تشخیص اینکه شما تا چه اندازه عصبی هستید میتواند بسیار دردناک باشد ولی بخشیدن لازمهاش این نیست که وانمود کنید چیزی اتفاق نیفتاده و یا اینکه درد و رنج ناشی از خلاف دیگران را پنهان کنید.
در هنگام بخشیدن، فرد برای رنجهای فراوانی که ناشی از خلاف و پیامدهای عاطفی و روانی است، بایستی دنبال راهحلی باشد که بتواند از اشتغال ذهنی خود نسبت به اتفاقی که در گذشته رخ داده است بکاهد و بیشتر از این در کنترل فرد رنجاننده نباشد.
در این مرحله او باید بخشیدن فرد رنجاننده را بهعنوان یک راهحل از بین راههای مختلف انتخاب کند و تصمیم بگیرد که فرد رنجاننده را ببخشد.
بهعلاوه در چشمانداز خیرخواهانهای که نسبت به کل انسانیت دارد او را نیز مشمول دیدگاه خیرخواهانه خود کند، چون او نیز یک فرد انسانی است که بهعلت نداشتن وضعیت مناسب رشد و تحول در گذشته به این وضعیت دچار شده است.
این تحلیل وضعیت گذشته فرد به این جهت صورت نمیگیرد که ظاهری موجه برای خلافکاری او پیدا کنیم، بلکه به بهتر فهمیدن رفتار او که موجب رنجش شده است کمک میکند.
این فهم عمیقتر از رفتار فرد رنجاننده و دیدن خلاف در بافت واقعی شاید موجب بهوجود آمدن همدلی بین فرد رنجاننده و رنجیده و مهرورزی فرد رنجیده نسبت به رنجاننده میشود.
وقتی این احساسات مثبت از قبیل همدلی و مهرورزی و رافت دردل فرد رنجیده ایجاد میگردد فرد رنجیده رفتهرفته به این نتیجه میرسد که لازم است بهجای انتقال رنج به دیگری آن را تحمل و جذب کند. این مرحله جذب و تحمل رنج بهجای انتقالدادن آن به دیگران است. از یاد نبریم که بخشیدن یک مهارت است.