با عرض سلام و خسته نباشید
پسری 21 ساله هستم.
حقیقت نمیدونم از کجا شروع کنم ولی خب سعی میکنم کامل توضیح بدم.
بنده در کنکور سال 92 شرکت کردم، و در طی سال های تحصیلم بخصوص سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی به شدت تلاش کردم. در کنکور 92 رتبه 3 رقمی آوردم و زیر هزار شدم.
بنده در این سالهای تحصیل بخصوص 2 سال آخر به شدت تلاش کردم و درس خوندم تا بتونم نوی محل زندگیم یعنی تهران در یک رشته مورد علاقه ام و در دانشگاهی خوب قبول بشم.
موقع انتخاب رشته، مشاور بنده بود که لیست رو برای من نوشت و روی یکسری از رشته ها به شدت تاکید داشت و معتقد بود رشته هایی را که علاقه داشتم(علوم سیاسی و اجتماعی) بخاطر اینکه سطح پایین تری داشتند بعد از رشته های اصلی و سطح بالا مثل حقوق، حسابداری و مدیریت بزنم. در این حین بنده بسیار تاکید کردم که به شدت با خارج از تهران قبول شدم مخالفم.
اما بعد از اعلام نتایج انتخاب رشته متوجه شدم بخاطر اشتباه مشاورم در نوشتن کد رشته اشتباه، بنده در پردیس قم دانشگاه و رشته مدیریت در انتخاب 12 قبول شدم. (مشاور بنده کد شهر قم را بجای شهر تهران نوشته بودند و در انتخاب 12 هم گذاشته بودن، در صورتی که بنده با رتبه ای که داشتم امکان قبول شدن اکثر رشته های انسانی مورد علاقه ام رو در تهران داشتم، التبه من هم مقصر بودم چون نوشته های مشاور رو شخصا چک نکردم و بیش از حد اطمینان داشتم)
نتیجه این بود که بنده در رشته ای که هیچ علاقه ای بهش نداشتم، و در شهری خارج از تهران که به اون هم به شدت تنفر داشتم قبول شدم.
بعد از با خبر شدن از این اشتباه و اینکه نتیجه چند سال سختی و درس خوندن در یک اشتباه ساده از بین رفته به شدت عصبانی و غمگین شدم، بطوری که در لحظه اطلاعم از این اشتباه بی اختیار گریه کردم و هنوز هم که هنوزه بعد از 2 سال به این موضوع که فکر میکنم احساس میکنم می خوام ساعت ها گریه کنم و دوست ندارم کسی رو ببینم.
بنده به اجبار مجبور به ثبت نام در رشته قبولی شدم و 3 تر در اونجا درس خوندم، ولی در طول این 3 ترم منی که همیشه از نظر درسی بین برترین ها بودم اگر مشروط نمیشدم شانس آورده بودم و هر ترم معدلم در مرز مشروطی بود.
در طی این 3 ترم هم به مراتب به اشتباهم در انتخاب رشته فکر میکردم و به شدت حالم بد میشد.
خلاصه بعد از 3 ترم بالاخره تصمیم رو گرفتم تا انصراف بدم، و اینکار رو کردم.
بعد از انصرافم بلافاصه بدون آزمون در دانشگاه آزاد تهران در یک رشته مورد علاقه ام ثبت نام کردم. با اینکه به زبان علاقه زیادی دارم ولی هر موقع به این مطلب که از رتبه زیر هزار کنکور سراسری به ثبت نام در رشته های بی آزمون دانشگاه آزاد رسیدم فکر میکنم به شدت زجر میکشم.
1 ترم رشته مورد علاقه ام رو خوندم خوندم، ولی نه تنها از زجر و رنج فکریم کم نشد، بلکه رنج این موضوع که 2 سال از هم سن های خودم بخاطر هیچ و پوچ عقب افتادم و الان بعد از 2 سال رفت و آمد بی هوده به قم تازه ترم 1 هستم به رنج های فکری قبلی اضافه شد.
مشکل دیگه این است که، انصراف من در بهمن سال 93 ثبت شد ولی هنوز هم که هنوزه بعد از گذشت 7-8 ماه درگیر کاغذ بازی های اداری هستم (بخاطر کم کاری کارمند های و سرسری بودن اونها در گم کردن مدارک بنده ماه ها دنبال مدارک بودم) و اینطور که به نظر میرسه باز هم ماه ها ادامه خواهد داشت.
مشکل اینکه در طی این جند ماه برای انجام امور اداری بار ها و بارها و بارها مجبور شدم ساعت ها وقت بزارم و از تهران به قم برم و به دفعات کارمند های دانشگاه با یک کلمه ساده نه یا نمیشه و... یا نبودنشون یا کار نکردنشون وقت و انرژی من رو حروم کردن و البته هنوزم که هنوزه دارم میرم و میام ولی دریغ از 1 قدم پیشرفت در کارم. این هم بر مشکلات ذهنی من اضافه شد.
مشکل دیگر در رابطه با انصراف اینکه من باید برای انصراف از دانشگاه سراسری حدود 4-5 میلیون تومان جریمه به دانشگاه پرداخت کنم، و این هزینه سنگین هم باعث میشه در مقابل پدرم احساس شرمندگی شدید کنم که مجبوره هزینه سنگینی برای اشتباه احمقانه و پیش پا افتاده من در 2 سال قبل بشه که هنوزم گریبانگیرمه.
این احساس شرمندگی هم به مشکلات و رنج های ذهنیم اضافه شده.
خلاصه که، الان درگیری ذهنیم حتی از قبل هم بیشتر شده. توی چند روز اخیر به کرات شده ساعت ها به یک نقطه خیره شدم و تمام این مشکلات و اتفاقات توی ذهنم مرور شده که همراه شده با سردرد های مکرر، بی حوصلگی، بی حالی و در برخی موارد بد رفتاری با اطرافیانم. نمیدونم چیکار کنم.
رتبه کنکورم رو از دست دادم، 2-3 سال درس خوندن برای کنکور رو حروم کردم، 2 سال از هم سن هام عقب افتادم، 2 سال مجبور شدم رشته ای رو که بهش علاقه ندارم، در شهری که ازش متنفرم درس بخونم، افت شدید تحصیلی داشتم و تا حد مشروطیت رسیدم، ساعت ها تلاش و هزینه ام برای تکمیل انصرافم بی فایده مونده، میلیون ها تومن برای خوانوادم هزینه تراشیدم، هر قدر که تلاش میکنم بازم به هیچ جا نمیرسم و کارام و مشکلام پیش نمیره، برای اون مسئول آموزش مشکل کاری درست کردم، امکان داره خودمم هم بخاطرش جریمه مالی باز بشم، موقعیت های موفقیتم رو از دست دادم، با اطرافیانم بد رفتاری میکنم، حوصله هیچ چیز رو ندارم، احساس سرباری می کتم، هیچ هدف و انگیزه ای برای آیندم ندارم، سربازی هم ذهنم رو درگیر کرده و 1000 مشکل دیگه...
الانم که دارم این هارو مینویسم سردرد ولم نمیکنه.
دیگه واقعا خسته شدم، نمیدونم چه کنم. اگر بتونید کمکم کنید ممنون میشم.