نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: یه اشتباه احمقانه...

733
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25679
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy یه اشتباه احمقانه...

    دختری 30 ساله هستم و مجرد. 8 ماه پیش با یه پسری که از دوستان دوران دانشجوییم بود و حدود 1 سال از من میخواست باهاش برم بیرون دوست شدم. پسر خوبی بود حدود 3 ماه باهاش دوست بودم اما یه باره گذاشت و رفت...
    شاید تنها دلیلش این بود که به هیچ عنوان حاضر به رابطه جنسی باهاش نمیشدم. کلا به دلایل چهارچوبی که واسه خودم داشتم هیچ وقت اینکارو نکرده بودم.
    اینکارش به شدت خیلی زیادی روی من تاثیر بدی گذاشت جوری که حتی تو محل کارم دیگه تمرکز نداشتم...
    کلا تو زندگیم فرصتهای دوستی خیلی زیاد واسم پیش اومده بود اما همشونو به دلیل اینکه نمیخواستم رابطه جنسی داشته باشم رد کرده بودم. تا اینکه چند وقت پیش یه مشکلی واسم پیش اومد و فهمیدم مریضی ای گرفتم که ممکنه توی سرم غده داشته باشم. تو همین مراحل آزمایشات و ام آر آی بودم و از نظر روحی به شدت آشفته... که پسر دیگه ای که همیشه حس خوبی بهش داشتم اومد بهم پیشنهاد دوستی داد منم بدون لحظه ای تامل قبول کردم و اولین قرار ملاقات به خونش رفتم...
    اون موقع دیگه زندگی برام هیچ معنی ای نداشت و به شدت داغون بودم و با توجه به اینکه تازه 30 سالم شده حس میکردم از زندگیم هیچی نفهمیدم و همش از همه لذت های زندگیم گذشتم که گناه نکنم اما تهش رسیدم به نقطه ای که جز پشیمونی هیچی واسم نمونده بود، پشیمونی از اینکه چرا از زندگیم لذت نبردم... با اینکه از لحاظ ظاهر و کاری تو شرایط خوبی هستم اما هیچ وقت موقعیت ازدواج مناسبی واسم پیش نیومده بود، همش به این فکر میکردم که ممکنه چند ماه دیگه بیشتر زنده نباشم اما در اصل زندگی نکردم... این باعث شد منی که حتی به پسری اجازه نمیدادم دستمو بگیری با اون رابطه جنسی داشته باشم البته در حد معاشقه...
    الان یه هفته از این موضوع میگذره و من به طور وحشتناکی از کاری که کردم پشیمونم و نمیدونم باید چیکار کنم... نمیدونم چطور بهش بگم من کاملا ناخواسته و تو این شرایط روحی اینکارو کردم و شخصیت من چیز دیگه ایه... میدونم با اینکارم هیچ وقت نمیتونم فکرشو نسبت به خودم عوض کنم اما آیا راهی هست که من بتونم اشتباهمو جبران کنم؟! خواهش میکنم راهنماییم کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    دوست من
    شما منظورتون از رابطه معاشقه چی هست؟
    یعنی در حد بوسه ؟؟ یا دخول ؟؟؟
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25679
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    دوست من
    شما منظورتون از رابطه معاشقه چی هست؟
    یعنی در حد بوسه ؟؟ یا دخول ؟؟؟
    نه دخول نبود، یعنی خیلی سعی کرد که اینکارو بکنه اما من نزاشتم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    سلام دوست عزیز

    به سایت مشاور خوش اومدید

    راستش خیلی امیدوار بودم که بگید این دفه هم کاری نکردین

    الان شما نگران طرز فکر اون آقا هستین؟؟؟

    دوست خوبم چرا یه لحظه فکر نکردی این امتحانی هست از طرف خداوند

    برای اینکه ببینی شما واقعا تو همه شرایط خودت رو نگه میداری یا نه فقط وقتی حالت خوب باشه خودت رو میگیری؟؟؟

    البته برای اکثر آدما راحته خودشون رو نگه دارن تو شرایط عادی

    مهم همین شرایط بحرانی هست که ما به کی و به چی پناه میاریم

    ولی شما که انقد به خاطر خدا یا هر چیز دیگه ای گناه نکردی با یه تلنگر شکستی

    مهم اینه که الان پشیمونی

    و همین پشیمونی نشون میده که شخصیت واقعی شما چی هست

    که اگه شخصیت شما جور دیگه ای بود پشیمون نمیشدی

    من نمیدونم مذهب شما چی هست

    اما اگه یکتا پرست هستید بدونید که خداوند هیچوقت بنده اش رو به خاطر یه اشتباه نمیگیره

    و راه برگشت و توبه همیشه بازه

    به موقه پشیمون شدید و خیلی راه های جبران هم دارید

    کافیه دیگه حتی به اینجور روابط فک نکنید و دنبال آرامش واقعی باشید

    یه حس درونی که همیشه آرومتون کنه و هر روز بیشتر بهتون انرژی بده

    نه این حس های موقت که بعدش با هزار تا پشیمونی بیشتر به شما فشار بیاره

    با توجه به حال روحی که گفتین من پیشنهاد میکنم به یه مشاور خانم مراجعه کنید

    یه مشاور خوب تا در این زمینه بهتر و بیشتر شما رو راهنمایی کنه

    موفق باشید و ان شاء الله هرچه سریعتر حالتون خوب بشه.

  5. 4 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25679
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    به سایت مشاور خوش اومدید

    راستش خیلی امیدوار بودم که بگید این دفه هم کاری نکردین

    الان شما نگران طرز فکر اون آقا هستین؟؟؟

    دوست خوبم چرا یه لحظه فکر نکردی این امتحانی هست از طرف خداوند

    برای اینکه ببینی شما واقعا تو همه شرایط خودت رو نگه میداری یا نه فقط وقتی حالت خوب باشه خودت رو میگیری؟؟؟

    البته برای اکثر آدما راحته خودشون رو نگه دارن تو شرایط عادی

    مهم همین شرایط بحرانی هست که ما به کی و به چی پناه میاریم

    ولی شما که انقد به خاطر خدا یا هر چیز دیگه ای گناه نکردی با یه تلنگر شکستی

    مهم اینه که الان پشیمونی

    و همین پشیمونی نشون میده که شخصیت واقعی شما چی هست

    که اگه شخصیت شما جور دیگه ای بود پشیمون نمیشدی

    من نمیدونم مذهب شما چی هست

    اما اگه یکتا پرست هستید بدونید که خداوند هیچوقت بنده اش رو به خاطر یه اشتباه نمیگیره

    و راه برگشت و توبه همیشه بازه

    به موقه پشیمون شدید و خیلی راه های جبران هم دارید

    کافیه دیگه حتی به اینجور روابط فک نکنید و دنبال آرامش واقعی باشید

    یه حس درونی که همیشه آرومتون کنه و هر روز بیشتر بهتون انرژی بده

    نه این حس های موقت که بعدش با هزار تا پشیمونی بیشتر به شما فشار بیاره

    با توجه به حال روحی که گفتین من پیشنهاد میکنم به یه مشاور خانم مراجعه کنید

    یه مشاور خوب تا در این زمینه بهتر و بیشتر شما رو راهنمایی کنه

    موفق باشید و ان شاء الله هرچه سریعتر حالتون خوب بشه.
    ممنونم از چیزایی که گفتین اما اصلا نمیتونم خودمو راضی کنم که اینا امتحان الهی هستن.... چون خیلی بیشتر از اون چیزی که تصور کنید از این امتحانا تو زندگیم بوده و من موفق ازش بیرون اومدم اما امتحان تا کی؟؟!!
    شاید حالم الان بدتر از اون چیزیه که بتونم با این فکرا خودمو راضی کنم اما حسی که دارم اینه که تمام این سالها راهو اشتباه رفتم... خودمو گول زدم و زندگیو به خودم سخت گرفتم، آخرشم تو این شرایط قرار گرفتم....
    رسیدم به این نقطه که جواب هیچ کدوم از امتحانای خدا که توش موفق بودمو نگرفتم... فقط تنها چیزی که واسم مونده یه بیماری و احساس پشیمونی از اینکه چرا از زندگیم لذت نبردم و هیچی نفهمیدم... الانم تو فکر پسری که همیشه ازش خوشم میمومده به عنوان یه دختر هرزه هستم در حالی که تو تمام زندگیم این اولین باری بود که این کارو کردم

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    نقل قول نوشته اصلی توسط r_hdr نمایش پست ها
    ممنونم از چیزایی که گفتین اما اصلا نمیتونم خودمو راضی کنم که اینا امتحان الهی هستن.... چون خیلی بیشتر از اون چیزی که تصور کنید از این امتحانا تو زندگیم بوده و من موفق ازش بیرون اومدم اما امتحان تا کی؟؟!!
    شاید حالم الان بدتر از اون چیزیه که بتونم با این فکرا خودمو راضی کنم اما حسی که دارم اینه که تمام این سالها راهو اشتباه رفتم... خودمو گول زدم و زندگیو به خودم سخت گرفتم، آخرشم تو این شرایط قرار گرفتم....
    رسیدم به این نقطه که جواب هیچ کدوم از امتحانای خدا که توش موفق بودمو نگرفتم... فقط تنها چیزی که واسم مونده یه بیماری و احساس پشیمونی از اینکه چرا از زندگیم لذت نبردم و هیچی نفهمیدم... الانم تو فکر پسری که همیشه ازش خوشم میمومده به عنوان یه دختر هرزه هستم در حالی که تو تمام زندگیم این اولین باری بود که این کارو کردم

    سلام
    دوست عزیز خیلی ها فکر میکنن امتحانانت الهی فقط در مباحث دینی هست در حالی که اینگونه نیست
    یعنی موضوع شما اصلا ربطی به دین ندارد .
    مشکل افسردگی و احساس پشیمونی از سبک زندگی انتخابی شماست
    دوست من هرچیزی که رو به دست بیارید مطمعنا باید از چیز دیگری ضرر بدهید
    کسی که عمری تلاش میکند زحمت میکشد درواقع آرامش و آسایش امروز خویش رافدای فردای خود میکند
    این آدم یک شخص بازنده نیست
    و در مقابل همین انسان کسی که آرامش و آسایش امروز را فدای فردای خود نمیکند
    هم بازنده نیست

    درواقع هر 2 شخص با پرداخت مبلغی از زمان خود کالایی را به دست آودره اند .

    شما هم اگر تا امروز با این سبک زندگی جلو آمده اید بی شک خیلی از امکانات را به دست آورده اید و درست است که در این راه از خیلی از لذت های دنیوی صرف نظر کرده باشید

    حالا نشستن و افسوس گذشته را خوردن مشکلی را حل میکند ؟
    شما تا امروز با این مسیر جلو آمده اید
    امروز پشیمان هستید
    ولی دیگر نباید این پشیمانی شمارا به تنگنای افسردگی و پشیمانی و ترس بکشاند
    قرراراست سبک زندگی سرد و خشک شمارا عوض کند
    پس از این پشیمانی سو استفاده نکنید...
    خیلی راحب از امروز شروع به تغییر در بعضی از عادت ها و عقاید بکنید

    و سعی کنید بیشتر از زندگی لذت ببرید
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  8. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22422
    نوشته ها
    102
    تشکـر
    91
    تشکر شده 32 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    اون عجب بی وجدانی بوده که بی هیچ تعهدی پیشنهاد رابطه جنسی داده و شما چقدر ساده ای که صادقانه قبول کردی

  10. کاربران زیر از arash95 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22422
    نوشته ها
    102
    تشکـر
    91
    تشکر شده 32 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    به هر حال چیزی که گذشته و ماهی هر وقت از آب بگیری تازست.
    از همین امروز یه آدم دیگه شو. لذت های زندگی همش در رابطه با جنس مخالف خلاصه نشده.
    تغییر کن...

  12. کاربران زیر از arash95 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    نقل قول نوشته اصلی توسط r_hdr نمایش پست ها
    ممنونم از چیزایی که گفتین اما اصلا نمیتونم خودمو راضی کنم که اینا امتحان الهی هستن.... چون خیلی بیشتر از اون چیزی که تصور کنید از این امتحانا تو زندگیم بوده و من موفق ازش بیرون اومدم اما امتحان تا کی؟؟!!
    شاید حالم الان بدتر از اون چیزیه که بتونم با این فکرا خودمو راضی کنم اما حسی که دارم اینه که تمام این سالها راهو اشتباه رفتم... خودمو گول زدم و زندگیو به خودم سخت گرفتم، آخرشم تو این شرایط قرار گرفتم....
    رسیدم به این نقطه که جواب هیچ کدوم از امتحانای خدا که توش موفق بودمو نگرفتم... فقط تنها چیزی که واسم مونده یه بیماری و احساس پشیمونی از اینکه چرا از زندگیم لذت نبردم و هیچی نفهمیدم... الانم تو فکر پسری که همیشه ازش خوشم میمومده به عنوان یه دختر هرزه هستم در حالی که تو تمام زندگیم این اولین باری بود که این کارو کردم
    پس الان بحث سر اینه که تو فک میکنی اون کارهای که نکردی هیچوقت نمیتونسته برات خوبی بیاره؟؟؟؟

    پس چرا همون موقه انجامشون ندادی؟؟؟

    نه مسلما فکر میکردی که انجام ندادنشون بهتر از انجام دادنشونه

    الان تو به خاطر بیماریت دچار یه ضربه روحی شده

    اما این دلیل نمیشه خودت رو سرزنش کنی

    چون واقعا این چیزایی که میگی جز لذت های زندگی نیستن( یعنی اینجوری که تومیگی درست نیست، وگرنه در نوع خودشون لذتبخشن..وقتی در موقعیت اصلی خودشون باشن)

    همونطور که قبل بیماریت به این قضیه اعتقاد داشتی

    الان فک کن چرا اون کارا رو نکردی؟؟؟ اون دلیله دیگه برات موجه نیست؟؟؟

    عزیزم این چیزایی که تو میگی درسته که لذت بخش هستن اما در درست و بجا

    مطمئنم وقتی حالت بهتر شه خودت هم دوباره به همون اعتقاد قبلیت برمیگردی

    در ضمن مرگ به همه نزدیکه

    منی که الان دارم برای شما مینویسم نمیدونم حتی فرصت دارم لپ تاپمو خاموش کنم یا نه

    پس نمیشه بگیم چون میخوام بمیرم همه کارای نکرده رو بکنم

    واقعا نمیشه اینو گفت

    اما الان بحث شما فرق داره

    شما به خاطر بیماریت دچار افسردگی و نا امیدی شدی

    که قبل از هر تصمیمی باید با مشاور و روانشناس صحبت کنی

    اونا حتما بهتر و بیشتر میتونن کمکت کنن.
    ویرایش توسط رزمریم : 01-10-2016 در ساعت 03:28 PM

  14. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : یه اشتباه احمقانه...

    نقل قول نوشته اصلی توسط r_hdr نمایش پست ها
    دختری 30 ساله هستم و مجرد. 8 ماه پیش با یه پسری که از دوستان دوران دانشجوییم بود و حدود 1 سال از من میخواست باهاش برم بیرون دوست شدم. پسر خوبی بود حدود 3 ماه باهاش دوست بودم اما یه باره گذاشت و رفت...
    شاید تنها دلیلش این بود که به هیچ عنوان حاضر به رابطه جنسی باهاش نمیشدم. کلا به دلایل چهارچوبی که واسه خودم داشتم هیچ وقت اینکارو نکرده بودم.
    اینکارش به شدت خیلی زیادی روی من تاثیر بدی گذاشت جوری که حتی تو محل کارم دیگه تمرکز نداشتم...
    کلا تو زندگیم فرصتهای دوستی خیلی زیاد واسم پیش اومده بود اما همشونو به دلیل اینکه نمیخواستم رابطه جنسی داشته باشم رد کرده بودم. تا اینکه چند وقت پیش یه مشکلی واسم پیش اومد و فهمیدم مریضی ای گرفتم که ممکنه توی سرم غده داشته باشم. تو همین مراحل آزمایشات و ام آر آی بودم و از نظر روحی به شدت آشفته... که پسر دیگه ای که همیشه حس خوبی بهش داشتم اومد بهم پیشنهاد دوستی داد منم بدون لحظه ای تامل قبول کردم و اولین قرار ملاقات به خونش رفتم...
    اون موقع دیگه زندگی برام هیچ معنی ای نداشت و به شدت داغون بودم و با توجه به اینکه تازه 30 سالم شده حس میکردم از زندگیم هیچی نفهمیدم و همش از همه لذت های زندگیم گذشتم که گناه نکنم اما تهش رسیدم به نقطه ای که جز پشیمونی هیچی واسم نمونده بود، پشیمونی از اینکه چرا از زندگیم لذت نبردم... با اینکه از لحاظ ظاهر و کاری تو شرایط خوبی هستم اما هیچ وقت موقعیت ازدواج مناسبی واسم پیش نیومده بود، همش به این فکر میکردم که ممکنه چند ماه دیگه بیشتر زنده نباشم اما در اصل زندگی نکردم... این باعث شد منی که حتی به پسری اجازه نمیدادم دستمو بگیری با اون رابطه جنسی داشته باشم البته در حد معاشقه...
    الان یه هفته از این موضوع میگذره و من به طور وحشتناکی از کاری که کردم پشیمونم و نمیدونم باید چیکار کنم... نمیدونم چطور بهش بگم من کاملا ناخواسته و تو این شرایط روحی اینکارو کردم و شخصیت من چیز دیگه ایه... میدونم با اینکارم هیچ وقت نمیتونم فکرشو نسبت به خودم عوض کنم اما آیا راهی هست که من بتونم اشتباهمو جبران کنم؟! خواهش میکنم راهنماییم کنید
    لعنت به این تفکر مسخره که توی زندگی هیچوقت لذت نبردمو کاری نکردم

  16. کاربران زیر از maryam551 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد