نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: حسرت روزهای گذشته را نخورید...

547
  1. بالا | پست 1


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    گاهی مشکل از طرز فکرهای ماست که باعث می شود حسرت گذشته را بخوریم و به فکرآینده باشیم و از زندگی فعلی‌مان لذت نبریم .

    فکر می‌کنیم داشتن زندگی شاد و بی دغدغه با پول جبران شدنیست! مشغول کار می‌شویم تا پول لازم برای مخارج زندگی را تهیه کنیم.

    همیشه در گذشته سیر می کنیم،نگران آینده ایم و شاکی از زمان حال!

    این عادت بیشتر انسانهاست که حسرت روزهای گذشته را می‌خورند و از آن روز‌ها و لحظه ها به نیکی و خوبی یاد می‌کنند و از زمان حال گله وشکایت دارند البته در این میان هم هستند کسانی که گذشته‌ی خوبی ندارند و حتی به روزهای گذشته شان به دیده انزجار می‌نگرند.

    به هر حال بیشترین افراد، به گذشته شان دل بسته اند و همیشه آرزو و هوس گذشته را در سر دارند، گذشته ای که برایمان لذت بخش بود و یا می توانستیم لذت بخش کنیم اما قدر ندانستیم...

    گاهی سر می‌چرخانم و به گذشته نگاه می‌کنم:

    -یادش بخیر یک زمانی پدر و مادری داشتیم که همه را دور هم جمع می‌کردند اما حالا دیگر خبری از آن دورهمی های شلوغ و پلوغ نیست!آن روزها را قدر ندانستم... یادم می آید که گاهی مشغول کار خانه ام بودم که یادم می افتاد 5 روزی است که خبری از پدر و مادرم ندارم! یا حتی گاهی که پدر و مادرم از من می‌خواستند که به دیدن‌شان بروم مدام در خانه غر می زدم که ای بابا خودم کار و زندگی دارم حالا باید خونه مامانم اینا هم بروم!

    -همیشه یکی از آرزوهایم این بود که در زندگیم به یک جایی برسم تا بتوانم تمام کمبودهای زندگی خودم و پدر و مادرم را جبران کنم. با زحمات خودم و پدر و مادرم دانشگاه دولتی قبول شدم ...
    تحصیلاتم را به درجات عالی رساندم ...دکتر شدم، مطلب زدم، وضع مالیم عالی شد...
    شب ها تا دیر وقت مشغول کار بودم به قدری که دیگر تمام دغدغه و زندگیم شده بود بیمارانم اما کم کم یادم رفت که هدفم چه بوده است!
    زمانی که به خودم آمدم دیگر خیلی دیر شده بود...

    شب ها تا دیر وقت سر کار می مانیم و روزها چنان درگیر کار می شویم که فرصت یک تلفن زدن را هم پیدا نمی کنیم... زندگی تمام می شود و ما هنوز زندگی نکرده ایم

    -دوران نامزدیمان را یادت می آید،چقدر بی دغدغه بودیم...نه مسئولیت زندگی بود و نه خرج و برج خانه ای!
    اما حیف! نتوانستم خوب از آن دوران لذت ببریم؛مدام با هم درگیر یکسری حرف و حدیث های بی ارزش بودیم...

    افسوس !چه روزهایی بود یادش بخیر... کاش یکبار دیگر تکرار می‌شد تا می توانستیم درست از آن دوران لذت ببریم.به راستی چرا ما آدم ها همیشه حسرت گذشته ای را می‌خوریم و انتظار آینده را می‌کشیم و لذت بردن از زمان حال را بلد نیستیم؟! دقیقا کی می‌خواهیم از زندگی لذت ببریم؟!

    چهل‌سال پول جمع كردیم؛ حالا لذتش رو ببریم!

    چند وقت پیش پیام جالبی را می‌خواندم که نوشته بود: همیشه و همه جا چشمم دنبالش بود خیلی دوستش داشتم از نگاهایش میدانستم او هم من را دوست دارد..بعد سال ها انتظار با عشق ازدواج کردیم...

    خوشبخت بودیم اماهیچوقت نتوانستیم از کنار هم بودن لذت ببریم چون باید پول هایمان را پس انداز می‌کردیم برای خرید خانه ،ماشین، گرفتن عروسی .همیشه هر چیزی را که دوست داشتم می‌گفتم الان نه بعد ازعروسی الان باید خانه بخریم...هر دوسخت پول هایمان رو پس انداز می‌کردیم...

    موفق شدیم خانه را خریدم و جشن عروسی خیلی زیبا گرفتیم..

    از فردای آن روز به فکر این بودیم لوازم خانمان را جدید کنیم...گوشت و مرغ در خانه همیشه باشد، میوه های چند رنگ داشته باشیم...

    با آمدن بچه به فکر این بودیم بچه مان لباس هایش خوب باشد ،غذایش مقوی باشد!

    خلاصه تاوقتی بچه هایمان سرو سامان گرفتند هر روز‌دغدغه چیزی را داشتیم ...خونه بزرگ تر_ماشین بهتر_مبل زیباتر_خرج دانشگاه_ عروسی_ جهیزیه...

    روزها گذشت وما پیر شدیم ما ماندیم و یک خانه بزرگ ،یک ماشین پارک شده در پارکینگ که استفاده نمی‌شد...بچه هایی که درگیر زندگی خودشانند...

    ما پیر شدیم و از زندگی لذت نبردیم...پیر شدیم و یادمان افتاد هنوز آن کافه که قرار بود بعد عروسی برویم را نرفتیم...یادمان افتاد آن شام رویایی دونفره رو نخوردیم...یادمان افتاد پارک سر کوچه را هم نرفتیم...یادمان آمد نرفتیم سینما تا فیلم کمدی ببینیم....

    یادمان آمد هیچ سالگرد ازدواجی را نگرفتیم...

    یادمان آمد چقدر زود تولد هم دیگر را فراموش کردیم...

    یادمان آمد پشت تلفن فقط لیست خرید را گفتیم اما حال هم را نپرسیدیم...

    یادمان آمد چقدر دوستت دارم بود که باید هر روز می‌گفتیم اما نگفتیم....یادمان آمد چقدر بوسه بود که ماند رو دستمان...یادمان آمد چقدر وقت بود هم را در آغوش نگرفته بودیم...

    یادمان آمد عکس های دونفرمان را هم نگرفتیم

    از این زندگی ما فقط یادگرفتیم داشتن خانه و ماشینش را...

    همین امروز کِیف زندگی را کنید... !

    گاهی مشکل از طرز فکرهای ماست که باعث می شود حسرت گذشته را بخوریم و به فکرآینده باشیم و از زندگی فعلی‌مان لذت نبریم . فکر می‌کنیم داشتن زندگی شاد و بی دغدغه با پول جبران شدنیست
    ! مشغول کار می‌شویم تا پول لازم برای مخارج زندگی را تهیه کنیم.
    از تفریح و استراحت و باهم بودن می زنیم تا مقدمات زندگی فراهم شود بعد در کنار هم زندگی کنیم اما کم کم یادمان می رود هدفمان چه بوده!
    شب ها تا دیر وقت سر کار می مانیم و روزها چنان درگیر کار می شویم که فرصت یک تلفن زدن را هم پیدا نمی کنیم... زندگی تمام می شود و ما هنوز زندگی نکرده ایم.

    همیشه فکرمان درگیر نداشته هایمان است و در حسرت گذشته ای به سر می بریم که حالا نیست!
    و در فکر آینده ای هستیم که در دست ما نیست!
    اگر تنها کمی به داشته هایمان فکر کنیم و از همان حال لذت ببریم آن زمان زندگی کرده ایم .
    به پدر و مادری که هستند و در آینده ممکن است دیگر نباشند،
    به سلامتی که خیلی ها در حسرتش هستندو ممکن است یک روز آن سلامتی هم از ما گرفته شود، به همسر خوب و مهربانی که در کنارتان است.
    همین امروز کِیف زندگی را کنید...

    از الآن کافه های زندگیتان را بروید،لباس های زیبایتان را برای کسانی که دوستشان دارید بپوشید،به کسانی که دوستشان دارید هر روز بگویید که چقدر دوستش داریدو...

    گاهی شام را باهمسرتان به رستوران بروید مطمئن باشید با سالی سه چهار بار رستوران رفتن نمی‌توانید خانه بخرید....
    تولد فقط سالی یک بار است...
    سالگرد ازدواجتان را هم همین طور ساده برگزارش کنید اما هیچ وقت فراموش نکنید....

    ما فقط یک بار به دنیا می‌آیم و یک بار زندگی می‌کنیم...

    شاید فردایی وجود‌ نداشته باشد...

    پس همین حالا از زندگی لذت ببریم تا در آینده حسرت گذشته از دست رفته را نخوریم.

  2. 4 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    پس همین حالا از زندگی لذت ببریم تا در آینده حسرت گذشته از دست رفته را نخوریم.

    بعضی رفتارها در گذشته ، آمدم رو زجر میده، زجر به معنای واقعی کلمه
    و شاید هیچ وقت هم خوب شدنی نباشند

    کاری که باید در دانشگاه انجام میدادم و ندادم کاری که باید در مدرسه انجام می دادم و ندادم و کارها و رفتارهایی که باید در گذشته انجام می دادم و ندادم چون از چیزهای الکی ترسیدم چون غرور داشتم چون نمی خواستم جلوی دیگران به اصطلاح ضایع شوم به انکار واقعیت دست زدم و خودم رو با چیزهای کم ارزش دلخوش کردم

    الان که فکر می کنم چقدر احمق بودم و چقدر ضعیف ، اونقدر ضعیف که حتی جرات بیان مشکلم رو نداشتم.

    حالا همین حسرت ها اجازه زندگی درست رو به من نمیده. نه حل میشه و نه فراموش و نه اجازه حرکت بعدی در زندگی رو میده

    افسوس و افسوس و افسوس
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  4. 2 کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    ..
    سالگرد ازدواجتان را هم همین طور ساده برگزارش کنید اما هیچ وقت فراموش نکنید....

    ما فقط یک بار به دنیا می‌آیم و یک بار زندگی می‌کنیم...

    شاید فردایی وجود‌ نداشته باشد...

    پس همین حالا از زندگی لذت ببریم تا در آینده حسرت گذشته از دست رفته را نخوریم.

    چهارم تیرماه سالگرد ازدواجم بود میخواستم امسال رو جشن بگیرم ولی توی بیمارستان بودیم
    خداروشکر میکنم فرمی زندگی کردم که هیچوقت حسرت سالهای گذشته ام رو نمیخورم یعنی به سالهای عمری که تا الان گذاشتم بدهکار نیستم
    اینکه خوب و در حال زندگی کنیم خیلی مهمه

  6. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    بعضی رفتارها در گذشته ، آمدم رو زجر میده، زجر به معنای واقعی کلمه
    و شاید هیچ وقت هم خوب شدنی نباشند

    کاری که باید در دانشگاه انجام میدادم و ندادم کاری که باید در مدرسه انجام می دادم و ندادم و کارها و رفتارهایی که باید در گذشته انجام می دادم و ندادم چون از چیزهای الکی ترسیدم چون غرور داشتم چون نمی خواستم جلوی دیگران به اصطلاح ضایع شوم به انکار واقعیت دست زدم و خودم رو با چیزهای کم ارزش دلخوش کردم

    الان که فکر می کنم چقدر احمق بودم و چقدر ضعیف ، اونقدر ضعیف که حتی جرات بیان مشکلم رو نداشتم.

    حالا همین حسرت ها اجازه زندگی درست رو به من نمیده. نه حل میشه و نه فراموش و نه اجازه حرکت بعدی در زندگی رو میده

    افسوس و افسوس و افسوس
    اون حسرت ها رو بگذارید کنار ... رفته
    شاید بودنش باعث پشیمانی میشد که الان فکرمیکنی حسرت شده
    من وقتی نمیتوانم کاری کنم یا حرکت کنم حس میکنم چند تا وزنه سنگین به پاهایم بسته شده و بعد فکرمیکنم این وزنه ها رو از پاهایم باز میکنم
    با طناب زدن کوهنوردی ... دوسه شب مثلا میبینم خلقم تنگه یکدفعه ساعت چهارصبح به سمت کوه میرم تا ظهر یا عصر برمیگردم آرام میشم ... راه آرامشت رو پیدا کن قطعا" وزنه های پایت رو باز میکنه و حرکت های بعدی رو هموار...

  8. 2 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    اون حسرت ها رو بگذارید کنار ... رفته
    شاید بودنش باعث پشیمانی میشد که الان فکرمیکنی حسرت شده
    من وقتی نمیتوانم کاری کنم یا حرکت کنم حس میکنم چند تا وزنه سنگین به پاهایم بسته شده و بعد فکرمیکنم این وزنه ها رو از پاهایم باز میکنم
    با طناب زدن کوهنوردی ... دوسه شب مثلا میبینم خلقم تنگه یکدفعه ساعت چهارصبح به سمت کوه میرم تا ظهر یا عصر برمیگردم آرام میشم ... راه آرامشت رو پیدا کن قطعا" وزنه های پایت رو باز میکنه و حرکت های بعدی رو هموار...

    ممنونم

    مسئله اینه که تاثیرش هنوز تو زندگیم هست و الان از آینده ای می ترسم که همچنان همین روند ادامه داشته باشه
    چند سال به طور مداوم احمق بودم و و احمقانه زندگی کردم و فرصت خیلی چیزها رو از دست دادم
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  10. 2 کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    بعضی رفتارها در گذشته ، آمدم رو زجر میده، زجر به معنای واقعی کلمه
    و شاید هیچ وقت هم خوب شدنی نباشند

    کاری که باید در دانشگاه انجام میدادم و ندادم کاری که باید در مدرسه انجام می دادم و ندادم و کارها و رفتارهایی که باید در گذشته انجام می دادم و ندادم چون از چیزهای الکی ترسیدم چون غرور داشتم چون نمی خواستم جلوی دیگران به اصطلاح ضایع شوم به انکار واقعیت دست زدم و خودم رو با چیزهای کم ارزش دلخوش کردم

    الان که فکر می کنم چقدر احمق بودم و چقدر ضعیف ، اونقدر ضعیف که حتی جرات بیان مشکلم رو نداشتم.

    حالا همین حسرت ها اجازه زندگی درست رو به من نمیده. نه حل میشه و نه فراموش و نه اجازه حرکت بعدی در زندگی رو میده

    افسوس و افسوس و افسوس
    دقیقا خودمم با این موضوع درگیرم؛

    یکی از دلایلی که این پست رو ایجاد کردم همین بود.

    تصمیمات اشتباهی داشتم که مسیر زندگیمو تغییر داده.

    با اینکه خیلی سعی میکنم خودمو سرزنش نکنم و بیخیال باشم اما یه وقتایی اذیت میشم واقعا.

  12. بالا | پست 7


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    چهارم تیرماه سالگرد ازدواجم بود میخواستم امسال رو جشن بگیرم ولی توی بیمارستان بودیم
    خداروشکر میکنم فرمی زندگی کردم که هیچوقت حسرت سالهای گذشته ام رو نمیخورم یعنی به سالهای عمری که تا الان گذاشتم بدهکار نیستم
    اینکه خوب و در حال زندگی کنیم خیلی مهمه
    خیلی خوبه که در هر حالی حواستون به لحظات قشنگ زندگیتون هست.

  13. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    دقیقا خودمم با این موضوع درگیرم؛

    یکی از دلایلی که این پست رو ایجاد کردم همین بود.

    تصمیمات اشتباهی داشتم که مسیر زندگیمو تغییر داده.

    با اینکه خیلی سعی میکنم خودمو سرزنش نکنم و بیخیال باشم اما یه وقتایی اذیت میشم واقعا.

    باز خوبه شما تصمیم گرفتی یعنی می دونستی که داری تصمیم می گیری

    من اصلا نمی فهمیدم دارم چه کار می کنم نمیفهمیدم که مسئله ام چقدر اهمیت زیادی داره ارزش لحظه رو نفهمیدم
    اینقدر خودمو به خواب زدم و پشت گوش انداختم که موضوع برام بی اهمیت شد طوری که بهش فکر هم نمی کردم و حالا به خودم آمدم که دیر است بسیار دیر
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حسرت روزهای گذشته را نخورید...

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    ممنونم

    مسئله اینه که تاثیرش هنوز تو زندگیم هست و الان از آینده ای می ترسم که همچنان همین روند ادامه داشته باشه
    چند سال به طور مداوم احمق بودم و و احمقانه زندگی کردم و فرصت خیلی چیزها رو از دست دادم
    درسته که گذشته ها جبران نمیشه اما از هر تایمی شروع کنید شاید یک جایی از خیلی از کسانی که قبل از شما شروع کزدند پیش بیفتید
    بالاخره همه وقتی به گذشته نگاه میکنند فکرمیکنند اگر فلان کار رو انجام میدادند یا انجام نمیدادند بهتر بود

  16. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 08-03-2015, 11:02 AM
  2. نکته های کولری برای روزهای گرم
    توسط mahastey در انجمن آموزش خانه داری
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 07-07-2015, 02:38 PM
  3. تثبیت وزن بعد از کاهش وزن
    توسط شیرین97 در انجمن سایر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 01-11-2015, 11:31 AM
  4. ارتباطات روزمره
    توسط sizisabet در انجمن اختلال رشد سیستم عصبی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 04-30-2014, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد