نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: اخلاق بد همسرم

1073
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15980
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy اخلاق بد همسرم

    با سلام و وقت به خیر
    من و همسرم نزدیک پنج ساله عقد کردیم و دو ساله زیر یک سقف و دور از پدر و مادر هر دومون زندگی میکنیم.
    شوهرم بدقولی میکنه.پنهان کاره.تصمیماشو بدون مشورت من میگیره.توی این دوسال از لحاظ مالی شرایط خوبی ندااشت.بسیاار ملاحظش کردم و به هیچ کدوم از انتظارات روحی و مادی ام توی زندگی مشترک نرسیدم.نه مسافرت نه خرید انچنانی برای خودم و خانه.فقط لوازم ضروری رو تهیه میکنه ودیگه خسته شدم.مدام قول میده و عمل نمیکنه و وقتی میگم میگه تو منو با دیگران مقایسه میکنی.خب حق دارم مقایسه کنم چون من اینطوری بزرگ نشدم. اون بیشتر دلش میخواد روی مسایل اساسی مثل خونه و ماشین و زمین سرمایه گذاری کنه در حالی که من دوست دارم خوش بگذرونیم.این دو سالو ملاحظش کردم ولی انگار عادت کرده.
    مشکل بعدیم اینه که با اینکه دور هستیم اثار دخالت مادر و برادر شوهرم و توی زندگی و فکر شوهرم نسبت به خودم و تصمیماش می بینم.مادرش فقط با محل کارش با شوهرم در ارتباطه و روی فکرش تاثیر بد میذاره.حتی اخیرا همش فکر میکنه من میخوام ازش جدا شم و دارم اذیتش میکنم که اون اقدام کنه برای طلاق!!!!
    فکر میکنم اگر دخالتاشون نبود مشکلای بین خودمون حل میشد به راحتی یا حد اقل قابل تحمل میشد.
    با تمام این مسایل و چیزای دیگه ای که فرصت نیست بنویسم این مدت اوضاع خونه رو اروم نگه داشتم.ولی الان دو سه ماهه که روی خواسته های مالیم بیشتر پافشاری میکنم و باعث شده بحث و قهرامون بیشتر بشه.و حرفای بی ربط میزنه حتی میگه نمیخوای به سلامت!!!!ومن بسیار دلسرد میشم چون من همیشه باهاش خوب بودم و درکش کردم.
    و چیزی که از همه بیشتر اذیتم میکنه اینه که تو قهرامون هرگز نمیاد پاپیش بزاره برای اصلاح.و خودشو بی تفاوت نشون میده.نمیدونم واقعا بی تفاوت هست یا نه؟همیشه بدون انکه عذر خواهی کنه اشتی شدیم.و این رفتارو از همون دوران عقد داشته.یعنی همیشه با گذر زمان و با فراموشی و کوتاه اومدن من خود به خود اشتی شدیم.
    ولی دیگه تحملش برام سخت شده که او احساسات و این همه صبوری منو نادیده میگیره
    نمیدونم ایا منم مثل خودش بیتفاوت باشم؟؟که البته خیلی برام سخته ولی احتمالا جواب بده.و یا اینکه دوباره من کم کم اوضاعو بهبود بدم و این بار باهاش قاطعانه صحبت کنم؟؟؟اخه یه مشکل دیگه من اینه ک حرف زدن زیاد روش تاثیر نداره.کلا حرفامون معمولا بدون نتیجه تموم میشه یا با دعوا.حتی بعدا به عنوان یه نقطه ضعف از خواسته ها و حرفای دلم استفاده میکنه.شایدم من بلد نیستم حرفمو تاثیر گذار بزنم.
    مشاورم اول ازدواج یکی دوبار رفتیم بعد گفت دیگه نمیام تو مشکل داری تو برو!!!راستش منم دیگه بعد از اون بهش پیشنهاد مشاوره ندادم.چون غرورم اجازه نمیده.دلم میخواد اون بخوادکه بریم و اصلاح بشیه رابطمون.
    خلاصه احساس خیلی بدی دارم.توی زندگی هیچ سهمی ندارم.انگار که اون تنها زندگی میکنه و منم تنها.تحقیرم کرده با این کاراش.و نمیدونم چرا اقدامی برای اصلاح نمیکنه.شاید فکر میکنه مشکلی نیست.ایا خوبه منم گاهی اشتباهاتی کنم که بفهمه مشکلی هست؟؟؟
    البته اینم اضافه کنم که تمام اینا در حالیه که من هم از نظر زیبایی درسطح عالیم.هم از نظر تحصیلی و خانوادگی و اخلاقی و حتی اعتقادی.و اینو همسرم هم میدونه و بارها اقرار کرده و ابراز خوشحالی کرده.ولی نمیدونم دلیل این بی تفاوتیش چیه.طوری رفتار میکنه که انگار میخواد باج نده.و من پررو نشم.
    نمیدونم من زیادی مغرورم یا اون یا هردومون؟؟؟
    توی مسایل جنسی هم هیچ مشکلی نداریم.ولی در هنگام قهر و دعوا من ازش دوری میکنم و اون بیشتر از من!!!!تعجب میکنم حتی این رفتارشم مثل مردا نیست که حد اقل به خاطر نیاز جنسی بیاد طرفم!!!!
    ویرایش توسط سارا2 : 05-09-2015 در ساعت 02:20 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15980
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار بدو سرد+دخالت+دروغگویی+پنهان کاری+اختلاف سنی زیاد+...

    ممنون میشم راهنماییم کنید.
    و مرسی که وقت میذارید و حرفامو میخونید و کمکم میکنید
    ویرایش توسط سارا2 : 05-09-2015 در ساعت 02:26 PM

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار بدو سرد+دخالت+دروغگویی+پنهان کاری+اختلاف سنی زیاد+...

    درود خوش اومدید دل پری دارید بانو - عرض کنم بنوعی هردو دراین رابطه و سردی مقصر هستید بنوعی هردو تمایلی به اصلاج نداشتید بنظر هردو خود رای باشید .
    گذشت لازمه زندگیه رفتار شوهرتون هم بااینکه مستقل زندگی میکنید درست نیست و دارای ی حس تکروی هست و هم جهل درون که شریک زندگی رو بهش اعتماد نمیکنه وهنوز بر این باور هست خودش تصمیم گیرنده هست زندگی مشترک ینی تصمیم مشترک.
    بهرحال شما هم دراین مدت باید با ارامش و ثبات میبودید مقابله ب مثل یا تفکری عین مخاطب کار بجایی نمیبرد عزیز ازصحبتهاتون بوی تنفر وانتقام میاد بانو عاقل باشید و باسیاست زنانگی زندگیتون روحفظ کنید نه مقابله که سردی و فاصله روبیشترش میکنید و حس بدبینی بهتون دست داده - ضعف درارتباط کلامی دارید ودرک متقابل بقولتون فقط هم خونه هستین واین ناشی از همین امر هست گفتم بهرحال نباید ناامید شد بهترین کار درارامش مجابشون کنید برای مشاوره حضوری وراه حلهای تکنیکی که مشاور انلاین بخودتون ارائه میکنه میتونید فضای حاکم درخونه روتغییر بدید- تا وجودتون اثبات بشه وایشون شماروبپذیرند بعنوان حامی نه مقابله .

    سن وسال و کار همسر و سوابق بیشتری دراختیارمون بگذارید چون بقولتون ثبات فکری نداشته و حس وابستگی و تحت تاثیر خانواده اشون هستن ؟
    درادامه تاپیک درخدمتتون هستیم درپایان وباراهنمایی های بچه ها وتیم مشاوره به جمع بندی برسید هرمورد خاصی دیگر بود درخدمتتونیم یاحق

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اخلاق بد همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا2 نمایش پست ها
    با سلام و وقت به خیر
    من و همسرم نزدیک پنج ساله عقد کردیم و دو ساله زیر یک سقف و دور از پدر و مادر هر دومون زندگی میکنیم.
    شوهرم بدقولی میکنه.پنهان کاره.تصمیماشو بدون مشورت من میگیره.توی این دوسال از لحاظ مالی شرایط خوبی ندااشت.بسیاار ملاحظش کردم و به هیچ کدوم از انتظارات روحی و مادی ام توی زندگی مشترک نرسیدم.نه مسافرت نه خرید انچنانی برای خودم و خانه.فقط لوازم ضروری رو تهیه میکنه ودیگه خسته شدم.مدام قول میده و عمل نمیکنه و وقتی میگم میگه تو منو با دیگران مقایسه میکنی.خب حق دارم مقایسه کنم چون من اینطوری بزرگ نشدم. اون بیشتر دلش میخواد روی مسایل اساسی مثل خونه و ماشین و زمین سرمایه گذاری کنه در حالی که من دوست دارم خوش بگذرونیم.این دو سالو ملاحظش کردم ولی انگار عادت کرده.
    مشکل بعدیم اینه که با اینکه دور هستیم اثار دخالت مادر و برادر شوهرم و توی زندگی و فکر شوهرم نسبت به خودم و تصمیماش می بینم.مادرش فقط با محل کارش با شوهرم در ارتباطه و روی فکرش تاثیر بد میذاره.حتی اخیرا همش فکر میکنه من میخوام ازش جدا شم و دارم اذیتش میکنم که اون اقدام کنه برای طلاق!!!!
    فکر میکنم اگر دخالتاشون نبود مشکلای بین خودمون حل میشد به راحتی یا حد اقل قابل تحمل میشد.
    با تمام این مسایل و چیزای دیگه ای که فرصت نیست بنویسم این مدت اوضاع خونه رو اروم نگه داشتم.ولی الان دو سه ماهه که روی خواسته های مالیم بیشتر پافشاری میکنم و باعث شده بحث و قهرامون بیشتر بشه.و حرفای بی ربط میزنه حتی میگه نمیخوای به سلامت!!!!ومن بسیار دلسرد میشم چون من همیشه باهاش خوب بودم و درکش کردم.
    و چیزی که از همه بیشتر اذیتم میکنه اینه که تو قهرامون هرگز نمیاد پاپیش بزاره برای اصلاح.و خودشو بی تفاوت نشون میده.نمیدونم واقعا بی تفاوت هست یا نه؟همیشه بدون انکه عذر خواهی کنه اشتی شدیم.و این رفتارو از همون دوران عقد داشته.یعنی همیشه با گذر زمان و با فراموشی و کوتاه اومدن من خود به خود اشتی شدیم.
    ولی دیگه تحملش برام سخت شده که او احساسات و این همه صبوری منو نادیده میگیره
    نمیدونم ایا منم مثل خودش بیتفاوت باشم؟؟که البته خیلی برام سخته ولی احتمالا جواب بده.و یا اینکه دوباره من کم کم اوضاعو بهبود بدم و این بار باهاش قاطعانه صحبت کنم؟؟؟اخه یه مشکل دیگه من اینه ک حرف زدن زیاد روش تاثیر نداره.کلا حرفامون معمولا بدون نتیجه تموم میشه یا با دعوا.حتی بعدا به عنوان یه نقطه ضعف از خواسته ها و حرفای دلم استفاده میکنه.شایدم من بلد نیستم حرفمو تاثیر گذار بزنم.
    مشاورم اول ازدواج یکی دوبار رفتیم بعد گفت دیگه نمیام تو مشکل داری تو برو!!!راستش منم دیگه بعد از اون بهش پیشنهاد مشاوره ندادم.چون غرورم اجازه نمیده.دلم میخواد اون بخوادکه بریم و اصلاح بشیه رابطمون.
    خلاصه احساس خیلی بدی دارم.توی زندگی هیچ سهمی ندارم.انگار که اون تنها زندگی میکنه و منم تنها.تحقیرم کرده با این کاراش.و نمیدونم چرا اقدامی برای اصلاح نمیکنه.شاید فکر میکنه مشکلی نیست.ایا خوبه منم گاهی اشتباهاتی کنم که بفهمه مشکلی هست؟؟؟
    البته اینم اضافه کنم که تمام اینا در حالیه که من هم از نظر زیبایی درسطح عالیم.هم از نظر تحصیلی و خانوادگی و اخلاقی و حتی اعتقادی.و اینو همسرم هم میدونه و بارها اقرار کرده و ابراز خوشحالی کرده.ولی نمیدونم دلیل این بی تفاوتیش چیه.طوری رفتار میکنه که انگار میخواد باج نده.و من پررو نشم.
    نمیدونم من زیادی مغرورم یا اون یا هردومون؟؟؟
    توی مسایل جنسی هم هیچ مشکلی نداریم.ولی در هنگام قهر و دعوا من ازش دوری میکنم و اون بیشتر از من!!!!تعجب میکنم حتی این رفتارشم مثل مردا نیست که حد اقل به خاطر نیاز جنسی بیاد طرفم!!!!

    دوست عزیز باید بدونید برعکس خانم ها ، وقتی قهری به وجود میاد آقایون احساس آرامش بیشتری دارن

    به همین خاطر در این مواقع تمایلی برای آشتی مشاهده نخواهید کرد

    چون خودشون رو پشت دیواری میبینن که از ایرادهای همسرشون دورشون میکنه

    و این دقیقا" برعکس خانم هاست که در این مواقع آشفته و نگرانی بیشتری رو تجربه میکنن

    پس به این موارد توجه کنید ... در ضمن باید شرایط رو بسنجید و اینقدر از موضع بالا بهش نگاه نکنید

    درسته شما از خانواده بالایی هستید ولی باید با محبت کردن شوهرتون رو به سمت خودتون جلب کنید

    اینو بدونید وقتی محبت میتونه یک ببر وحشی رو رام و ارام کنه در مورد ایشون و هر فرد دیگه ای جواب میده

    پس در موقعیتی مناسب با همسرتون و برای تغییری مناسب صحبت کنید و از ایشون بخوایت برای شما بطور کامل تشریح کنه

    چه انتظاری از شما در این زندگی مشترک داره ...شما هم براساس این انتظار ادامه بدید ...

    به هر حال مذاکرات در هر سطحی میتونه تاثیر مثبتی بر روند زندگی انسانها داشته باشه

    پس به توافق برسید و مکتوبش کنید تا بتونید بر اساس اون عمل کنید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15980
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق بد همسرم

    ممنونم از راهنمایی خوبتون
    درست میگید و اون هنگام قهر تمایلی برای اشتی نشون نمیده. یعنی باز هم من باید پاروی غرورم بزارم؟با اینکه از حرفاش ناراحتم کوتاه بیام؟؟این باعث نمیشه بدعادت بشه؟و به قول معروف پررو؟!!
    وقتی فکر میکنم میبینم من هم توی حرف زدن در مورد مسایلمون کوتاهی کردم.شاید اگر جدی تر باهاش حرف بزنم بهتر باشه.ممکنه در این مورد راهنماییم کنید؟که چجوری به تفاهم برسیم؟اصلا چه مواردی رو و چجوری مکتوب کنم که نتیجه بهتری بده؟
    راستش اوایل نامزدی هر بار ازش درباره انتظاراتش میپرسیدم میگفت هیچی!!یعنی هیچ انتظاری از من نداشت.بعضی ها میگن این یعنی دلش میخواد تو ام متقابلا هیچ انتظاری ازش نداشته باشی.و به کارهای خودش برسه.واقعا هم همینطوره و دوست داره ازادانه زندگی کنه و تصمیم بگیره.

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15980
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق بد همسرم

    ممنونم از راهنمایی شما.کاملا درسته خودم هم قبول دارم که توی ارتباط کلامی ضعف دارم و ممنون میشم راهنماییم کنید.
    و همسرم هم کاملا درست متوجه شدید شخصیتی بی ثبات و وابسته داره و بد تر اینکه خانوادش دید بدی نسبت به زن براش ایجاد کردن.و خودشو مقابل من میبینه نه کنارم!!!!
    با اینکه سنش کم نیست و متولد 58 هست وتحصیلاتشم کارشناسی.سالها دور از خانواده زندگی کرده.ولی مادرش شدیدا سلطه داره روی پسراش مخصوصا همسر من.
    ولی من سنم نسبت به همسرم کمه و اعتراف میکنم تجربه کمی دارم.متولد 67 هستم و اولین فرزند ازدواج کرده خانوادمون.درحالی که همسرم چهار برادر وخواهر داره که قبل از اون ازدواج کردن.و همین احساس میکنم خیلی تاثیر داشته توی تجربش.وحتی دید بدش نسبت به همسر
    و باز اینو کاملا درست متوجه شده اید الان واقعا دلم ازش پره و حس تنفر هم دارم.این تلاشم برای اصلاح زندگیم هم صرفا مصلحتیه.فکرنمیکنم حس دوست داشتنی بینمون مونده باشه.حداقل ازطرف من.چون وقتی فکر میکنم میبینم هیچ کدوم از انتظارای من توی این زندگی براورده نشده.و حتی بسیار ازرده شدم.و با جرات میگم بدترین روزهای من توی زندگیم همین دو سال اخیر بود.اعصاب و فکرم به شدت درگیره...درحالی که من دختری ارام و شاد بودم الان بسیار عصبی شده ام.از زندگی مشترک انتظارات خیلی بهتری داشتم ولی همیشه توی ذوقم خورد...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. علت دروغــگویی افـراد به هـم
    توسط *P s y C h e* در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 11-11-2017, 05:24 PM
  2. دروغگویی همسر
    توسط احمد. در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-29-2014, 05:29 PM
  3. دروغگویی همسرم
    توسط somaha در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-31-2014, 05:32 PM
  4. طلاق زن بخاطر دروغگویی و از بین بردن مال
    توسط علیمراد در انجمن مشاوره حقوقی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 01-25-2014, 12:33 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد