نوشته اصلی توسط
reza1234
سلام من رضا هستم امیدوارم همه تون خوب باشین
من 24 سالمه و حس میکنم افسردم خیلی هیچ دوستی ندارم البته یه دوست دارم و الان سربازی و 2 تا دوست دختر چتی ک یکیشون بهم گفت بیام مشاور
من چند سال پیش دورو ور 19 عاشق یه دختری بودم خیلی دوسش داشتم ولی خجات میکشیدم بش بگم ولی کارای کردم ک فهمید و لی براش خاستگار اومد موقعیت اجتمایش از من بهتر بود حتی خونوادشم اسرار داشتن با اون ازدواج کنه من حس کردم ضعیفم و جلو نرفتم اونم نمخاست ازدواج کنه ولی فشار خانوادش زیاد بود من بهش بی محلی کردم و طوری رفتار کردم ک دوسش ندارم ولی هنو دارم خوب ازدواج کرد و من روز ب روز افسرده شدم و تو خیال خودم نقش فرهادو بازی میکردم هر دختری مخاست باهام دوست شه پسش میزدم روز ب روز افسرده تر می شدم و ناامید تر کمکم از اجتماع دور شدم ادم گوشه گیر دوستام کمکم ترکم کردن عاشق ترانه های محسن یگانه بودم فقط غمگین گوش میدادم پای من جونیتو هدر نده دلبر ناز باعث شد من خودم عقب بیام و اون موقع ها رپ تاز ه اومده بود تنها بودم و شعر می نوشتم دیس لاو همش اهنگ دیس لاو بهزاد پکس و توی اف ام هرچی قشنگ بود گوش می کردم طوری ک نقشه میکشیدم یاد بگیرم بخونم تا دیشس کنم یاد گرفتم کلی شعر دارم دیسش کردم ولی اتفاقی نیوفتاد فراموش کردم ولی فراموش نشد حسکردم این خاننده ها بهم کمی نمیکنن حتی نمیزارن فراموش کنم همشونو بیخیال شد دیگه گوش ندادم خاستم واقعیتارو نگا کنم تصیر من بود ن اون نباید دیس میکردمش تصیم گرفتم با خودم رو راست باشم و عوض بشم ولی کارام نتیجه نداد بازم افسرده شدم بیشتر از قبل خاستم از نوع شروع کنم ولی یجورای نمیشه هرکاری میکنم میدونین دیگه نمی تونم مث قبل باشم نمی تونم تو اجتماع باشم هیچ حسی ب کسی ندارم ب دختر جماعت نمی خام ازدواج کنم حتی حتی فیلم س .ک .س همه منو شهو تی نمی کنه ولی من سعی دارم خودمو درس کنم ولی نمی تونم برا همین کمک میخام من زندگی خوبی نداشتم حالا با این سن هنو بی کارم اینم رو مخمه سریع رد میدم من ادم خوبی بودم ب عشقم خیانت نکردم با دختری نبود فک میکردم برام افتخار میاره ولی همه چی برعکسه فقط بیشتر مسخرم میکنن میگن این اوبی علاقه ب دختر ندارم ولی من ازشون زده شدم نمی دونم شاید تقصیر خودمه من معدم خیلی درد میکنه میگن عصبیه همیشه عصابم خورد ه از بیرون رفتن می ترسم میترسم ب دختری علاقه مند بشم و همه چی تکرار بشه من چیکار باید بکنم اعتماد بنفسم ندارم نمیخام بگم پایینه همه هم بهم میگفتن از بچگی تو هیچ گوهی نمی شی خواهش میکنم کمکم کنین آرزوم اینه بمیرم و نمی میرم عرضه کشتن خودمم ندارم چون دشمنام میخندن بعدش بهم چیکار کنم ؟؟؟ کمک کنین