بی تفاوتی، بی خیالی، شانه بالا انداختن و گذشتن از کنار مسائلی که به آنها مبتلاییم. به راستی چرا تا نوبت به خود ما نرسد و مصائب و دردها سراغ خود ما نیایند، هیچ چیز برایمان مهم نیست؟ این روزها ذهنم مشغول این قضیه بود. می خواستم بدانم تا کجا می توانیم بیاستیم و تماشا کنیم. آیا همیشه من مشاهده گر خواهم بود. آیا همیشه این من هستم که در میان روزنامه ها و خبرگزاری ها اخبار گرسنگی و بی خانمانی برخی آدم ها را می شنوم؟ آیا همیشه این من هستم که در حالی که به یک آهنگ ملایم گوش می دهم و به صندلی تکیه داده ام خبر خودسوزی یک انسان را می خوانم؟
پدیدهای مانند بی تفاوتی اجتماعی، بیانگر بی احساسی، بدبینی، بی میلی و به عبارت بهتر نوعی افسردگی اجتماعی (social depression) است. از این رو در منظری آسیب شناختی، بی تفاوتی در جامعه نوعی بیماری اجتماعی شناخته میشود همانگونه که در نقطه مقابل آن، هرگونه اعتنای اجتماعی و نوع دوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعی (social health) است(۱).
وقتی جامعه ای بی تفاوت است، دچار بیماری است. هرچند از این منظر نه نهاد خاصی مقصر صد در صد است و نه می توان آنها را به کل مبرا دانست، اما جدای از این به دنبال مقصر گشتن، بیشتر از هر چیزی علاج این بیماری مدنظر است. به نظر نگارنده شاید پر رنگ کردن اشتراکات بتواند راه علاجی باشد. اما کدام قسم از مفاهیم و نمودهای خارجیشان می توانند برای یک جامعه ناهمسان و در حال گذار مانند جامعه ی ایرانی، به معنای واقعی ایجاد نقاط اشتراک نمایند. اگر مبنا را بر مشترکات فرهنگی و تاریخی بگذاریم، قومیت ها، نژادها و زبان های مختلف، تفاوت های مذهبی، آراء متکثر سیاسی، دگرگونی های کاملا مشهود بین نسلی و برخی بدخواهی های خارجی مانع از انسجام در هویت بر مبنای مشترکات تاریخی می شود. هر چند نمی توان قدرت هویت ملی را نادیده گرفت، اما به عنوان یک آینده پژوه یک راه حل را در دست گذاشتن بر روی مشترکات منبعث از آینده می دانم . چشم اندازهای مشترک، اهداف مشترک و تصاویر مشترک از آینده شاید بتواند منجر به انسجام در هویت و نهایتا بهبود بیماری بی تفاوتی در جامعه شود. جامعه ای که زمان آگاه است، به اهمیت آینده (منظور همان مفهومی است که تمامی برنامه ریزی های ریز و درشت ما برای رسیدن به نقطه ای در آن انجام می شوند)، واقف است، و یک تصویر مشترک جمعی در آن پذیرفته شده است، معیاری دارد که به دور از همه تعصبات قومی، نژادی، مذهبی و … می تواند رفتار حال خود را با آن بسنجد.
از این منظر یکی از اهداف آینده پژوهی را می توان ساخت تصاویر مشترک از آینده برای جامعه دانست. هدفی که تحقق آن نیاز به مطالعات میان رشته ای عمیق دارد