نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: فرزندی که معاشقه پدرومادرش را ببیند

1102
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    فرزندی که معاشقه پدرومادرش را ببیند

    من و امیر دو سال قبل از اینکه ازدواج کنیم دوست بودیم. دوست که نه، از همون اول آشنایی هم آغوشی کامل داشتیم، کشش عجیبی نسبت بهش داشتم، اون هم همینطور. وقتی همدیگه را میدیدیم مثل دو تا گرگ هار توی فصل جفت گیری بی معطلی میپیچیدیم به هم. و حتی اگر ساعتها هم کنار هم بودیم باز قسمت نمیشد که دقیقه ای را روبروی هم نشسته باشیم. توی گرما و سرما عریانی تن هامون چسبیده بودن به هم.
    وقتی این حالتها را میدیدیم یقین میکردیم که از روز ازل ما برای هم ساخته شده بودیم.

    امیر هیچ قولی برای ازدواج به من نداده بود، یعنی اصلا حرفی از ازدواج به میون نیومده بود، ولی همیشه منو خانومم، عشقم، نفسم و ... صدا میزد و توی رویا پردازی هامون برای آینده حرف از پیر شدن کنار هم میزدیم، حرف از چادر زدن توی جنگل، جهانگردی با دوچرخه و ...

    گاهی با دوستام که حرف میزدم بهم میگفتن امکان نداره باهات ازدواج کنه، هیچ پسری با دوست دخترش که همون روزای اول خودشو کامل تسلیمش کرده ازدواج نمیکنه. و من توی غم فرو میرفتم، اما خوشبختانه اینطور نبود. امیر با دوستان متاهلی که داشت صحبت کرده بود و اونها بهش درباره مشکلات ازدواج های سنتی گفته بودن و اینکه اکثرا خانومهاشون سرد مزاج بودن و اونها هیچ رضایتی از ارتباط زناشویی خودشون نداشتن.
    حتی گفته بودن که برای ارضای نیازهاشون دوست دختر گرفتن و یا اینکه با سفرهای مجردی به آنتالیا و پاتایا، آبی میریزن روی آتیش نیازشون. این ماجرای عاشقانه های ما بمونه برای بعد. الان میخوام ماجرای اون شب لعنتی را براتون بگم.
    ۶ سال بعد از ازدوجمون تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم. تمام این ۶ سال را صرف عشقبازی کرده بودیم. شاید هیچ زن و شوهری توی دنیا نتونن رکورد ما را بزنن‌.

    حتی یک شب جدا از هم نخوابیدیم. ولی هر شب انگار اولین بار بود که همدیگه را بغل میکردیم. با همون اشتیاق و با همون عطش و عشق و تازگی.

    وقتی تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم فورا این مزرعه بارور شد و پسر عزیزمون احسان توی وجود من جوانه زد. چقدر لالایی ها و نغمه های عاشقانه ای که من و امیر برای پسرمون نمیخوندیم.

    بعد از تولد احسان من به خاطر خستگی و احساس مسئولیتی که نسبت به پسرم داشتم تمایلم به هم آغوشی خیلی کم شده بود. فورا به یه س.ک.س تراپیست مراجعه کردیم و ....

    احسان داشت بزرگ میشد. از همون ۶ ماهگی توی اتاق خودش میخوابید و خوشبختانه هیچ مشکلی هم نداشت.

    احسان جزئی از وجود ما بود. عاشقانه براش پدری و مادری میکردیم‌. هم باهوش بود و هم بسیار پر احساس و با روابط اجتماعی قوی. اما اون شب لعنتی باعث شد پسرم به یه بچه پرخاشگر و گوشه گیر تبدیل بشه.
    پسرم کلاس اول بود که اولین جدایی یک هفته ای من و امیر اتفاق افتاد. تا قبل از اون هر موقع امیر سفر کاری براش پیش میومد من و احسان هم همراهش میرفتیم. ولی دیگه نمیتونستیم احسان را یک هفته از مدرسه برداریم اونم همون روزهای حساس مهرماه، همسرم گفت احسان را بسپاریم به مادربزرگش و خودمون دوتایی بریم‌ ولی من دلم نیومد. توی فرودگاه امیر مثل بچه ها مارو بغل کرده بودو گریه میکرد. حس خیلی بدی بود. انگار این سفر بازگشتی نداشت.
    یک هفته به سختی و به کندی گذشت و شوهرم برگشت. غروب بود که رسید. خیلی حس و حالمون عجیب بود توی مسیر از فرودگاه تا خونه هزاران بار همدیگه را بوسیدیم. و پسرم چشم از ما برنمیداشت. اونم دلتنگ پدرش بود.
    شام خوردیم و امیر رفت دوش بگیره، قبلش بهم چشمکی زد که یعنی من دیگه طاقت ندارم. منم احسان(پسرمون) را بردم توی اتاقش که بخوابه‌.

