پاسخ : حالم از شوهرم بهم میخوره
سلام
میشه درک کرد که ناراحت هستید ولی لطفاً با خونسردی توضیح بدین مشکلتون چیه؟
من برداشتم اینه که گفتین شوهرتون بداخلاق و دروغگو هستن، میشه با جزئیات و دقیقتر توضیح بدین؟
پاسخ : حالم از شوهرم بهم میخوره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Pari jan
سلام خسته نباشید خودم ۲۱سالم اون اقا ۲۰سالشه من نزدیک به۴ماه هست عقد کردم و نزدیک به ۵۰بار دعوا کردیم سر چیزایی الکی و فحش میدن و یا لجباز هستن یعنی اگه من بگم من الان شرایطشو ندارم بیام مهمونی دوستاتون میگن شما نمیرین باشگاه .خیلی اخلاقاش بچگونس .دیگه حالم ازش بهم میخوره هیچ حسی بهش ندارم البته بهتون بگم اقا طلبه میباشن و دعوای اخرمون بهشون گفتم من فقط میخوام بدونم این دین محمدی هستی که تورو داری گفتن اره همینه میخوای بخواه میخوای نخواه دیگه دوستش ندارم دلم میخواد ازش راحت بشم ازش.میترسم ازش ..واینم بگم مامان وبابا وخواهرشون میترسن باهاش بحرفن چون بداخلاقی میکنن .خودم سرکارمیرم و اون اصلا سرکارنمیره غیر طلبه بودن و چندباری دورغ بهم گفتن.بابام ومامانم وداییم باهاش صحبت کردن هیچ فایده ای نداشت .خودم زنگ مامانش زدم بعداز۳هفته زنگم زده یه مکالمه۲دقیقه ای داشته قطع کرده بعداز ۴روز که زنگ زده زنگ باباش زدم بهش گفتم میگن پسرما دورغ نمیگه پسر ما اله و وله .دیگه نمیخوامش بدم میااد ازش خسته شدم دیگه مشاوره هم رفتیم تاثیری نداره
سلام
خوب به هیچ وجه بچه دار نشوید همیشه آخرین تصمیم طلاق هست پس آرام باشید و حوصله به خرج بدهید شما به اتفاق همسرتان پیش مشاور بروید سعی در بهبود روابط کنید با همسرتان با لحن ملایم گفت و گو کنید و رفتارهایی که باعث اذیت شما می شود را به او بگویید به هر حال سعی خودتان را در بهبود رابطه بکنید اگر همه راهها را رفتید و نشد نهایتا طلاق چاره کار خواهد بود.
پاسخ : حالم از شوهرم بهم میخوره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Pari jan
سلام خسته نباشید خودم ۲۱سالم اون اقا ۲۰سالشه من نزدیک به۴ماه هست عقد کردم و نزدیک به ۵۰بار دعوا کردیم سر چیزایی الکی و فحش میدن و یا لجباز هستن یعنی اگه من بگم من الان شرایطشو ندارم بیام مهمونی دوستاتون میگن شما نمیرین باشگاه .خیلی اخلاقاش بچگونس .دیگه حالم ازش بهم میخوره هیچ حسی بهش ندارم البته بهتون بگم اقا طلبه میباشن و دعوای اخرمون بهشون گفتم من فقط میخوام بدونم این دین محمدی هستی که تورو داری گفتن اره همینه میخوای بخواه میخوای نخواه دیگه دوستش ندارم دلم میخواد ازش راحت بشم ازش.میترسم ازش ..واینم بگم مامان وبابا وخواهرشون میترسن باهاش بحرفن چون بداخلاقی میکنن .خودم سرکارمیرم و اون اصلا سرکارنمیره غیر طلبه بودن و چندباری دورغ بهم گفتن.بابام ومامانم وداییم باهاش صحبت کردن هیچ فایده ای نداشت .خودم زنگ مامانش زدم بعداز۳هفته زنگم زده یه مکالمه۲دقیقه ای داشته قطع کرده بعداز ۴روز که زنگ زده زنگ باباش زدم بهش گفتم میگن پسرما دورغ نمیگه پسر ما اله و وله .دیگه نمیخوامش بدم میااد ازش خسته شدم دیگه مشاوره هم رفتیم تاثیری نداره
دوست عزیز اینکه شما علاقه ای به ایشون ندارید یک موضوعه .
و اینکه بخوایت این اختلافات اول زندگی رو درک کنید و برای حلش تلاش کنید موضوعی دیگر.
به هر حال شما فقط 4 ماه هست که عقد کردید .
و فرصتهایی برای شناخت از هم دارید .
بین 21 سالگی و 25 سالگی شما به بلوغ عاطفی میرسید که میتونه در درک هم موثر باشه .
و در کل این اقتضای سن امروز شماست که با هم برخوردهایی دارید .
ولی اگر قراره در این مورد تصمیم جدی بگیرید باید قاطع باشید .
باید بدونید این که میگید "حالتون ازش به هم میخوره " ... تبعات بزرگی داره .
چون میتونه شمارو به راه جدایی برسونه .
پاسخ : حالم از شوهرم بهم میخوره
باسلام
خانوم عزیز با این حجم از نفرت و کینه که در دل شما در طی 4 ماه بوجود اومده بنظر بنده طلاق گرفتن مناسب ترین کار هست... مخصوصا که آقا میگن همینه که هست!!!