پاسخ : من با بی تجربگی ازدواج کردم میتونین کمکم کنید زندگیمو نجات بدم تا به بن بست نرسه؟
شاید نیاز باشه یگم افکار منفیش ریشه در دوران کودکیش داره وهمیشه از کودکیش با حاطره های بد یاد میکنه چون پدری معتاد داشت و تمام بار زندگی در سن 8 سالگی به دوش همسرم و مادرش بوده همش میگه تو بچگیم دلم میگرفت مخصوصا دم غروب و گریه میکردم و فوق العاده حساسه نسبت به اینکه کسی ازش نارارحت نشده باشه در صورتی که ابدا چیزی نمیگه که کسی نارارحت بشه وسواس عملی هم داره به تمیزی حساسه وحموماش همیشه بیش از یک ساعت طول میکشه دستشویی رفتناش طوریه که من فکر میکنم گاهی داره حموم میکنه
پاسخ : بی تجربگی در ازدواج
دوست عزیز
از همسرت ناراحت نباش و به این فکر کن که اون واقعا مریضه و کارایی که میکنه دست خودش نیس و بخاطر مریضیشه.من فکر میکنم اگه مراجعه حضوری به روانشناس نداشته باشی و با چند تا راهنمایی تجربی حال همسرت زیاد تغییری نکنه.ایشون شدیدا نیاز به روانشناس و حتی شاید دارودرمانی هم دارن.اگه نمیتونی رو کمک خانواده ش حساب کنی از خانواده خودت کمک بگیر.ازشون بخواه کمکتون کنن ببریدش دکتر و درمانش کنید.به عنوان قرض ازشون کمک بخاه.به نظر من حتی این شرایط اقتصادی نامناسبتون هم دلیلش بیماری همسرتونه که نمیتونه راحت و با تمرکز باشه.انشالاه که مشکلاتت حل بشه
پاسخ : بی تجربگی در ازدواج
سلام
دوست عزیز بعضی از مراکز مشاوره خانواده هست ک پولی نیست و مشاوره رایگان میدهند بهتره بپرسید و از مشاوره حضوری استفاده کنید همسر شما بیمار هستن و نمیشه با نظرات غیر علمی ما ایشون درمان بشن...
سعی کنید با خانواده همسرتان مخصوصا مادر ایشون رابطه تان را برقرار کنید و از راه محبت انها را هم باخودتان همراه کنید برای درمان همسرتان...هیچوقت نمیشه ی مرد را جدا از خانواده اش دید شما به حمایت خانواده اش نیاز دارید
ان شاالله موفق و موید باشید و خبرها واتفاقات خوشی تو زندگیت اتفاق بیفته...
پاسخ : بی تجربگی در ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
tanha7122
سلام من 4 ساله که ازدواج کردم و مدتی بعد از ازدواج فهمیدم همسرم وسواس فکری داره طوری که دایما در فکرو خیاله اونم از نوع منفی و بسیار بد مثلا زیاد به مرگ فکر میکنه یا اینکه تو تصادف عزیزانش بمیرن یا اتفاقی بد رو همیشه برای هرچیزی که حتی نقطه ای مثبت باشه پیش بینی میکنه من همواره تلاش کردم تا اونو از منفی بافی نجاتش بدم و نقش یه ناجیو ایفا کنم به درست یا اشتباه حتی سر اینکه خودش نمیتونست حقش بگیره با خونوادش درافتادم ولی در نهایت به خاطر اینکه کلا آدم روراستی نیست باهمه نتونستم ثابت کنمبه هرحال خسته شدم و به بن بست رسیدم از دروغاش الان در صورتی که نیتم نجات دادن اون از منجلاب خود آزاری فکری توهر زمینه ای بود خودم هم افسرده شدم و با اینکه با خونواده ی همسرم در یک ساختمونیم قطع رابطه ام البته ایشون رو منع نکردم از رفتو اومد با خونوادش با وجود اینکه از زنداداشش سیلی خوردم وتو جمع 10 نفره شوهرم گفت ندیدم که سیلیت زد تنها جوابی بود که شنیدم خیلییییییییییییییی احساس تنهایی میکنم چون از خونواده ی خودم هم دورم احساس میکنم همسرم منو دوست نداره با وجود اینکه چه به لحاظ زیبایی ظاهری تحصیلی و خونواده و فرهنگ بالاترم ولی خداشاهده کمبودهاشو به روش نیوردم چیزی که آزارم میده رو راست نبودنشه و اینکه احساس میکنم برای فرار از من به کارش پناه بردهدر صورتی که نفع درامدی هم نداره طوری که من 6صبح تا 10 شب تنهام با یه بچه ی 2 ساله با حقوق600تومن و400تومن قسط تورورخدا کمکم کنید وسواس فکریشو چطور درمان کنم من شایط مالیم جوری نیست که بتونم به مشاوره مراجعه کنم برای مشکلم زندگیم داره به سیاهی و تباهی کشیده میشه هیچگونه میل جنسی و احساسی و عاطفی دیگه بهش ندارم با وجو د اینکه 22 سالمه کاملا افسرده شدم
خب شما میتونید از طریق شماره های درج شده در اول سایت مشاوره تلفنی داشته باشید
ولی درمان فردی که تمایلی به تغییر نداره بسیار سخته ...
داروهایی هستند که میتونن روی این وسواس فکری تاثیر داشته باشه ولی خب تکمیل دوره درمان بسیار مهمه
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند.
۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود.
۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.
۵- شیوههاى اخلاقى:رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصتببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم استبا استفاده از متون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.
شیوههاى اصولى در درمان وسواس:
الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلىاش در روان پزشکى او به او اجازه مىدهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشهیابىها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناختخویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوههاى دیگرى را براى درمان لازم مىبینند بکار گیرند.
بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روانپزشکى و گاهى هم در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:
این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مىگیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مىرود. درمان اختلال بهصورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى:
در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف - اصلاح محیط:
غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبههاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،... است.
ب - ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... .
ج - روانکاوى و روان درمانى:
که در آن تلاشى براى ریشهیابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و...
مشاوره و درمان روانی:
در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره میگیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره میکنیم زیرا از این تکنیکها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده میشود:
۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک رواندرمانگر تغییر مییابد.
۲) رفتار درمانی:
روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیتهایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا میدارد.
۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگیهای احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها میپردازد.
روشهای کلی درمان:
برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.
۱) عدم پاسخ دهی:
مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.
۲) تقابل به ضد:
برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
۳) فرمان ایست:
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .
درمان دارویی:
بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.
توصیه های عملی
۱ ) اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیتهایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیتها یا موضوعهای ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد.
سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث میشود موضوعها یا موقعیتهای اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.
۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
۳ ) به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.