اولا که نمیشه ...چون یکیشون به شدت گوشه گیره و چون حریفش نمیشن دیگه ازش دست کشیدن
در مورد بقیه هم ارتباطمون در حد معموله ...چیزی که درسته
ولی ایشون معلوم نیست چی میخوان اصلا ..درکی از ازدواج و حریم خصوصی ندارن...ارتباط بیش از حد میخوان...اونقدر هم گلایه میکنن بخاطر خودخواهیاشون که،دیگه همون ارتباط معمول رو هم قیدشو بزنیم.
ببین میدونی چجوریه؟
شبیه اینه که شما یه کاریو با جون و دل و عشق و علاقه انجام میدی بعد فرداش بهت بگن وا...نه تو اصلا همچین کار نکردی ...و به بقیه هم القا کنن
شما چه حالی میشین؟جز اینکه پشت دستتونو داغ میکنین؟
یا مثل من کلی توضح میدین و بعد فردا دوباره میرین همونکارو میکنین و بعد میاین تو دل خودتون به خودتون فحش میدین و اشفته میشین؟؟؟
من دیگه بریدم..همسرم مدام میگه تو چرا اینجوری شدی؟من همون غزل مهربونو شیطون خودمو میخوام...نمیتونم...داغونم..وض ع دلم خرابه...
میخوام خودمو پیدا کن ....
شادی زندگیم رفته....
دیشب داشت برام از اشتباهی که کرده و کلی ضرر کرده صحبت میکرد و منم گفتم چرا چرا چرا و سرزنشش کردم ..
من
منی که همیشه دلداریش میدادم..دارم میرم شبیه مادرش ..یه زن پر از گلایه ...
من نمیخوام