نمایش نتایج: از 1 به 26 از 26

موضوع: پرخاشگری همسرم

4311
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پرخاشگری همسرم

    همسرم خیلی زود عصبانی میشه ،من هم جدیدا مثل اون شدم چون دیگه تحملم تموم شده ،جدیدا دست بزن هم پیدا کرده ،من هم به خانواده ام گفتم تا شاید دیگه تکرار نکنه ولی بیفایده بود ،چه کار میتونم بکنم ،اینکه جلوی پسر کوچیکم منو میزنه خیلی برام سخته ،پسرم خیلی میترسه ،البته در حد یه سیلی یا تو دهنی بیشتر نیست ولی میترسم به مرور بدتر بشه ،گاهی هم با چاقو تهدیدم میکنه تو رو خدا بگید چکار کنم .در ضمن هیچ وقت اشتباهاتشو نمیپذیره ،فقط سعی داره اشتباهات منو به روم بیاره،میدونم منم مقصرم ولی اون مدام بهم میگه چون اینکارو کردی پنجاه درصد ازت دور شدم باید حالا کلی تلاش کنی تا دوباره بهت نزدیک بشم یا با اینکارت ده درصد بهت نزدیک شدم دیگه از این حساب کتاباش خسته شدم ،مدام تو استرسم ،با همه رابطشو کات کرده به خاطر مشکلاتی که همه جا هست ،البته منو میزاره برم خانوادمو ببینم ولی هر بار که میرم وقتی برمیگردم همش تو ترسم ،به قول خودش دیگه باید هیچ بهانه ای دستش ندم چون وقتی اسم خانوادم میاد عصبی میشه ،خانواده ی خودشم با ما قطع رابطه کردن ، احساس میکنم دارم افسرده میشم ، تو تنهایی مدام گریه میکنم ،یاد سختی هایی که کشیدم ، وشرایط الان خیلی ازارم میده ،هر چی خدا رو صدا میزنم کمکم نمیکنه دیگه واقعا تحمل ندارم ،هیچکسو غیر از شما نداشتم تا دردای دلمو بهش بگم .ببخشید طولانی شد
    ویرایش توسط هستی تنها : 09-30-2014 در ساعت 02:30 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2809
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    سلام دوست عزیز
    اخلاق بد همسر واقعا تحملش سخته اما غیرممکن نیست.
    سعی کن با روی خوش و با درست کردن غذاهای خوشمزه و زیبا(تزیینشون کن) دلش رو بدست بیاری
    تا یه مدت هرچی میگه یا عصبانی میشه بهش لبخن بزن و مدام بهش بگو که دوسش داری و با مهربانی باهاش رفتار کن
    ذکر "یا ودود" را مدام با خودت تکرار کن انشالله که مشکلت رفع میشه
    امضای ایشان
    من عاشق هنر بودم ...دیروز به جبر پدر و مادرم مهندس شدم امروز به جبر چشم هایت شاعرهمیشه میگفت جبر یک روز به کارت می آیدروح معلم ریاضیم شاد .

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    خب عزیزم میتونی با یک مشاور خوب مشورن کنی تا شمارو راهنمایی کنه چطور در مقابلش رفتار کنید

    بعد اگه تاثیری رو قبول کرد میتونید با خودتون همراهش کنید ...

    در این مواقع باید ازش بپرسید که چیکار کنم که ناراحت نشی؟

    این باعث میشه که خطی رو در برای شما مشخص کنه و شما میدونید که حدود عصبانیتش در چه حده ...

    از طرفی تلاش کنید متوجه بشید که مشکلش چیه ؟ شاید مشکلات اقتصادی میتونه این رفتارهارو داشته باشه

    بهتره در این مورد آرام باشید و مشورت بگیرید ... شاید بتونید راهی برای آرامش باز کنید
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط yohana نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    اخلاق بد همسر واقعا تحملش سخته اما غیرممکن نیست.
    سعی کن با روی خوش و با درست کردن غذاهای خوشمزه و زیبا(تزیینشون کن) دلش رو بدست بیاری
    تا یه مدت هرچی میگه یا عصبانی میشه بهش لبخن بزن و مدام بهش بگو که دوسش داری و با مهربانی باهاش رفتار کن
    ذکر "یا ودود" را مدام با خودت تکرار کن انشالله که مشکلت رفع میشه
    همیشه از اینکه غذاهایی که دوست داره بپزم یا کاری که دوست داره انجام بدم استقبال میکنه و خوشحال میشه منم سعی میکنم همین کارو کنم تا دلشو بدست بیارم یا ازش تشکر کنم.وقتی با هم قهر میکنیم هیچ وقت پیش قدم نمیشه واسه اشتی ،همیشه من به سمتش میرم ولی اون پسم میزنه و بعد از کلی التماس من بعد از اینکه کلی ازارم میده باهام اشتی میکنه

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2809
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط هستی تنها نمایش پست ها
    همیشه از اینکه غذاهایی که دوست داره بپزم یا کاری که دوست داره انجام بدم استقبال میکنه و خوشحال میشه منم سعی میکنم همین کارو کنم تا دلشو بدست بیارم یا ازش تشکر کنم.وقتی با هم قهر میکنیم هیچ وقت پیش قدم نمیشه واسه اشتی ،همیشه من به سمتش میرم ولی اون پسم میزنه و بعد از کلی التماس من بعد از اینکه کلی ازارم میده باهام اشتی میکنه
    همه مردا اینطورین منم هر وقت با همسرم قهر میکنم باید خودم برم باهاش آشتی کنم
    ولی علتشو پرسیدم گفتش که : چون هر وقت من میام آشتی کنم همون بار اول آشتی نمیکنی منم دوس ندارم پیشقدم شم
    مردا چون غرورشون از ما بیشتر بعضی از کارایی رو که ما انتظار داریم انجام بدن انجام نمیدن اما با لطف و مهربونی خودت مطمئن باش همسرت گوش به فرمان تو میشه
    امضای ایشان
    من عاشق هنر بودم ...دیروز به جبر پدر و مادرم مهندس شدم امروز به جبر چشم هایت شاعرهمیشه میگفت جبر یک روز به کارت می آیدروح معلم ریاضیم شاد .

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط هستی تنها نمایش پست ها
    همسرم خیلی زود عصبانی میشه ،من هم جدیدا مثل اون شدم چون دیگه تحملم تموم شده ،جدیدا دست بزن هم پیدا کرده ،من هم به خانواده ام گفتم تا شاید دیگه تکرار نکنه ولی بیفایده بود ،چه کار میتونم بکنم ،اینکه جلوی پسر کوچیکم منو میزنه خیلی برام سخته ،پسرم خیلی میترسه ،البته در حد یه سیلی یا تو دهنی بیشتر نیست ولی میترسم به مرور بدتر بشه ،گاهی هم با چاقو تهدیدم میکنه تو رو خدا بگید چکار کنم .در ضمن هیچ وقت اشتباهاتشو نمیپذیره ،فقط سعی داره اشتباهات منو به روم بیاره،میدونم منم مقصرم ولی اون مدام بهم میگه چون اینکارو کردی پنجاه درصد ازت دور شدم باید حالا کلی تلاش کنی تا دوباره بهت نزدیک بشم یا با اینکارت ده درصد بهت نزدیک شدم دیگه از این حساب کتاباش خسته شدم ،مدام تو استرسم ،با همه رابطشو کات کرده به خاطر مشکلاتی که همه جا هست ،البته منو میزاره برم خانوادمو ببینم ولی هر بار که میرم وقتی برمیگردم همش تو ترسم ،به قول خودش دیگه باید هیچ بهانه ای دستش ندم چون وقتی اسم خانوادم میاد عصبی میشه ،خانواده ی خودشم با ما قطع رابطه کردن ، احساس میکنم دارم افسرده میشم ، تو تنهایی مدام گریه میکنم ،یاد سختی هایی که کشیدم ، وشرایط الان خیلی ازارم میده ،هر چی خدا رو صدا میزنم کمکم نمیکنه دیگه واقعا تحمل ندارم ،هیچکسو غیر از شما نداشتم تا دردای دلمو بهش بگم .ببخشید طولانی شد
    سلام

    خوب عزیز ایشون مریضند خشم گین وعبانی و پرخاشکر و حالا هم که بزن.... با غذا درست کردن وقربون صدقه رفتن هم هیچ موقع خشم وعصبانیت در هیچ کجا درمان
    نشده!!!!؟؟؟

    تنها راهتون عزیز اینه که هر دو برین مشاور و ممکنه شوهرتون دارو هم بخواد! نمیخوام نگرانتون کنم ولی سعی کنید استقلال مالی هم داشته باشید

    موفق باشید

    نقل قول کنید.سپاس

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشاد1020 نمایش پست ها
    سلام

    خوب عزیز ایشون مریضند خشم گین وعبانی و پرخاشکر و حالا هم که بزن.... با غذا درست کردن وقربون صدقه رفتن هم هیچ موقع خشم وعصبانیت در هیچ کجا درمان
    نشده!!!!؟؟؟

    تنها راهتون عزیز اینه که هر دو برین مشاور و ممکنه شوهرتون دارو هم بخواد! نمیخوام نگرانتون کنم ولی سعی کنید استقلال مالی هم داشته باشید

    موفق باشید

    نقل قول کنید.سپاس
    چند بار گفته یه. نفرو معرفی کن تا مشکلمونو بگیم تا ببینی حق با کیه منم گفتم بریم پیش مشاور ولی قبول نکرد میگه من خودم قبلت رفتم ولی هیچکار نمیکنه مشاور ،منم نمیتونم تنها برم میترسم بفهمه بدتر بشه ،بهش میگم اگه اعصابت خورده برو دکتر بهت دارو بده میگه مگه من دیوونه ام،راستش منم دیگه اعصاب واسم نمونده همش سر بچم داد میزنم ولی این در حالیه که اون با بچه خیلی خوب برخورد میکنه.چندتا برنامه روانشناسی و راهنمای زندگی مشترگ گرفته داریم مطالعه میکنیم ولی اون بیشنر به فکر نقد کردنه منه تا کارای خودش شاید منم همین طورم ...
    ویرایش توسط هستی تنها : 09-30-2014 در ساعت 01:44 PM

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    بیشتر مشکلاتشو من میدونم ،یک ساله خانوادشو ندیده اونا هنوز نوه شونو ندیدن. حالا هم که با خانواده ی من قهر کرده ،خیلی تنها شده ولی میگه اینجوری راحت ترم .یه عیب بزرگش اینه که خیلی دنبال یه چیزو میگیره تا مشکل بزرگ تر بشه انگار ارزش همه چیز از زندگیش بیشتره،بقیه همیشه از علت دعواهای ما خنده شون میگیره

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط هستی تنها نمایش پست ها
    چند بار گفته یه. نفرو معرفی کن تا مشکلمونو بگیم تا ببینی حق با کیه منم گفتم بریم پیش مشاور ولی قبول نکرد میگه من خودم قبلت رفتم ولی هیچکار نمیکنه مشاور ،منم نمیتونم تنها برم میترسم بفهمه بدتر بشه ،بهش میگم اگه اعصابت خورده برو دکتر بهت دارو بده میگه مگه من دیوونه ام،راستش منم دیگه اعصاب واسم نمونده همش سر بچم داد میزنم ولی این در حالیه که اون با بچه خیلی خوب برخورد میکنه.چندتا برنامه روانشناسی و راهنمای زندگی مشترگ گرفته داریم مطالعه میکنیم ولی اون بیشنر به فکر نقد کردنه منه تا کارای خودش شاید منم همین طورم ...
    تمام این مطالبی که فرمودید متاسفانه نشانه حادتر بودن مشکل ایشونه. با بچه خوب رفتار میکنه!!!!!!!! خانم عزیز مادر رو جلوی بچه بزنی بعدش بگین خوب.......

    همین الان هم اون بچه کلی اسیب دیده. بگذریم

    مشاوره تنها ترین راهه و گفتم دارو اونم مشاور خوب و اگاه. وگرنه تصمیم با شماست ولی زندگی کردن با این شرایط لطمات جبران ناپذیری رو به همتون بخصوص فرزند دلبندتان خواهد زد.

    موفق باشید

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشاد1020 نمایش پست ها
    تمام این مطالبی که فرمودید متاسفانه نشانه حادتر بودن مشکل ایشونه. با بچه خوب رفتار میکنه!!!!!!!! خانم عزیز مادر رو جلوی بچه بزنی بعدش بگین خوب.......

    همین الان هم اون بچه کلی اسیب دیده. بگذریم

    مشاوره تنها ترین راهه و گفتم دارو اونم مشاور خوب و اگاه. وگرنه تصمیم با شماست ولی زندگی کردن با این شرایط لطمات جبران ناپذیری رو به همتون بخصوص فرزند دلبندتان خواهد زد.

    موفق باشید
    منظورم این بود وقتی که من از دست بچه عصبانی میشم میگه اون بچه ست و نمیفهمه و با بچه گلی حرف میزنه و باهاش بازی میکنه .در کنارش شاد نیستم ولی نمیدونم چرا نمیتونم ولش کنم از اینده ی بچه هم میترسم نمیدونم موندن موندن درست تره یا رفتن

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    مدام حرف از جدایی میزنه دفعه اخر من هم راضی شدم ولی پا پس کشید

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط هستی تنها نمایش پست ها
    مدام حرف از جدایی میزنه دفعه اخر من هم راضی شدم ولی پا پس کشید
    خوب خودتون برین مشاور و سپس با توجه به گفته های ایشون تصمیم بگیرید

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    اقای فرشاد تا جایی که من مطالبتون رو خوندم چه این تاپیک یا تاپیکای دیگه فهمیدم شما صریح تر از بقیه جواب میدین ،به نظر شماامیدی به زندگیه ما هست ،یا جدایی بهتره ،لطفا اگه میشه با توجه به تاپیکهای قبلی من و این تاپیک جواب بدید

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7046
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    12
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    دوست خوبم نگفتین که چه چیزی عصبانی میکنه همسرتونو و اینکه چرا خانواده همسرتون با شما قطع رابطه کردن ؟ به نظر من اولین قدم رو خودتون بردارین و ببینین چی ایشون رو عصبانی و ناراحت میکنه علت عصبانیت همسرتونو پیدا کنین . اون زمانهایی که عصبانی نیستن و به قول معروف مهربونن بهترین زمان صحبت کردنه . پاینده باشید

  15. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5649
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    45
    تشکر شده 64 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    سلام عزیزم شرایط شوهر من که یادته بعد از خوردن دارو دیگه پرخاشگری نمیکنه حتی صداشم بلند نمیکنه نمیگم حالش خوب شده چون تحت درمانه لااقل خونه ارومه کمتر به کسی گیر میده تو کار خودشه هرچند مشکلاتی داریم باز هم از ترس تجربیات قبل حداقل روابط اجتماعی را دارد ولی کاری به کار من و دخترم ندارد اینها را گفتم که شاید راضیش کنی بره دکتر من هم نگفتم تو مریضی دکترش هم نگفت مشکل داری که گارد بگیره فقط گفت تو اعصابت ضعیف شده یک مدت دارو بخور تا مثل قبل خوب بشه اونم راضی شد درمانشو دنبال کنه امیدوارم اوضاعت بهتر بشه چون با تمام وجود میدونم چی میگی.

  16. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط هستی تنها نمایش پست ها
    اقای فرشاد تا جایی که من مطالبتون رو خوندم چه این تاپیک یا تاپیکای دیگه فهمیدم شما صریح تر از بقیه جواب میدین ،به نظر شماامیدی به زندگیه ما هست ،یا جدایی بهتره ،لطفا اگه میشه با توجه به تاپیکهای قبلی من و این تاپیک جواب بدید
    ببین من به بقیه کاری ندارم چون خیلی از دوستان در این سایت تخصص و یا مدرکی در زمینه درمان ندارند وبیشتر بر اساس همدردی و همیاری و تجربیات خاص خودشان صحبت میکنند.

    گلم عصبانیت و خشم قابل کنترله با تکنیکهای خاص و گاهی دارو ولی به شرطی که شخص بیمار اولا واقف و آگاه به این باشه که بیماره دوما خودش بخواد که درمان بشه و گرنه نخواهد شد.

    چون جواب صریح خواستید باید بگم اگر همسر شما راضی به مشاوره ودرمان و یا کنترل بشند که خوب زندگی نسبتا عادی و نرمالی رو با هم خواهید داشت و گرنه اوضاع از اینی که هست بدتر خواهد

    شد ونه بهتر.

    در مورد جدایی و ماندن نیز که زندگی و نظر شخص خود شماست.

    در هر صورت آرزوی بهترینها رو براتون دارم

  17. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط khodamam نمایش پست ها
    دوست خوبم نگفتین که چه چیزی عصبانی میکنه همسرتونو و اینکه چرا خانواده همسرتون با شما قطع رابطه کردن ؟ به نظر من اولین قدم رو خودتون بردارین و ببینین چی ایشون رو عصبانی و ناراحت میکنه علت عصبانیت همسرتونو پیدا کنین . اون زمانهایی که عصبانی نیستن و به قول معروف مهربونن بهترین زمان صحبت کردنه . پاینده باشید
    بعضی مواقع بی دلیل اعصابش بهم میریزه به من میگه بهم ریخته ام راحتک برار و من دیگه نباید کوچکترین حرفی بزنم ،بعضی وقتا هم از چیزای کوچیک مثل دیر اماده شدن من واسه بیرون رفتن ،یا بعضی وقتا از شوخیه بقیه ... به خاطر همین هر حرفی که میخوام بهش بگم با ترس میگم.خانواده ش از قبل سر مسایل مختلف با ما مشکل داشتن چون پدر همسرم فوت کرده اونا به عنوان یه برادر به حرفش گوش نمیدن و مادرش بیشتر به میل دختراش رفتار میکنه .دست اخر همبه خاطر حرفی که من از روی بی عقلی زدم با ما قطع رابطه کردن

  18. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشاد1020 نمایش پست ها
    ببین من به بقیه کاری ندارم چون خیلی از دوستان در این سایت تخصص و یا مدرکی در زمینه درمان ندارند وبیشتر بر اساس همدردی و همیاری و تجربیات خاص خودشان صحبت میکنند.

    گلم عصبانیت و خشم قابل کنترله با تکنیکهای خاص و گاهی دارو ولی به شرطی که شخص بیمار اولا واقف و آگاه به این باشه که بیماره دوما خودش بخواد که درمان بشه و گرنه نخواهد شد.

    چون جواب صریح خواستید باید بگم اگر همسر شما راضی به مشاوره ودرمان و یا کنترل بشند که خوب زندگی نسبتا عادی و نرمالی رو با هم خواهید داشت و گرنه اوضاع از اینی که هست بدتر خواهد

    شد ونه بهتر.

    در مورد جدایی و ماندن نیز که زندگی و نظر شخص خود شماست.

    در هر صورت آرزوی بهترینها رو براتون دارم
    ممنونم که راهنمایییم کردید ،مدتی بود که خیلی اروم شده بود تا حدی که همه ی اطرافیان متوجه تغییراتش شدن ،ولی نمیدونم چرا دوباره اینطوری شد شاید به خاطر دلتنگی واسه خانوادشه،یه وقتایی فکر میکنم خوشبخترین زن دنیام وقتایی که مهربونه ولی یه حس ترس همیشه باهامه که نکنه دوباره همه چیز خراب بشه ،به هر حال سپاس از لطفتون

  19. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5476
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    22
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط نسیم 12 نمایش پست ها
    سلام عزیزم شرایط شوهر من که یادته بعد از خوردن دارو دیگه پرخاشگری نمیکنه حتی صداشم بلند نمیکنه نمیگم حالش خوب شده چون تحت درمانه لااقل خونه ارومه کمتر به کسی گیر میده تو کار خودشه هرچند مشکلاتی داریم باز هم از ترس تجربیات قبل حداقل روابط اجتماعی را دارد ولی کاری به کار من و دخترم ندارد اینها را گفتم که شاید راضیش کنی بره دکتر من هم نگفتم تو مریضی دکترش هم نگفت مشکل داری که گارد بگیره فقط گفت تو اعصابت ضعیف شده یک مدت دارو بخور تا مثل قبل خوب بشه اونم راضی شد درمانشو دنبال کنه امیدوارم اوضاعت بهتر بشه چون با تمام وجود میدونم چی میگی.
    سلام گلم خوشحالم که مشکلاتت کمتر شده ،سعی میکنم یه جوری راضیش کنم اصلا شاید بهتر باشه هر دو دارو بخوریم چون در حال حاضر من از اون پرخاشگر تر شدم و زود تر عصبانی میشم ،واسم دعا کن چون تو حالمو بهتر درک میکنی

  20. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط هستی تنها نمایش پست ها
    ممنونم که راهنمایییم کردید ،مدتی بود که خیلی اروم شده بود تا حدی که همه ی اطرافیان متوجه تغییراتش شدن ،ولی نمیدونم چرا دوباره اینطوری شد شاید به خاطر دلتنگی واسه خانوادشه،یه وقتایی فکر میکنم خوشبخترین زن دنیام وقتایی که مهربونه ولی یه حس ترس همیشه باهامه که نکنه دوباره همه چیز خراب بشه ،به هر حال سپاس از لطفتون
    ارزوی بهترینها رو براتون دارم

  21. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5649
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    45
    تشکر شده 64 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    خوب زندگیم مثل بقیه نیست ولی به خاطر دخترم دارم میجنگم فعلا فقط ارومه ولی شاد نیست یا کار خاصی نمیکنه که اخساس کنم خوشبختم یا زندگی نرمالی دارم ولی همینکه ارومه و گیر الکی به بقیه نمیده غنیمته تا بعد واقعا امیدوارم اوضاع زندگیت بهتر بشه عزیزم.

  23. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7565
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    سلام من کابر جدید هستم 29سالمه 11سال پیش ازدواج کردم همدیگرو دوست داشتیم ولی بعد ازدواج اون یه شخص دیگه ای شد حتی با من هیچ جا نمیومد نه عروسی مهمونی خونه مادرم خواهرم هیچ جا هرجا میخواستیم بریم همش بحث داشتیم همیشه منو تا نیمه های شب تنها میذاشت وبا دوستاش میرفت بیرون منم به خاطر این که اون از زندگیش راضی باشه تحمل سختی میکردم همه مشکلات زندگی رو سر من بود به حدی که ارزوی مرگ داشتم بعد 4سال برادرمو از دست دادم دیگه کامل شکستم له شدم خورد شدم بعد مرگ برادرم دیگه کل زندگیم شد گریه اونم که هیچ وقت نبود منم فقط به خاطر بدبختیم گریه میکردم تا اینکه مریض شدم به خاطر مریضیم همش میرفتم دکتر اونم تنها هر ماه اونم تو یه شهر دیگه ،تا اینکه تو کلینیک با یه پسری آشنا شدم ناخودآگاه تموم درد دلمو بهش گفتم اونم با تموم جونش بدون هیچ درخواستی به من محبت میکرد مشکلاتمو حل میکرد نمیذاشت حتی یه لحظه تنها باشم تا غصه بخورم گریه کنم حتی از مادرم به من نزدیک تر شد ما عاشق هم شدیم به حدی که با داشتن بهترین موقعیت و با داشتن بهترین ظاهر به من پایبنده به من متعهده نسبت به من غیرت داره ،قرار گذاشتیم تا پسرم 10 سالش بشه از اب وگل دربیاد بعد از شوهرم جدا بشم تا دیگه بقیه عمرمونو با هم زندگی کنیم الان 7سال که گذشته پسرمم دیگه بزرگ شده از شوهرم تقاضای طلاق کردم ولی قبول نمیکنه گریه میکنه به غلط کردن اوفتاده میگه خودمو میکشم ولی دیگه دیر شده من 7ساله که دیگه به یه کس دیگه فکر میکنم نبودن با اون یعنی مرگ من دیگه نمیدونم چکار کنم اونم خانوادش بهش فشار آوردن که تکلیفش روشن بشه اونم بهم گفت اگه ازت جدا نشد یه روز با هم تو خونه ای که اون برام خریده با هم خودکشی میکنیم کمکم کنید

  24. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    شمااول مشخص کنید خداکجای زندگی شماست...شماچطورانتظاردارید ابطه ای که ازروز اول باگناه شروع شده سرانجامی به جزفاجعه نداشته باشد...هفت سال سالها وماه ها وهفته ها وروزها وساعت ها ودقایق وثانیه هایی که فقط گناه بوده وخیانت به همسروشریک زندگی...اون پسرچطورمیتواند به زنی اعتمادکرده باشد که به همسر خود خیانت کرده است ازکجامعلوم این جریان دوباره برای ان پسرهم تکرارشود.هیچ خیانتی به اندازه تظاهربه دوست داشتن کثیف نیست...شیطان واسطه ارتباط شمابوده وبه شما مشاوره خودکشی میدهد...افسوس ما هنوز وجود شیطان راباور نکردیم...

  25. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    بودا به دهی سفر کرد .
    زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد .
    بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد .
    کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت :
    «این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید »
    بودا به کدخدا گفت :
    « یکی از دستانت را به من بده»
    کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .
    آنگاه بودا گفت :
    «حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»
    بودا لبخندی زد و پاسخ داد :
    هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند .
    بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند .
    برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش.

  26. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7601
    نوشته ها
    83
    تشکـر
    27
    تشکر شده 53 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط هستی تنها نمایش پست ها
    همسرم خیلی زود عصبانی میشه ،من هم جدیدا مثل اون شدم چون دیگه تحملم تموم شده ،جدیدا دست بزن هم پیدا کرده ،من هم به خانواده ام گفتم تا شاید دیگه تکرار نکنه ولی بیفایده بود ،چه کار میتونم بکنم ،اینکه جلوی پسر کوچیکم منو میزنه خیلی برام سخته ،پسرم خیلی میترسه ،البته در حد یه سیلی یا تو دهنی بیشتر نیست ولی میترسم به مرور بدتر بشه ،گاهی هم با چاقو تهدیدم میکنه تو رو خدا بگید چکار کنم .در ضمن هیچ وقت اشتباهاتشو نمیپذیره ،فقط سعی داره اشتباهات منو به روم بیاره،میدونم منم مقصرم ولی اون مدام بهم میگه چون اینکارو کردی پنجاه درصد ازت دور شدم باید حالا کلی تلاش کنی تا دوباره بهت نزدیک بشم یا با اینکارت ده درصد بهت نزدیک شدم دیگه از این حساب کتاباش خسته شدم ،مدام تو استرسم ،با همه رابطشو کات کرده به خاطر مشکلاتی که همه جا هست ،البته منو میزاره برم خانوادمو ببینم ولی هر بار که میرم وقتی برمیگردم همش تو ترسم ،به قول خودش دیگه باید هیچ بهانه ای دستش ندم چون وقتی اسم خانوادم میاد عصبی میشه ،خانواده ی خودشم با ما قطع رابطه کردن ، احساس میکنم دارم افسرده میشم ، تو تنهایی مدام گریه میکنم ،یاد سختی هایی که کشیدم ، وشرایط الان خیلی ازارم میده ،هر چی خدا رو صدا میزنم کمکم نمیکنه دیگه واقعا تحمل ندارم ،هیچکسو غیر از شما نداشتم تا دردای دلمو بهش بگم .ببخشید طولانی شد
    خدا صبرت بده

  27. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7565
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگار کنم تا زندگیم بهتر بشه

    اقوى محترم من هيج وقت تظاهر نكردم حتى بهش كفتم كه ديكه نميخوامش، جطور اون زماني كه اذيتم ميكرد با روح و وراهم بازي ميكرد كناه نبود يه زن تو خونه با اين همه مشكل تنها ميذاشت كناه نبود خواهش نميكنم يك طرفه قضاوت نكنيد من نه هرزه هستم نه هر جايي اكه من خيانتكار بودم به أين آقا هم تو أين هفت سأل خيانت ميكردم، فكر ميكنيد يه مرد جطوري تصميم ميكيره حتما تو أين هفت سأل طوري از كسي كه دوسش داره محافظت كرده كه .....

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد