نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: کارهایی که از انجامشون پشیمان میشویم

1417
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    11

    کارهایی که از انجامشون پشیمان میشویم

    پشیمانی قسمتی از زندگی است اما لزومی ندارد که قسمت بزرگی از زندگی شما را تصرف کند. گاهی‌اوقات انجام بعضی کارها تاثیری روی شما می‌گذارد که خودتان متوجه آن نمی‌شوید. مخصوصاً در مواردی که مربوط به نگاه دیگران نسبت به شما می‌شود. اگر می‌دانستید که رئیستان چه فکری درمورد نگرش سیاسی شما داشت، مطمئناً افسوس می‌خوردید. نگاهی به این لیست بیندازید و سعی کنید از موقعیت‌هایی که پشیمانی و افسوس تنها نتیجه کارتان خواهد بود دوری کنید.

    ۱. هر بار کاری را فقط به خاطر پول درآوردن شروع می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
    اگر بخاطر پول درآوردن وارد کاری شده‌ و احساس خوبی نداشته باشید و آخر سر هم اخراج شده یا از آن بیرون بیایید، ممکن است احساس پشیمانی نکرده باشید. منظورمان این است که، کیست که پول دوست نداشته باشد؟ اما تاثیر کارهایی که مناسب شما نیستند، به شما انگیزه نداده و چیزی به شما یاد نمی‌دهند، فرصت‌هایی از دست رفته هستند. کاری را انجام دهید که دوست دارید و بخاطر آن احساس گناه نکنید. مطمئن باشید که به دنبال آن پول هم خواهد آمد.

    ۲. هربار از فرصتی استفاده نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید.
    چه برای یاد گرفتن چیزی در حیطه کاری‌تان باشد یا فرصتی برای هر نوع یادگیری، از این فرصت استفاده کنید. زندگی فقط تجربه کردن است. یادتان باشد برخی فرصت ها فقط یک بار دست می دهند.

    ۳. هربار در عصبانیت به کسی ایمیل یا پیامک می‌زنید، پشیمان می‌شوید.
    هیچوقت سعی نکنید از طریق وسایل ارتباطی الکترونیکی شعله یک اختلاف را دوباره روشن کنید. این دسترسی سریع و راحت باعث می‌شود بودن اینکه خوب به آن فکر کنیم، عمل کنید. گاهی‌اوقات خیلی پیام‌ها را در عصبانیت برای دیگران می‌فرستیم درحالیکه همه چیز یک سوءتفاهم بوده است. سعی کنید احساساتتان ابتدا فروکش کرده بعد تصمیم بگیرید که چه برخوردی کنید.

    ۴. هربار به همسرتان خیانت می‌کنید یا دل او را می شکنید پشیمان می‌شوید.
    اگر بعد از خیانت کردن به همسرتان احساس گناه و خجالت نمی‌کنید، احتمالاً یک روان‌پریش هستید. اگر رابطه‌تان خوب نیست، جرات داشته و آن را بپذیرید. زندگی خیلی سریع پیش می‌رود اما نه آنقدر سریع که نتوانید تصمیم بگیرید دوست دارید با چه کسی رابطه داشته و ازدواج کنید. اگر در یک موقعیت وسوسه انگیز هستید یا در سفر تنهایی به شما فشار آورد، همان توصیه‌ای که برای مورد در عصبانیت ایمیل زدن آوردیم را دنبال کنید. اینکه خودخواهانه به احساسات دیگران آسیب بزنید یکی از بزرگترین دلایلی است که احساس گناه کنید.

    ۵. هربار به رئیستان می‌گویید می‌خواهید از کار بیرون بیایید، پشیمان می‌شوید.
    وقتی برای جایی یا کسی کار می‌کنید، وظیفه دارید که حرفه‌ای برخورد کنید. حتی اگر رئیستان مزخرف‌ترین آدم دنیا باشد، اگر خودتان مزخرف‌تر رفتار کنید، رفتار او را درست نخواهید کرد. بنابراین اگر تصور می‌کنید که باید از آن کار بیرون بیایید، اول به این فکر کنید که چه چیز در آن محیط بیشتر برایتان آزاردهنده است. آن را در یک نامه به هر زبان و لحنی که خواستید بنویسید اما برای کسی نفرستید. یک تا دو روز صبر کنید. اگر هنوز احساس کردید که می‌خواهید با رئیستان درمورد استعفا صحبت کنید، این کار را به دور از احساس و با منطق انجام دهید.

    ۶. هربار که یکی از علایقتان را کنار می‌گذارید، پشیمان می‌شوید.
    علایق راهی هستند که طبیعت از طریق آن ما انسان‌ها را تشویق می‌کند. بااینکه ممکن است شما به داروسازی یا حقوق علاقه داشته باشید، دیگری ممکن است به نقاشی و نویسندگی علاقه‌مند باشد. برای دنبال کردن علایقتان باید وقت بگذارید. مطمئن باشید وقتی کارهایی را احساسی قوی به آن دارید را کنار می‌گذارید، بعدها شدیداً پشیمان خواهید شد. مطمئن باشید که اگر عاشق نویسندگی باشید، اگر صبر کنید تا بچه‌هایتان بزرگتر شوند و وقت کافی پیدا کنید، حتی یک کتاب هم نمی توانید بنویسید. یادگیری یک ساز موسیقی یا نقاشی کردن هم همینطوراست. وقتی به چیزی علاقه دارید برای آن وقت بگذارید.

    ۷. هربار که با عزیزانتان وقت نمی‌گذرانید، پشیمان می‌شوید.
    شاید با پدرتان از نزدیک در تماس نیستید و شاید حیوان خانگی تان بهترین دوستتان است اما مطمئنم وقتی با کسی که دوستش دارید به اندازه کافی وقت نگذرانید، کارایی کمتری پیدا کرده و استرستان بیشتر می‌شود. برای اینکه نظر رئیستان را جلب کرده و ترفیع بگیرید بیش از حد لازم تلاش نکنید، آن هم به قیمت از دست دادن تعطیلات آخرهفته‌ای که می‌توانستید با خانواده بگذرانید. هیچ‌چیز برای بچه‌ها لذت‌بخش‌تر از وقت گذراندن با والدینشان نیست. بنابراین اینکه آخرهفته آنها را برای کمپینگ به خارج از شهر ببرید خیلی بیشتر از یک کادوی گران‌قیمت خوشحالشان می‌کند.

    ۸. هربار که در کاری که به بن‌بست رسیده می‌مانید، پشیمان می‌شوید.
    به دور و بر محل‌کارتان نگاه کنید. اگر تصور می‌کنید فقط در صورتی که یکی از همکارانتان بمیرد ممکن است در کارتان ترفیع بگیرید، شاید وقت آن رسیده باشد که به دنبال کاری باشید که در آن بتوانید خودتان را ثابت کرده و به اندازه تلاش‌هایتان نتیجه بگیرید. درست است که برای پرداخت قسط‌ها و اجاره‌خانه و هزینه‌های منزل پول خیلی مهم است اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید فقط به دنبال پول باشید. اگر برای زندگی کردن کار کنید، باید به این فکر کنید که زندگی‌تان را چطور تغییر دهید که برایتان لذت‌بخش‌تر شود. مطمئن باشید که روحتان بخاطر این از شما سپاسگزار خواهد بود.

    هربار از فرصتی استفاده نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید
    ۹. هربار که ترس بر تصمیماتتان اثر می‌گذارد، پشیمان می‌شوید.
    در این مورد هم درست مثل ماندن در کاری که به بن‌بست رسیده است، بخاطر ترس از بیکاری یا اینکه فکر می‌کنید بدون حقوق ماهیانه‌تان نخواهید توانست زندگی کنید، وقتی ترس تصمیماتتان را هدایت می‌کند همیشه اشتباه می‌کنید. خیلی از مواردی که در این مقاله به آن اشاره شده است نیازمند ریسک کردن‌های حساب‌شده‌ و استفاده کامل از زندگی‌تان است.

    ۱۰. هربار که بدون دلیل موجه از مدرسه اخراج می‌شوید، پشیمان می‌شوید.
    زندگی همان چیزی است که خودتان آن را می‌سازید. خیلی وقت‌ها بعضی‌ها که از مدرسه اخراج شده یا آن را ترک می‌کنند، تصور می‌کنند که بعداً هر زمان که خواستند می‌توانند تحصیلاتشان را ادامه دهند. اما همیشه امکانپذیر نیست و اگر هدفی داشته باشید که نیازمند تحصیلات باشد، هیچوقت حتی به بیرون آمدن از مدرسه فکر نکنید. اگر به دلایل شخصی نیاز دارید که مدتی آن را کنار بگذارید، اشکالی ندارد اما خیلی زود دوباره آن را از سر بگیرید.

    ۱۱. هربار که احساساتتان را به عزیزانتان ابراز نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید.
    در این مورد هم مثل مورد وقت گذراندن با عزیزانتان، باید سعی کنید که با آنها درمورد احساساتتان صادق و روراست باشید. در دلتان ریختن احساساتی که جریحه‌دار شده است، معمولاً منجر به خشم می‌شود که این هم ممکن است منجر به خیانت در رابطه شود. بدترین حالت ممکن این است که اینقدر درگیر زندگی می‌شویم که برای «دوستت دارم» گفتن وقت نمی‌گذرانیم و آنوقت چیزی که فکرش را نمی‌کنیم اتفاق می‌افتد. در آغوش گرفتن و بوسیدن عزیزانتان چند لجظه بیشتر وقتتان را نمی‌گیرد، به همین دلیل هیچوقت این جور احساساتتان را مخفی نکنید.

    ۱۲. هربار که دوستانتان را از دست می‌دهید، پشیمان می‌شوید.
    شاید در این مورد هم همیشه احساس پشیمانی نکنید. اگر تصمیم بگیرید که از یک رابطه منفی و راکد بیرون بیایید، با اینکه برای دوست باارزشتان وقت نگذارید، خیلی فرق می‌کند. لازم نیست همیشه حرف خاصی برای گفتن داشته باشید که به دوستتان تلفن کنید. همین که از حال او باخبر شوید باعث می‌شود بتوانید دوستی باارزشتان را برای همیشه حفظ کنید.

    ۱۳. هربار که سر فرزندانتان داد می‌کشید، پشیمان می‌شوید.
    این برای همه والدین جمله‌ای آشنا است. وقتی اجازه می‌دهید استرس و عصبانیت بر شما غلبه کرده و سر فرزندتان داد بکشید، مطمئناً خیلی زود پشیمان می‌شوید. نگاه فرزندتان به شما، به طور غیرقابل‌باوری حالتان را بد می‌کند. مطمئناً می‌دانید که با داد زدن کاری درست نمی‌شود. فقط بچه‌ها را ترسانده و استرس خودتان را بیشتر می‌کنید.

    ۱۴. هربار که از روی استرس پرخوری می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
    شاید هر بار از پرخوری احساسی‌تان پشیمان نشوید چون فکر می‌کنید که خوردن یکی از بزرگترین لذایذ زندگی است. اما واقعیت این است که پرخوری به نوبه خود عملی بسیار ناسالم است چون برآوردن نیازهای غذایی خود با موادغذایی ناسالم مثل اعتیاد به نوعی موادمخدر است. سعی کنید در انتخاب‌های غذایی خودتان هوشمندانه‌تر رفتار کنید و اجازه ندهید که استرس راهنمای شما باشد.

    ۱۵. هربار که در حالت غیر طبیعی در شبکه‌های اجتماعی چیزی می‌نویسید، پشیمان می‌شوید.
    نیازی به گفتن ندارد اما خیلی از ما اینکار را می‌کنیم. اینکار اصلاً درست نیست. تازمانیکه نمی‌توانید با دیدی منطقی به مسائل نگاه کنید، نوشتن و پست کردن چیزی در شبکه‌های اجتماعی که افراد زیادی از آشنایانتان آن را می‌خوانند به صلاحتان نیست.

    ۱۶. هربار که در شبکه‌های اجتماعی گزافه‌گویی می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
    این هم یکی دیگر از آن چیزهایی است که ممکن است خودتان متوجه پشیمانی‌تان نشوید اما پست‌های بیش‌ازحد سیاسی و گزافه‌گویی‌های اجتماعی از نارضایتی‌ شما باعث می‌شود دیگران دیدی نسبت به شما پیدا کنند که اگر بفهمید مطمئناً از این کارتان پشیمان می‌شوید. فقط به این دلیل که پروفایل فیسبوک شما خصوصی است به این معنی نیست که آنکه «نباید» آن پستی را که «نباید» نمی‌بیند. پس با احتیاط مطلب بنویسید چون حتی اگر بلافاصله متوجه اشتباهتان نشوید، بعد از مدتی خواهید شد. بعضی چیزها واقعاً ارزشش را ندارند.

    ۱۷. هربار که رازی را که کسی به شما اعتماد کرده و با شما در میان گذاشته را پیش فردی دیگر فاش می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
    وقتی به اعتماد دوستتان خیانت می‌کنید، به خودتان ثابت می‌کنید که دوستی نالایق هستید. حتی اگر آن فرد را جزء دوستانتان طبقه‌بندی نکنید، خیانت کردن به اعتماد دیگران شخصیت شما را نزد دیگران کوچک می‌کند.

    ۱۸. هربار که تسلیم تاثیر دوستانتان می‌شوید، پشیمان می‌شوید.
    درست مثل وقتی که بخاطر پول وارد کاری می‌شوید یا سال‌ها بخاطر ترس در کاری که برایتان به بن‌بست رسیده است می‌مانید، وقتی تحت‌تاثیر دوستانتان قرار می‌گیرید، حکم یک دنباله‌رو را پیدا می‌کنید. مطمئناً همه ما دوست داریم رهبرانی شجاع و قدرتمند در زندگی‌مان باشیم. خطر کردن حساب‌شده بهتر از قبول انجام کارهایی است که دیگران انجام می‌دهند.

    ۱۹. هربار که کسی را دست‌کم می‌گیرید، پشیمان می‌شوید.
    یک مرز پهنی بین انتقاد سازنده و دست‌کم گرفتن وجود دارد. خیلی از ما می‌دانیم که قضاوت بد کردن در موردمان چه حسی دارد اما همه ما باید بتوانیم از نظراتی که دیگران درمورد ما می‌دهند به طور سازنده‌ای استفاده کرده و از آنها تشکر کنیم. وقتی کسی را دست‌کم گرفته یا تحقیر می‌کنید، مطمئناً پشیمان خواهید شد زیرا با اینکار هیچ چیز نصبتان نشده که هیچ، در نظر دیگران شخصیت منفی پیدا می‌کنید.

    ۲۰. هربار که هنگام خوشحالی قول می دهید پشیمان می شوید.
    همه ما وقتی خوشحالیم بدون اینکه قابلیت خود را در وفای به عهد بسنجیم و بی آنکه بدانیم آیا از عهده آن قول بر می آییم، به دیگران قول می دهیم. معمولا قول دادن هنگام خوشحالی و بدون در نظر گرفتن محدودیت ها منتهی به پشیمانی خواهد شد.
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  2. 11 کاربران زیر از saeed021 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6252
    نوشته ها
    287
    تشکـر
    216
    تشکر شده 191 بار در 126 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ۲۰ کاری که همیشه بعد از انجامشان پشیمان می شوید

    واقعا هم همینطوره

  4. کاربران زیر از sepideh.t بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    یه اشتباه بد...

    سلام
    نمیدونم چجوری بگم ولی مجبورم همه رو با جزئیات توضیح بدم..به خاطر کار اشتباهی که انجام دادم دو روزه کلا اعصابم درگیر شده به همین خاطر اینجا اومدم بیان کنم حداقل کمی سبک شم...
    من چند وقت پیش توی یه کلاس مجازی شرکت کردم، استاد واقعا خیلی خوب مطالب رو بیان می کنه و البته آدم جدی هستن و با شخصیت و خیلی هم به بقیه لطف دارن و دست به کار خیر دارن.. چند وقت پیش من به خاطر یه سری مشکلات که تو سایت هم بیانشون کردم یه مدت نمیتونستم خوب تمرکز کنم و به همین دلیل تو پاسخگویی به سوالاتی که ایشون میپرسیدن من مشکل پیدا می کردم اولش هیچی نگفتم ولی بعدش استاد یه شب بهم گیر داد منم خیلی عصبانی شدم و قلبم درد گرفت بهش گفتم ببخشید من به خاطر موضوعی مدتیه نمیتونم درست روی کارام تمرکز کنم و به این خاطره که سر کلاس هم نمیتونم خوب به سوالات جواب بدم شما هم که همش به من گیر میدین...گاهی عصبانی و خیلی جدی میشن... البته تا حدودی هم شاید حق دارن به قول خودشون خیلی سرشون شلوغه... بعد که من اون حرف رو زدم بعد کلاس پرسیدن که مشکلم چیه و چرا نمیتونم تمرکز کنم و این حرفا منم اولش نمیخواستم حرفی بزنم ولی ایشون اصرار کرد منم با با خجالت و من من کردن یه چیزایی گفتم ایشون هم خیلی سعی کرد راهنمایی و کمک کنه..
    تو اون چند جلسه که من با اینکه جواب سوالارو تا حدودی میدونستم اما نمیتونستم درست جواب بدم و کلی هم اعصابم خورد شد و احساس خجالت و بدی بهم دست داد یکی از پسرای کلاس بهم توی خصوصی گفت که من جواب دادم این جواب رو به استاد بگو که حداقل یه جوابی داده باشی منم تشکر کردم و گفتم من اینجوری راضی نیستم و درست هم نیستش خودم باید جواب میدادم.. و گفتم چند وقته که یه مشکلی دارم و نمیتونم خوب تمرکز کنم واسه همینه و گرنه میدونستم جواب رو..
    خلاصه بعد اون جلسه هر سوالی که من میپرسیدم و یا کاری داشتم اون آقا هم خیلی سعی میکرد کمکم کنه البته دوست استاد هستن و همیشه هر کسی سوالی داره به همه کمک میکنه نه فقط من ولی خب تو کلاس هم هوای من رو داره، چند شب پیش سر کلاس بودیم استاد داشت یه مطلبی رو صوتی توضیح میداد و من یه سوال واسم پیش اومد تو قسمت چتی که تو اون صفحه بود راجبش گفتم، استاد داشت ادامه حرفاشو میزد یکی از بچه ها جواب سوال من رو میدونست منم بعدش گفتم بعدا ازتون میپرسم و گفتم که دیگه ادامه ندم چون درست نیستش استاد داره حرف میزنه منم اینجا صحبت کنم ولی متاسفانه ایشون سعی کرد همونجا جواب منو بده و بعد هم اون آقا پسر وارد بحث شد منم نمیدونستم چجوری بهشون بگم که بعدا بحث کنیم تو این لحظه استاد گفت شما سه نفر اگه میخواید چت کنید برید توی تلگرام چون نه تنها خودتون گوش نمیکنین حواس بقیه رو هم پرت میکنید.. من خیلی ناراحت شدم و گفتم کاش زودتر بهشون گفته بودم که بذاریم برای بعد..منم زودی معذرت خواهی کردم و از اون دو نفر هم عذر خواهی کردم که به خاطر سوال من صحبت میکردن..بعدش استاد گفت شما سه نفر تا این لحظه هر سوالی داشته باشین بهتون جواب نمیدم چون حواستون به حرفای من نبوده و ممکنه درس رو تا اینجا متوجه نشده باشین.. من هم چیزی نگفتم بعد اون آقا پسر برگشت گفت نه اینکه روزهای دیگه سوال داشتیم شما جواب دادید!!!استاد هم چیزی نگفت منم ترسیدم حالا دعوا نشه و بحثی درست نشه این وسط کلا پشیمون شدم ازسوال پرسیدنم...
    بعد کلاس توی تلگرام دوباره هم از استاد و هم اون آقا پسر عذر خواهی کردم و استاد هم گفت اشکالی نداره مسئله ای نیست بعدش من با استاد توی همون تلگرام داشتم راجع به دوره بعدی که میخوان برگزار کنن حرف میزدم و ایشون گفتن که شاید دوره رو حضوری برگزار کنن اونم توی شهر ما!!! منم خیلی تعجب کردم بعد پرسیدن که شهر ما از مرکز استان چقدر فاصله داره و این حرفا.. منم گفتم که سختتون میشه اینطوری.. گفتن از بعضی شهرها تردد می کنم میتونم هفته ای یه روز رو بیام، منم گفتم کاش در مورد مشکلاتم حرف نمیزدم و موندم اگه کلاس حضوری بذاره من ببینمش کلی خجالت میکشم اصلا شرکت کنم نکنم چیکار کنم چیکار نکنم البته همزمان هم داشتم با اون آقا پسر چت می کردم در ادامه عذرخواهیم بعدش گفتم استاد شاید شهر ما کلاس حضوری بذاره ایشون هم تعجب کرد گفت تا جایی که من میدونم کلاس های حضوری رو فقط توی تهران برگزار می کنه.. تو این بین استاد تو گروه تلگرامی که واسه کلاسمون بود و اون آقا پسر کذایی به گفته استاد درست کرده بود و خودشم مدیر گروه بود آدرس یه لینک جدید رو بهمون گفت که بریم اونجا و از این گروه خارج بشیم! من هم زودی رو گروهی که استاد داده بود کلیک کردم بعدش بهش گفتم ببخشید که بی اجازه اومدم ایشون هم گفت اشکالی نداره..بعدش هم گفت اگه میشه لطف کن از گروه قبلی خارج شو منم گفتم چشم..قبلش پرسید پیامی که من تو گروه دادم پاک شده یا نه منم نگاه کردم دیدم پیامش نیست!!!بعد گفتم استاد پیامتون نیست بعد که همه بچه ها اومدن تو گروه جدید استاد اون آقا پسر رو از گروه جدید حذف کرده بود!
    بعد اون آقا پسر هم تو تلگرام بهم گفت که نمیتونه وارد گروه بشه منم گفتم اگه میخواید که از استاد دلیل رو بپرسم شاید مشکلی باشه بعد گفت نه ممنون خودم فردا درستش می کنم..
    فرداش متوجه شده بود که استاد از گروه حذفش کرده و این موضوع رو به من گفت منم کلی تعجب کردم چون همونطور که گفتم استاد با این آقا پسر تو واقعی دوست هستن.. منم دلیل پرسیدم گفت نمیدونم دلیلشو ولی خیلی بداخلاقه... منم زودی فکرم به سمت دیشب رفت که نکنه به خاطر بحث سر کلاس یا اینکه من به استاد گفته بودم پیامش حذف شده و چون مدیر گروه اون آقا پسر بود ایشون رو حذف کرده
    منم گفتم از استاد بپرس ببین دلیلش چیه که حذفت کرده گفت نمیپرسم لابد خوشش نمیاد من توی کلاس باشم و گفتش که مهم نیست دیگه نمیام کلاس.. منم عذاب وجدان گرفتم وقتی دید من نمیدونم دلیلش چی بوده گفتم لابد به خاطر حرفای من حذفش کرده.. بعد بهش گفتم اجازه بده من از استاد بپرسم ببینم جریان چی بوده بعدش گفت نه اصلاااااااااا اینکارو نکنید و فلان ولی من بدبختانه به خاطر اینکه وجدان خودم راحت بشه گفتم نمیشه باید بپرسم ولی ایشون بازم گفت نه.. بعدش من رفتم به استاد پیام دادم گفتم به خاطر حرفای دیشب سر کلاس آقای فلانی رو از گروه حذف کردید ایشون هم گفت نه و توضیح داد که به خاطر یه سری دلایل و اینکه چون به گروه تسلط نداشته و بعضی غریبهه ا اومدن تو گروه تصمیم گرفته یه گروه جدید بذاره ..و گفت که اگه به خاطر اون جریان بود هر سه تاتون رو اخراج می کردم..منم بعدش رفتم به اون پسر گفتم که استاد گفته به خاطر اون جریان نبوده بعد دیگه شک کردم که به خاطر حرف دوم من بوده بعدش که گفتم ببخشید من رو چون با استاد حرف زدم تعجب کرد و جا خورد گفت الان استاد فکر میکنه من بهت گفتم باهاش حرف بزنی و فکر میکنه میخوام منت کشی کنم!بعدش گفت پیاماشو واسم عکس بگیر بفرست! منم یکیشو واسش فرستادم...! اصلا نمیدونستم دارم چیکار می کنم...!
    بعدش من از استاد پرسیدم آیا به خاطر حرف من راجع به حدف شدن پیام شما بوده که ایشون رو حذف کردید ایشون هم گفت نه و گفت که من از بقیه هم پرسیدم نه فقط شما... گفتم پس میشه دلیلش رو بپرسم.. گفت به این خاطر بوده که اول خودشون اومدن تو گروه جدید و بعد پیام من رو پاک کردن و اجازه نداده بقیه بچه ها ببینن و بیان تو گروه من! منم از اون پسر پرسیدم که چرا اینکارو کردی و جریان چی بوده گفت بعد پیام استاد یکی از بچه ها دوباره آدرس لینک گروه جدید رو تو گروه فرستاده من هم گفتم یکیش اضافس و داشتم گروه رو حذف میکردم یکیشونو حذف نکردم ولی نه صرفا بخوام پیام استاد رو حذف کنم که بچه های دیگه نبینن! منم اینارو به استاد گفتم بعدش برگشت گفت شما اینارو از کجا میدونید منم گفتم من از ایشون پرسیدم!!! بعدش حسابی جا خورد گفت انتظار نداشتم حرفای من رو بری به ایشون بگی و تو که دختر فهمیده ای هستی نباید این کارو میکردی و این پیام گرفتن و بردن درست نیست و از اعتماد من سوع استفاده کردی...
    منم خیلی خیلی خیلی ناراحت شدم و گفتم چون فک کردم به خاطر من بوده من مداخله کردم و نمیخواستم از اعتمادش سوع استفاده کنم ...
    الان دو روزه که خیلی ناراحتم که چرا انقدر اصرار کردم و قضیه اینجوری بیخ پیدا کرد...
    دیشب به استاد پیام دادم گفتم من اشتباه کردم حق با شما بوده و کلی ابراز شرمندگی کردم...بعدش هم گفتم شاید دیگه نتونم بیام کلاس...
    واقعا خیلی بده اشتباه کردن خیلیییییییییییییی ...
    هر چی بیشتر به این اشتباه احمقانه فکر می کنم بیشتر اعصابم خورد میشه دورزه همش تو خودمم تو خونواده هم میپرسن چیزیت شده هیچی نگفتم دیشب که شب قدر بود اول به استاد پیام دادم دیگه داشتم خفه میشدم بعدش راز و نیاز کردم امیدوارم هم خدا و هم استاد من رو ببخشن...
    یعنی ممکنه من رو ببخشه؟
    من خیلی کار بدی کردم ولی به خدا نمیدونستم اینجوری بشه میخواستم ثواب کنم دقیقا کباب شدم
    خیلی اعصاب خورده...احساس خیانت و عذاب وجدان دارم نمیدونم چیکار کنم.. بالاخره اگه خدا دیشب منو بخشیده شاید استاد نبخشه.. با خجالتم چه کنم...این احساسات زیادی گاهی واسم معضل درست می کنه متاسفانه...
    الان هم میگم دیگه تو کلاس ها شرکت نکنم بهتره حداقل کمتر از استاد خجالت میکشم...نمیدونم دقیقا چیکار کنم...من همیشه آدمی بودم مورد اعتماد بقیه و بقیه به من رازهاشونو میگفتن هیچوقت هم نخواستم از اعتماد کسی سوع استفاده کنم ولی الان که این پیش اومد خیلی از دست خودم ناراحتم خیلی....
    ای کاش برای هر اشتباهی راه جبرانی باشه به جز افسوس...

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ۲۰ کاری که همیشه بعد از انجامشان پشیمان می شوید

    وااااااااااای یلدا چقدر سخت میگیری تو هیچ کار اشتباهی نکردی
    اصلا به نظر من بحث بین استادت و اون آقا خیلی بچگانه بود خیلی مسخره بود یه استاد که نباید انقدر به مسایل حاشیه ایی اهمیت بده از روی این که بخواد من من کنه یکی از دانشجو هاشو حذف کنه
    توام اصلا اصلا اصلا ناراحت نباش
    به نظر من که نه دلت برای اون آقا بسوزه نه استادت
    اگر کلاس خوب و مفیدیه وو به دردت میخوره به هدفت فکر کن و اصلا به کسی کاری نداشته
    امضای ایشان

    Don't GIVE UP
    if you wait for the perfect time you will never get anything done

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ۲۰ کاری که همیشه بعد از انجامشان پشیمان می شوید

    عزیزم ممنون از اینکه نظرت رو گفتی ، ولی خب من خیلی حساسم کلا تو زندگیمم اینجور آدمیم بعد اینکه دوسه بار این بحثارو با استاد در میون گذاشتم گفت خداییش انرژی داریداااااا...
    من فقط خواستم رفع سوع تفاهم کنم و خیر سرم کمک کنم مشکل اون آقا حل بشه چون واقعا هر کاری داشتم کمکم میکرد نمیخواتستم به خاطر من از کلاسش حذف بشه
    الان نمیدونم برم کلاس یا نه..خیلی از استاد و کاری که کردم خجالت میکشم...

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : یه اشتباه بد...

    البته استاد بعدش گفت شما به جای پیگیری زیاد بهتر بود فکر می کردی فلانی یه شب خواب دیده که آقای ایکس بد است و ایشون رو از کلاس حذف کرده همین و نباید پیگیری میکردی...
    بعدشم گفت خوبی از حدا بگذرد...
    این احساسات زیادی گاهی وقتا واسم دردسرای بزرگی درست می کنه اینکه با بقیه رودربایستی دارم ، اینکه نمیخوام کسی ازم ناراحت بشه، اینکه نمیخوام عذاب وجدان داشته باشم، اینکه به قول شما و بعضی اطرافیان خیلی سخت میگیرم و زیادی حساس میشم رو جزئیات
    احساس می کنم اعتماد به نفسم پایینه و زیادی به احساساتم گوش میدم که اینجوری گیر میفتم.. خیلی وقته سعی می کنم روی خودم کار کنم تا حدودی هم بهتر شدم ولی خب کلا حساسم و گاهی زیاد وارد جزئیات میشم
    دانشگاه هم گاهی بقیه از دستم شاکی میشدن و تعجب میکردن که چرا انقدر سوالات جزئی میپرسم، ولی استادا سعی میکردن همیشه جوابم رو بدن و استقبال میکردن از سوال پرسیدنم اینجوری من هم ادامه میدادم سوال پرسیدنم رو
    یعنی من واقعا خیلی حساسم؟
    خب زشته کسی به آدم بی اعتماد بشه
    دقیقا برگشت گفتم واقعا ناامیدم کردید من یه حساب دیگه ای رو شما باز کرده بودم و بهتره از این به بعد زیاد پیگیر مسائل نشید... یعنی کلا اعصابم بهم ریخت..

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ویرایش وساخت قاب عکسهای رویایی
    توسط Dr . Security در انجمن موبایل
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-10-2015, 06:52 PM
  2. تشویش فکری
    توسط عمه قزی در انجمن اضطراب
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 12-07-2014, 03:36 PM
  3. لباس مناسب دویدن
    توسط Artin در انجمن پزشکی ورزشی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-21-2014, 10:40 AM
  4. علت ویار و درمان آن در زنان باردار
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای جسمی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-23-2013, 10:25 PM
  5. تصاویری زیبا از یک هتل بسیار رویایی
    توسط R e z a در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-13-2013, 02:39 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد