نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: آبروریزی شوهر

2668
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    آبروریزی شوهر

    سلام شوهر من اخلاق خیلی بدی داره و اونم اینه که سر هر اختلاف کوچیکی آبرو ریزی راه میندازه و میره خونه پدرم سرو صدا راه میندازه همین چند روز پیش من عصبانی بودم و به شوهرم گفتم باید از خونه پدرش بریم یه جای دیگه خونه اجاره کنیم و وقتی دیدم همسرم توجهی به حرفم نمیکنه از خونه رفتم بیرون تاآروم شم و بچه یک ماهم خونه پیش شوهرم بود و گریه میکرد اونم بچه رو گذاشته بود پیش مادرش و رفته بود چنتا از شیشه های خونه بابامو شکسته بود و شیشه ماشین داداشمم رو هم شکسته بود در حالیکه خانوادم اصلا در جریان جروبحث ما نبودن و من اصلا اونجا نرفته بودم . و این کاری که شوهرم کرد فقط به دلیل عقده ی شخصیش از خانوادم بود چون به برادرم حسادت میکنه و چندبار مادرمو تهدید کرده که چرا واسه پسرتون ماشین خریدین واسه زن منم باید بخرین !!!! حتی دل نداره واسه برادرم خونه بخرن درحالیکه پدر شوهرم خونه ای که توش با اونا زندگی میکنیم رو به اسم شوهرم زده البته خونه دوطبقس ما بالا زندگی میکنیم . شوهرم چشم دیدن برادرمو نداره خواهر ۱۲ سالمو هی اذیت میکنه و حتی تهدید کرده خواهرم حق نداره به بچم دست بزنه میگه خواهرت بی دست و پاست منم گفتم باشه دست نمیزنه ولی اونقدر خواهرمو همه جا اذیت میکنه و بهش بد دهنی میکنه و تهدید به کشتن میکنه که خواهرم استرس پیدا کرده . حتی پدر مادر منم از دستش در امان نیستن با اینکه اینهمه بهش محبت کرده بودن ولی هر چی به دهنش میاد پشت سر و رودر رو بهشون میگه ولی اونا همیشه بهش احترام میزارن چون فرهنگی و معلم هستن. دیگه سر این دعوا همه همسایه ها و آشناها خبردار شدن از کاراش و تک تک از خانوادم میپرسن قضیه رو چون حتی شوهرم با وقاحت تمام زنگ زد ۱۱۰ اومد و گفت زنم بچه رو دزدیده آورده اینجا درحالیکه وقتی من برگشتم خونه تا بچه رو ببرم تو اتاق بود و خواهرش بهش گفتن اومده بچه رو ببره اونجا هیچی نگفت گذاشت برم خونه بابام تا بیاد اونجا آبرو ریزی کنه و تهدید کرد خونه پدرمو آتیش میزنه که همون موقع پدر شوهرم اومد پا درمیانی کرد من برگردم ولی من فقط بخاطر بی پناهی برگشتم چون پدر مادرم قبلا بهم گفته بودن اگه طلاق بگیرم شوهرم یه بلایی سر اونا میاره ازش میترسن و ترجیح میدن من و بچم توی خونه این شوهر بمیریم تا اونا و پسرشون یه بلایی سرشون بیاد پسر پرست هستن و هیچ حمایتی از من نمیکنن کاش یه پدر داشتم که میگفت دخترم من پشتتم مگه من مردم تا تو اذیت بشی مگه تو بی کسی ولی ..... برگشتم خونم و منتظرم تا دعوای بعدی چی سر زندگیم بیاد دلم واسه دختر یک ماهم میسوزه کاش جایی داشتم تا بهش پناه ببرم

  2. 2 کاربران زیر از seyaneh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28563
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    8
    تشکر شده 28 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    سلام شوهر من اخلاق خیلی بدی داره و اونم اینه که سر هر اختلاف کوچیکی آبرو ریزی راه میندازه و میره خونه پدرم سرو صدا راه میندازه همین چند روز پیش من عصبانی بودم و به شوهرم گفتم باید از خونه پدرش بریم یه جای دیگه خونه اجاره کنیم و وقتی دیدم همسرم توجهی به حرفم نمیکنه از خونه رفتم بیرون تاآروم شم و بچه یک ماهم خونه پیش شوهرم بود و گریه میکرد اونم بچه رو گذاشته بود پیش مادرش و رفته بود چنتا از شیشه های خونه بابامو شکسته بود و شیشه ماشین داداشمم رو هم شکسته بود در حالیکه خانوادم اصلا در جریان جروبحث ما نبودن و من اصلا اونجا نرفته بودم . و این کاری که شوهرم کرد فقط به دلیل عقده ی شخصیش از خانوادم بود چون به برادرم حسادت میکنه و چندبار مادرمو تهدید کرده که چرا واسه پسرتون ماشین خریدین واسه زن منم باید بخرین !!!! حتی دل نداره واسه برادرم خونه بخرن درحالیکه پدر شوهرم خونه ای که توش با اونا زندگی میکنیم رو به اسم شوهرم زده البته خونه دوطبقس ما بالا زندگی میکنیم . شوهرم چشم دیدن برادرمو نداره خواهر ۱۲ سالمو هی اذیت میکنه و حتی تهدید کرده خواهرم حق نداره به بچم دست بزنه میگه خواهرت بی دست و پاست منم گفتم باشه دست نمیزنه ولی اونقدر خواهرمو همه جا اذیت میکنه و بهش بد دهنی میکنه و تهدید به کشتن میکنه که خواهرم استرس پیدا کرده . حتی پدر مادر منم از دستش در امان نیستن با اینکه اینهمه بهش محبت کرده بودن ولی هر چی به دهنش میاد پشت سر و رودر رو بهشون میگه ولی اونا همیشه بهش احترام میزارن چون فرهنگی و معلم هستن. دیگه سر این دعوا همه همسایه ها و آشناها خبردار شدن از کاراش و تک تک از خانوادم میپرسن قضیه رو چون حتی شوهرم با وقاحت تمام زنگ زد ۱۱۰ اومد و گفت زنم بچه رو دزدیده آورده اینجا درحالیکه وقتی من برگشتم خونه تا بچه رو ببرم تو اتاق بود و خواهرش بهش گفتن اومده بچه رو ببره اونجا هیچی نگفت گذاشت برم خونه بابام تا بیاد اونجا آبرو ریزی کنه و تهدید کرد خونه پدرمو آتیش میزنه که همون موقع پدر شوهرم اومد پا درمیانی کرد من برگردم ولی من فقط بخاطر بی پناهی برگشتم چون پدر مادرم قبلا بهم گفته بودن اگه طلاق بگیرم شوهرم یه بلایی سر اونا میاره ازش میترسن و ترجیح میدن من و بچم توی خونه این شوهر بمیریم تا اونا و پسرشون یه بلایی سرشون بیاد پسر پرست هستن و هیچ حمایتی از من نمیکنن کاش یه پدر داشتم که میگفت دخترم من پشتتم مگه من مردم تا تو اذیت بشی مگه تو بی کسی ولی ..... برگشتم خونم و منتظرم تا دعوای بعدی چی سر زندگیم بیاد دلم واسه دختر یک ماهم میسوزه کاش جایی داشتم تا بهش پناه ببرم
    موقعی که ازدواج میکردی چرا تحقیق نکردی در مورد شوهرت؟
    اینطوری که شما گفتین انگار با لات محلتون ازدواج کردی که اعصاب درستی هم نداره
    و حتما باید پیش روان پزشک
    چون روانش مشکل داره البته خیلیا مشکل دارند ولی نمیرند
    درهر صورت اینطوری که شما میگی ادامه زندگی باهاش اشتباه محضه چون که زندگیت تلخه
    ادم زندگی میکنه که لذت ببره از زندگیش نه اینکه مجبور باشی تحمل کنی
    به نظرم باید در مورد طلاقت فکرتو بکنی

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    ازدواج من سنتی بود اتفاقا موقع ازدواج گفته بودن پسر خوبیه و با پدرش فرق داره چون پدرش آدم عصبی و دعوایی و حروم خوریه منم نمی‌خواستم باهاش ازدواج کنم چون گفته بودن پدرش این اخلاقا رو داره ولی مادرم قرآن و شیخ و خدا رو وسط آورد و استخاره کرد و گفت پدرش هرکاری کرده به این ربطی نداره من راضی نبودم حتی شب خواستگاری نشستم کلی گریه کردم ولی انگار نون خور اضافه بودم و پدر مادرم میترسیدن رو دستشون باد کنم زود شوهرم دادن با اینکه همون موقع ها یه خبرایی شده بود که یکی دیگه میخواد بیاد خواستگاری اونا تحمل نداشتن میترسیدن من رو دستشون بمونم خواستن زودتر از شرم خلاص شن آخه دختر که جزو اولاد نیست فقط پسر بچه آدمه جرم من اینه دختر بودم .. همش ۲۱ سالم بود !!! الان دخترا ۳۵ سالشون میشه هنوزم میگن بچه ایم واسه ازدواج زوده .

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28563
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    8
    تشکر شده 28 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    ازدواج من سنتی بود اتفاقا موقع ازدواج گفته بودن پسر خوبیه و با پدرش فرق داره چون پدرش آدم عصبی و دعوایی و حروم خوریه منم نمی‌خواستم باهاش ازدواج کنم چون گفته بودن پدرش این اخلاقا رو داره ولی مادرم قرآن و شیخ و خدا رو وسط آورد و استخاره کرد و گفت پدرش هرکاری کرده به این ربطی نداره من راضی نبودم حتی شب خواستگاری نشستم کلی گریه کردم ولی انگار نون خور اضافه بودم و پدر مادرم میترسیدن رو دستشون باد کنم زود شوهرم دادن با اینکه همون موقع ها یه خبرایی شده بود که یکی دیگه میخواد بیاد خواستگاری اونا تحمل نداشتن میترسیدن من رو دستشون بمونم خواستن زودتر از شرم خلاص شن آخه دختر که جزو اولاد نیست فقط پسر بچه آدمه جرم من اینه دختر بودم .. همش ۲۱ سالم بود !!! الان دخترا ۳۵ سالشون میشه هنوزم میگن بچه ایم واسه ازدواج زوده .
    خودتو ناراحت نکن
    من درکت میکنم زندگی با یه ادم روانی خیلی خیلی سخته
    و به نظرم اگه طلاق بگیری بهتره
    چون که این زندگی توام با سختی و مشقت خواهد بود
    و این جور ادمها اخلاقشون روز به روز بدتر هم میشه
    هرچی هم که خوبی کنی بدتر میشه
    طلاق رو واسه همین موارد گذاشتند
    ولی ای کاش قبل ازدواج حداقل یکمی حرف میزدین اخلاقش دستت می اومد
    متاسفم واسه پدر و مادرهایی که اجازه نمیدند بچشون یکمی اشنابشه ببینه کنار این فرد خوشبخت میشه یا نمیشه
    واقعا ماها یا از اینور بوم می افتیم یا از اونورش
    یا کلا سنتی سنتی
    یا طرف با پسره چند سال دوست میشه و رابطه جنسی اخرش هم هیچی
    واقعا ....
    در هر صورت اگه همسرت بره پیش روان پزشک و بهتر بشه که هیچی
    وگرنه خودتو تلف نکن
    تو نباید این زندگی با یه روانی رو تحمل کنی

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط rezzaaa نمایش پست ها
    خودتو ناراحت نکن
    من درکت میکنم زندگی با یه ادم روانی خیلی خیلی سخته
    و به نظرم اگه طلاق بگیری بهتره
    چون که این زندگی توام با سختی و مشقت خواهد بود
    و این جور ادمها اخلاقشون روز به روز بدتر هم میشه
    هرچی هم که خوبی کنی بدتر میشه
    طلاق رو واسه همین موارد گذاشتند
    ولی ای کاش قبل ازدواج حداقل یکمی حرف میزدین اخلاقش دستت می اومد
    متاسفم واسه پدر و مادرهایی که اجازه نمیدند بچشون یکمی اشنابشه ببینه کنار این فرد خوشبخت میشه یا نمیشه
    واقعا ماها یا از اینور بوم می افتیم یا از اونورش
    یا کلا سنتی سنتی
    یا طرف با پسره چند سال دوست میشه و رابطه جنسی اخرش هم هیچی
    واقعا ....
    در هر صورت اگه همسرت بره پیش روان پزشک و بهتر بشه که هیچی
    وگرنه خودتو تلف نکن
    تو نباید این زندگی با یه روانی رو تحمل کنی
    منم دلم میخواد طلاق بگیرم ولی چجوری !!! پدرم باید ازم حمایت کنه تا برگردم خونش و اونجا اقدام به طلاق کنم وگرنه نمیتونم بشینم خونه شوهرم و برم دادگاه بگم من طلاق میخوام خب اینجوری که میزنه منو میکشه تو خونه خودش مشکلم اینه جایی ندارم برم و فکر نکنم کسی به زنی درشرایط من که درحال طلاقه خونه اجاره بده تا اونجا زندگی کنم و اقدام به طلاق کنم بعد بچم چی میشه طفلی هنوز یه ماهشه اگه ازم بگیرنش یا پدرش ازم بگیره مثل خودش تربیت کنه چی

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3964
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    50
    تشکر شده 59 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    سلام برای وضعیتت واقعا ناراحت شدم
    طلاق راه خوبی برای آزاد شدن از شر همسر نامناسبه، اما بهترین راه نیست. با این خانواده ای که توصیف کردی و خطری که ممکنه بعد از طلاق از سمت شوهرت تهدیدت کنه بنظر خودت طلاق کمکی میکنه؟فکر میکنی زندگی بعدش خیلی شیرین میشه؟همین طوری هم قبولت نمیکردن بعد اگه یه دختر دیگه هم اضافه بشه چی میشه؟همیشه از بین بد و بدتر بد رو انتخاب کن .
    اگر شوهرت واقعا دیوانه نیست و مشکلش روحی و روانیه بخاطر حسادت و بی منطقی اینطوره امیدی هست، مطمعنا همچین مردی حاضر نمیشه پیش مشاور بره شما خودت برو و شرایط رو توضیح بده ببین بت چی میگن؟ببین چطور باید رفتار کنی که به مرور وارد ذهن شوهرت بشی و درستش کنی! خیلی سخته اما اگر میخوای شرایط رو عوض کنی باید تلاش کنی،بچه هم کارتو سخت کرده ،تازه هم اونو به دنیا اوردی در نظر بگیر که زن بعد از زایمان چقدر فکر و روانش خسته ست ،یه کم تحمل و صبرتو بیشتر کن و با منطق و جدیت پیگیر تغییر اوضاع باش
    اینم بدون شوهرت علی رغم مشکل روانی حتما بت حساسه و دوست داشته که از رفتنت بهم ریخته،مردی که زنش رو نخواد بخاطرش یه متر هم جابجا نمیشه،ناامید نباش و به جای قیچی کردن به فکر ترفندهای دیگه باش
    خودت شوهرتو میشناسی ببین باید از چه راهی وارد شی معمولا اینجور آدما به محبت و مراعات و احترام تشنه هستن،توجه کن این یکی چی نیاز داره چی میخواد چی کم داره به چی فکر میکنه که همچین رفتاری نشون میده
    امضای ایشان
    از حکیمی پرسیدند:
    چرا از کسی که اذیتت میکند انتقام نمی گیری؟
    با خنده جواب داد:
    آیا حکیمانه است سگی که گازت گرفته گاز بگیری؟!

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    امروز بهش گفتم بریم پیش مشاور قبول نمیکنه میگه من مشکل ندارم و فقط چون تو بچه رو تنها گذاشتی اینجوری کردم گفتم آخه پدرمادرشان من این وسط چیکار کرده بودن تو با من اگه مشکل داری با خودم حل کن قبول نمیکنه حسادت داره ولی من خودم میفهمم رفتن من بهانه بود که عقده هایی که چند وقت تو دلش بود بیرون بریزه حتی بهش گفتم چرا وقتی داشتم می رفتم دعوا نکردی و همونجا سر خودم خالی نکردی و نگفتی نرو ، گفت خودم گذاشتم بری تا بیام اونجا خونه بابات باهات دعوا کنم !!!!!! هر آدمی باشه میفهمه که دنبال بهونه بوده تا اونجا دعوا راه بندازه وگرنه آدم متعادل اول مشکلشو با زنش حل میکنه بعد که دید مشکل حل نمیشه میره پیش خانوادش منطقی صحبت میکنه تا اونا پا درمیانی کنن نه که مثل وحشیا چماق بزاره پشت ماشینش بره شیشه های خانواده زنشو بیاره پایین

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    شوهر شما به احتمال نود درصد بیماری روانی حاد داره
    یه مدت بذارید برید و وقتی اومدن دنبالتون بگید در صورتی برمیگردم که قرص بخوره با خانواده ی شوهرتون اتمام حجت کنید
    اگر خونه پدریتونم نخواستید برید خونه ی یکی از فامیلاتون یا آشنا هاتون که آدم بزرگی باشه و شوهرتون ازش حساب ببره یکی و پیدا کنید هر جوری شده حمایتتون کنه هرچی بگذره بدتر میشه و زندگی شما جهنم تر طلاق راه خوبی نیست اما بد نیست اگر اظهار نامه بدی بترسونیش نگران هم نباش به پدر مادرت بگو به هیچ وجه خونشون راهش ندند و تا دیدنش به پلیس زنگ بزنن بمون و حتی شده با زور شوهرتو مجبور کن خوب بشه اگر تونستی کاری که گفتمو عملی کنی قبل از اینکه برگردی ازش تعهد نامه ی رسمی بگیر
    یه مطلب دیگه خانواده ی شوهرت و به سمت خودت بکشون تا جایی که حق و به تو بدن
    ویرایش توسط miss eli vrn : 06-05-2016 در ساعت 08:48 PM
    امضای ایشان

    Don't GIVE UP
    if you wait for the perfect time you will never get anything done

  10. کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط miss eli vrn نمایش پست ها
    شوهر شما به احتمال نود درصد بیماری روانی حاد داره
    یه مدت بذارید برید و وقتی اومدن دنبالتون بگید در صورتی برمیگردم که قرص بخوره با خانواده ی شوهرتون اتمام حجت کنید
    اگر خونه پدریتونم نخواستید برید خونه ی یکی از فامیلاتون یا آشنا هاتون که آدم بزرگی باشه و شوهرتون ازش حساب ببره یکی و پیدا کنید هر جوری شده حمایتتون کنه هرچی بگذره بدتر میشه و زندگی شما جهنم تر طلاق راه خوبی نیست اما بد نیست اگر اظهار نامه بدی بترسونیش نگران هم نباش به پدر مادرت بگو به هیچ وجه خونشون راهش ندند و تا دیدنش به پلیس زنگ بزنن بمون و حتی شده با زور شوهرتو مجبور کن خوب بشه اگر تونستی کاری که گفتمو عملی کنی قبل از اینکه برگردی ازش تعهد نامه ی رسمی بگیر
    یه مطلب دیگه خانواده ی شوهرت و به سمت خودت بکشون تا جایی که حق و به تو بدن
    اصلا به هیچ وجه قبول نمیکنه پیش روان پزشک و یا مشاور بره ولی راضیش کردم از این خونه ها بریم خونه سازمانی که سازمان بهشون میده نمیدونم تاثیر داره یا نه ولی اگه آزار پدرش نباشه شاید اوضاع بهتر شه

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28563
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    8
    تشکر شده 28 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    منم دلم میخواد طلاق بگیرم ولی چجوری !!! پدرم باید ازم حمایت کنه تا برگردم خونش و اونجا اقدام به طلاق کنم وگرنه نمیتونم بشینم خونه شوهرم و برم دادگاه بگم من طلاق میخوام خب اینجوری که میزنه منو میکشه تو خونه خودش مشکلم اینه جایی ندارم برم و فکر نکنم کسی به زنی درشرایط من که درحال طلاقه خونه اجاره بده تا اونجا زندگی کنم و اقدام به طلاق کنم بعد بچم چی میشه طفلی هنوز یه ماهشه اگه ازم بگیرنش یا پدرش ازم بگیره مثل خودش تربیت کنه چی
    واقعا ادم ناراحت میشه
    مگه الان عصر حجره که مرد رو زن دست بلند کنه؟
    ایشون روانی و دیونه هستند خب برند پیش روان پزشکی دیونه خونه ای چیزی
    شما هم شاغل نیستی نه؟

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط rezzaaa نمایش پست ها
    واقعا ادم ناراحت میشه
    مگه الان عصر حجره که مرد رو زن دست بلند کنه؟
    ایشون روانی و دیونه هستند خب برند پیش روان پزشکی دیونه خونه ای چیزی
    شما هم شاغل نیستی نه؟
    نه من شاغل نیستم فعلا که این شده زندگیم با اینکه زیاد تمایلی به این ازدواج نداشتم ولی باز خودمو مقصر میدونم چون من یه دختر تحصیل کرده بودم و هر جوری میشد باید جلوی عجله پدرمادرمو میگرفتم و وقت بیشتری واسه آشنایی و تصمیم گیری ازشون میخواستم و زیر بار نمی رفتم تا با طناب کسی تو چاه برم مادرم گفت تو ازدواج کن هر چی شد پای من ولی من باید خودم تصمیم میگرفتم امروز مادرم گفت که راضی به طلاق هستن و خودمو دخترمو نگه میدارم ولی ازم تضمین میخوان که شوهرم بعد طلاق باز بچه رو بهونه نکنه و نره دم درشون اذیتشون کنه منم گفتم بهش اطمینانی نیست و شایدم اینکارو بکنه شوهرمم راضی شده از این خونه بریم ولی گفته باید قید پدر مادرمو بزنم وگرنه منو میفرسته خونه بابام و باید قید بچه رو بزنم موندم چیکار کنم مادرمم گفته یا باید از این شهر بریم یا شوهرم دیگه پاشو خونه بابام نزاره آبرومون رفته تو محلمون همه فهمیدن چی شده خجالت میکشم سمت خونه بابام برم

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28563
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    8
    تشکر شده 28 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    نه من شاغل نیستم فعلا که این شده زندگیم با اینکه زیاد تمایلی به این ازدواج نداشتم ولی باز خودمو مقصر میدونم چون من یه دختر تحصیل کرده بودم و هر جوری میشد باید جلوی عجله پدرمادرمو میگرفتم و وقت بیشتری واسه آشنایی و تصمیم گیری ازشون میخواستم و زیر بار نمی رفتم تا با طناب کسی تو چاه برم مادرم گفت تو ازدواج کن هر چی شد پای من ولی من باید خودم تصمیم میگرفتم امروز مادرم گفت که راضی به طلاق هستن و خودمو دخترمو نگه میدارم ولی ازم تضمین میخوان که شوهرم بعد طلاق باز بچه رو بهونه نکنه و نره دم درشون اذیتشون کنه منم گفتم بهش اطمینانی نیست و شایدم اینکارو بکنه شوهرمم راضی شده از این خونه بریم ولی گفته باید قید پدر مادرمو بزنم وگرنه منو میفرسته خونه بابام و باید قید بچه رو بزنم موندم چیکار کنم مادرمم گفته یا باید از این شهر بریم یا شوهرم دیگه پاشو خونه بابام نزاره آبرومون رفته تو محلمون همه فهمیدن چی شده خجالت میکشم سمت خونه بابام برم
    والا اینایی که شما گفتی نشون میده رسما شوهرت روانیه
    چون یه ادم سالم نمیره ابرو ریزی کنه
    خب وقتی با تو مشکل داره اشتباه میکنه میره خونه بابات
    حتی بابات میتونست علیه این اقا شکایت کنه و اگه نکرده نشون میده به قوانین اشنا نیست...
    در هر صورت من احساس میکنم شما و خانوادت خیلی جلوی شوهرت عقب نشینی کردین
    واسه همینه که پر رو شده و داره بیشتر اذیتت میکنه
    واقعا چرا بعضیا اینقدر نامردند؟

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    اتفاقا ۱۱۰ اومد صورت جلسه کرد و کاغذش دست پدرمه تا اگه دفعه دیگه کاری کرد برن شکایت کنن ولی فعلا شکایت نکردن تا زندگی من بیشتر بهم نریزه و شوهرم اصلاح شه چون شوهرم نظامیه و اگه برن ازش شکایت کنن چون قرار دادیه ممکنه اخراج شه و اون موقع اگه از کاراش پشیمونم بشه دیگه بیکار میشه و خودم پشیمون میشم نمیدونم چیکار کنم که هم اون بترسه و دست برداره هم از کار بیکار نشه

  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28563
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    8
    تشکر شده 28 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    اتفاقا ۱۱۰ اومد صورت جلسه کرد و کاغذش دست پدرمه تا اگه دفعه دیگه کاری کرد برن شکایت کنن ولی فعلا شکایت نکردن تا زندگی من بیشتر بهم نریزه و شوهرم اصلاح شه چون شوهرم نظامیه و اگه برن ازش شکایت کنن چون قرار دادیه ممکنه اخراج شه و اون موقع اگه از کاراش پشیمونم بشه دیگه بیکار میشه و خودم پشیمون میشم نمیدونم چیکار کنم که هم اون بترسه و دست برداره هم از کار بیکار نشه
    ببین دوست عزیز
    شوهر شما رسما روانیه اکی؟؟
    هرجوری که میتونی باید ببریش پیش یه روانپزشک یا روانشناس که مداوا بشه
    ببین اون بیماره من نمیگم اون واقعا ادم بدیه اکی؟
    من فقط میگم اون مشکل داره ولی اگه قبول نکنه که بره پیش روانشناس مطمئن باش زندگیت جهنم میشه همین
    بازم خودت تصمیمتو بگیر

  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط rezzaaa نمایش پست ها
    ببین دوست عزیز
    شوهر شما رسما روانیه اکی؟؟
    هرجوری که میتونی باید ببریش پیش یه روانپزشک یا روانشناس که مداوا بشه
    ببین اون بیماره من نمیگم اون واقعا ادم بدیه اکی؟
    من فقط میگم اون مشکل داره ولی اگه قبول نکنه که بره پیش روانشناس مطمئن باش زندگیت جهنم میشه همین
    بازم خودت تصمیمتو بگیر
    من فکر نمیکنم روانی باشه چون باباشم همین اخلاقارو داره با هر کی مشکل داشته باشه یا یه چوب برمیداره میره طرفو میزنه یا هر روز میره دادگاه دنبال شکایت کلا رابطه ی خوبی با مردم ندارن برخلاف خانواده ی من که فرهنگی هستن و کل شهر رو سرشون قسم می خورن اینم بگم که عموها پسر عموها و بیشتر فامیلشان همینجورین از نظر فرهنگی عقب هستن. اینها اصالتا مال یه روستا ا ن ولی شوهر من توی شهر بوده و زندگی کرده ولی با این حال اخلاق مردم همونجا رو پیدا کرده اونجا مردم بیشتر اینجوری ا ن و دعواگر هستن این دیگه مشکل فرهنگیه نمیشه بهش گفت مشکل روانی

  18. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28563
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    8
    تشکر شده 28 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    من فکر نمیکنم روانی باشه چون باباشم همین اخلاقارو داره با هر کی مشکل داشته باشه یا یه چوب برمیداره میره طرفو میزنه یا هر روز میره دادگاه دنبال شکایت کلا رابطه ی خوبی با مردم ندارن برخلاف خانواده ی من که فرهنگی هستن و کل شهر رو سرشون قسم می خورن اینم بگم که عموها پسر عموها و بیشتر فامیلشان همینجورین از نظر فرهنگی عقب هستن. اینها اصالتا مال یه روستا ا ن ولی شوهر من توی شهر بوده و زندگی کرده ولی با این حال اخلاق مردم همونجا رو پیدا کرده اونجا مردم بیشتر اینجوری ا ن و دعواگر هستن این دیگه مشکل فرهنگیه نمیشه بهش گفت مشکل روانی
    والا تو هیچ فرهنگی نمیرند شیشه خونه و ماشین رو بیارند پایین
    تو هیچ فرهنگی نمیرند ابرو ریزی کنند
    خوبه که از شوهرت دفاع میکنی
    در هر صورت یا باید صبور باشی و شوهرتو عوض کنی و تلاش کنی که خیلی سخته
    یا باید طلاقتو بگیری
    راه دیگه نداره

  19. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28212
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    25
    تشکر شده 25 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آبروریزی شوهر

    به نظر من اول همه انرژیتو بزار واسه اینکه خانوادتو قانع کنی که نمیتونی با این مرد زندگی کنی و ازشون کمک بخواه،مدام به پدرت از مشکلاتت بگو تا دلش رحم بیاد،بالاخره هرچی باشه پدره
    بعدشم اقدام به طلاق کن
    الان تو تنها نیستی،یه بچه هم داری، اون اصلا فرد مناسبی برای پدر بودن نیست ،چی میخواد به سر آینده این بچه بیاد و حتی آینده خودت...
    میتونی بعد از طلاقت بری سرکار تا خرج خودتو بچتو بتونی دربیاری و احساس اضافی بودن توی خونه پدرت نکنی
    نگران تهدیداش هم نباش،به محض دیدن کوچیکترین کاری ازش شکایت کن مگه شهر هرته که هرکار دلش میخواد بکنه

  20. کاربران زیر از farzane74 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خون ریزی بلافاصله بعد از دخول اتفاق میفته؟
    توسط samaaaa در انجمن پرده بکارت
    پاسخ: 67
    آخرين نوشته: 08-24-2015, 03:28 PM
  2. برنامه ریزی خوب
    توسط ملیحه رضایی در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 05-10-2015, 11:23 AM
  3. آبروریزی خواهرم
    توسط hmohammadi927 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 01:58 PM
  4. خونریزی بدون دلیل
    توسط ارام ا در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 08-02-2014, 02:25 PM
  5. چه چیزی مینای دندان ها را حساس میکند؟
    توسط m@ede در انجمن سلامت دهان و دندان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-05-2014, 01:34 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد