نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

1529
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    سلام
    34 سالمه..هفت ساله ازدواج کردم و دوتا بچه با فاصله دو سال نیم دارم.بزرگه 4 سالشه..دومی یک سال و نیمشه

    شوهرم را خیلی خیلی دوست دارم.در واقع عاشقشم .ایده آلم هست.زندگی جمع و جوری خوبی هم دارم.عاشق دوتا بچه هام هستم

    اما مشکل من از 5 سال پیش شروع شد.وقتی باردار شدم اول بارداری حادثه ای اتفاق افتاد بعدش سراسر بارداری واسم استرس بود....بعد از به دنیا اومدن دخترم به شدت افسرده بودم تا یک سال..یعنی همش می رفتم توی حمام یا توالت یواشکی گریه می کردم..دلم می خواست بمیرم..نبودن مادرم(که فوت کرده) و اطرافیانمی که دوست ندارم و همدلم نیستند مزید بر علت شد.البته به غیر از شوهرم و خاوهرم

    خانواده شوهرم هم راه دور هستند.


    کلا بچه داری واسم سخت و پر از استرس بود.همش نگران بودم که مادر کاملی نباشم و بچه ام دچار مشکل بشه.
    در کنار اینها خانه هم خریدیم از بدو تولد بچه ام و حسابی دچار گیر و گرفتاری مالی شدیم..به طوریکه برخی وقتها پول پوشک بچه را هم نداشتیم..

    بچه ام که دو سالش شد و منم بهتر شده بودم دوباره باردار شدم..بارداری بدی بود همش درد و استفراغ و گر گرفتگی
    دوماه قبل از تولدش هم اومدیم روستای محل کار شوهرم

    اینجا تنهام به خاطر شرایط محیط حتی تو حیاط هم نمی تونم برم..بیرون از منزل هم که دیگه بماند..برخی اوقات به خاطر برف و راهبندان شاید تا یک ماه هم نمی تونیم بریم شهر خودمون
    از طرفی حالا ماشینمون را بهتر کردیم..شهریه دانشگاه شوهرم هم هست و دوباره یک ساله بدجور گرفتاری مالی داریم


    بچه دومم هم اصلا بچه سازگاری نیست
    نق نقوی گریون واسه هرچی نق می زنه...دندون در اوردنش عاشوراست

    خلاصه
    می دونم همه اینها موقتیه..و سال دیگه که برگردیم و دومی هم دوسالش بشه تموم میشه



    اما من حالم خوب نیست..دیگه تحمل ندارم استانه صبرم پایینه
    مرتب به شوهرم غر می زنم..دنبال دعوا می گردم..به خاطر بچه ها و خوابشون که نزدیکی هم خیلی خیلی کم داریم
    بچه ها همش اویزون من هستد

    با تمام عشق زیادی که به شوهرم و زندگیم و بچه هام دارم
    دلم می خواد تموم بشه...این زندگی..خسته شدم
    روزی صدبار می گم غلط کردم باید بعد از فوت مادرم خودمو می کشتم

    حالا با این همه وابستگی عاطفی قوی به بچه ها و شوهرم نمیشه دست کشید از زندگی


    چیکار کنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11276
    نوشته ها
    119
    تشکـر
    28
    تشکر شده 66 بار در 46 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    نمیدونم چی بگم . اما تمام کردن زندی هیچوقت کار درستی نیست . یعنی گرفتن فرصت هی اینده از خودتون . شما نمیدونید اینده چجور خواهد بود ، مطمعنان بهتر میشه همچی . فقط باید خودتون هم بخواید که بهتر شه .

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    سلام دوست عزیز
    ممنون
    البته من قصد خودکشی ندارم.حتی توی چندسال مریضی مادرم و هنگام فوت مامانم که جلوی چشم خودم توی اتاق من و روی تخت منداتفاق افتاد و سالهای بعدش که شکنجه شدیم هم فکر خودکشی نداشتم

    اما خستم دیگه کم آوردم نمی تونم مثل قبل قوی باشم
    دلم می خواد همه چیز خود به خود تموم بشه
    می دونم با وجود شوهرم و این دوتا دسته گل آیبنده هرچی باشه خوب و شیرینه.

    اما الان کم آوردم خستم نمی تونم تحمل کنم
    صبح که چشمامو باز می کنم میگم وای ماراتن شروع شد
    تمیز کردن و غذا دادن به دومی و سرگرم کردنش
    کارهای خونه
    بعد بیدار شدن اولی صبحانه وی و اینکه همش از من بازی می خواد

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    در ضمن به خاطر خواب اولی که دیر می خوابه و صبح دیر میشه و دومی که زود می خوابه و صبح زود بیدار میشه کلا توی شبانه روز چهار ساعت می خوابم
    سعی میکنم با فیبلم دیدن و کتاب خوندم کمی وقت واسه خودم داشته باشم اما این کارو هم کم میرسم انجام بدم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    ممنون میشم هم دوستان عزیز و هم جناب فرخ نظرشون را بهم بگن

    چیم شده..چکار کنم

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12535
    نوشته ها
    98
    تشکـر
    98
    تشکر شده 88 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    سلام عزیزم من هم شرایط تو رو داشتم 2 تا بچه پشت هم .تازه بچه های من 15 ماه اختلاف دارن مامان من هم وقتی نامزد بودم سرطان گرفت و فوت کرد.حالتو کاملا درک میکنم
    من هم به تنهایی بچه هامو بزرگ کردم.ما هم اون موقع توی صرفه جویی و پس انداز بودیم.روزهای سختی بوداما حالا بچه ها بزرگ شدن مدرسه میرن.من وقت ازاد دارم به خودم میرسم. پس انداز ها هم به سود دهی رسیده.عزیزم تموم میشه میدونم که خیلی سخته سعی کن درطول روز با بچه ها کمی با هم ورزش کنین یا برقصین.به روز های خوب اینده فکر کن.خودت میدونی بعضی روزها ازصبح که بیدار میشدم ساعت1 ظهر یادم میافتاد هنوز وقت نکردم دستشویی برم
    .با بچه ها صبوری کن و دعواشون نکن ومیگذره عزیزم و نتیجه زحمت هات رو هم زود میبینی

  7. 2 کاربران زیر از مادرانه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12454
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    4
    تشکر شده 32 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    سعی کن یک سری چیزای جدید رو تجربه کنی در زندگیت . کلاس نقاشی رفتن خیلی خوبه . درسته دو تا بچه داری سخته اما گاهی سعی کن معلم بیاد خونه یا با بچه ها برو پارک .
    به انجمن های متفاوت سر بزن . اگر دوست داری یک حیوون خونگی بگیر و داشته باش مثل قناری اینا . یک سری چیزای جدید رو اضافه کن به زندگیت.

  9. کاربران زیر از MIMO بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    میمو جان ممنون
    اول اینکه ما توی روستا زندگی می کنیم..معلم بیاد خونمون و کلاس نقاشی و اینها که هیچ
    اینجا مهد هم نداره بچه را بذارم مهد

    ضمن اینکه اگر شهر خودم هم بودم کلاس نقاش حتی باشگاه رفتن واسه من..فشار میاره به بودجه خانواده.....

    تجربه چیزهای جدید؟
    والا با این دوتا بچه که منو می خوان چیو باید تجربه کنم؟
    نت میرم....ام خوب این مستلزم اینه که از وقت کتاب خوندن و فیلم دیدنم بزنم که اینها تنها رابطه من با دنیای ادم بزرگهاست


    طبیعت گردی هم با این سرمای سوزان عملا غیر ممکنه...

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    هرجوری فکر می کنم....هر راهی که می خوام برم بسته است واسم
    انگار زندگی داره حصارشو تنگ تر م یکنه و فشارشو بیشتر


    من کم توی خونه بابام بدبختی کشیدم....تو این برهه از زندگیم هم باز فشار هست

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    سلام من اصلاشرایط شماروندارم ولی نظرمومیگم شایدبه دردتون خورد
    به نظرمن شمافرصت نداشتیم بااتفاقایی که افتاده کناربیاین همه چیزباهم وسریع اتفاق افتاده من فکرمیکنم هرتغییری توزندگی ادم مثل یه شکه ،هر کسی زمان لازم داره تابااتفاقا مچ شه....
    شایدیکم تنهایی وخلوت کمک کنه بخوصوص اگه بچه هاپیشتون نباشن اگه بتونین ازشوهرتون یاکسی بخاین یه تایمی توی روزیاتوی هفته اونارونگه داره میتونیدیکم برای خودتون باشین
    به نظرمن شمافقط تنهایی لازم دارین تاذهنتون فرصت کنه تغییرا رو انالیزکنه وباهاش کناربیاد....

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    سلام
    ممنون ملکه شیشه ای دقیقا
    من دلم میخواد واسه یک ماه از مادری همسری و مرخصی بگیرم

    والا شوهرم داره درس می خونه وقت نداره....

    کسی را هم ندارم بچه ها پیششون بمونه
    منزل بابا هم فقط بچه اولم می تون نگه دارن دومی را نمی تونن
    تازه الان راهمون دوره..نمیشه بچه ام مثلا 24 ساعت اونحا باشه اخه بعد از دو ساعت منو می خواد

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    خب شوهرتون شایدبتونن یه ترم مرخصی بگیرن
    یامثلاازیکی ازخانومای همون روستایی که هستین بخاین به جاتون ازبچه هاپرستاری کنن شمام اگه نمیتونیدبهشون حقوق بدین به جاش دوستانه یه کاری براشون انجام بدید مثلااگه توخونه کاری میکنن غیرازخانه داری (مثلایه کارهنری)به جاشون انجام بدین....

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12260
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    5
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    شوهرم نمی تونه مرخصی بگیره...
    ما اصلا و ابدا با اهالی اینجا رابطه ای نداریم
    شوهرم خوشش نمی اید من دوست ندارم غریبه تو خونه زندگیم بیاد

    من فقط یه نیرو تازه می خوام واسه اینکه تا سال دیگه بکشم..البته تا دو سال دیگه


    اما الان وضعیت بحرانیه

    خیلی به شوهرم گیر میدم
    همش فکرهای منفی دارم
    بی حوصله ام
    حساس شده ام
    فکر م یکنم چه زندگی بی خودی دارم

    دیوونه شدم

  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    میفهمم چی میگین زن داداش منم حال شماروداره این روزابه خاطرزایمانش....
    مدیتیشنوامتحان کردین تاحالا؟

  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12567
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    6
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چند سال حالم خوب نیست..خوشحال نیستم

    من متخصص نیستم ولی با این چیزایی که گفتید، مطمئناً دچار افسردگی هستید و من اگر جای شما بودم حتماً به یک مشاور مراجعه می کردم تا مشکلم حل شه. بار مشکلاتی رو که دارید تنهایی به دوش نکشید و حتماً تو یه فرصت مناسب با همسرتون صحبت کنید و ازش بخواید که کمکتون کنه. داشتن همسر خوب و بچه های سالم نعمت کمی نیست. پس از در کنارشون بودن لذت ببرید. بهشون عشق بدید و ببنید که چند برابرشو دریافت می کنید. یه برنامه پیاده روی یا پیکنیک بریزید. اگر تأثیر شو دیدی ( که حتماً خواهی دید) سعی کن یه برنامه ریزی درست براش داشته باشی. خواهر گلم، از زندگیت لذت ببر و مطمئن لباش خیلی ها در حسرت داشتن یه همسر خوب و لبخند بچه هاشون هستن.بهترین ها رو برات آرزو می کنم.

  18. کاربران زیر از رود آرام بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عاشق همسرم نیستم
    توسط نازنین زهرا در انجمن دوست داشتن همسر
    پاسخ: 22
    آخرين نوشته: 12-19-2019, 02:13 AM
  2. ایستگاه خنده
    توسط Taghi Titan در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 43
    آخرين نوشته: 11-08-2014, 08:10 PM
  3. شاد نیستم
    توسط Hadi75 در انجمن افسردگی
    پاسخ: 18
    آخرين نوشته: 10-04-2014, 11:32 AM
  4. با وجود خوب بودن همسرم، عاشقش نیستم!!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-19-2013, 12:14 AM
  5. آیا میدانید «مردان خیابانی» کیستند؟
    توسط R e z a در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-02-2013, 01:00 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد