نوشته اصلی توسط
seyaneh
سلام شوهر من اخلاق خیلی بدی داره و اونم اینه که سر هر اختلاف کوچیکی آبرو ریزی راه میندازه و میره خونه پدرم سرو صدا راه میندازه همین چند روز پیش من عصبانی بودم و به شوهرم گفتم باید از خونه پدرش بریم یه جای دیگه خونه اجاره کنیم و وقتی دیدم همسرم توجهی به حرفم نمیکنه از خونه رفتم بیرون تاآروم شم و بچه یک ماهم خونه پیش شوهرم بود و گریه میکرد اونم بچه رو گذاشته بود پیش مادرش و رفته بود چنتا از شیشه های خونه بابامو شکسته بود و شیشه ماشین داداشمم رو هم شکسته بود در حالیکه خانوادم اصلا در جریان جروبحث ما نبودن و من اصلا اونجا نرفته بودم . و این کاری که شوهرم کرد فقط به دلیل عقده ی شخصیش از خانوادم بود چون به برادرم حسادت میکنه و چندبار مادرمو تهدید کرده که چرا واسه پسرتون ماشین خریدین واسه زن منم باید بخرین !!!! حتی دل نداره واسه برادرم خونه بخرن درحالیکه پدر شوهرم خونه ای که توش با اونا زندگی میکنیم رو به اسم شوهرم زده البته خونه دوطبقس ما بالا زندگی میکنیم . شوهرم چشم دیدن برادرمو نداره خواهر ۱۲ سالمو هی اذیت میکنه و حتی تهدید کرده خواهرم حق نداره به بچم دست بزنه میگه خواهرت بی دست و پاست منم گفتم باشه دست نمیزنه ولی اونقدر خواهرمو همه جا اذیت میکنه و بهش بد دهنی میکنه و تهدید به کشتن میکنه که خواهرم استرس پیدا کرده . حتی پدر مادر منم از دستش در امان نیستن با اینکه اینهمه بهش محبت کرده بودن ولی هر چی به دهنش میاد پشت سر و رودر رو بهشون میگه ولی اونا همیشه بهش احترام میزارن چون فرهنگی و معلم هستن. دیگه سر این دعوا همه همسایه ها و آشناها خبردار شدن از کاراش و تک تک از خانوادم میپرسن قضیه رو چون حتی شوهرم با وقاحت تمام زنگ زد ۱۱۰ اومد و گفت زنم بچه رو دزدیده آورده اینجا درحالیکه وقتی من برگشتم خونه تا بچه رو ببرم تو اتاق بود و خواهرش بهش گفتن اومده بچه رو ببره اونجا هیچی نگفت گذاشت برم خونه بابام تا بیاد اونجا آبرو ریزی کنه و تهدید کرد خونه پدرمو آتیش میزنه که همون موقع پدر شوهرم اومد پا درمیانی کرد من برگردم ولی من فقط بخاطر بی پناهی برگشتم چون پدر مادرم قبلا بهم گفته بودن اگه طلاق بگیرم شوهرم یه بلایی سر اونا میاره ازش میترسن و ترجیح میدن من و بچم توی خونه این شوهر بمیریم تا اونا و پسرشون یه بلایی سرشون بیاد پسر پرست هستن و هیچ حمایتی از من نمیکنن کاش یه پدر داشتم که میگفت دخترم من پشتتم مگه من مردم تا تو اذیت بشی مگه تو بی کسی ولی ..... برگشتم خونم و منتظرم تا دعوای بعدی چی سر زندگیم بیاد دلم واسه دختر یک ماهم میسوزه کاش جایی داشتم تا بهش پناه ببرم