مدير هوشمند هر چه قدر بتواند در تصميمگيريهايش فکرهاي بيشتري را درگير کند، تصميمات پختهتري خواهد گرفت. بعضي از مسئولان عادت دارند به تنهايي تصميم ميگيرند. دانشمندان حوزه مديريت به عنوان يک نقطه منفي به اين شيوه نگاه ميکنند. در ادامه سه روش بحث گروهي در يک خانواده را به صورت خلاصه معرفي کردهايم.
طوفان فکري يا بارش افکار: در اين روش اول مدير، مسئله را به گونهاي که براي همه قابل فهم باشد طرح ميکند، بعد هر فردي به هر مقدار زماني که خودش علاقهمند باشد بحث و نظراتش را بيان ميکند. افراد مطلقا از يکديگر انتقاد نكرده و راهکارهاي يکديگر را رد نميکنند. ترکيب ايدهها آزاد است و جو بايد طوري باشد که همه بتوانند به راحتي هر نظري که به ذهنشان ميرسد، بيان کنند.
روش مبتني بر ايجاد گروههاي رسمي: افراد شفاهي راهحلهايشان را نميگويند، همه به صورت کتبي نظراتشان را مطرح ميکنند و بعد ايدهها را در يک جلسه حضوري با تعدادي از افراد يا توسط مدير تجزيه و تحليل و در پايان، تصميم گرفته ميشود.
ميزگرد از راه دور: در قالب گردهمايي الکترونيکي است؛ هنگامي که استادان وقت ندارند و مشکلات رفت و آمدي وجود دارد از اين روش استفاده کنيد، بهويژه براي تشکلهايي که اعضايشان دانشجو ميشوند و براي تحصيل به شهر ديگر ميروند.
ما ايرانيها يک تصور ذهني داريم که کار جمعي بلد نيستيم و در کارهاي جمعي موفق نيستيم و در کارهاي فردي بهتر توفيق داريم. اما آقاي دکتر رازنهان معتقدند که اساسا اين انگاره غلط است و بحث اينکه ما در کار جمعي موفق نيستيم، ريشهاش ربطي به فرهنگ ندارد.
در رابطه با فرهنگ جمعي دو رويکرد نگاه از درون و نگاه از بيرون را براي مطالعه فرهنگ در سطوح فراملي، ملي و عمومي ميتوانيم قائل باشيم و ديدگاههاي نگاه از درون را بر سه دسته تقسيم کنيم؛ آنان که ايراني نبودند و جمعگرايي جامعه ايراني را انکار ميکردند، افراد داخلي که ضمن تاکيد بر خودمداري ايرانيان، حکومتهاي استبدادي را مهمترين عامل و علت اين امر ميدانند و گروه سوم که بر جمعگرايي فرهنگ ايراني تاکيد دارند و ريشه نارسايي در کار گروهي و کمرنگ بودن تبعيت منافع فردي و گروهي از منافع جمعي را در عوامل غيرفرهنگي ميدانند.
در رابطه با کارجمعي و الگوي پيشرفت اسلامي – ايراني بر دو مسير ممکن ميتوان گفت:
1- الگوي توسعه را وارد و فرهنگمان را براساس آن اصلاح کنيم که آن چيزي که در جامعه ما تاکنون اتفاق افتاده، همين بوده است و شبهالگوها را هيچگاه متناسب با نيازمان وارد نکرديم.
2- هر کشوري فرهنگش را مبنا قرار دهد، مانند مثل ژاپن که الگوها را باز مهندسي و اصلاح کرد.
مطالعات بين فرهنگي نشانگر اين نکته است که ايران در جمع کشورهاي جمعگرا قرار دارد و مستعد کار جمعي است. ساحت مذهبي و جنگ هشت ساله نيز شواهد اين ادعا هستند. ما در جنبههاي فرهنگي بسيار موفق هستيم. اين يافتهها به معناي رد سطح پايين کار خانوادگي در کشور نيست و ما همچنان در حوزه رقابتي ضعف داريم. اما بهترين شاهد بر اين مدعا که همان فرضيه تاريخي معروفي است که در ورزشهاي فردي موفق هستيم، اما در ورزشهاي جمعي ناموفق؛ با موفقيتهاي اخير واليبال، فوتبال، فوتسال، بسکتبال، واليبال نشسته و... رد شده است.
عمده مشکلات ما اساسا فرهنگي نيست بلکه عمدهاش مسائل ساختاري و رفتاري است. زماني که شما عوامل ساختاري و رفتاري را در جامعه به صورت نسبي فراهم کرديد اما رفتار تيمي و جمعي اتفاق نيفتاد؛ آن موقع بايد اعتراض کرد. وگرنه رفتار تيمي و جمعي در خلأ اتفاق نميافتد. نمونه آن تاثير دستگاه نوبت در بانکهاست.
کار گروهي به عنوان يکي از عوامل مهم موفقيت يک تيم هنري و کار هنري محسوب ميشود.
کار گروهي در سينما، تلويزيون و در حالت کليتر در عرصه تصوير نيز به همين شکل است. تعداد زيادي از متخصصان در امور مختلف فني و هنري تحت رهبري تهيهکننده و کارگردان تلاش ميکنند يک طرح يا فيلمنامه در ايدهآلترين شکل ممکن به مجموعهاي از تصاوير معنادار تبديل شود. در يک کار تصويري، همه عوامل از تهيهکننده و کارگردان گرفته تا مسئولان برق و تدارکات، از بازيگران نقش اول گرفته تا هنروران و... حول يک هدف مشترک (ساخت يک اثر خوب) گرد هم ميآيند و در طول مدت زمان ساخت يک اثر، در کار گروهي ذوب ميشوند. پس نسبت دادن موفقيت يک اثر هنري تصويري فقط به يک نفر، مانند کارگردان، همانقدر بيانصافي است که نسبت دادن پيروزي يک تيم فوتبال به سرمربي يک تيم. اگر در يک باشگاه فوتبال مديرعامل وظيفه فراهمکردن شرايط مناسب براي ادامه حيات باشگاه و سرمربي وظيفه رهبري و هدايت بازيکنان را از طريق تاکتيکهاي مشخص براي نيل به پيروزي به عهده دارند، در سينما و تلويزيون هم اين وظايف مشابه به عهده تهيهکننده و کارگردان است.
بدون توسل به کار گروهي نميتوان فيلم ساخت و بدون وجود افراد متخصص و خبره هم نميتوان کار گروهي انجام داد. براي به ثمر رساندن يک کار گروهي خوب، وجود افراد متخصص شرط لازم است و وجود صميميت، همدلي و شناخت بين اين افراد شرط کافي. هرچقدر انسجام و هماهنگي ايجاد شده توسط رهبري گروه بين اعضا بيشتر باشد، بهطبع نتيجه موردنظر مطلوبتر است. اعضاي يک گروه هنري براي ساخت يک فيلم سينمايي يا سريال تلويزيوني روزها و شبهاي زيادي در کنار يکديگر هستند و ميزان همکاري در اين مدت آنقدر زياد است که بعد از مدتي همه عوامل قادرند درخصوص رسيدن به هدفي يکسان فکر کنند.
در تعليمات ديني ما تمسک به يک چيز واحد، با هم قيام کردن، تعاون و خيلي چيزهاي ديگر هستند که نشان ميدهند فرهنگ جمعي چقدر در اسلام داراي اهميت است و روي آن تاکيد شده اما اينکه چه عواملي در اين ميراث داخلي که به ما هم رسيده دخيل هستند، بايد گفت استبداد و خفقاني است که ايران سالهاي سال گرفتار آن بوده است. سالهاي سلطنت و اختناق روحيه فرهنگ کار جمعي را در ايرانيان کشت. البته نگارنده معتقد است که ايرانيان روند رو به رشدي را در راستاي فرهنگ کار جمعي طي ميکنند. در نسل جديد اين روحيه همکاري خيلي بيشتر ديده ميشود، بهويژه در بعضي ساحتها اين مسئله بيشتر نمود پيدا ميکند، مثل جاهايي که رويکرد ديني تقويت شده است يا در جبهه و جنگ اما به طور کلي، کمبودهاي زيادي ديده ميشود.
نگاه به تجربه کار تيمي که به صورت طبيعي ما ايرانيها متهم به نداشتن چنين روحيهاي هستيم، به اين دليل اهميت دارد که بتوانيم آن را در ميان نسلهاي جديد به امري جاري بدل کنيم؛ از اين رو شايد از زاويه نگاه کاري گروهي، کسي به جنگ توجه نکرده باشد، به همين دليل براي به دست آوردن منابع مناسب براي آموزش چنين روحيهاي، در بدو امر ممکن است سراغ مواردي بروند که نتواند خوراک مناسبي براي اين حوزه توليد کند و در اين بحث، استفاده از چنين شيوهاي، بخشي از منابع را هدر خواهد داد. نکته حائز اهميت که بايد بر آن تاکيد کرد، اين است که من يا ديگراني که چون من در جنگ بودهاند به اين دليل که نقش فرماندهي در جنگ نداشتيم شايد کمک چنداني نتوانيم انجام دهيم، چون ما رزمندگاني بوديم ( مثلا من خودم رزمندهاي ساده در لشکر 17 بودم و تير ميانداختم) که از سوي فرماندهي، هدايت ميشديم و در آن مقطع موضوع از ديد ما انفرادي بود و همان مسئوليتي که به ما احاله شده بود، انجام ميداديم، به همين دليل است که معتقدم براي درک مناسب از وجود کار تيمي در جبههها بايد سراغ فرماندهان و مديراني رفت که وظيفه ساماندهي خط يا ديگر موضوعات را بر عهده داشتند و نيروهايي تحت فرماندهي آنها بود که آنها با طراحي خاص، کار مشخصي را همراه اين تيم مديريت ميکردند.
اغلب کارشناسان فرهنگي و اجتماعي در همه حوزههاي علمي و مديريتي، مهمترين عامل ضعف اجتماعي مردم يک جامعه در انجام کار جمعي موفق را در وهله اول مربوط به آموزش و تربيت و فرهنگسازي ميدانند. در اين ميان، دو نهاد بسيار موثر براي ايجاد فرهنگ کار جمعي در يک جامعه، نظام آموزش و پرورش از يک سو و رسانهها به ويژه راديو و تلويزيون از سوي ديگر هستند. در ادامه، نظر چند کارشناس را در اينباره جويا شديم که ميتواند به عنوان نگاه آسيبشناسانه به اين مهم تلقي شوند.
متاسفانه فرهنگ انجام كارهاي جمعي در جامعه ما ضعيف است و دلايل آن به ريشههاي تاريخي برميگردد و آنچه در نظام تعليم و تربيت داشتهايم. روحيه انجام موفق كارهاي جمعي و گروهي را ميتوان از طريق رسانهها و تلويزيون و حتي كتاب تقويت كرد. جالب اينکه تمام قوانيني كه در اين راستا نياز باشد، فراهم است و تنها نهادها و سازمانهاي فرهنگي بايد وارد صحنه شوند. رسانهها، بهويژه تلويزيون كه مخاطب و نفوذ زيادي دارد بسيار موثر است.
بايد آرام آرام رسانهها و مجلات كارشان را آغاز كنند؛ چراکه در يك مقطع زماني کوتاه قابليت اثربخشي زيادي دارند. فرهنگسازي احتياج به يك برنامه گسترده دارد، آن هم در همه سطوح. براي فرزندان خانوادهها از همان بدو تولد، سپس مدرسه و بعد از آن در جامعه بايد كار خود را شروع كنند. كمكم اين فكر تزريق شود نه به صورت آرايشي و نمايشي براي اينکه كارنامهاي پر شود و شعاري عمل شود. كادر مدرسه بايد اين موضوع را باور كنند كه كار گروهي چه مزيتهايي دارد.
براي نمونه، خلاقيت در بازيهاي رباتيك و مشابه آن نشاندهنده اين است كه چند نفر به صورت مشترك و طي يك همكاري خلاقه و اثربخش توانستهاند قدمهاي بزرگي را بردارند و آن را در بعضي زمينهها به خط توليد برسانند، درحالي كه يكي از اين افراد اگر به تنهايي ميخواست كاري انجام دهد، بيترديد زمان بيشتري ميبرد و هم اشكالات زيادي ميتوانست به آن وارد شود. اما تصور كنيد يك فكر ميخواست اين چيزها را توليد كند، بيشك موفق نميشد.
براي تقويت كار گروهي بايد به سمت فرهنگسازي و ايجاد تحول در فرهنگ جامعه از طريق ابزارهاي موجود، مانند آموزش و پرورش و رسانههاي جمعي و گروهي و ابزارهاي فرهنگساز برويم و محتواي كتابهاي درسي را به خدمت بگيريم.
امروز قوانين بسياري وجود دارد كه بسترها را فراهم كرده است، مثلا در قانون برنامه پنجم توسعه گسترش تعاونيها در اولويت نسبت به سرمايهگذاريهاي فردي قرار گرفته است. برخي قوانين وجود دارد كه به دليل عدم فرهنگسازي هنوز نتوانستهايم استفاده مناسب داشته باشيم. در صورتي كه در حوزه فرهنگسازي نهادهايي، مانند نظام آموزشي، صدا و سيما، وزارت علوم و وزارت ورزش و جوانان همچنين سازمانهاي ديني و فرهنگساز در حوزه تقويت فرهنگ كار جمعي ميتوانند تاثيرگذار باشند و البته كميسيونهاي مجلس هم ميتوانند هماهنگ با يكديگر عمل كنند.
به راستي اگر برنامهريزيها درست صورت گيرد، با توجه به اينكه انسان فطرتا موجودي اجتماعي است و به سمت گروه تمايل دارد، به سرعت موفق خواهيم بود فرهنگ كار جمعي را در جامعه گسترش دهيم و از انرژيهاي موجود كه باعث توسعه كشور و ارتقاي كيفيت كار و ارتقاي سطح بهرهوري و پرهيز از هدر رفتن منابع و انرژي ميشود، جلوگيري كنيم.
کار تيمي و داشتن روحيه کار گروهي، هر چند از موضوعاتي است که به نظر ميرسد بيشتر در غرب معنا پيدا کرده اما در کشور ما هم ريشههايي دارد. اگر از جهت ديني به اين موضوع نگاه کنيم، در دين اسلام سفارش اکيدي بر وحدت شده است؛ موضوعي که اهميت فراواني دارد و بزرگان ما نيز بر آن تاکيد فراواني داشتهاند.
بايد به اين موضوع توجه داشت که «وحدت» را به اين دليل در زمينه کار خانوادگي و افزايش روحيه کار گروهي داراي اهميت ميدانيم که يکي از مصاديق وحدت، در کار خانوادگي ظهور و بروز مييابد و داشتن انسجام و وحدت گروهي به افزايش روحيه مشارکتپذيري خواهد انجاميد. در اين زمينه، به هر بخش که توجه شود، نمونههايي از کار خانوادگي وجود دارد و بر خلاف اينکه گفته ميشود ما در زمينه کار خانوادگي، ضعف داريم، نمونههايي هست که خلاف آن را نشان ميدهد. براي نمونه، در جنگ کار خانوادگي و روحيه جمعي مثال زدني از خود نشان داديم. اگر قرار بود در جنگ روحيه کار جمعي و خانوادگي نداشته باشيم و اگر قرار بود، هر کس در اين زمينه بنا به سليقه خود رفتار کند، هيچ پيروزياي نصيبمان نميشد. فرض کنيد در ميدان جنگ هر کسي به طرفي برود، به طور قطع در اين فضا، شکست حتمي است. تيمهاي پزشکي ما هم نمونهاي از کار تيمي است. اگر قرار باشد - به عنوان نمونه - در اتاق عمل، متخصص بيهوشي در قالب تيم حرکت نکند و هر کار که ميل داشت، انجام دهد يا تخصصهاي ديگر هم هر کدام به راه خود بروند، مشخص است بر سر بيمار چه خواهد آمد.
نمونه ديگري از کار تيمي و روحيه کار گروهي در برنامهسازيهاي صدا و سيما، به خوبي ديده ميشود. اگر قرار باشد در صدا و سيما، روحيه کار گروهي وجود نداشته باشد و هر يک از عوامل برنامه، بنا به سليقه خود عمل کنند يا مثلا در درون تيم برنامهساز، حتي يکي از دوربينها از گروه منتزع شود و هر اقدامي که دوست دارد انجام دهد، معلوم نيست چه اتفاقي خواهد افتاد و روي آنتن چه خروجياي خواهد رفت؛ بنابراين با توجه به اين مثالها، معتقدم روحيه کار تيمي در درون سازمانهاي ما تا حدودي وجود دارد و جاي ترديدي نيست که اگر کار تيمي در حد قابل قبول خود وجود داشته باشد، موفقيت کار تضمين شده و در نقطه مقابل هم به همان ميزان اگر روحيه تکروي وجود داشته باشد و به صورت انفرادي عمل شود، پاي عوامل بيروني به کار باز خواهد شد که شکست را تا حد زيادي رقم خواهد زد. در ميان حوادثي که طي سالهاي گذشته در کشور ما رقم خورده است، پيروزي انقلاب اسلامي در کشورمان حد اعلا و جلوه کامل روحيه تيمي و کار مشترک است؛ طوري که به قول امام راحل همه مردم در جريان انقلاب، يد واحده شدند و در مقابل طاغوت، به پا خاستند، حرکت کردند و پيروز شدند.
به هر رو، داشتن اين روحيه با توجه به مثالهاي زندهاي که زده شد، در ميان ملت ما وجود دارد اما نميتوان اين نمونهها را ذکر کرد و ضعفها را نديد؛ زيرا بنا به موضوعاتي که مطرح ميشود، در سطوح ديگر و بنا به خصلتهاي فردي که در برخي مواقع، خود را بر روابط و نظام اجتماعي تحميل ميکند، ضعفهايي نمايان ميشود؛ بنابراين در پاسخ به اين سوال که چه بايد کرد تا روحيه کار تيمي در کشور تقويت شود، بنا به تجربيات موجود و نمونههايي که ذکر شد عرض خواهم کرد، «تمرين کار تيمي» از مهمترين عواملي است که ميتواند اين روحيه را در کشور ما و ميان مردم، تقويت کند. نبايد فراموش کرد براي اين موضوع قبل از هر چيز بايد برنامهريزي مشخص و مدوني وجود داشته باشد تا بتوان مطابق آن برنامه، تمرينهايي طراحي کرد که به تقويت اين روحيه بينجامد.
در اين زمينه جمعيت هلال احمر استان تهران به عنوان نهادي که روحيه و کار تيمي بايد در آن نمود عملي داشته باشد تا بتوان عمليات موفقي انجام دهد، تجربه بسيار خوبي دارد. ما در جمعيت استان تهران، برنامهاي مشخص براي ارتقا و افزايش روحيه کار تيمي داشتهايم. سال گذشته براي اين موضوع، پروژههاي مختلفي در نظر داشتيم و در ذيل آن، برنامههايي را طراحي کردهايم تا بتوان با انجام مانورهايي (تمرين) وضعيت واقعي عمليات را شبيهسازي کنيم.
حرکتي که ما در نوروز امسال در استان تهران انجام دايم، ماحصل چنين برنامهاي بود و بدون اينکه بخواهيم تعصبي درباره سازمان خودمان داشته باشيم، موفقيت عملکرد تيمي هلال احمر استان تهران، توسط ديگر نهادها تاييد شد. نوروز امسال توانستيم زمان حضور در حادثهها را به شش دقيقه و سه ثانيه تقليل دهيم. پيش از اين زمان حضور ما در حادثهها، 9 دقيقه و چند ده ثانيه بود. چنين موفقيتي حاصل نشد، الا اينکه با برنامهريزي و طراحي تمرينهاي مرتبط و توکل به خدا، تمام نيروها دست به دست هم دادند و نتيجه اين شد که در نوروز، غير از کاهش زمان رسيدن در سر حادثه، سوانح منجر به مرگ پس از حضور نيروهاي هلال احمر به صفر رسيد. البته مواردي وجود داشت که مرگ در لحظه سانحه اتفاق افتاده بود يا زماني پس از رسيدن مصدوم به بيمارستان، چنين حادثهاي رخ داده است.
به هر رو، مجموع بحثها و نمونههاي مطرح شده، نشان ميدهد در بخشهايي از جامعه روحيه و کار تيمي وجود دارد؛ زيرا اگر چنين روحيهاي وجود نداشته باشد، کارها به سامان نميرسد، اما در بخشهاي ديگر اگر قرار است آموزش چنين مفهومي در صدر برنامهها قرار گيرد، در کنار برنامه مدون، بايد تمرين کار تيمي را به صورت مستمر انجام داد.
داستان «رابينهود» که بارها به صورت فيلمهاي سينمايي نمايش داده شده، ميتواند به عنوان يک طرح کلي براي اداره يک تيم موفق، مورد استفاده واقع شود. هدف در اين گروه مشخص است؛ محفاظت از قلمرو در برابر پرنس جان ظالم و چاکر حلقه به گوش او جناب داروغه ناتينگهام، تا زماني که پادشاه واقعي، ريچارد شيردل از جنگ برگردد.
اعضاي خانواده در اين داستان کاملا وابستگي متقابل دارند. رابينهود با تير و کمان، شجاعت و تيزهوشي خود را به نمايش گذاشته و جان کوچولو به نوبه خود، زور بازوي خانواده محسوب ميشود، آلن آدال مسئوليت سرگرم کردن خانواده را به عهده دارد و پدر تاک هم مواظب مراحل و روشهاي انجام کارهاي خانواده است؛ بدين ترتيب وقتي که پادشاه عادل برگردد کارها به خوبي انجام شده و اينجاست که خانواده منحل ميشود.
علاوه بر افسانهها و اسطورهها که گوياي حقايق با ارزش از تجربيات بشر در طول تاريخ هستند، وقايع تاريخي نيز به خوبي نشاندهنده اين حقيقت ميباشند. امپراطوري رم يکي از بزرگترين تشکيلات کشوري است که تاکنون وجود داشته است. اين امپراطوري به وسيله لشكريان عظيم اين کشور، ايجاد و نگهداري ميشد.
خانوادهها به منزله ابتداييترين واحدهاي سازمان به حساب ميآيند و کار خانواده قبل از صنعتيشدن، يکي از اجزاي اساسي اقتصاد خانگي محسوب ميشد. همه اعضاي خانواده مجبور بودند يا در مزرعه يا در عرصه صنعت آن زمان کار کنند.
همه چيز با انقلاب صنعتي تغيير يافت و زندگي افراد بيش از آنکه با ساعات روشنايي روز يا فصلها تنظيم شود، با نياز ماشينها ترتيب مييافت.
با افزايش توليد ماشينها، توجه به سمت بازده و راندمان کار شکل گرفت. عقايد آدام اسميت در کتاب «ثروت ملل» (۱۷۷۶) به شدت تاثيرگذار بود.
اسميت، اولين فردي بود که عقيده تخصصيکردن و تقسيم کار به اجزاي کوچکتر و بهويژه فرديت در انجام کارها را به عنوان عاملي براي هرچه بهترشدن بازده کار بيان کرد. او معتقد بود، کم کردن تعداد کارهاي ترکيبي در يک فرايند و گسترش کارگران متخصص، باعث چيرهدستي آنها و در نهايت افزايش سرعت کار ميشود.
او همچنين استدلال کرد که اين نوع رويکرد، منجر به نوآوري بيشتر در زمينه اختراع ماشينهاي بيشتر و پيشرفتهتر خواهد شد. اين نوع تقسيم کار - همانطور که معرفي شد - تاثير بسزايي در مورد چگونگي تفکر ما از کار گذاشت.
کارگران ماهري که کارهاي تخصصي انجام ميدهند، بخشي از منطقي است که چگونگي برنامهريزي سازمان را شکل داده است؛ بنابراين در اغلب سازمانها بخشهاي مختلفي داشتهايم که در ارتباط با زمينههاي تخصصي تجارت فعاليت داشتهاند. ممکن است فکر کنيم در سالهاي اخير اين طرز تفکر رد شده باشد اما هنوز براي بيشتر ما غيرقابل باور است که در سازماني کار ميکنيم که در آن از بخشها، کارکنان و يا اداره فناوري اطلاعات مجزا، خبري نيست.