    استرس عجیبی داشتم. توی هال بودم که امیر از پشت بغلم کرد. به زور تونستم بکشمش توی اتاق خوابمون، ولی اصلا حواسم به قفل کردن در نبود. مشغول معاشقه بودیم و تو حال و هوای خودمون بودیم که یکدفعه پسرم (احسان) وارد اتاق شد و در بدترین وضعیت ممکن مارو دید...سریع من و پدرش خودمون رو جمع و جور کردیم ولی اتفاقی که نباید میوفتاد افتاده بود...
    امیر فریاد بلندی زد که چرا در نزدی و اومدی تو. و احسان که اولین بار بود کسی سرش داد میزد با گریه دوید به سمت اتاقش.
    من اینقدر ترسیده بودم که ناخودآگاه گریه میکردم‌. همسرم هم دچار سردرد بدی شده بود. قرص خورد و خوابید.
    صبح سعی کردم خیلی عادی احسان رابرای رفتن به مدرسه بیدار کنم. هر چی باهاش حرف زدم اون هیچ جوابی نداد. مونده بودم چی بگم. به یه بچه کلاس اولی چطوری توضیح بدم.
    از همه بدتر گوشه گیری و سکوت پسرم بود که اذیتم میکرد. و من توی رختخواب سنگین و سرد شده بودم چون هم خودم را گناهکار میدونستم و هم از بی تفاوتی همسرم نسبت به وضعیت احسان دلخور بودم.
    مدتی از این ماجرا گذشت...
    توی اتاقم جلوی میز آرایش بودم که یهو احسان اومد. توی آینه نگاهش کردم و لبخند زدم.

    همش نگران بودم که اگر حرفی بزنه چی باید جواب بدم، اما حرفی نزد، اومد طرفم و از پشت دست انداخت دور گردنم و بوسید صورتمو و رفت، چند شبی رو زود میخوابید و به هر بهانه ای میرفت توی اتاقش تا با پدرش روبرو نشه، وقتی معلمش بهم زنگ زد و گفت احسان نسبت به درس و مدرسه بی توجه شده و نمراتش به شدت افت کرده جرات نکردم به پدرش بگم.
    بر خلاف سابق شبها میترسید تنهایی بخوابه و هی اصرار میکرد که من توی اتاقش بمونم, من صبر میکردم خوابش میبرد و بعد میرفتم پیش امیر, اونم عوض شده بود همش غر میزد و انگار با پسر خودش احساس رقابت میکرد سر من، همش توی ذهنم تکرار میکردم که باید ببرمشون پیش مشاور ولی انگارخجالت میکشیدم, تا اینکه یک شب احسان در اثر آنفلونزا به شدت تب کرد۰

    من بالای سرش بودم حرفای عجیبی میزد مثلا میگفت به من دست نزن وگرنه میکشمت و....
    وقتی امیر اومد توی اتاق تاببینه ما در چه حالیم یهو احسان از جا پرید و با گریه و التماس خودشو انداخت توی بغل من میگفت نزار منو بزنه کمکم کن مامان، امیر شوکه و دلشکسته از اتاق بیرون رفت.
    از دوستم آدرس یه کلینیک مشاوره را گرفتم و خودم تنهایی رفتم. خانوم مشاور کمکم کرد منطقی فکر کنم و راهکارهایی یادم داد تا جلوی ادامه ماجرا رو بگیرم.

    بهم گفت اول باید ببینید دقیقا چی دیده و نظر خودش درباره دیده هاش چیه، باید احساس امنیت کنه، گفت اون بچه احتمالا فکر کرده پدر داره مادرش رو آزار میده، و فریاد پدر هم این فکر را تقویت کرده، دلیل ترسش از پدر همینه،
    بهم گفت این تجربه نابهنگام برای یه بچه ممکنه خیلی گرون تموم بشه طوری که از جنسیت و مردانگی خودش متنفر بشه و حتی قادر به ازدواج نباشه.
    خلاصه اینکه با چندین جلسه مشاوره و تلاش خودمون ارتباط من و امیر و احسان مثل قبل عالی و بینظیر شد و احسان کوچولوی ما فهمید که پدر و مادرا برای ابراز محبت و دوست داشتنشون به همدیگه ارتباطی با هم دارند که مخصوص خودشونه و خصوصی هست.

  2. 5 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : فرزندی ک معاشقه پدرومادرش را ببیند (داستانی)

    بچه بزرگ کردن سخته اونم تو این زمونه
    امضای ایشان
    ​یا علی

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : فرزندی که معاشقه پدرومادرش را ببیند

    بسیاری از کودکان امروزی هیچ گاه خاطرات خوب دوران کودکی ما را از میهمانی های خانوادگی بزرگ یا تعامل با دوستانی که گاه از فامیل به خانواده ما نزدیکتر بودند، تجربه نمی کنند. یکی از این عوارض نیز محدود شدن فضا و حریم خصوصی افراد است. فراموش نکنید که در کنار این کوچک شدن فضا و حضور کودکان، برخی خانواده ها همزمان میزبان پدر یا مادر یکی از دو طرف نیز هستند. طبیعی است در چنین شرایطی یکی از عوارض این محدودیت در حریم خصوصی، تحت تاثیر قرار گرفتن زندگی زناشویی زوج باشد.


    خستگی و آثار استرس های زندگی روزمره از یک طرف و فراهم نبودن حریم و فضایی که زوج در آن احساس امنیت و اطمینان خاطر کنند از سوی دیگر، باعث می شود تا مناسبات جنسی به لحاظ کمیت و کیفیت دچار تغییرات جدی شوند. این تغییرات معمولا ابتدا کیفیت و رضایتمندی زوج از رابطه زناشویی را دچار آسیب می کند و سپس به تدریج باعث می شود تا زن و شوهر اصولا تمایل چندانی برای ورود به یک تعامل جنسی نداشته باشند.


    وقتی این نداشتن تمایل فقط از سوی یکی از طرفین باشد، می تواند باعث ایجاد تنش در سایر جنبه های روابط آنها شود. اگر سرد شدن روابط زناشویی از سوی هر دو طرف باشد، اگرچه به ظاهر نارضایتی کمتری ایجاد می کند ولی به تدریج صمیمیت و تعامل عاشقانه زوج آسیب می بیند بنابراین هیچ عاملی از جمله محدودیت فضا، زمان، استرس های معمول، بیماری های مختلف و غیره نباید زندگی زناشویی زن و شوهر را متوقف کند یا کیفیت آن را در حدی پایین آورد که عملا نتواند نقش خود را در حفظ عشق و صمیمیت آنها ایفا کند.


    ضرورت مدیریت روابط زناشویی
    واضح است که تغییر شرایط محیط همیشه امکانپذیر نیست، بنابراین مناسبات زناشویی زوج باید به وسیله آنها مدیریت شود. متاسفانه در رفتار جنسی بسیاری از زوج ها کلیشه هایی وجود دارد که آنها را در استفاده از موقعیت های مختلف زندگی و مدیریت آنها محدود می کند، مثل تصور اینکه روابط جنسی شرایط زمانی و مکانی یا آداب بسیار خاصی دارد.


    در تعالیم دینی ما نیز اگرچه مستحباتی برای این موضوع مطرح شده است، تقریبا کمتری محدودیت ها برای روابط زناشویی زوج وجود دارد، بنابراین هر دو طرف باید برخی از این کلیشه ها را که فرصت های ممکن برای داشتن تعامل جنسی را از بین می برند، تغییر دهند و بدانند که نه نوع رابطه (از یک معاشقه ساده تا رفتارهایی مثل انجام رابطهزناشویی) و نه زمان و مکان آن، نباید در حدی غیرقابل انعطاف شود که عملا رابطه را امکان ناپذیر کند.


    در این خصوص باید برخی از باورهای نادرست دیگر نیز اصلاح شوند. مثلا با بزرگتر شدن فرزندان و حتی گاه در شرایطی که آنها نوجوانانی حکاملا بالغ یا حتی دانشجو هستند، پدر و مادر با این پیش فرض که فرزندان از روابط زناشویی بین زن و مرد آگاهی دارند و نباید رفتار آنها حاوی هیچ نشانه یا سرنخی از داشتن رابطه زناشویی باشد، مناسبات جنسی خود را به شدت محدود یا تعطیل می کنند. این نگرش قابل قبول و سازنده نیست.


    مسلم است که فرزندان بخصوص در این روزگار، دیر یا زود نسبت به مسائل جنسی آگاهی پیدا می کنند، بنابراین لازم است که الگوی تربیتی آنها به گونه ای باشد که حریم خصوصی و مناسبات والدین را به رسمیت بشناسند. این موضوع حتی در قرآن کریم نیز مورد تاکید قرار گرفته است. هیچ لزومی ندارد که والدین الگوی رفتاری خاصی در پیش بگیرند تا به فرزندان اینطور القا شود که آنها هیچ تعاملی با یکدیگر ندارند. اصولا چنین کاری حتی با تربیت جنسی صحیح فرزندان نیز در تعارض است اما طبیعی است که رفتار پدر و مادر در حضور فرزندان از آنچه در خلوت آنها می گذرد کاملا متمایز است و فرزندان نیز باید این موضوع را درک و بپذیرند.


    از طرفی زن و شوهری که بخواهند منتظر بمانند تا همه شرایط و ملاحظات مد نظر آنها (بخصوص با استانداردهای سختگیرانه) فراهم باشد تا رابطه زناشویی مناسب داشته باشند، عملا بعد از مدتی درمی یابند که از لحاظ جنسی دچار فاصله ای قابل توجه شده اند؛ بنابراین روابط زناشویی نیز مانند بسیاری از جنبه های زندگی امروزی باید مدیریت شود. یعنی زوج باید به شکل فعال، شرایط حتی حداقلی را «ایجاد» کنند. مشکلی که در این رابطه وجود دارد این است که اغلب، مناسبات جنسی در فهرست اولویت های زندگی آنها قرار نمی گیرد چون تصور می کنند برای این امور همیشه وقت خواهد بود.


    درست مانند وقتی که کتابی را از کتابخانه برای زمان مشخصی به امانت می گیرید یا آن را خریداری می کنید و بعضا دیگر شاید عجله ای برای مطالعه آن نداشته باشید اما واقعیت در روابط بین زن و شوهر غیر از این است. نه جوانی و سلامت و شادابی صفات همیشگی هستند و نه مناسبات و صمیمیت و حتی تعهد زوجی که زندگی جنسی آنها به سردی گراییده در درازمدت دست نخورده باقی خواهد ماند.


    همانگونه که زن و مرد بسیاری از زمینه های زندگی خود را متناسب با اهمیت موضوع اولویت بندی می کنند، باید برای روابط زناشویی نیز جایگاه ویژه ای قائل باشتند و برای آن به لحاظ زمانی و حتی مادی هزینه کنند. افراد ممکن است برای بسیاری از امور از مرخصی ساعتی یا روزانه استفاده کنند ولی در فرهنگ ما کمتر پیش می آید که زوجی که به لحاظ زمانی یا شرایط حریم خصوصی در منزل محدودیت هایی دارند، در مورد فراهم کردن فضا و فرصت مناسب به برنامه ریزی بپردازند.


    حتی ممکن است چنین کاری را بخصوص وقتی سال ها از ازدواج آنها سپری شده در شأن و منزلت خود ندانند و وقتی یک طرف مترصد آن است، او را سرزنش و متهم کنند! در حالی که چنین رفتاری (فراهم آوردن امکان خلوت مناسب در منزل یا در یک سفر یکروزه) تنها نشان از یک نیاز غریزی ندارد و باید هر دو طرف آن را به عنوان نشانه ای از زنده بودن عشق و صمیمیت بدانند.


    در مجموع، زوج باید برخی کلیشه های رایج را که مانع می شوند تا همسران بتوانند سناریوهای جنسی متنوع تری در زندگی را طراحی و تجربه کنند، کنار بگذارند (مثل اینکه رابطه جنسی مخصوص شب ها یا ساعات خاصی است و …) در ادامه برای تحقق این سناریوها با ذهنیتی باز برنامه ریزی کنند. قطعا داشتن رابطه در چنین شرایط زن و شوهر را دچار استرس می کند اما وجود استرس چه تاثیری در رابطه زناشویی دارد؟


    در پاسخ باید گفت که وجود استرس یا هر عامل دیگری که باعث ایجاد اضطراب یا افکار منفی در فرد شود، می تواند بر کارکرد جنسی تاثیر بگذارد. مهمترین ارگان جنسی در بدن، مغز است. بنابراین سلامت و تعامل جنبه های زیست شناختی و روانشناختی سیستم عصبی در کنار کارکرد مناسب سایر اندام ها برای تحقق یک زندگی جنسی موفق بسیار مهم است. به همین دلیل زوج باید با برنامه ریزی مناسب تا حد امکان سعی کنند تا حریم خصوصی خود را بهبود ببخشند.


    علاوه بر زمان بندی مناسب، حتی در آپارتمان های کوچک امروزی نیز هنوز تدابیری قابل اجرا هستند که این حریم را مستحکم تر می کند. مثلا اگرچه در منازل با فراوانی زیادی، درهای ساده و نسبتا بی کیفیتی برای اتاق های خواب تعبیه می شود، ولی به لحاظ فنی، راه هایی نیز برای آکوستیک کردن همین درها وجود دارد و با مقداری هزینه، دست یافتن به محیطی با آرامش خاطر بیشتر امکانپذیر است.


    البته تاکید می کنم که در این خصوص باید به همه عواملی که اشاره شد؛ یعنی تغییر نگرش، عملی شدن اصول تربیتی از سوی فرزندان، برنامه ریزی، زمان بندی و سناریوهای جایگزین (مثل مسافرت یک یا دو روزه 2 نفره وقتی فرزندان بزرگتر هستند) و بالاخره ایجاد امنیت فیزیکی بیشتر به طور همزمان توجه داشت.

    اگر فرزندان تصادفا شاهد رابطه زناشویی والدین شان شوند، چه برخوردی باید با آنها کرد؟
    در چنین شرایطی زوج باید ضمن حفظ خونسردی، توجه داشته باشند که چنین پیشامدی حاصل کم توجهی آنهاست، بنابراین مسئولیت آن نیز به عهده آنهاست و هرگز نباید کودک را به این دلیل سرزنش یا در او احساس گناه ایجاد کرد. بهتر است به آرامی از او خواست به اتاق خود بازگردد تا یکی از والدین (معمولا مادران بهتر این نقش را ایفا می کنند) نزد او برود.


    در این فرصت ضمن رعایت پوشش مناسب نزد کودک بروید و برای او به زبانی ساده توضیح دهید که پدر و مادرها یکدیگر را دوست دارند و گاه این علاقه را به شکل در آغوش کشیدن یکدیگر به هم نشان می دهند. لزومی ندارد توضیحات اضافی بدهند، حتی وقتی کودک تمایل دارد با سوالات بیشتر وارد جزییات شود. کافی است او را مطمئن کنند که همه چیز روبراه است و پدر و مادر از در کنار یکدیگر بودن احساس خوبی دارند. این موضوع مهم است چون گاهی کودکان رفتار مشاهده شده را به نوعی اعمال خشونت یکی علیه دیگری تعبیر می کنند.


    وقتی فرزندان بزرگتر هستند و نسبت به مناسبات جنسی والدین آگاهی دارند، در صورتی که این شرایط کاملا اتفاقی ایجاد شده باشد، در کنار مدیریت موقعیت، لازم نیست که در فرصتی دیگر توضیحی برای او داده شود ولی اگر این شرایط اتفاقا به وجود نیامده باشد یا تکرار شود، لازم است با نوجوان در اولین فرصت مناسب، صمیمانه درخصوص حریم خصوصی والدین و لزوم رعایت برخی ملاحظات (مثل در زدن یا اجازه گرفتن پیش از ورود به این حریم) صحبت شود.


    شاید اگر نظام آموزشی کشور به مسئولیت های خود درخصوص آموزش های متناسب با هر سن در حوزه سلامت جنسی و باروری توجه می کرد، لزومی نداشت همه مسئولیت ها را در این موضوع به عهده والدینی بگذاریم که خود اغلب در حیطه تعلیم و تربیت جنسی دانش و مهارت کافی ندارند!
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غار کرفتو، دیواندره، استان کردستان
    توسط سوگل1 در انجمن گردشگری
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 06-02-2015, 12:33 PM
  2. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM
  3. دستات تو دستای کیه؟
    توسط Alisbi در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 18
    آخرين نوشته: 01-06-2015, 02:05 PM
  4. ''''' تغییر رشته از دبیرستان به هنرستان '''''' ( 0_0 )
    توسط RezaCxx در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-30-2014, 12:32 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد