نمایش نتایج: از 1 به 27 از 27

موضوع: اخلاق بد شوهر

2334
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    اخلاق بد شوهر

    سلام
    چند سال پیش با همسرم آشنا شدم. دوران دوستی خیلی خوبی داشتیم. اون دوران مشکلات زیادی داشتم و خیلی خیلی کمکم کرد. البته منم به اندازه خودم کارهای زیادی براش کردم. هنوز دو ماه از نامزدی نگذشته بود که پدرم فوت کرد و یه عالمه مصیبت ریخت سرم. بهتره تعریف نکنم، خودش یه مصیبت نامه طولانیه!
    به همه بدبختی و مشکلات زندگیمون رو شروع کردیم. یک سال اول خوب بود. من هم برای مشکلات روحی که برام پیش اومده بود
    مشاوره
    رفتم و حالم خیلی بهتر شد.
    اما چند ماه پیش با یکی از دوستانش توی شهر مادریش یه کار جدید شروع کرد. اوایل هفته ای دو روز میرفت و من تنها می موندم. فکر کردم اینطوری اون زودتر به خونه برمیگرده. بعد از چند ماه از شغل قبلیش استعفا داد و هفته ای پنج روز تهران نبود! اختلافات ما شروع شد.
    میگفت تو این خونه و وسایل رو به من ترجیح میدی و همراهم نمیای. مثل زنهای مردم بیا و دوش به دوش شوهرت کار کن. بعد مشورت با مشاورم تصمیم گرفتم که باهش برم. یک ماه همراهش رفتم. از صبح باهاش بیرون میرفتم تا آخر شب. اصلا نق نمیزدم. کمکش میکردم. و خیلی سعی میکردم کار یاد بگیرم و مفید باشم.
    اما الان گیر داده برگرد سرخونه و زندگیت. با من نیا.
    اولش گفت نمیخوام خسته بشی و از برنامه های زندگیت جا بمونی، بعدش گفت دوست ندارم زن کار کنه، بعدش گفت برای محافظت از خودته! الان هم میگه تو آرامش روانی منو بهم میزنی!!!
    میگه اخلاقت بده! همه ازت بد میگن! میگن زنت با همه بد رفتار میکنه و ...
    در صورتی که کارمندهای خانمش همه میگن که من خیلی منطقی و خوش برخوردم، میگن بهم عادت کردن و خیلی کمکشون میکنم!
    خلاصه روزگارم سیاه شده. بهم بی احترامی میکنه. نسبتهای بد میده، میگه روانی هستی، بی ادبی، با مردم سازگاری نداری و ...

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    البته یه موضوعی خیلی اذیتم میکنه اینه که با یه خانم توی شهرشون شریک شده. همه اش با اون خانم وقت میگذرونه! به نظرم دختر بدی نیست. حتی خانه اشون دعوت شدیم.
    احساس میکنم با حضور من نمیتونه با اون خانم راحت باشه که منو از رفتن با محل کارش منع میکنه!
    احساس میکنم ازم استفاده کرد تا منو با اون به خانم نشون بده و بتونه راحتتر بهش نزدیک بشه. مثلا بگه که چون زن داره و زنش هم از این همکاری خبر داره پس مشکلی در ارتباط اونها وجود نداره.
    میدونم از نظر رابطه بهم خیانت نکرده اما از نظر احساسی داره بهم خیانت میکنه.
    منو فقط برای توی خونه میخواد.
    وقتی دعوا میکنیم منو میزنه، پرت میکنه، و حتی منو میبره ترمینال و میگه برگرد تهران. حتی دیشب هم برد ترمینال که منو برگردونه. اصلا ه، براش مهم نیست که توی این زمستون و سرما من ساعت چهار صبح برسم تهران چکار کنم!
    وقتی حالم بده یا جای کتکش درد می یره میگه فیلم بازی نکن، مسخره بازی در نیار.
    خیلی دلم شکسته
    ویرایش توسط Nedaee : 02-28-2016 در ساعت 10:16 AM

  3. کاربران زیر از Nedaee بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    البته بگم که الان شرایط مالی خیلی بدی داره. چکهاش برگشت خورده و حتی حکم جلبش رو گرفتن. اما این مشکلات مالی برای منم هست.
    طلبکارها آدرس خونه رو بلدن و میان در خونه. اما حاضره منو تهران تنها ول کنه. خیلی راحت میگه با تو کاری ندارن، تو زندگیت رو بکن!
    اگه پدر داشتم حتما برمیگشتم خانه پدریم. اما من هیچ کسی رو ندارم. هیچ کس
    اختلافاتمون یک دفعه وحشتناک شد! سه هفته اس هر چی دلش میخواد بهم میگه!
    چند بار بهم گفته من زن ندارم. تو زن من نیستی . حتی درخواست طلاق توافقی دادیم.
    ولی میگه جدا شدیم هم من دست از سرت بر نمیدارم. هرشب میام پیشت!!!
    احساس میکنم از تعهد زندگی مشترک خوشش نمیاد. میخواد مثل مجردی باشه. بی تعهد
    فقط دوست باشیم
    الان اون دختره بارش شده دوست. میدنم منو بیشتر دوست داره اما نمیخواد زن داشته باشه، میخواد مثل مجردی رابطه فقط دوستی باشه
    حالا باید چکار کنم؟
    من برای این زندگی خیلی تاوان دادم.
    میدونم جدا شدن خیلی سخته، مخصوصا برای من اصلا فامیلی ندارم.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    من پیش
    مشاور
    میرم اما تا وقتی اون نیاد که فایده ای نداره.
    قرار بود این هفته بره پیش مشاور، اول گفت تو اصلا نیا، قبول کردم. دیشب میگفت برم بزنم تو گوش
    مشاور
    که تو رو اینقدر پررو کرده!
    جمعه این هفته سالگرد فوت پدرمه
    بهم میگه دوشنبه میبرمت تهران، بمون و مراسم سالگرد بگیر!
    خیلی تعجب میکنم، اصلا اصلا اصلا این آدم شبیه کسی که من چند سال گذشته میشناختم نیست!
    این یک ماه اخیر خیییییییلی عوض شده

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    می خواستم برم با اون دختر صحبت کنم، اما دلم نمیخواد وجهه خودم و شوهرم خراب بشه.
    و میترسم اگه شوهرم بفهمه اوضاع بدتر بشه.
    اما همه اش دلم میخواد با اون دختره صحبت کنم.
    اگه واقعا چیزی باشه حتما ازش جدا میشم، اما بعضی وقتها احتمال میدم بخاطر شرایط بد مالی اینطوری شده!
    واقعا گیجم و نمیدونم چکار کنم!

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    ببینید دوست عزیز راستش من چیز زیادی به خاطرم نمیرسه که چجوری میشه مشکلتون رو حل کرد ولی اینو بدونید

    همینکه فشار کاری روشه ، همینکه مشکل مالی پیدا کرده ، همینکه حکم جلبشو گرفتن ، همه ی اینا مردو از پا در میاره ، تحملشو کم میکنه ، باعث میشه جسمش پیش شما باشه ولی فکرش پی بدهیاشو کارش ، توجه و محبتش به شما کمتر بشه ، همه ی اینا مال استرسیه که الان روش هست .

    تمام این بداخلاقیاش ، اینکه حوصلتونو نداره ، مال اینه که میخواد خودش تنها باشه چون آرامش فکری نداره .

    تنها کاری که میتونید بکنید یکم صبرتونو بالاتر ببرید گرچه تا الان هم خیلی صبوری کردید ولی یکم این بداخلاقیاشو تحمل کن ان شالله مشکلش حل بشه آرامشش بیشتر میشه .

    همسرتون توی این موقعیت نیاز به یه نفر داره که باهاش مهربون باشه ، خوش رفتار باشه یکم باهاش بگه و بخنده واسه همینه ( شاید به احتماله ضعیف ) جذب اون خانم شده .

    شما محبتتو بهش بیشتر کن ، بهش توجه بیشتری داشته باش ، باهاش حرفایی غیر از صحبتای کاری کن .

    من فکر میکنم محبت شما بهش کم شده که اینطوری بهانه گیر شده .

    امیدوارم مشکلاتتون حل بشه .

  8. 3 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    به نظر من تنها چاره اش اینه که ازش فاصله بگیری ، چون این آدم مشخصه که دیگه نمی خواد با شما باشه ، و خیلی از حرمتها رو شی************ده ، اصلا برگشتن به زندگی توش اینجور چیزها پیش میاد اشتباهه چون کسی که یه بار یه کاری بکنه مجددا تکرارش می کنه ، اما اینکه طلاق بگیری یا نه به نظرم اگر موقعیتش رو نداری طلاق نگیر ، بیا تهران و راحت زندگیتو بکن ، فعلا یه مدت از هم دور باشید، تا ببینی چه اتفاقی می افته ، برای اطمینان هم می تونی شماره اون خانم رو بگیری و طرح دوستی باهاش بریزی اینجوری حالا یکم احتمال اینکه اون خانم پایه خیانت باشه میاد پایین.
    اگر هم جدا شدی دیگه دلیلی نداره که با همسرت باشی ، چون به نظر من این دو تا برگه سند ازدواج نیست که دو تا آدم رو بهم متعهد می کنه ، این دل آدمهاست که اونها رو بهم متعهد می کنه ، اگه قرار باشه تو دوستی هم یه آدم بره با هر کی دلش خواست باشه که اسمش یه دوستی نیست اسمش ببخشید که رک می گم هرزگی ست چه برای مرد و چه برای زن فرقی نمی کنه. اگر این آدم می خواد با شما دوست باشه و بعد بیاد با 5 نفر دیگه هم باشه ، خب اصلا تو دوستیشم که باشه آیا شما طاقتش رو داری؟

  10. 2 کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nedaee نمایش پست ها
    می خواستم برم با اون دختر صحبت کنم، اما دلم نمیخواد وجهه خودم و شوهرم خراب بشه.
    و میترسم اگه شوهرم بفهمه اوضاع بدتر بشه.
    اما همه اش دلم میخواد با اون دختره صحبت کنم.
    اگه واقعا چیزی باشه حتما ازش جدا میشم، اما بعضی وقتها احتمال میدم بخاطر شرایط بد مالی اینطوری شده!
    واقعا گیجم و نمیدونم چکار کنم!
    نه اصلا اینکارو نکنید که اگه حسی هم نباشه اون حسو بوجود میارید .

    همونطور که گفتم فشار مالی خیلی بد یه مردو بهم میریزه .

    نگران نباشید فقط حامی و همدمش باشید.

  12. 2 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    خیلی ترسیدم ، اون هم فهمیده که من ترسیدم و دقیقا دست گذاشته روی ترسهای من.
    الان اومده روبرم نشسته و داره سیب میخوره اصلا انگار نه انگار من دارم زجر میکشم.
    میگه هر جایی که میرم باهم بیا بغیر از دفتر شرکت که اون خانم هم اونجاست

    من مادرم رو بر اثر سکته مغزی و پدرم رو بر اثر سکته قلبی از دست دادم. میدنه من از سکته میترسم و میدونه چقدر زجر کشیدم و احساس گناه داشتم
    تو روی من میگه تو میخوای منو هم سکته بدی! میخوای دهنم مثل مادرت کج بشه
    این حرفش دیشب تا الان مثل تیر تو قلبم نشسته
    ویرایش توسط Nedaee : 02-27-2016 در ساعت 12:04 PM

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    دو سه تا دوست دیگه هم توی این کار داره.
    به نظرم رسید با اونها صحبت کنم، البته موضوع اون دختر رو نمیخوام بگم
    اما بگم که منم تحت فشارم، شاید اونها راه حلی بلد باشن. بهرحال اونها هم خانواده دارن و شاید با این مشکلات روبرو شده باشن.

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    به نظرم دليل تغيير رفتارش چيزي ديگه ايه بايد دنبال اين دليله باشي
    اخه مگه ميشه ادم يهو تغيير كنه خودتون ميگيد از اول اينطور نبوده

  16. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    به نظرم دليل تغيير رفتارش چيزي ديگه ايه بايد دنبال اين دليله باشي
    اخه مگه ميشه ادم يهو تغيير كنه خودتون ميگيد از اول اينطور نبوده
    زندگیمون خیلی معمولی بود، مثل همه مردم.
    حتی تابستون که هفته ای دو روز میرفت بهم گیر داده بود که بچه دار بشیم، آزمایشات لازم رو هم انجام دادیم اما ...
    الان به من و زندگی مشترک و روزی که منو برای اولین بار دیده لعنت میفرسته!
    نمیدونم چطوری متوجه واقعیت ماجرا بشم.

  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    الان اومد و گفت میخواد به شرکت دیگه سر بزنه، گفت اگه میخوای اماده شو بیام دنبالت.
    نمیدونم برم یا نه؟
    هیچ جایی با حضور من مشکلی نداره به غیر از دفتر اصلی!

    البته معلوم نیست، شاید چند وقت دیگه بگه اینجا هم نیا، اما تا حالا که میگه اگه میخوای کار کنی بیا این یکی دفتر مال تو ، تو توش کار کن!!!

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    بعضی وقتها میزنه به سرم که بهش بگم بیاد روبرو کنه منو با اونهایی که درباره من حرف زدن.
    اصلا چرا باید شوهرم به همکارهاش اینقدر راحت باشه که اونها بتونن درباره من بهش چیزی بگن؟!
    احساس میکنم شاید توی انتخابم اشتباه کردم.
    شاید کم کم داره خود واقعیش رو نشون میده.
    من که ادم بی عرضه و ببویی نیستم. منم بیشتر از ده سال سابقه کار دارم و آخرین جایی که کار میکردم مدیر دفتر مهندسی بودم. بخاطر ازدواجم دیگه سرکار نرفتم.
    خیلی خوب بلدم رفتار کاری به چی میگن.

  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nedaee نمایش پست ها
    زندگیمون خیلی معمولی بود، مثل همه مردم.
    حتی تابستون که هفته ای دو روز میرفت بهم گیر داده بود که بچه دار بشیم، آزمایشات لازم رو هم انجام دادیم اما ...
    الان به من و زندگی مشترک و روزی که منو برای اولین بار دیده لعنت میفرسته!
    نمیدونم چطوری متوجه واقعیت ماجرا بشم.
    اصلا سعي نكن يه بچه وارد زندگيتون كنيد تا وقتي كه مطمعن نشدي تا وقتي كه شرايط درست نشده اين كار رو نكن الان شايد راحتتر بتوني از زندگيش بري ولي وقتي يه بچه بياد خيلي سخت ميشه
    از دوستي آشنايي كه باهاش صميميه وارد رابطه شو و بهش بگو اخلاقاي شوهرت عوض شده و دليلش چي ميتونه باشه فقط ياد باشه زياد وارد جزئيات نشي و كلي بپرسي و چيزي نگي فقط سعي كن از زبون اون طرف بكشي كه چي شده

  21. 3 کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    یه سوال شما از نظر ظاهری به خودتون میرسین ؟
    شاید ظاهر اون خانمو با شما مقایسه میکنه[/quote]

    ظاهرم معمولیه، قیافه معمولی، به بهداشت و آرایش و زیبایی هم میرسم.
    اون خانم هم با من متفاوته اما به نظرم معمولیه.
    اون خانم از نظر کاری حسابی داره از شوهرم استفاده میکنه اما از نظر احساسی فکر نکنم منظوری داشته باشه. البته فعلا.

  23. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چه کار کنم؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    اصلا سعي نكن يه بچه وارد زندگيتون كنيد تا وقتي كه مطمعن نشدي تا وقتي كه شرايط درست نشده اين كار رو نكن الان شايد راحتتر بتوني از زندگيش بري ولي وقتي يه بچه بياد خيلي سخت ميشه
    از دوستي آشنايي كه باهاش صميميه وارد رابطه شو و بهش بگو اخلاقاي شوهرت عوض شده و دليلش چي ميتونه باشه فقط ياد باشه زياد وارد جزئيات نشي و كلي بپرسي و چيزي نگي فقط سعي كن از زبون اون طرف بكشي كه چي شده
    خودم هم همچین تصمیمی دارم. البته شماره ای از هیچ یک از همکارهاش ندارم، اما میتونم پیدا کنم.
    دارم دنبال فرد مناسب میگردم.
    اما یه وقتهایی به خودم میگم یعنی ارزش این ماجراها رو داره؟!
    یعنی اصلا ارزش داره دنبال چرایی این ماجرا باشم؟

  24. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    دلیل این رفتار هاشون ( که البته حق دست بلند کردن و فحاشی ندارن به هیچ وجه و اصلا قابل توجیه نیست ) مشکل و فشار مالی هستش ، مشکل مالی و اقتصادی کل روح و روان مردو میریزه به هم . به خصوص اگه که اون مرد همسر/نامزد/دوست دختر داشته باشه . چرا که احساس مسولیت سنگینی میکنه ، واسه همین میگه که میخواد مثل دوران مجردی باشه که ازین احساس مسولیت سنگینی که روش هست و فشار عصبی فوقالعاده زیادی را بهش تحمیل میکنه خلاص بشه ، چون میترسه که از لحاظ مالی خیلی عقب بیفته و نتونه شما را ساپورت کنه . در اینجور مواقع حسی که توی چنین مردهایی (که عموما مردهای شدیدا احساسی هستن ) شروع به ریشه دواندن میکنه ، حس تمایل به مجرد شدن و از طرفی حس شدید دلتنگی نسبت به معشوقشون هست . ایشون شما را بسیار دوست دارن و دوستانی که میگن به شما حسی ندارن به نظر من اشتباه میکنن . اگه حسی نداشتن باهاتون هیچ حرفی نمیزدن . مردهای احساسی همشون موقع مشکلات مالی این رفتارهای زننده و خشن را دارن و احتمالی که بنده میدم اینه که بین ایشون و همکار خانمشون رابطه خاصی وجود نداره . شما هم اگه میتونید با ایشون صحبت کنید که اجازه بده برید سر یه کاری واسه ترمیم مشکلات مالی (هر چند ممکنه ایشون خشن تر بشن به خاطر اینکه تقریبا هیچ مردی نمیتونه زنی که ازش سر تر هست (از لحاظ مالی) را به عنوان همسر بهش نگاه کنه :| ) ، با توجه به سابقتون هم نباید خیلی دستتون بسته باشه .


    امیدوارم که مشکلات ایشون حل بشه هر چه زودتر ،به طلاق و جدایی هم به هیچ وجه فکر نکنید . مشکلاتشون حل بشه مثل رفتارشون مثل قبل میشه .

  25. 2 کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    دلایل رفتارهاش ممکنه اینها باشن :
    *فشار کاری زیاد و نداشتن پشتوانه مالی و عاطفی در این فشارها ... که میتونه هر مردی رو از پا در بیاره چه برسه به تغییر رفتار ...

    *عدم تامین ارامش روانی عاطفی از سوی همسر

    *مقایسه خود با افراد هم تراز خود و مقایسه زندگی و وضعیت خود با انها و در نتیجه بوجود امدن حس نارضایتی از وضعیت خود که نتیجه اش میشه سردرگمی و تلاش برای تغییر این وضعیت

    وجود کشش بیرونی که با وضعت حال حاضرش در تضاده و سعی در کنترل یکی از اونها داره و چون ناموفقه باعث اختلال رفتاری و رفتار ناهنجار میشه

  27. 2 کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1966 نمایش پست ها
    دلیل این رفتار هاشون ( که البته حق دست بلند کردن و فحاشی ندارن به هیچ وجه و اصلا قابل توجیه نیست ) مشکل و فشار مالی هستش ، مشکل مالی و اقتصادی کل روح و روان مردو میریزه به هم . به خصوص اگه که اون مرد همسر/نامزد/دوست دختر داشته باشه . چرا که احساس مسولیت سنگینی میکنه ، واسه همین میگه که میخواد مثل دوران مجردی باشه که ازین احساس مسولیت سنگینی که روش هست و فشار عصبی فوقالعاده زیادی را بهش تحمیل میکنه خلاص بشه ، چون میترسه که از لحاظ مالی خیلی عقب بیفته و نتونه شما را ساپورت کنه . در اینجور مواقع حسی که توی چنین مردهایی (که عموما مردهای شدیدا احساسی هستن ) شروع به ریشه دواندن میکنه ، حس تمایل به مجرد شدن و از طرفی حس شدید دلتنگی نسبت به معشوقشون هست . ایشون شما را بسیار دوست دارن و دوستانی که میگن به شما حسی ندارن به نظر من اشتباه میکنن . اگه حسی نداشتن باهاتون هیچ حرفی نمیزدن . مردهای احساسی همشون موقع مشکلات مالی این رفتارهای زننده و خشن را دارن و احتمالی که بنده میدم اینه که بین ایشون و همکار خانمشون رابطه خاصی وجود نداره . شما هم اگه میتونید با ایشون صحبت کنید که اجازه بده برید سر یه کاری واسه ترمیم مشکلات مالی (هر چند ممکنه ایشون خشن تر بشن به خاطر اینکه تقریبا هیچ مردی نمیتونه زنی که ازش سر تر هست (از لحاظ مالی) را به عنوان همسر بهش نگاه کنه :| ) ، با توجه به سابقتون هم نباید خیلی دستتون بسته باشه .


    امیدوارم که مشکلات ایشون حل بشه هر چه زودتر ،به طلاق و جدایی هم به هیچ وجه فکر نکنید . مشکلاتشون حل بشه مثل رفتارشون مثل قبل میشه .
    حرفهاتون خیلی بهم حس خوبی داد، ممنون
    تمام این مدت یه حسی بهم میگه این رفتارها بخاطر شرایط سختی هست که داره، فکر میکنم که با بهتر شدن اوضاع رفتارش بهتر میشه
    بهرحال منم خیلی فشار رو تحمل میکنم و بعضی وقتها مثل قبل ابراز ناراحتی میکنم اما اون دیگه مثل سابق تحمل نداره و اختلاف بزرگتر میشه
    با مشاورم که صحبت میکردم گفت الان من باید کنترل کننده اوضاع باشم و این خیلی مهمه که من سعی کنم آرامتر باشم

  29. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    دلایل رفتارهاش ممکنه اینها باشن :
    *فشار کاری زیاد و نداشتن پشتوانه مالی و عاطفی در این فشارها ... که میتونه هر مردی رو از پا در بیاره چه برسه به تغییر رفتار ...

    *عدم تامین ارامش روانی عاطفی از سوی همسر

    *مقایسه خود با افراد هم تراز خود و مقایسه زندگی و وضعیت خود با انها و در نتیجه بوجود امدن حس نارضایتی از وضعیت خود که نتیجه اش میشه سردرگمی و تلاش برای تغییر این وضعیت

    وجود کشش بیرونی که با وضعت حال حاضرش در تضاده و سعی در کنترل یکی از اونها داره و چون ناموفقه باعث اختلال رفتاری و رفتار ناهنجار میشه
    ممنون از راهنمایی شما
    یکی از مشکلات همسرم اینه که زیادی خودش رو نسبت به همه چیز و همه اشخاص مسئول میدونه
    مثلا ارتباطش با اون خانم همکارش هم از همین موضوع ناشی میشه
    زیادی خودش رو درباره موفقیت مالی و کاری اون مسئول میدونه و این باعث شده مشکلی به مشکلات خودش اضافه بشه
    به نظرم بیشتر از توانش مسئولیت قبول کرده و الان خیلی بهش فشار میاد و با رفتارهاش ابرازش میکنه
    ویرایش توسط Nedaee : 02-28-2016 در ساعت 10:26 AM

  30. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    دیشب کلی با همسرم صحبت کردم.
    صحبت آرامی بود اما حرفهای خوبی نشنیدم. مدام میگفت دوست ندارم، نمیتونم دروغ بگم. میگفت از یه آدم مرده انتظار حرکت نداشته باش. گفت که حتی دعوای تلفنی با پدر و مادرش داشته. چون خیلی اونها رو دوست داره میدونم که خیلی از نظر روانی بهش فشار اومده. آخه پدرش هم مشکل مالی داره و بیشتر از همسر من توقع کمک و حمایت دارن. گفتم که همسر نسبت به همه احساس مسئولیت بیش از اندازه داره.
    خلاصه کلی نازش رو کشیدم با اینکه خیلی برام سخت بود، مدام با گوشیش ور میرفت و به من بی توجهی میکرد، اما سعی کردم آرامش رو حفظ کنم. آخرش گفت که یکی از موضوعات کاریش به شکست خورده. میدونم چقدر براش مهم بود. خیلی احساس ناامیدی داشت و حرفهای ناامید کننده میزد.
    اما همچنان روی موضع خودش مونده که من درباره مسایل کاری فقط حق دارم در یک بخش خاص حضور داشته باشم و حق ندارم حتی اطلاعاتی درباره بقیه قسمتها داشته باشم چه برسه که برم دفتر اصلی!
    گفت اصلا دفتر دوم مال تو خودت اداره اش کن اما به دفتر اصلی اصلا و ابدا حق نداری کاری داشته باشی!

  31. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nedaee نمایش پست ها
    دیشب کلی با همسرم صحبت کردم.
    صحبت آرامی بود اما حرفهای خوبی نشنیدم. مدام میگفت دوست ندارم، نمیتونم دروغ بگم. میگفت از یه آدم مرده انتظار حرکت نداشته باش. گفت که حتی دعوای تلفنی با پدر و مادرش داشته. چون خیلی اونها رو دوست داره میدونم که خیلی از نظر روانی بهش فشار اومده. آخه پدرش هم مشکل مالی داره و بیشتر از همسر من توقع کمک و حمایت دارن. گفتم که همسر نسبت به همه احساس مسئولیت بیش از اندازه داره.
    خلاصه کلی نازش رو کشیدم با اینکه خیلی برام سخت بود، مدام با گوشیش ور میرفت و به من بی توجهی میکرد، اما سعی کردم آرامش رو حفظ کنم. آخرش گفت که یکی از موضوعات کاریش به شکست خورده. میدونم چقدر براش مهم بود. خیلی احساس ناامیدی داشت و حرفهای ناامید کننده میزد.
    اما همچنان روی موضع خودش مونده که من درباره مسایل کاری فقط حق دارم در یک بخش خاص حضور داشته باشم و حق ندارم حتی اطلاعاتی درباره بقیه قسمتها داشته باشم چه برسه که برم دفتر اصلی!
    گفت اصلا دفتر دوم مال تو خودت اداره اش کن اما به دفتر اصلی اصلا و ابدا حق نداری کاری داشته باشی!
    خانم عزیز؛واقعیت اینه که شما یک پشتوانه احساسی و عاطفی قوی و خوبی برای همسرتون در شرایط پریشانی مالی و کاری که در اون گرفتار هستن ؛نیستید !!!!

    برای همین ؛این احساس خلا،باعث احساس دوست نداشتن شده .

    این روز ها ؛شاید سخت ترین روزهای زندگیتون باسه که همسرتون به یک پشتوانه نیاز داره !!
    در سخت ترین روزهای زندگیش براش چکار میکنید ؟؟؟؟؟:
    -گفتن اینکه منم میتونستم موقعیت خوبی داشته باشم و بخاطر تو از کارم دست کشیدم ؟
    -شک کردن به داشتن رابطه عاطفی غیر اخلاقی در این شرایط روحی اشفته ؟؟
    -تصمیم به صحبت با خانم همکار همسرتون یا همکار دیگه ای و فهمیدن ماجرایی موجود در ذهنتون و بالطبع اشفته و داغون کردن بیش تر از پیش همسرتون ؟؟؟
    -پاپیچ شدن برای اینکه چرا من باهات نمیام سر کهر و دفتر اصلیت و ابن جریانات ؟؟؟
    -گله کردن و بحث های مداوم مبنی بر بی توجهی بخ شما و نادیده گرفتن شما و بی اخلاق بودن و صفات بد دیگر

    اینجوری دارین حمایتش میکنید ؟؟؟
    "از دامن زن ؛مرد به معراج میرود" و "پشت هر مرد موفقی ؛یک زن موفق هست"یادتون باشه!!!

  32. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    میدونم باید از حساسیتم روی کارش کم کنم، اما از خودم تعجب میکنم که چرا نمیتونم.
    مدام توی این فکر هستم که چرا منو از رفتن به دفتر منع کرده.
    این فکر مثل خوره افتاده به جونم!
    بعضی وقتها از خودم خجالت میکشم، به خودم میگم این رفتارها و برخوردها از شخصیت من به دوره. اما ...
    خوبی این سایت اینه که آدم بدون شناخته شدن میتونه حرفش رو بزنه. خیلی سخته توی جامعه آدم خودش رو خوب و خوش نشون بده.

  34. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26807
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    خانم عزیز؛واقعیت اینه که شما یک پشتوانه احساسی و عاطفی قوی و خوبی برای همسرتون در شرایط پریشانی مالی و کاری که در اون گرفتار هستن ؛نیستید !!!!

    برای همین ؛این احساس خلا،باعث احساس دوست نداشتن شده .

    این روز ها ؛شاید سخت ترین روزهای زندگیتون باسه که همسرتون به یک پشتوانه نیاز داره !!
    در سخت ترین روزهای زندگیش براش چکار میکنید ؟؟؟؟؟:
    -گفتن اینکه منم میتونستم موقعیت خوبی داشته باشم و بخاطر تو از کارم دست کشیدم ؟
    -شک کردن به داشتن رابطه عاطفی غیر اخلاقی در این شرایط روحی اشفته ؟؟
    -تصمیم به صحبت با خانم همکار همسرتون یا همکار دیگه ای و فهمیدن ماجرایی موجود در ذهنتون و بالطبع اشفته و داغون کردن بیش تر از پیش همسرتون ؟؟؟
    -پاپیچ شدن برای اینکه چرا من باهات نمیام سر کهر و دفتر اصلیت و ابن جریانات ؟؟؟
    -گله کردن و بحث های مداوم مبنی بر بی توجهی بخ شما و نادیده گرفتن شما و بی اخلاق بودن و صفات بد دیگر

    اینجوری دارین حمایتش میکنید ؟؟؟
    "از دامن زن ؛مرد به معراج میرود" و "پشت هر مرد موفقی ؛یک زن موفق هست"یادتون باشه!!!
    حرفهاتون درسته، هرچند سخته
    البته من خیلی از این حرفها روبهش نگفتم، اینجا عنوان کردم
    اما من از پنج سال پیش سه حادثه سخت توی زندگیم اتفاق افتاد، اول سکته مغزی مادرم، بعد سکته قلبی پدرم، بعد از خانه پدری عملا بیرونم کردن و من مجبور شدم با یک ساک لباس قبل عروسیم بیام پیش همسرم و خیلی ماجراهای دیگه
    حدود یک سال و نیمه که پیش مشاور میرم.
    متاسفانه مشکلات پیش آمده زمانی هست که منم خیلی شرایط خوبی ندارم.
    بیشتر وقتها از اینکه هیچکسی رو برای حرف زدن ندارم احساس درماندگی دارم.

  35. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nedaee نمایش پست ها
    حرفهاتون درسته، هرچند سخته
    البته من خیلی از این حرفها روبهش نگفتم، اینجا عنوان کردم
    اما من از پنج سال پیش سه حادثه سخت توی زندگیم اتفاق افتاد، اول سکته مغزی مادرم، بعد سکته قلبی پدرم، بعد از خانه پدری عملا بیرونم کردن و من مجبور شدم با یک ساک لباس قبل عروسیم بیام پیش همسرم و خیلی ماجراهای دیگه
    حدود یک سال و نیمه که پیش مشاور میرم.
    متاسفانه مشکلات پیش آمده زمانی هست که منم خیلی شرایط خوبی ندارم.
    بیشتر وقتها از اینکه هیچکسی رو برای حرف زدن ندارم احساس درماندگی دارم.


    مشکلات قبلیتون جای تاسف و ابراز همدردی داره .
    ولی اینو بدونید که عامل هیچکدوم از اینها همسرتون نیست .


    بلکه همسرتون شاهد سکته دو تا از نزدیکانش بوده که ممکنه در اثر فشار روحی باشه ..و احساس اینکه در این اشفتگی و عدم تعادل روحی ؛ممکنه خودش هم دچار این عارضهبشه ؛باعث نگرانیش هم میشه !!

    چه کسی میتونه جز همسرتون سنگ صبور و غمخوارتون باشه ؟؟
    ولی الان وقتش نیست ..وقت داشتن این انتظارات نیست !!


    با سکوت و صبوری و چشم عزیزم گفتن ها ...با خانه ای گرم و پر از ارامش برای حضور همسر در اخر هفته ها ...با روحیه دادن و تاکید روی نکات مثبت زندگیاز قبیل :خداروشکر جوونیم و تنمون سالمه تا بتونیم با مشکلات بجنگیم ...با قوی کردن حس زنانگی خود و بالطبع القای حس مردانگی و قوی بودن به همسرتون ...در ایت شرایط اون رو ؛روحیش رو ؛بسازید تا آروم و قوی بشه تا بتونید بهش تکیه کنید و تمام دردودلاتون رو برای محرم ترین محرم زندگیتون بگید .

    امیدوارم از سخت ترین ازمون زندگیتون موفق و سربلند بیرون بیاید ...و این حس موفقیت مساوی با حس رضایت همسرتونه .

  36. 2 کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اخلاق بد شوهر

    مشکل شما عذم اعتماد هست به شوهرتون اعتماد کنید درضمن سعی کنید تو محیط دیگه پیشرفت کنید حتی خودتون برید یه بخش دیگه و سعی کنید خودتونو قوی کنید مطمنن هر زنی که قوی و با اعتماد به نفس باشه هیچ مردی جرات خیانت کردن بهشو نداره

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میخوام 5 کیلو چاق بشم چیکار کنم؟؟؟
    توسط dorsa_0077 در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 09-27-2020, 07:02 PM
  2. کدوم را انتخاب می کردید؟؟؟
    توسط reza sis در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 02-24-2016, 03:50 PM
  3. رنگ چشمات کدومه؟؟؟
    توسط CÆSAR در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 28
    آخرين نوشته: 07-15-2015, 08:31 PM
  4. اسم شما چه رنگی میشود؟
    توسط سوگل1 در انجمن تست ها و آزمون های روانشناسی
    پاسخ: 25
    آخرين نوشته: 07-12-2015, 08:12 AM
  5. چطوری خودمو سرگرم کنم؟؟؟
    توسط ملیحه رضایی در انجمن سایر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 06-21-2015, 01:35 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد