نمایش نتایج: از 1 به 21 از 21

موضوع: ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

1954
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    سلام همگی قبلا در این مورد صحبت کرده بودم ولی هنوز باهاش مشکل دارم ماجرا از این قراره که نمیدونم چرا بابام قبولم نداره و فکر میکنه من بی عرضه ام
    مثلا من هروقت بگم میخوام فلان کارو بکنم یا فلان مسءولیتی را قراره بهم بدن قطعا اولین حرفی که میزنه اینه
    اونوقت میتونی؟؟
    در صورتی که من تاحالا فعالیتهای زیادی انجام دادم مدیر برگزاری چند تا جشنواره دانشگاهی بودم و برگزار کردم .رءیس انجمن علمی دانشگاه هستم.نماینده دانشجوها هستم و سمت های دیگه ای
    شاهکار امشبشم این بود : یه جشنواره ای قراره برگزار بشه با موضوع فیلم و به بزرگی جشنواره فجر با حضور مسءولین کشوری و هنرمندان و با
    زیگران در حد کشوری که در دی برگزار میشه و حدودا ۳ میلیارد بودجه واسش در نظر گرفتن مثلا واسه افتتاحیه وزیر کشور اومده بود میخوام بگم در این حد اهمیت داره امشب مدیر این جشنواره باهام تماس گرفت و بعد سلام و احوال پرسی ازم دعوت کرد به عنوان مسءول کل هماهنگی های جشنواره در قسمت دبیرخانه فعال باشم با حقوق مکفی
    بعد بابام که فهمید فکر کرده بهم گفتن بیا برو آبدارخانه ازم میپرسید اونوقت میوه و شیرینی باید بخری .
    راستش به شدت بهم برخورده که یعنی من بعد این همه سابقه دانشگاهی و جشنواره ای و مراسمات بابام منو هنوز با ۲۵ سال سن در حد آبدارچی میدونه و کل عرضمو در حد میوه و شیرینی خریدن و چایی ریختن میدونه واقعا چرا اینطوریه من چیکار کنم؟؟
    به شدت حالم گرفته شده نمیدونم چیکار کنم که به توانایی هام ایمان پیدا کنه؟
    بعدش گفت من اشتباه متوجه شدم ولی هیچ جور واسم قابل قبول نیست که چجوری اولین دیدگاهش رفته اونطرف
    ویرایش توسط sam127 : 09-28-2017 در ساعت 08:49 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    ای بابا این مسائل که واسه همه هست

    منم هرکاری میخوام بکنم بابام میگه میتونی؟؟؟ حتی میخوام برم بانک میگه بلدی فیش بنویسی؟؟؟

    برا ارشد هم که رفتم هر روز زنگ میزنه میگه میتونی درسات بخونی؟؟؟ بلدی راه دانشگاه چطوریه؟؟ میدونی باید کدوم قسمت بری؟؟؟

    آخرش هم میگه رشتت خوبه ؟؟؟ نمیشد شرکت کنی پزشکی بخونی؟؟؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    ای بابا این مسائل که واسه همه هست

    منم هرکاری میخوام بکنم بابام میگه میتونی؟؟؟ حتی میخوام برم بانک میگه بلدی فیش بنویسی؟؟؟

    برا ارشد هم که رفتم هر روز زنگ میزنه میگه میتونی درسات بخونی؟؟؟ بلدی راه دانشگاه چطوریه؟؟ میدونی باید کدوم قسمت بری؟؟؟

    آخرش هم میگه رشتت خوبه ؟؟؟ نمیشد شرکت کنی پزشکی بخونی؟؟؟

    من خیلی ناراحت میشم چرا باید منو اینقدر دستکم بگیره

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    سلام
    همه ما ایرانی ها یکجوری با این مسئله مواجه هستیم
    دلسوزی پدرانه هست
    برای منم تا وقتی سنم کمتر بود پدرم خیلی از مسائل رو گوشزد میکردن.برای اینکه از زیر نگاهش و قضاوت پیش از موعدش نجات پیدا کنم اکثر برنامه هایم رو بازگو نمیکردم چون میدانستم به من میگن نه و میتونی؟ و هزار تا دلیل برای نشدن آن کار و عواقب بد آن مثال میزدن درصورتیکه من هنوز استارت آن کار رو نزده بودم درواقع قصاص قبل از جنایت میکردن
    الان تمرکزشون رو از روی من برداشتن و پسرم رو زیر نظر گرفتن. مثلا میگن حواست به دوستای این بچه هست. خودم کم بودم بچه ها هم اضافه شدن
    متقابلا منم گاهی یک مواردی رو به پسرم میگم که اون میگه بزرگ شدم دیگه بابا من که بچه نیستم.آنوقت میفهمم زیاده روی کردم
    برخورد پدرومادر خیلی تاثیر میگذاره اما شما تمرکز اصلی رو بر روی هدفی که دارید بگذارید
    به مرور با به دست آوردن موفقیت ها نه تنها به شما اعتماد میکنند بلکه در بعضی موارد از شما راهنمایی میگیرند و حتی الامکان درباره کارهایی که میخواهید انجام دهید صحبت نکنید یک توضیح کلی کافی هست

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    همه ما ایرانی ها یکجوری با این مسئله مواجه هستیم
    دلسوزی پدرانه هست
    برای منم تا وقتی سنم کمتر بود پدرم خیلی از مسائل رو گوشزد میکردن.برای اینکه از زیر نگاهش و قضاوت پیش از موعدش نجات پیدا کنم اکثر برنامه هایم رو بازگو نمیکردم چون میدانستم به من میگن نه و میتونی؟ و هزار تا دلیل برای نشدن آن کار و عواقب بد آن مثال میزدن درصورتیکه من هنوز استارت آن کار رو نزده بودم درواقع قصاص قبل از جنایت میکردن
    الان تمرکزشون رو از روی من برداشتن و پسرم رو زیر نظر گرفتن. مثلا میگن حواست به دوستای این بچه هست. خودم کم بودم بچه ها هم اضافه شدن
    متقابلا منم گاهی یک مواردی رو به پسرم میگم که اون میگه بزرگ شدم دیگه بابا من که بچه نیستم.آنوقت میفهمم زیاده روی کردم
    برخورد پدرومادر خیلی تاثیر میگذاره اما شما تمرکز اصلی رو بر روی هدفی که دارید بگذارید
    به مرور با به دست آوردن موفقیت ها نه تنها به شما اعتماد میکنند بلکه در بعضی موارد از شما راهنمایی میگیرند و حتی الامکان درباره کارهایی که میخواهید انجام دهید صحبت نکنید یک توضیح کلی کافی هست
    تیشه میزنه به اعتماد به نفس آدم

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    تیشه میزنه به اعتماد به نفس آدم
    آفرین کاملا همینه
    ولی باید روحیه ت رو قوی کنی از یک گوش بگیر از گوش دیگه بیرون بده
    اگر به کمک یا راهنمایی ایشون نیاز ندارید و از خودت و کاری که میخواهی انجام بدهی مطمئن هستید دربارش صحبت نکنید تا آن کار رو انجام بدهید
    تنها راهش این هست
    ویرایش توسط siavash_en : 09-28-2017 در ساعت 09:49 PM

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    اکثر بابا های قدیمی همین جورن .بابای منم همینجوره.پدرا مثل مادرا نیسن که خیلی از بچشون حمایت کنن و دلسوز باشن فک میکنن با ضدحال و غر زدن بچشون نابغه میشه.
    پدرای نسل قدیم اکثرشون همین جورن سخت نگیر نمیتونی افکار و باورایی رو که بعد یه عمر زندگی ملکه ذهنشون شده تغیر بدی.
    به نظرم اهمیت نده لازم نیست بیایی اینا رو حتما به پدرت بگی اینجوری خودت عصابت خورد میشه.
    من بابام یادمه همش به درس خوندنم گیر میداد و همش ضدحال میزد و حرفاش تاثیر منفی داشت منم تصمیم گرفتم کلا راجب تحصیلم دیگه نه باهاش بحث کنم نه مطلعش کنم .با اینکه چند ترمه معدلم بالا میشه ولی باورت میشه هنوز حتی یه کلمه هم بهش نگفتم و خبر نداره و نمیخوامم هیچ وقت بدونه.مشاورمم همینو پیشنهاد کرد.گفت اگر بخوای خیلی توقع داشته باشی خودت اذیت میشی.

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34330
    نوشته ها
    132
    تشکـر
    144
    تشکر شده 67 بار در 47 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    این طرز تفکر چند تا دلیل ممکنه داشته باشه .دلیل اولش اینه خیلی از پدر احساس میکنند باید همیشه حامی و تکیه گاه فرزندشون باشند و با گفتن تو نمیتونی نمیخوان که این حس حامی بودن رو از دست بدند.بعضی وقتا هم به دلیل تفکرات سنی فکر میکنند که بچه هاشون نمیتونند از پس کاراشون بربیان. به نظرم در این جور وقتا باید منتظر بمونی که پدرت نتیجه کارت رو ببینه. الان لازم نیست کاری بکنی .فقط مطابق هدف و علایق خودت کارات رو جلو ببر .چون مهم اینه که آدم خودش از زندگی لذت ببره

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    اکثر بابا های قدیمی همین جورن .بابای منم همینجوره.پدرا مثل مادرا نیسن که خیلی از بچشون حمایت کنن و دلسوز باشن فک میکنن با ضدحال و غر زدن بچشون نابغه میشه.
    پدرای نسل قدیم اکثرشون همین جورن سخت نگیر نمیتونی افکار و باورایی رو که بعد یه عمر زندگی ملکه ذهنشون شده تغیر بدی.
    به نظرم اهمیت نده لازم نیست بیایی اینا رو حتما به پدرت بگی اینجوری خودت عصابت خورد میشه.
    من بابام یادمه همش به درس خوندنم گیر میداد و همش ضدحال میزد و حرفاش تاثیر منفی داشت منم تصمیم گرفتم کلا راجب تحصیلم دیگه نه باهاش بحث کنم نه مطلعش کنم .با اینکه چند ترمه معدلم بالا میشه ولی باورت میشه هنوز حتی یه کلمه هم بهش نگفتم و خبر نداره و نمیخوامم هیچ وقت بدونه.مشاورمم همینو پیشنهاد کرد.گفت اگر بخوای خیلی توقع داشته باشی خودت اذیت میشی.
    من تاحالا تو زندگیم مسءله ای را از پدر مادرم مخفی نکردم ه
    عذاب وجدان میگیرم البته به جز کارای خیرمو که اون بین خودمه و خدا

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط آروین 24 نمایش پست ها
    این طرز تفکر چند تا دلیل ممکنه داشته باشه .دلیل اولش اینه خیلی از پدر احساس میکنند باید همیشه حامی و تکیه گاه فرزندشون باشند و با گفتن تو نمیتونی نمیخوان که این حس حامی بودن رو از دست بدند.بعضی وقتا هم به دلیل تفکرات سنی فکر میکنند که بچه هاشون نمیتونند از پس کاراشون بربیان. به نظرم در این جور وقتا باید منتظر بمونی که پدرت نتیجه کارت رو ببینه. الان لازم نیست کاری بکنی .فقط مطابق هدف و علایق خودت کارات رو جلو ببر .چون مهم اینه که آدم خودش از زندگی لذت ببره
    یعنی بعد این همه جشنواره و تقدیر نامه هنوز نتیجه کارمو ندیده

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    من تاحالا تو زندگیم مسءله ای را از پدر مادرم مخفی نکردم ه
    عذاب وجدان میگیرم البته به جز کارای خیرمو که اون بین خودمه و خدا
    خب منم نگفتم که برو تریاک بکش به پدرو مادرت نگو
    من خودم حتی کوچیکترین مسائل زندگیمو به مادرم میگم ولی وقتی میبینم پدرم نمیتونه تو بهبود اوضاع کمکم کنه هیچ اوضاع رو بدتر میکنه بهش چیزی نمیگم.
    شما که کار بدی نمیکنی که از پدرت بخوای مخفی کنی فقط از افتخاراتت لازم نیست بیای با شوق و ذوق بگی که بخوره تو حالت.

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    خب منم نگفتم که برو تریاک بکش به پدرو مادرت نگو
    من خودم حتی کوچیکترین مسائل زندگیمو به مادرم میگم ولی وقتی میبینم پدرم نمیتونه تو بهبود اوضاع کمکم کنه هیچ اوضاع رو بدتر میکنه بهش چیزی نمیگم.
    شما که کار بدی نمیکنی که از پدرت بخوای مخفی کنی فقط از افتخاراتت لازم نیست بیای با شوق و ذوق بگی که بخوره تو حالت.
    فک کنم باید اینطوری بکنم .دلیل اینکه میگم اینه که میخوام باعث خوشحللی پدر مادرم بشم تا فکر نکنن بچشون داره ول میگرده یا کمتر از بچه های دیگه است

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36687
    نوشته ها
    267
    تشکـر
    46
    تشکر شده 125 بار در 97 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    من خیلی ناراحت میشم چرا باید منو اینقدر دستکم بگیره
    حق دارین من درکتون می کنم، اما مطمان باشین در وقت خودش و بهترین موقعیت همه شما رو میفهمن و جایگاهتونو درک می کنن،

  14. کاربران زیر از shirin danai بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    مثلا من هروقت بگم میخوام فلان کارو بکنم یا فلان مسءولیتی را قراره بهم بدن قطعا اولین حرفی که میزنه اینه
    اونوقت میتونی؟؟
    این مشکل منم بوده و الان هم به شکل خفیفتری هست و من که براش راهی پیدا نکردم و خودش خوب شد!

    به نظرم پدرا این مواقع خودشون رو جای ما می ذارن و از طرفی چون شناختی رو مسائل ندارن نگران میشن
    یه مسئله مهم و ظریفی که وجود داره که من ناخودآگاه خیلی کم به سمتش کشیده شدم ( خدا رو شکر زود متوجه اشتباه رفتاریم شدم ) اینه که باید حواسمون باشه ما بچه ها طوری رفتار نکنیم که انگار از باباهامون سریم اگه یه خورده رو این موضوع ها حساس بشیم ممکنه به سمت رقابت و رو کم کنی کشیده بشیم


    قبلا در کارخونه ای همه کاره بودم، پدرم وقتی می فهمید قراره من برم یه جنس با فلان قیمت رو برای کارخونه بگیرم یا می فهمید قراره در فلان جلسه مهم از طرف کارخونه شرکت کنم بهم می گفت می تونی یا اینقدر می گفت مواظب باش و پیش بینی های محال می کرد ( چون اطلاع از نوع کار نداشت ) که می خاستم سرمو بزنم به دیوار


    مثال بدتر : همون زمان از بس با تراشکار و بنا و مکانیک و جوشکار و رنگکار و انواع شغلهای فنی سر و کله میزدم شناخت خوبی در خصوص طراحی ، چگونگی انجام ، هزینه های احتمالی ، برنامه ریزی و زمان بندی برای تعمیرات داشتم.
    یادمه همون موقع قرار بود تعمیرات جزئی در خونه مادربزرگم انجام بدیم من می گفتم اول باید فلان کارو بکنیم فلان مصالح رو بخریم و .... که هم کار جلو میفتاد هم مزایای دیگه ای داشت بابام قبول نمی کرد وا میستاد تا بنا یا اوستا مربوطه بیاد و بعد میدیدم اون هم حرفای منو میزد بعد کفر من در میومد یا یکی دوبار بنا میومد برخلاف چیزی که من قبلا گفته بودم ، به بابام می گفت که فلان کار امکانش نیست و نمیشه بعد من بابامو نمی تونستم که راضی کنم باز می رفتم اوستا رو میاوردم و بعد یک ساعت صحبت کردن میدیم که میشه یا اوستاها کار رو بد برنامه ریزی می کردن
    خلاصه بگم کاری که حداکثر یک هفته ای جمع میشد بالای یک ماه طول کشید با کلی دعوا و اعصاب خوردی و هزینه بیشتر

    حسش جوری بود که مثلا شما سرآشپز یه رستوران معروف باشی بعد بخوای دو تا تخم مرغ تو خونه نیمرو کنی ببینی بابات بهت اعتماد نداره و میره چارتا آشپز الکی میاره بالا سرت


    یه چیز دیگه اینکه این رفتارا زمانی برات مسئله میشه که مسائل هنوز برای خودت تازگی داره یه مدت که تازگی و شوق و ذوق اولیه از بین بره کلافگیت هم کم میشه و اگه این حرف درست باشه می تونی برای اینکه وضعیت رو بهتر درک کنی به این نکته توجه کنی که درسته رفتار پدرت درست نیست اما این مسائل هنوز برای خودت تازگی داره و جا نیفتاده چرا از بابات توقع داری نگران نباشه ( اون هم پدر ایرانی )
    ویرایش توسط آرش67 : 09-29-2017 در ساعت 01:40 AM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  16. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    من خیلی ناراحت میشم چرا باید منو اینقدر دستکم بگیره
    میدونم چی میگی منم گاهی واقعا اعصابم بهم میریزه

    ولی همیشه یاد این روایت میفتم ، بذار برات بگمش...اگرچه اسم فرد رو یادم نیست

    یه فرد خیلی آگاه که درس خونده بود و کتاب هم نوشته بود و کلی تو دانشگاه روش حساب میکردن

    با پدرش رفته بودن یه مجلسی ، وقتی که نشستن ایشون متوجه میشن که سخنران مجلس داره مطالب کتاب ایشون رو بیان میکنن و در واقع استناد میکنه به حرفای ایشون

    خیلی خوشحال شد میخواست به پدرش بگه که پدرجان اینا رو من نوشتم

    تا خواست بگه پدرشون گفتن که پسرجان ساکت باش به حرفای حاج آقا گوش بده یه چیزی یاد بگیری!!!

    ایشون هم چیزی نگفتن و حتی بعدش هم به پدرشون نگفتن چون نمیخواستن پدرشون رو شرمنده کنه و بگه که این حرفایی که میگید یاد بگیرم نوشته های خودمه و شما نمیدونی!!!

    میخوام بگم در هر صورت پدرها احساس میکنن که باید دست بچه هاشون رو بگیرن و مدام نگرانن که نکنه اشتباه کنه نکنه بلد نباشه نکنه نتونه و هی میخوان پیشگیری کنن

    این یه چیزی نیست که فقط تو باهاش درگیر باشی...تنها راهش اینکه اون لحظه سکوت کنی و بگی چشم...یا بگی بهش فکر میکنم!

    یه جوری که نگرانیشون کم بشه!

    حالا ان شاءالله خودت پدر بشی بهتر درک میکنی

  18. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    حالا من مامانم قبولم نداره

  20. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    حالا من مامانم قبولم نداره

    برعکس مادر من همیشه و همیشه و همیشه مشوقم بوده تو هر کاری
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  21. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    این مشکل منم بوده و الان هم به شکل خفیفتری هست و من که براش راهی پیدا نکردم و خودش خوب شد!

    به نظرم پدرا این مواقع خودشون رو جای ما می ذارن و از طرفی چون شناختی رو مسائل ندارن نگران میشن
    یه مسئله مهم و ظریفی که وجود داره که من ناخودآگاه خیلی کم به سمتش کشیده شدم ( خدا رو شکر زود متوجه اشتباه رفتاریم شدم ) اینه که باید حواسمون باشه ما بچه ها طوری رفتار نکنیم که انگار از باباهامون سریم اگه یه خورده رو این موضوع ها حساس بشیم ممکنه به سمت رقابت و رو کم کنی کشیده بشیم


    قبلا در کارخونه ای همه کاره بودم، پدرم وقتی می فهمید قراره من برم یه جنس با فلان قیمت رو برای کارخونه بگیرم یا می فهمید قراره در فلان جلسه مهم از طرف کارخونه شرکت کنم بهم می گفت می تونی یا اینقدر می گفت مواظب باش و پیش بینی های محال می کرد ( چون اطلاع از نوع کار نداشت ) که می خاستم سرمو بزنم به دیوار


    مثال بدتر : همون زمان از بس با تراشکار و بنا و مکانیک و جوشکار و رنگکار و انواع شغلهای فنی سر و کله میزدم شناخت خوبی در خصوص طراحی ، چگونگی انجام ، هزینه های احتمالی ، برنامه ریزی و زمان بندی برای تعمیرات داشتم.
    یادمه همون موقع قرار بود تعمیرات جزئی در خونه مادربزرگم انجام بدیم من می گفتم اول باید فلان کارو بکنیم فلان مصالح رو بخریم و .... که هم کار جلو میفتاد هم مزایای دیگه ای داشت بابام قبول نمی کرد وا میستاد تا بنا یا اوستا مربوطه بیاد و بعد میدیدم اون هم حرفای منو میزد بعد کفر من در میومد یا یکی دوبار بنا میومد برخلاف چیزی که من قبلا گفته بودم ، به بابام می گفت که فلان کار امکانش نیست و نمیشه بعد من بابامو نمی تونستم که راضی کنم باز می رفتم اوستا رو میاوردم و بعد یک ساعت صحبت کردن میدیم که میشه یا اوستاها کار رو بد برنامه ریزی می کردن
    خلاصه بگم کاری که حداکثر یک هفته ای جمع میشد بالای یک ماه طول کشید با کلی دعوا و اعصاب خوردی و هزینه بیشتر

    حسش جوری بود که مثلا شما سرآشپز یه رستوران معروف باشی بعد بخوای دو تا تخم مرغ تو خونه نیمرو کنی ببینی بابات بهت اعتماد نداره و میره چارتا آشپز الکی میاره بالا سرت


    یه چیز دیگه اینکه این رفتارا زمانی برات مسئله میشه که مسائل هنوز برای خودت تازگی داره یه مدت که تازگی و شوق و ذوق اولیه از بین بره کلافگیت هم کم میشه و اگه این حرف درست باشه می تونی برای اینکه وضعیت رو بهتر درک کنی به این نکته توجه کنی که درسته رفتار پدرت درست نیست اما این مسائل هنوز برای خودت تازگی داره و جا نیفتاده چرا از بابات توقع داری نگران نباشه ( اون هم پدر ایرانی )

    الان تقریبا 2 سال و نیمه که فعالیتم به اوج خودش رسیده فکر میکنه دیگه عادی شده باشه.فکر میکردم فقط بابای من این رفتار را داره ولی خوشحالم که دیدم این مسئله عمومیت داره.چون منم این موضوع بعضی وقتا دارم که مثلا یه حرفیو میزنم بابام جدی نمیگیره یا قبول نمیکنه بعد اگه مثلا همسایمون یا شریکش همون حرفو بزنه قبول میکنه

    نمیدونه دلیل پدران ایرانی از این کارها چیه

  23. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    میدونم چی میگی منم گاهی واقعا اعصابم بهم میریزه

    ولی همیشه یاد این روایت میفتم ، بذار برات بگمش...اگرچه اسم فرد رو یادم نیست

    یه فرد خیلی آگاه که درس خونده بود و کتاب هم نوشته بود و کلی تو دانشگاه روش حساب میکردن

    با پدرش رفته بودن یه مجلسی ، وقتی که نشستن ایشون متوجه میشن که سخنران مجلس داره مطالب کتاب ایشون رو بیان میکنن و در واقع استناد میکنه به حرفای ایشون

    خیلی خوشحال شد میخواست به پدرش بگه که پدرجان اینا رو من نوشتم

    تا خواست بگه پدرشون گفتن که پسرجان ساکت باش به حرفای حاج آقا گوش بده یه چیزی یاد بگیری!!!

    ایشون هم چیزی نگفتن و حتی بعدش هم به پدرشون نگفتن چون نمیخواستن پدرشون رو شرمنده کنه و بگه که این حرفایی که میگید یاد بگیرم نوشته های خودمه و شما نمیدونی!!!

    میخوام بگم در هر صورت پدرها احساس میکنن که باید دست بچه هاشون رو بگیرن و مدام نگرانن که نکنه اشتباه کنه نکنه بلد نباشه نکنه نتونه و هی میخوان پیشگیری کنن

    این یه چیزی نیست که فقط تو باهاش درگیر باشی...تنها راهش اینکه اون لحظه سکوت کنی و بگی چشم...یا بگی بهش فکر میکنم!

    یه جوری که نگرانیشون کم بشه!

    حالا ان شاءالله خودت پدر بشی بهتر درک میکنی

    خیلی ضد حال زن و آزار دهنده هستش این موضوع ولی باید همینکارو بکنم به نظرم

  24. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    حالا من مامانم قبولم نداره

    مامان من خنثی هستش یه جورایی

  26. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ..چرا بابام قبولم نداره؟؟..

    البته به مرور زمان خیلی بهتر شده وقتی مقایسه میکنم با سابق

    مثلا من 5.6 سال پیش خیلی میخواستم برم تهران کلاسهای بازیگری ولی خانوادم کاملا مشکل داشتن که حالا چجوری بری چجوری بیای اونجا شهر غریب
    ولی الان این مسئله واسشون پذیرفته شده که من از هفته بعد تا مدت 5 ماه هر هفته برم تهران
    فک میکنم این مسئله هم پذیرفته میشه به مرور...

    بعد جالبیش اینه همین پدر من جلو همکاراش کلی پز منو میده که آره پسرم تو دانشگاه فلانه رشته فلانه کارش فلانه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انتخاب رشته یا کنکور مجدد ؟؟
    توسط mr_ramtin در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 01-22-2017, 10:55 PM
  2. جدا شم یا ادامه بدم؟؟
    توسط zhrm در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 74
    آخرين نوشته: 07-23-2016, 11:24 PM
  3. آزمون برای رفتن به بهشت ؟؟!!
    توسط ali502902700 در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-06-2015, 06:36 PM
  4. نمیدونم چرا تنبل شدم؟؟!!
    توسط pari@ در انجمن سایر
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 07-02-2015, 05:21 PM
  5. شماچه مدلی درس میخونید؟؟!
    توسط فرنوش.18 در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 05-11-2015, 11:34 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد