نوشته اصلی توسط
marv
سلام
من خانومی 31 ساله هستم. حدود 9 ساله با همسرم آشنا هستیم و حدود 7 سال هم هست که ازدواج کردیم. از نظر تحصیلی و خانوادگی خیلی شبیه هم هستیم. من خیلی همسرمو دوس داشتم تا 3 سال پیش. 3 سال پیش چند تا رفتاری که دوس نداشتم نسبت به خانوم های دیگه دیدم البته همه در حدشوخی بود ولی یه کم از حدی که باید بیشتر بود. من اینارو پیش خودم نگه داشتم ولی رو رفتارم نسبت بهش تاثیر گذاشت و خیلی تو خودم بودم. تا اینکه بعد از 6 ماه دعوای شدیدی داشتیم و من موارد رو بهش گفتم و اونم گفت که من اشتباه کردم و خیلی من رو دوس داره... ولی هر بار که بحثمون میشه به من میگه تو الکی به من گیر میدی یادته اون موقع سر اون خانوم الکی گیر دادی...
کلا نسبت بهش یه کم شکاک شدم
حدود یک سال پیش یه اتفاق بدی افتاد که بیشتر هم تقصیر خودمه. با یک زوجی آشنا شدیم که فک میکنم به خاطر تنهاییی خیلی زود بهشون نزدیک شدیم. الان میفهمم گول خوردیم. این زوج روابط خیلی آزادی داشتن و بهم اجازه هر کاری رو میدادن. روی ذهن ما هم کلی کار کردن و من واقعا گول خوردم و دست به کارهایی زدم که واقعا از فک کردن بهشون تا آخر عمرم پشیمونم. ولی بعد از چند ماه سعی کردم رابطمو باهاشون قطع کنم ولی نشد. خانومه بهم قول داد که دست از این کارا تو روابط با ما برداره و یه رابطه عادی باشه. کلی قسم خورد که چیزی بین اونو و شوهر من نیست دیگه ... ولی من خیلی بدبین شدم به جفتشون طوری که حدود یه هفته پیش شوهر من تو جمع دوستا یه شوخی کرد باهاش که من خیلی نارحت شدمو باهاش دعوا کردم و به اون خانوم هم زنگ زدم که این رابطه باید کلا قطع بشه. اونم کلی با من دعوا کرد که تو شکاکی و مشکل داری و هیچی بینما نیست. ولی من گفتم من میخوام دیگه به طور عادی به زندگیم ادامه بدم و دوس ندارم با شما ارتباط داشته باشم.با این حال این خاناده ارتباطشون رو از طریق دوستای ما حفظ کردن با اینکه من اصلا دیگه هیچ کاری بهشون ندارم. همسرم هم چند روز گیش با من دعوای شدیدی کرد و من متهم به خیانت کرد و گفت تا این رفتار شکاک بودنتو رفع نکنی همه چی خراب میشه. من با اینکه میدونم اونم گناهکاره ولی به خاطر اینکه خودمم این وسط اشتباه هایی داشتم سعی می کنم باهاش مهربون باشم ولی خیلی سخته. میخوام زندگیمو از نو بسازم ولی این خاطره های بد فراموش نمیشن. نمیدونم با همسرم چجوری رفتار کنم
خیلی گیجم. خیلی خسته ام. لطفا کمکم کنید