نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: چجوری خواهرمو نجاتش بدم؟!

رأی دهندگان
7. نظرسنجی بسته شده است.
  • برخورد فیزیکی و محروم کردن از موبایل و ماشین

    0 0%
  • ازدواج

    0 0%
  • رها کردن به حال خود

    0 0%
  • سرگرم کردن به یه موضوع دیگه مثل کار یا درس

    7 100.00%
نظرسنجی با انتخاب چندگانه
نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: پیداکردن دوست پسر

4326
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2491
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question پیداکردن دوست پسر

    موضوع: پیداکردن دوست پسر
    با سلام خدمت مشاور عزیز
    من و خانوادم به خاطر کار پدرم 10 ساله که از تهران به یزد منتقل شدیم و اینجا زندگی می کنیم.خانواده ما خیلی به هم وابسته است.من معماری میخوندم و با همسرم که اونم معماری می خوند از طریق دانشگاه آشنا شدیم .خواهرم چند سال از من کوچکتره و سال سوم دبیرستان با پسر یکی از دوستای خوانوادیگمون که میشناختیم شروع به دوستی کرد البته این دوستی از طرف پسر و در ابتدا ساده بود.1 سالی این قضیه ادامه پیدا کرد تا اینکه خواهرم به خواسته های نابه جای اون پسر جواب نداد و همه چی به هم خورد شوک بزرگی برای خواهرم بود بعد از چند ماه دوباره پسره برگشت و باز گذاشت رفت و این قضیه چند بار تکرار شد.1 سال بعدش من ازدواج کردم و خواهرم هم دانشگاه آزاد رشته هنر معماری قبول شد. از طرفی خواهرم تنها شد و از طرف دیگه با یه جمع جدید که خودش ساده ترین و بی عرضه ترینشون شده بود دوست شد.(به کسی که پسرارو نتونه تور کنه پخمه میگن)خیلی مغروره و اعتماد به نفس داره واسه همین تقریبا از ترم دوم شروع کرد به دوست شدن با هرکسی.فرقی نمیکنه کی باشه فقط کافیه ازش تعریف کنه و بگه دوستش داره.بارها بهش ثابت کردم که با اون فرد به جایی نمیرسه و داره اشتباه می کنه ،بلافاصله قبول میکنه و با طرف بهم میزنه. اصلا هم براش مهم نیست.هیچ غم یا ناراحتی توش دیده نمیشه و با فاصله یه هفته یکی دیگه رو پیدا میکنه.تو هر بار اشناییش هم کارای تازه یاد میگیره.میترسم وضعش خیلی خراب بشه.واقعا نگرانشم.نمیدونم باید چیکار بکنم.والدینمون هم از این وضع خبر دارن ولی اونام نمیدونن باید چیکار کنن.همش میگن تو ببین باید چیکار کنیم.
    خسته شدم و بریدم دیگه.خواهش میکنم کمکم کنید.

  2. کاربران زیر از sunny بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    835
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    148
    تشکر شده 58 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    سلام دوست من! ظاهرا به نظر میرسه که خواهر شما در وضعیتی هست که انتقاد پذیر و یا نصیحت پذیر نیست تقریبا دوستی های کوتاه و بدون هدف براش عادی شده و شایدم یه تفریح و دلخوشی
    فکر میکنم بهتره تا جایی که ممکنه وقتشو پر کنید تا اوقات فراغت کمتری داشته باشه و فرصتی برای برامه ریزی و شروع اینجور رابطه ها نداشته باشه
    شما خواهرش هستی و علاقه مندیهاشو میدونی سعی کن تو همون زمینه ها هدایتش کنی تا وقتشو صرف کارای بهتری بکنه انشالا که خودشم زودتر متوجه اشتباهش بشه
    موفق باشی

  4. کاربران زیر از mandana بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط sunny نمایش پست ها
    با سلام خدمت مشاور عزیز
    من و خانوادم به خاطر کار پدرم 10 ساله که از تهران به یزد منتقل شدیم و اینجا زندگی می کنیم.خانواده ما خیلی به هم وابسته است.من معماری میخوندم و با همسرم که اونم معماری می خوند از طریق دانشگاه آشنا شدیم .خواهرم چند سال از من کوچکتره و سال سوم دبیرستان با پسر یکی از دوستای خوانوادیگمون که میشناختیم شروع به دوستی کرد البته این دوستی از طرف پسر و در ابتدا ساده بود.1 سالی این قضیه ادامه پیدا کرد تا اینکه خواهرم به خواسته های نابه جای اون پسر جواب نداد و همه چی به هم خورد شوک بزرگی برای خواهرم بود بعد از چند ماه دوباره پسره برگشت و باز گذاشت رفت و این قضیه چند بار تکرار شد.1 سال بعدش من ازدواج کردم و خواهرم هم دانشگاه آزاد رشته هنر معماری قبول شد. از طرفی خواهرم تنها شد و از طرف دیگه با یه جمع جدید که خودش ساده ترین و بی عرضه ترینشون شده بود دوست شد.(به کسی که پسرارو نتونه تور کنه پخمه میگن)خیلی مغروره و اعتماد به نفس داره واسه همین تقریبا از ترم دوم شروع کرد به دوست شدن با هرکسی.فرقی نمیکنه کی باشه فقط کافیه ازش تعریف کنه و بگه دوستش داره.بارها بهش ثابت کردم که با اون فرد به جایی نمیرسه و داره اشتباه می کنه ،بلافاصله قبول میکنه و با طرف بهم میزنه. اصلا هم براش مهم نیست.هیچ غم یا ناراحتی توش دیده نمیشه و با فاصله یه هفته یکی دیگه رو پیدا میکنه.تو هر بار اشناییش هم کارای تازه یاد میگیره.میترسم وضعش خیلی خراب بشه.واقعا نگرانشم.نمیدونم باید چیکار بکنم.والدینمون هم از این وضع خبر دارن ولی اونام نمیدونن باید چیکار کنن.همش میگن تو ببین باید چیکار کنیم.
    خسته شدم و بریدم دیگه.خواهش میکنم کمکم کنید.
    سلام دوست گلم .

    به نظر من .خواهر شما که هروقت با یه نفر دیگه بهم میزنه . خیلی سریع با یکی دیگه دوست میشه . نمیتونید به این راحتی با چیزای دیگه سرگرمش کنید .چون عادت کرده . ممکنه نتونه تنهایی رو تحمل کنه (منظورم اینه که با کسی نباشه .)

    اگر ازدواج کنه . فکرکنم بهتره .چون اونوقت هم یکی رو داره که عاشقشه و تنها نیست . و هم دچار برعهده گرفتن یه مسولیتایی تو زندگی جدیدش داره .

    خوب نظر خودتون چیه ؟

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2472
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    be nazare man khaharet ezdevaj kone in neshon mideke be eki ehtiyaj dare, onam na ba har kasi, khastegar jalase aval ke omad age morede pasande khahareton gharar gereft bayad 1 mah ta 3 mah shoma beri barash tahgigh , harfe mano ham jedi begirid chon age 3 mah tahghigh konid dige motmaen bashid ke khahareton khoshbakht mishe , to in 3mah bayad berid az mahale pesar , dostae madreso va daneshgah , khanevade nazdiko dor , va hata doshmanash tahghigh konid,va hamkarash age kar mikone ,hame ina vase ineke tbade ezdevaj cheshatoni bebandido rahat bashid agaram ke jalase val morede ghabol nabod ke e khastegare dige vasash biyad, albae bayad begam bade tahghighat jalase 2 va jalase 3 khastegari bayad anjam beshe ,

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2316
    نوشته ها
    307
    تشکـر
    82
    تشکر شده 196 بار در 122 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    سلام
    خواهرتون اول باید بدونه که اینکار اصلا صحیح نیست
    نمی دونم چجور خانواده ای دارید؟
    چطور اجازه دادین با یکی دیگه تو اون سن پایین دوست باشه؟
    برخورد فیزیکی و یا محرومیت از موبایل اون موقع جواب می داد ولی حالا نه
    ازدواج هم الان راهش نیست
    چون فکر نکنم پابنده زندگی باشه
    شاید با یه قهر طلاق بگیره یا نهایت مهریه شو اجرا بزاره
    باید از لحاظ دینی و اعتقادی تقویتش کنید
    اگه رابطش با خدا درست بشه اگه نماز بخونه ... اون موقع شاید بفهمه که حفظ حیا و پاکدامنی برای یه دختر لازمه
    انشاء الله که خدا هدایتش کنه

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2535
    نوشته ها
    278
    تشکـر
    204
    تشکر شده 530 بار در 171 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    دوست عزیز اولین و بزرگ ترین مشکلی که خواهر شما داره جمع دوستانی هست که باهاشون رابطه داره.

    اصولا اگر کسی تو یک خانواده تحصیل کرده بزرگ بشه خودش هم تحصیل کرده میشه.
    همچنین اگر تو خانواده معتاد بزرگ بشه اونم معتاد میشه.

    الان خواهر شما و دوستانشون نوعی رقابت بین خودشون راه انداختن و از کاری که میکنن لذت میبرن و بعضا به رخ هم دیگه میکشن.

    شعارشون هم شده : "
    به کسی که پسرارو نتونه تور کنه پخمه میگن "

    سعی کنید وقت خواهرتون رو جوری تنضیم کنید که با دسوتانشون نتونن رابطه داشته باشن.
    یا کلا در مورد دوستاشون یک فکری بکنید.

    اگر خواهرتون تو یک جمع درس خون باشه مطمعن باشید درس خون میشه. نه بخاطر دوستاش بلکه بخاطر بالاتر بودن از دوستانش.
    تو این سن همه دسوت دارن از بقیه بهتر باشن و خواهر شما هم الان بهتر بودن رو توی پسر بازی میبینه.

    این وضعیت اگه ادامه پیدا کنه ممکنه باعث مشکلات بعد از ازدواج هم بشه.
    امضای ایشان
    کسی حالمو نپرسه...
    دیگه حالی ندارم...
    فقط نفس میکشم...

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2491
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    سلام دوست گلم .

    به نظر من .خواهر شما که هروقت با یه نفر دیگه بهم میزنه . خیلی سریع با یکی دیگه دوست میشه . نمیتونید به این راحتی با چیزای دیگه سرگرمش کنید .چون عادت کرده . ممکنه نتونه تنهایی رو تحمل کنه (منظورم اینه که با کسی نباشه .)

    اگر ازدواج کنه . فکرکنم بهتره .چون اونوقت هم یکی رو داره که عاشقشه و تنها نیست . و هم دچار برعهده گرفتن یه مسولیتایی تو زندگی جدیدش داره .

    خوب نظر خودتون چیه ؟
    متشکرم از اینکه وقت گذاشتید.
    راستش چون آدمیه که تو زندگیش خیلی مسئولیت پذیر نبوده مطمئن نیستم که اگه ازدواج کنه به مشکل بدتری نخوره.
    در ثانی پیدا کردن کسی که بتونن عاشق همدیگه بشن یکم کار سختیه.ازدواج همینجوریش پر از اما و اگره با داشتن این دوتا مشکل به نظر من ریسک بزرگتری میکنه با ازدواج کردن.
    نظر شما چیه؟!

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2491
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط تک ستاره نمایش پست ها
    سلام
    خواهرتون اول باید بدونه که اینکار اصلا صحیح نیست
    نمی دونم چجور خانواده ای دارید؟
    چطور اجازه دادین با یکی دیگه تو اون سن پایین دوست باشه؟
    برخورد فیزیکی و یا محرومیت از موبایل اون موقع جواب می داد ولی حالا نه
    ازدواج هم الان راهش نیست
    چون فکر نکنم پابنده زندگی باشه
    شاید با یه قهر طلاق بگیره یا نهایت مهریه شو اجرا بزاره
    باید از لحاظ دینی و اعتقادی تقویتش کنید
    اگه رابطش با خدا درست بشه اگه نماز بخونه ... اون موقع شاید بفهمه که حفظ حیا و پاکدامنی برای یه دختر لازمه
    انشاء الله که خدا هدایتش کنه
    ممنون از وقتی که گذاشتید!!!
    1.متاسفانه نمیدونم چرا درک این مسئله رو نداره که این کار اشتباهه.با اینکه بارها براش صحبت کردم از مضرات حال و آیندش ولی مثل همیشه جدی نمیگیره.
    2.خانواده معتقدی داریم اهل نماز و روزه و محرم و نامحرم و...ولی تعصب خشک نداریم.
    3.دوستیشون تو سن پایین دوستی دوست دختر و پسر نبود ، دوستی ساده و معمولی بود و خب ماهم میشناختیمش و ازشون مطمئن بودیم!نهایت دوستیش اون موقع رسید به یه بار بیرون قرار گذاشتن که مادرم اجازه نداد و خواهرمم پذیرفت و در اصل به خاطر همین همه چی بهم خورد.
    4.به نظر من محروم کردن فقط باعث تحریک بیشتر میشه چه در اون سن و چه الان .
    5.با نظرتون موافقم،چون در کل آدم مسئولیت پذیری نبوده و نیست ازدواج ممکنه الانو درمان کنه ولی در آینده ضربه بدتری بهش میزنه.
    6.نماز میخونه،روزه میگیره ،حجابش معمولیه (نه چادری ولی مانتو روسریه پوشیده)و به نظر خودش حیا و عفت و پاکدامنیشو داره چون اجازه نمیده کسی بهش دست درازی کنه ولی متوجه نیست که همین صحبت عاشقانه فرقی با دست درازی واقعی نداره.
    بازم ممنون

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2491
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط _Amir_ نمایش پست ها
    دوست عزیز اولین و بزرگ ترین مشکلی که خواهر شما داره جمع دوستانی هست که باهاشون رابطه داره.

    اصولا اگر کسی تو یک خانواده تحصیل کرده بزرگ بشه خودش هم تحصیل کرده میشه.
    همچنین اگر تو خانواده معتاد بزرگ بشه اونم معتاد میشه.

    الان خواهر شما و دوستانشون نوعی رقابت بین خودشون راه انداختن و از کاری که میکنن لذت میبرن و بعضا به رخ هم دیگه میکشن.

    شعارشون هم شده : "
    به کسی که پسرارو نتونه تور کنه پخمه میگن "

    سعی کنید وقت خواهرتون رو جوری تنضیم کنید که با دسوتانشون نتونن رابطه داشته باشن.
    یا کلا در مورد دوستاشون یک فکری بکنید.

    اگر خواهرتون تو یک جمع درس خون باشه مطمعن باشید درس خون میشه. نه بخاطر دوستاش بلکه بخاطر بالاتر بودن از دوستانش.
    تو این سن همه دسوت دارن از بقیه بهتر باشن و خواهر شما هم الان بهتر بودن رو توی پسر بازی میبینه.

    این وضعیت اگه ادامه پیدا کنه ممکنه باعث مشکلات بعد از ازدواج هم بشه.
    ممنون از وقتی که گذاشتید.
    درسته دوستای خوبی نداره ولی مسئله دوستاش یکم سخته چون همه هم دانشگاهیاش هستن و نمیدونم اطلاع دارید یا نه ولی تو رشته هایی که یکم هنری باشن افراد خودشونو آزادتر حساب میکنن و چون درکی از آزادی درست ندارن آزادیو تو داشتن دوست پسر و دختر و سیگار کشیدن و قیافه های عجیب درست کردن و این جور کارای به نوعی ناهنجار نشون میدن.قبلا دوستای دانشگاه و حتی دبیرستانشو بررسی کردم ولی یه آدم سالمم توشون پیدا نکردم.
    میتونم با کار سرشو گرم بکنم ولی بازم بیشتر وقتش تو دانشگاه میگذره که کاری برای این قسمتش از دستم برنمیاد.

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط sunny نمایش پست ها
    متشکرم از اینکه وقت گذاشتید.
    راستش چون آدمیه که تو زندگیش خیلی مسئولیت پذیر نبوده مطمئن نیستم که اگه ازدواج کنه به مشکل بدتری نخوره.
    در ثانی پیدا کردن کسی که بتونن عاشق همدیگه بشن یکم کار سختیه.ازدواج همینجوریش پر از اما و اگره با داشتن این دوتا مشکل به نظر من ریسک بزرگتری میکنه با ازدواج کردن.
    نظر شما چیه؟!
    آره . حرفاتون درسته و قبول میکنم .
    حالا که اینجوره بشین باهاش حرف بزن جدی . یه خورده این غیرتشو که تو دلش چراغش خاموش شده رو دوباره روشن کن . مثلا بهش بگو .بدبخت .اگه فردا یه پسری بیاد خواستگاریت . میتونی بهش بگی که با هزارنفر دوست بودی ؟ میخوای از گذشته ت یا قبل از ازدواج ت چی بهش بگی ؟ بگی که هر هفته با یکی بهم زدی و سراغ یکی دیگه رفتی ؟

    به نظر من خیلی هم دیر شده و خیلی درمقابلش کوتاه اومدی . تو که خواهرشی .چطور قبول کردی که خواهرت با یه پسر بیرون بره ؟ نترسیدی یه جایی بهش تجاوز کنه ؟

    هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه س . به نظرم . برخورد جدی باهاش داشته باش . حرفایی بزن که خجالت بکشه . حیاش بشه . به غیرت و حیاش بربخوره . جوری بهش دربیا که بعدش بیاد ازت معذرت خواهی کنه .

    منظورمو قشنگ درک میکنی . جوری باهاش برخورد کن که همه جوره ازت اطاعت کنه و یه خورده هم بترسه .( این ترسیدن باعث میشه که دست از پا خطا نکنه ) . جوری رفتار کن و بزرگیتو به رخش بکش .که واقعا بفهمه ازش ناراحتی .کاراش اشتباهه .بفهمونش که تا الان از دوست داشتن نسبت به اون . بهش اینجوری درنیومدی .

    نگا .حواست باشه که برخورد فیزیکی نداشته باشی .مثلا از شدت عصبیانیت .بزنی تو صورتش یا .....

    اگه خواهر بزرگشی .براش بزرگی کن .

    اگر اینکارو کردی . نتیجه شو به من بگو . ؟

    این نظرات من .چند بخشه . این بخشه اولش بود . اگه دوست داشتی امتحان کن بعد خبرم کن از نتیجه ش

    بخش دومش .محدود کردنش درصورتی که جواب نداد . واگر هم جوابی گرفتی . بازم راهنماییت میکنم .

    ایشالا موفق باشی

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2569
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    سلام به نظر من راضیش کنید بره پیش یه مشاور و دلیل کارش رو بگه . مطمئن باشید که این کاراش دلیلی داره و بدون مشاوره با فرد آگاه نمیشه درست عمل کرد.در ضمن خواهشم اینه از شما به عنوان خواهر بزرگتر مواظب شخصیتش حتی بین خودتون دو تا هم باشید و فکر نکنید که حاضر جوابه و درک درست نداره گاهی این حالتها به خاطر برخورد نادرست اطرافیانه .پیروز و موفق باشید.

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2491
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    آره . حرفاتون درسته و قبول میکنم .
    حالا که اینجوره بشین باهاش حرف بزن جدی . یه خورده این غیرتشو که تو دلش چراغش خاموش شده رو دوباره روشن کن . مثلا بهش بگو .بدبخت .اگه فردا یه پسری بیاد خواستگاریت . میتونی بهش بگی که با هزارنفر دوست بودی ؟ میخوای از گذشته ت یا قبل از ازدواج ت چی بهش بگی ؟ بگی که هر هفته با یکی بهم زدی و سراغ یکی دیگه رفتی ؟

    به نظر من خیلی هم دیر شده و خیلی درمقابلش کوتاه اومدی . تو که خواهرشی .چطور قبول کردی که خواهرت با یه پسر بیرون بره ؟ نترسیدی یه جایی بهش تجاوز کنه ؟

    هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه س . به نظرم . برخورد جدی باهاش داشته باش . حرفایی بزن که خجالت بکشه . حیاش بشه . به غیرت و حیاش بربخوره . جوری بهش دربیا که بعدش بیاد ازت معذرت خواهی کنه .

    منظورمو قشنگ درک میکنی . جوری باهاش برخورد کن که همه جوره ازت اطاعت کنه و یه خورده هم بترسه .( این ترسیدن باعث میشه که دست از پا خطا نکنه ) . جوری رفتار کن و بزرگیتو به رخش بکش .که واقعا بفهمه ازش ناراحتی .کاراش اشتباهه .بفهمونش که تا الان از دوست داشتن نسبت به اون . بهش اینجوری درنیومدی .

    نگا .حواست باشه که برخورد فیزیکی نداشته باشی .مثلا از شدت عصبیانیت .بزنی تو صورتش یا .....

    اگه خواهر بزرگشی .براش بزرگی کن .

    اگر اینکارو کردی . نتیجه شو به من بگو . ؟

    این نظرات من .چند بخشه . این بخشه اولش بود . اگه دوست داشتی امتحان کن بعد خبرم کن از نتیجه ش

    بخش دومش .محدود کردنش درصورتی که جواب نداد . واگر هم جوابی گرفتی . بازم راهنماییت میکنم .

    ایشالا موفق باشی
    تمام این صحبت هارو بارها باهاش کردم وقتی که شروع دوستیشه ، هیچ کدوم از این حرفارو باور نداره و با قهر و دعوا بحثمونو تموم میکنه بعدش انقدر من اینارو تکرار کنم و مچشو بگیرم و دروغ ها و ضعف های طرف مقابلو نشونش میدم تا اینکه میپذیره اشتباه کرده و رابطشو قطع میکنه و یه مدت ازش که گذشت کم کم سرو کله یکی دیگه پیدا میشه!!باز از اول و خب باهوشه نفر بعدی همیشه بهتر از نفر قبلیه و ضعف و مشکلات قبلیه رو نداره حداقل ولی خب بازم این قضیه از پایبست مشکل داره!
    تازه دیروز تونستم آخرین رابطشو قطع کنم و باید سعی کنم پاک نگهش دارم!
    بعد از اینکه بیرون رفته بود به من گفت و منم دقیقا حرفای شمارو بهش زدم و کلی توضیح دادم و از گشت ارشاد و اینا ترسوندمش تا پذیرفت که اشتباه کرده!!!
    کلا هیچوقت در ظاهر از من اطاعت نمیکنه و نمیترسه ،بیشتر لج میکنه اگه بخوام مجبورش کنم فقط اگه از در دوستی دربیام و آروم و ملایم باشم به حرفام گوش میکنه!!!

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مشکلات خواهرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط sunny نمایش پست ها
    تمام این صحبت هارو بارها باهاش کردم وقتی که شروع دوستیشه ، هیچ کدوم از این حرفارو باور نداره و با قهر و دعوا بحثمونو تموم میکنه بعدش انقدر من اینارو تکرار کنم و مچشو بگیرم و دروغ ها و ضعف های طرف مقابلو نشونش میدم تا اینکه میپذیره اشتباه کرده و رابطشو قطع میکنه و یه مدت ازش که گذشت کم کم سرو کله یکی دیگه پیدا میشه!!باز از اول و خب باهوشه نفر بعدی همیشه بهتر از نفر قبلیه و ضعف و مشکلات قبلیه رو نداره حداقل ولی خب بازم این قضیه از پایبست مشکل داره!
    تازه دیروز تونستم آخرین رابطشو قطع کنم و باید سعی کنم پاک نگهش دارم!
    بعد از اینکه بیرون رفته بود به من گفت و منم دقیقا حرفای شمارو بهش زدم و کلی توضیح دادم و از گشت ارشاد و اینا ترسوندمش تا پذیرفت که اشتباه کرده!!!
    کلا هیچوقت در ظاهر از من اطاعت نمیکنه و نمیترسه ،بیشتر لج میکنه اگه بخوام مجبورش کنم فقط اگه از در دوستی دربیام و آروم و ملایم باشم به حرفام گوش میکنه!!!
    سلام .
    باریکلا به شما . حالا که با کسی نیست . کم تر بزارش با دوستاش بره بیرون . یه خورده بیشتر .خودت دورو ورش باش ..
    میدونم خودتم زندگی داری . ولی یه خورده بیشتر پیشش باش . باهم برید بیرون ببیرش پارکی یا حتی بیرون چیزی بخورید . بزار بیشتر حس کنه به جای خواهر باهاش رفیقی . بزار بیشترازاینا باهات باشه . بیشتر محبتش کن.

    نگا کن .شرایطی درست کن . که وقتی با تو باشه .طوری احساس راحتی و خوشحالی کنه تا با اون پسره ایی که باهاش دوسته . منظورمو میفهمی ؟ بیشتر به خودت وابسته ش کن . بزار بیشتر روز با خودت باشه .

    ممکنه خواهر شما .از یکم احساس تنهایی و تفننی و عشق و حال کردن ( منظورم وقتشو پر کردن .یا یکی باشه بهش اس دادن و حرف زدن و....) . هردقیقه بره با یکی دوست بشه

    خوب نظر خودت چیه ؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد