت دارم عمرمو میگذرونم... به هیچ چیزی علاقه ندارم...
    /
    پیشی زمینه این سردرگمی بخاطر همین باور های غلط راجبه مرگه بردارتونه
    یعنی ریشه ک حل بشه مشکلش کم کم شاخ و برگ هاهم به مرور زمان بازسازی میشن
    مرحله اول تغییر دید و باور نسبت ب مشکل اصلیه
    وگرنه سردرگمی در زندگی تقریبا عادیه در همه افراد و این مشکل درواقغ در همه افراد هست که با مشغول بودن به کار و زندگی و ورزش و ...کمتر راجبش فکر میکنن و فکر میکنن که سردرگمیشون حل شده ک واقعا هم حل شده و اونها فکرشونو درگیر کارهای مهمتری کردن...
    شما اول باور های درست رو جاگزین غلط ها و قدیمی ها بکنید
    بیشتر مطالعه بکنید تا مغزتون بازتر بشه و انعطاف پذیری روحتون بیشتر بشه
    بعد کم کم عادت های خوب و مفید رو شروع کنید
    اگر بخوایم ی دفه ای سبک زندگی عوض کنیم شکست میخوریم ...
    قدم به قدم
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    /
    پیشی زمینه این سردرگمی بخاطر همین باور های غلط راجبه مرگه بردارتونه
    یعنی ریشه ک حل بشه مشکلش کم کم شاخ و برگ هاهم به مرور زمان بازسازی میشن
    مرحله اول تغییر دید و باور نسبت ب مشکل اصلیه
    وگرنه سردرگمی در زندگی تقریبا عادیه در همه افراد و این مشکل درواقغ در همه افراد هست که با مشغول بودن به کار و زندگی و ورزش و ...کمتر راجبش فکر میکنن و فکر میکنن که سردرگمیشون حل شده ک واقعا هم حل شده و اونها فکرشونو درگیر کارهای مهمتری کردن...
    شما اول باور های درست رو جاگزین غلط ها و قدیمی ها بکنید
    بیشتر مطالعه بکنید تا مغزتون بازتر بشه و انعطاف پذیری روحتون بیشتر بشه
    بعد کم کم عادت های خوب و مفید رو شروع کنید
    اگر بخوایم ی دفه ای سبک زندگی عوض کنیم شکست میخوریم ...
    قدم به قدم
    ممنون از راهنماییهای خوبتون

  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها
    سلام
    چند سالشون بود و در اثر چی فوت کردن؟
    سلام. 20 سال. بیماری

  26. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30309
    نوشته ها
    320
    تشکـر
    60
    تشکر شده 103 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    دوستان عزیز
    جدای از این تایپک داغ عزیز خیلی سخته
    گاهی وقتا یه داغ هایی هست که زندگی ادم رو از این رو به اون رو میکنه
    واقعا خیلی سخته
    خدا به همه عزیزانی که داغ دیدن صبر بده
    آره واقعا... من ک خیلی وقته چیزی از زندگیم نمیفهمم...
    مرسی

  27. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29649
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پذیرش مرگ عزیزان

    سلام دوست عزیز منم مثل شما هروقت عزیزانم رو ازدست دادم حس خوبی نداشتم بار اول غم بزرگ ازدست دادن مادرم بود من فکر می کردم بدون او هیچ وقت نمیتونم زنده بمونم ومیمیرم کمی گذشت حدود دوسال ونیم بعد پدرم رو ازدست دادم.الان درحال حاضر خواهری ندارم .درطی 5 سال گذشته دوخواهرمو که از من بزرگتر بودند هردو رو ازدست دادم.در غم هر یک از عزیزانم من حس خوبی نداشتم غمگین وناراحت بودم ولی کم کم پذیرفتم .واقعیتی که در طول زندگی من وجود داره اینه که بعضی از عزیزانم ازمن جلوتر رفتند وبعضی عزیزانم شاهد رفتن من هستند.شاید امروز به این که سرنوشت فرزندانم بعد ازمرگ من چه خواهدشد بیشتر از اینکه عزیزانم در اون دنیا چه شده اند آزارم می دهد زیرامسئولیتی که من برعهده دارم نسبت به فرزندانم خیلی زیاد است .
    من خواستم پاسخ سیوال شما رو متفاوت بدم واز واقعیت زندگی خودم مثال زدم.امروز وابستگی ودلبستگی ما به عزیزانمان درزندگی فقدان آنها را برای ما کار سخت ودشوار نموده واینکه ما انسان هستیم واگر بخواهیم وابستگی ودلبستگی هامون رو کم کم جابجا کنیم وبه قسمتهای دیگر زندگی ببریم این توانایی رو خدا درما نهاده ولی اینکه شما بخواهید برادرتون رو فراموش کنید اشتباهه ولی اینکه بپذیرید تومسیری که رفته همه ما باید اون رو بریم وچیز عجیبی نیست میتونه توزندگی به شما هدف بده وبرای تسلی روح آن مرحوم اون چیزی رو که فکر میکنید شادش می کنه انجام بدید وسعی کنید ازداشته های فعلی که کنارتون هستند ویا درآینده با شما خواهند بود برای جبران خلع حاصل استفاده کنید. وقدرشون رو هم بدونید چون هیچ کس قرار نیست باشما تا ابد بمونه این رسم زندگی ما آدمهاست
    توجه به لحظات ناب زندگی الان وپذیرش واقعیت های زندگی وازدرون قبول اون واقعیتها .شمارا به ادمی توانمند وپر امید وباتجربه خواهد کرد که در طوفانهای زندگی سریع قامت خم نکنید.
    درپایان درود می فرستم بر روح پاک برادرتون که هرچند جایش خالی است .ولی خوبیهایش برعزیزانش پوشیده نمونده .روحش شاد

  28. کاربران زیر از Dareini بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کودک و مرگ عزیزان
    توسط xani98 در انجمن تربیت کودک
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-24-2018, 11:00 AM
  2. مرگ عزیزان
    توسط sana1998 در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 02-26-2018, 04:29 PM
  3. مرگ عزیزان
    توسط دریای ارام در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 02-24-2016, 11:00 PM
  4. چگونه کودکان رادر مرگ عزیزان همراهی کنیم؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-22-2013, 05:04 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد