سلام و خسته نباشید .
من 20 سالمه و دانشجوی پزشکی هستم.در تمام دوران تحصیلم در دبیرستان وضعیت تحصیلیم خوب بوده و پزشکی هم قبول شدم.در خانواده ای با سطح فرهنگی ه خوبی بزرگ شدم و پدر ومادرم فرهنگی هستند.اما من در دوران دبیرستان واقعا اشتباهاتی مرتکب شدم که حالا فقط و فقط باعث عذاب من شده.این اشتباهات نه تنها برای من بلکه برای خیلی از دخترها در رده ی سنی من پیش میاد چون در خانواده های ما هرگز فضای گفتمان آزاد و راحت درباره ی این مسائل وجود نداره و بهش توجهی نمیشه.من دوم دبیرستان که بودم بمدت 1سال و نیم با پسری دوست بودم که توو عالم بچگی ه اون زمان حتی تصمیم گرفتیم وقتی رفتیم دانشگاه با هم ازدواج کنیم.من اون زمان حتی هیییچ شناخت درستی از خودم و معیارهام و یک رابطه ی عاطفی نداشتم و واقعا نمیدونم چرا درگیر یک رابطه شدم،شاید برام جذاب و ناشناخته بود و خواستم تجربه ش کنم و اسمشو به غلط و از روی جهل گذاشتم دوست داشتن ،وقتی من بااین فرد در رابطه بودم ، پسری به من ابراز علاقه میکنه که از همه نظر از اون فرد قبلی بهتر بود،دانشجوی پزشکی بود ،مدال المپیاد داشت ، پدر و مادرش هردو پزشک بودن و خلاصه خییلی وضعیت خوبی داشت ،من سوم دبیرستان بودم و بخاطر این موقعیت که خب بنظرم خیلی بهتر اومد اون قبلی رو که بعد از گذشت 1سال و نیم فهمیدم نه تنها هیچ علاقه ای توش نبوده بلکه هیچی نبوده رو ول کردم و یه رابطه ی تازه رو شروع کردم که همه چیش خوب بود ! خانواده های ما میدونستن همه چیز رو و قرار بود ما ازدواج کنیم بعد کنکور و من واقعا تووی این رابطه علاقه رو حس میکردم اما اینبار بعد از گذشت 1سال و نیم، اون پسر منو ترک کرد! درست مثل رابطه ی قبلی حالا بااین تفاوت که در قبلی ترک کننده من بودم!من ضربه خوردم ! خیلی زیاد! از قبلی ضربه ای نخوردم چون بچه بودم و حتی درک نمیکردم که اون ادم در شان من نیست! و وقتی اینو فهمیدم راحت ولش کردم بااینکه اون خیلی ضربه خورد همینطور که من از دومین رابطه خیلی ضربه خوردم!عملن این دورابطه مثال بارز این حرف بود که چوب خدا صدا نداره!توو اولی من بخاطر یک موقعیت بهتر بااون پسر بازی کردم و راحت ولش کردم و توو دومی کس دیگه ای بخاطر موقعیت بهتر منو گذاشت و رفت و باهام بازی کرد! من اونقدر توو وضعیت بدی بودم بعد از دومین رابطه که حتی پیش روانپزشک هم رفتم!به شدت از نظر روانی ضعیف شده بودم و انگار فقط میخواستم کسی باشه تا بهش وابسته شم و تکیه کنم و اصلا مهم نیست کی!! من حالا میفهمم چقدر پشت هم اشتباه کردم اما اون زمان متوجه نمیشدم! و دو رابطه ی خییلیی کوتاه مدت دیگه ای رو مثلا درحد دو روز ، یا یک هفته شروع کردم و واقعا هم نمیدونستم چرا !چون باز هم هیچ علاقه ای نبود و من میدونستم که نمیخوام بااین ادم بمونم اما باز هم نمیدونم چرا یک رابطه رو شروع میکردم!! که متاسفانه یکی از این دورابطه ی کوتاه مدت ! باز هم بهم صدمه زد!چون من اول پیشنهاد دوستی ه یک پسری رو قبول کردم ! و یک روز ! فقط بمدت یک روز باهم بعنوان دوست چت کردیم اما روز بعد گفتم نه !تو بدرد من نمیخوری برو دنبال کارت! اما اون شروع کرد به تهدید کردن من که یا باید با من دوست باشی یا آبروتو توو این شهر میبرم!پشت سرت بدگویی میکنم و میرم به همه میگم که تو با من دوستی که همه فکرکنن تو با من دوستی و کسی دیگه نخواد باهات رابطه داشته باشه! و از اینجور تهدیدها و متاسفانه بعدها شنیدم این آدم پیش یکی از دوستانش،فقط یک نفر، گفته که این دختر،ینی من!! با من دوست بوده و اومده خونمون !!! تاکید میکنم که همه ی این روابطی که من گفتم با پیام دادن توو تلگرام و ...بود و اصلا نشده که من بطور فیزیکی به کسی نزدیک شم و اصلا تااون سن من بدون پدر و مادرم از خونه بیرون نمیرفتم که اون آقا اون حرف و پشت سر من پیش دوستش گفت!! حالا شما تصور کنید برای دختری مثل من که حتی یک بار هم بدون پدر و مادرش تااون سن از خونه بیرون نرفته و هرجایی رفته با اطلاع اونها بوده،تحمل همچین حرفی چقدر سنگین و عذاب آوره !! که من به پدرم گفتم که کسی مزاحمم میشه و پدرم پیگیری میکنه و اون آقا کلن دیگه مزاحمم نمیشه و تهدیدی هم نمیکنه و کلن رفت دنبال کار خودش!! یک سال گذشته از این وقایع و من اومدم دانشکده ی پزشکی و ترم دوی رشته ی پزشکی هستم و هرچقدر که بیشتر کتاب میخونم و بیشتر میفهمم که چقدر من اشتباه کردم بیشتر عذاب میکشم!! مدام توو گذشته م و این حس و دارم که میخوام سرمو بکوبم به دیوار از اشتباهات خنده دار و مسخره ای که کردم !! آخه چرا باید با 4 نفر پسر توو تلگرام در بازه های زمانی مختلف راحت و صمیمی حرف میزدم؟؟؟ من ،خانواده ی من ،وضعیت تحصیلی و عقاید و طرز فکر من اصلن در این وادی ها نیست که ذره ای بتونم بپذیرم اون حرکاتم رو !! یکی که منو میشناسه اگه اینارو بخونه باور نمیکنه که شخص من همه ی این کارارو کرده !! من توی مدرسه ی تیزهوشان درس خوندم و همیشه از نظر تحصیلی و انضباطی جزء نفرات اول بودم!!از طرفی ما توی یه شهر کوچیک زندگی میکنیم!جایی که حرف ها توش راحت پخش میشه !! یک سال گذشته و من هرلحظه نگرانی هایی از این قبیل دارم و لحظه ای نیست که این نگرانی ها و ترس ها منو راحت بذاره ! مثلا اگر اون افراد پیام های منو توی تلگرام به کسای دیگه نشون بدن چی؟؟ اگر پخش شه توی شهر که من با فلانی و فلانی و...رابطه داشتم چی؟؟ اگر اون حرفی که اون پسر پشت من زد که من رفتم خونشون درصورتیکه من نرفتم رو باز هم پیش کس دیگه ای تکرار کنه و پخش بشه چی ؟؟ گاهی حس میکنم من محکومم بخاطر این گذشته و تااخر عمرم نمیتونم راحت زندگی کنم و تمام آروزها و اهدافم بخاطر گذشته م تباه میشه ! چون همه ی اون 4نفر پسر از شهر خودمون بودن!! و اینکه من از وقتی اومدم دانشگاه ، به پسری علاقمند شدم که سال آخر پزشکی هست و اگرچه تهران درس میخونه اما همشهری ه منه و خب خونش اینجاست!!هیچ رابطه ای درکار نیست اما یک علاقه هایی از طرف اون هم حس میکنم !!! اما میدونم باید این فکر و این آرزو رو برای همیشه به گور ببرم !! چون دیر یا زود اون یکی از اون حرف هارو میشنوه و علاقه ش به من از بین میره و کلن طرز فکرش نسبت به من عوض میشه!! حتی اگر خوش شانس باشم و نشنوه ترس اینکه هرلحظه ممکنه بفهمه که من در دوران دبیرستانم با 4نفر مختلف هرچند دونفرشون خیلی کوتاه مدت در ارتباط بودم ،میکشتم و نمیذاره خوب زندگی کنم!! گرچه این پسر خودش قبلن با دختری بمدت 3سال دوست بوده و بهم خورده و درموردش اومده به من گفته ! و من هم درباره ی رابطه ی ناموفق قبلی که ازش ضربه خوردم بهش گفتم! و آدم روشن فکری هم هست و طبق گفته ی خودش رابطه در دوران نوجوونی اصلا بد و شرم آور نیست !یک اشتباهه خوبه! اما خب آدم هرچقدر روشنفکر باشه ظرفیت پذیرش یک رابطه رو درگذشته ی فرد مورد علاقه ش داره !! حال اونکه من با 3پسر دیگه هم توو تلگرام چت کردم و اون نمیدونه و اگر بدونه خب مسلمن منصرف میشه و میذاره رو حساب اینکه اینکار عادت من شده و چه تضمینی هست که من بعدا بازهم اون اشتباهات رو تکرار نکنم ؟؟ بازهم تاکید میکنم تمام اون روابط فقط درحد چت کردن توی تلگرام بوده !! یک سال گذشته!من 20ساله م شده و هنوز دارم توی 17 تا 19 سالگیم سیر میکنم !نمیتونم زندگی کنم!نمیتونم خوب زندگی کنم!نمیتونم پیشرفت کنم ! نمیتونم به کسی از ترس گذشته م علاقمند شم! هییییچ کاری نمیتونم بکنم از ترس اینکه الان یکی از اون 4نفر پشت سرم حرفی چیزی میزنند!!! فکرو ذکرو هرلحظه م شده گذشته !! خواهش میکنم کمکم کنید..