نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: دارم از ازدواجم دلسرد میشم...

781
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    29069
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دارم از ازدواجم دلسرد میشم...

    سلام .امروزخیلی داغونم خوشحالم که تونستم این سایت روپیداوثبت نام کنم تاحداقل یه نفر بتونه راهنماییم کنه..23 سالمه باشوهرم هم سنیم هنوز1سال ازشروع زندگی مشترکمون نگذشته که الان یکماهه خیلی باهم بحث داریم.من بخاطرکمک بهش از8صبح تا4بعدازظهرمیرم سره کار اون کارگاه تولیدی کیف داره. همش سره چیزای الکی زنگ میزنه سره کاراعصابموخوردمیکنه اشکمودرمیاره جلوهمکارام هرشب هرشب ازم برقراری رابطه میخواد تامیگم خستم قهرمیکنه یه ذره درک نمیکنه که من بخاطر چی دارم میرم سره کار،جدیدا دست روم بلندمیکنه خیلی بددهن شده همش بی احترامی میکنه تودعواها . همین دیشبم که شب21 ام ماه رمضون شب قدر بود بهش گفتیم بریم احیاگفت میخوام برم فوتبال ورفت منم واگذارش کردم به خدا ، بعد از 1ساعت ونیم برگشت گفت دره زمین فوتبال بسته بوده گفتم پس کجابودی تااین موقع شب برگشته میگه به توچه. وفهمیدم که بادوستاش رفته به قهوه خوردنو اینا.... بخدادیگه بریدم امروزپاشدم اومدم سره کار رغبتی ندارم که اصلا برگردم تو اون خونه خسته شدم از رفیق بازیاش از بی توجهی هاش به زندگی به من..... نمدونم چکارکنم هیشکیو ندارم باهاش دردودل کنم به خوانوادم وقتی حرفی میزنم یا سرکوفت میزنن یا دعوا ومرافه راه میندازن بدتر میکنند...چیکار کنم...؟البته یه چیزی هم بگم متاسفانه بیماری اعتیاد داره ، مصرف نمیکنه عضوانجمن na اماخب به قول خودش بازم یه بیماره...بخداتوعقداعتیادشو همیدم باکمک شوهرخواهرم بردمش کمپ ترکش دادیم بدون اینکه حتی مادره خودش بفهمه اینقدجلو خانوادم بخاطرش واستادم بابام تاحالا اینقد بهش کمک مالی کرده دستشو گرفته اما الان فهمیدم بی لیاقت تر از این تودنیا نیست بعضی موقعا به جدایی فکرمیکنم ....فقط بگین باهمچین آدم بی چشم ورویی چکار کنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18720
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    117
    تشکر شده 142 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دارم دلسرد میشم...

    مشکلات خودشو میبینه ولی مشکلات شما را درک نمیکنه. اینقدر زحمت کشیدی و کمپ بردی . حالا ببرش مشاوره (روانشناس) و اگه حرفات قبول داره با روی خوش توجیهش کن که بابت هر کار کوچکی زنگ نزنه. و اصلا اگه از پس مخارج زندگی بربیاد یه مدت باهماهنگی خودش سر کار نرو . ببین چه میگه.
    بابت رابطه به نظرم چون شما میگی خستم و ... یه جوراییی براش ممنوعیت ایجاد میشه و حریص تر میشه و عطش اون بیشتر میشه. شما همش جواب مثبت بده براش عادی میشه و کلا بعد یه مدت حرصش کم میشه .

  3. 2 کاربران زیر از absh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دارم دلسرد میشم...

    عزیزم مشکلات شما فقط و فقط به خاطر اعتیاد ایشونه. هرکاری هم برای بهبود شرایط بکنی باز هم تا وقتی اعتیادش رو ترک نکرده بی فایده س.
    شما اعتیادش رو درمان کن، باقیش درست میشه.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دارم دلسرد میشم...

    سلام دوست عزیز
    از وضعیتی که واسه تون پیش اومده ناراحت شدم، ولی واسم سوال شد شما که قبل عروسیتون متوجه شدین همسرتون اعتیاد دارن تجدید نظر نکردین در مورد ادامه زندگیتون با ایشون؟
    آروم و منطقی باهاشون حرف بزنید که راضی بشن برید به یه روانشناس مجرب مراجعه کنید
    امیدوارم زودتر مشکلتون حل بشه.

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دارم دلسرد میشم...

    راستی در مورد خواسته همسرتون در ارتباط با رابطه به هر حال اول زندگیتون هست شما هم اگه زیاد سختتونه ساعت کاریتون رو کمتر کنید یا موقتا یه مدت سرکار نرید و تا جایی که میتونید به خواسته اش نه نگید سعی کنید هر طوری شده به طرف خودتون جذبش کنید اینجوری هم خواسته اش بعد مدتی فروکش می کنه و هم علاقه اش به شما بیشتر میشه و هم ممکنه ارتباطش رو با دوستاش کمتر کنه، سعی کنید منطقی و آروم برخورد کنید و تا جای ممکن واسش کم نذارید هم از نظر رابطه و هم عاطفی و ...

  7. 3 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3968
    نوشته ها
    450
    تشکـر
    929
    تشکر شده 488 بار در 253 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دارم دلسرد میشم...

    به نظر من هم اگه به درامدش نیاز زیادی ندارید سر کار نرید. خستگی و اینا بهونه ی آزار دهنده ایه

  9. کاربران زیر از hamidrm بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دارم دلسرد میشم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط e@j نمایش پست ها
    سلام .امروزخیلی داغونم خوشحالم که تونستم این سایت روپیداوثبت نام کنم تاحداقل یه نفر بتونه راهنماییم کنه..23 سالمه باشوهرم هم سنیم هنوز1سال ازشروع زندگی مشترکمون نگذشته که الان یکماهه خیلی باهم بحث داریم.من بخاطرکمک بهش از8صبح تا4بعدازظهرمیرم سره کار اون کارگاه تولیدی کیف داره. همش سره چیزای الکی زنگ میزنه سره کاراعصابموخوردمیکنه اشکمودرمیاره جلوهمکارام هرشب هرشب ازم برقراری رابطه میخواد تامیگم خستم قهرمیکنه یه ذره درک نمیکنه که من بخاطر چی دارم میرم سره کار،جدیدا دست روم بلندمیکنه خیلی بددهن شده همش بی احترامی میکنه تودعواها . همین دیشبم که شب21 ام ماه رمضون شب قدر بود بهش گفتیم بریم احیاگفت میخوام برم فوتبال ورفت منم واگذارش کردم به خدا ، بعد از 1ساعت ونیم برگشت گفت دره زمین فوتبال بسته بوده گفتم پس کجابودی تااین موقع شب برگشته میگه به توچه. وفهمیدم که بادوستاش رفته به قهوه خوردنو اینا.... بخدادیگه بریدم امروزپاشدم اومدم سره کار رغبتی ندارم که اصلا برگردم تو اون خونه خسته شدم از رفیق بازیاش از بی توجهی هاش به زندگی به من..... نمدونم چکارکنم هیشکیو ندارم باهاش دردودل کنم به خوانوادم وقتی حرفی میزنم یا سرکوفت میزنن یا دعوا ومرافه راه میندازن بدتر میکنند...چیکار کنم...؟البته یه چیزی هم بگم متاسفانه بیماری اعتیاد داره ، مصرف نمیکنه عضوانجمن na اماخب به قول خودش بازم یه بیماره...بخداتوعقداعتیادشو همیدم باکمک شوهرخواهرم بردمش کمپ ترکش دادیم بدون اینکه حتی مادره خودش بفهمه اینقدجلو خانوادم بخاطرش واستادم بابام تاحالا اینقد بهش کمک مالی کرده دستشو گرفته اما الان فهمیدم بی لیاقت تر از این تودنیا نیست بعضی موقعا به جدایی فکرمیکنم ....فقط بگین باهمچین آدم بی چشم ورویی چکار کنم
    سلام

    متاسفم دخترم از آنچه که خواندم ولی خوب توجه شما رو گلم به چند نکته جلب میکنم:

    ازدواج غلطی داشته اید, شخص معتاد-خانواده مخالف-مخالفت خانواده- زیر سن ازدواج امروز(25 سال به بالا)

    به هیچ وجه شغل خودتون رو از دست ندهید, چون اگر زمانی تصمیم به جدایی گرفتید استقلال مالی شما و در امد اولین مسئله شما خواهد بود

    به هیچ وجه بچه دار نشید, هر کسی گفت بچه دار که بشین خوب میشه و یا زندگیتون رنگ میگیره , ترک میکنه و.... ابله و نادانی بیش نیست! و دشمن شماست!!؟؟

    ایشون باید تصمیم جدی به ترک بگیره والا همین آشه و کاسه و یا شرایط بدتر از این

    خود شما از یکی از همکاران حاذق خانم ما در شهر خود مشاوره بگیرید

    از درگیری فیزیکی و دعوا بپرهیزید که هیچ مشکلی رو حل نخواهد کرد

    با آرزوی بهترینها برای شما

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد