نمایش نتایج: از 1 به 19 از 19

موضوع: اخلاق همسرم

1869
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    اخلاق همسرم

    با سلام.
    من 26 سال دارم و همسرم 30 سال. 1سال و نیم باهم ازدواج کردیم و 2 سال و نیم عقد بودیم.

    ممکنه کمک کنید و راههایی را پیشنهاد کنید که بتونم به شوهرم بفهمونم که احتیاج به توجه بیشتری دارم و برای من ارزش بیشتری قایل باشه!؟

    آدم یک دنده ای نیستم. اگر بدونم باید خودم را تغییر بدم این کار را انجام میدم.


    گاهی شوهرم شوخی هایی با من میکنه که شاید اون لحظه هیچی نگم و متوجه بشم که این حرفش شوخیه و یا به چه خاطر این شوخی را کرده اما بعدش من. بهم میریزم و تا حد خود خوری کردن داغون میشم.

    مثلا دیروز ( پنج شنبه )به شوخی بهم گفت توهم که فقط مصرف کننده هستی.من ازش سوال کردم چی ، مصرف کننده هستم ؟ جواب داد شوخی کردم.
    بعد دیگه هیچی نگفتم. اما تا 3 ساعت خودم را میخوردم تا اینکه سر یه مساله کوچیک که تلفن جواب ندادن بود باهاش دعوام شد.
    البته خب به موبایلش زنگ زدن و اون عمه من بود و ازم خواست که موبایل را بردارم و برای مهمونی فردا شب بگم نمیایم. من بهش گفتم خودت بردار زنگ زده به موبایل تو و من بردارم زشته.( عادت داره که هرکس از من بهش زنگ می زنن من باید بردارم.حتی به موبایلش) منم قبول نکردم عصبی شد و از اونجا که وقتی خشمگین میشه گاهی فحش میده. البته هیچ وقت به من نه. اما یکی دوباره این مساله پیش آمده و سر همین باهم حسابی دعوا کردیم.

    و چون این فحش منو بیشتر عصبی و خورد کرد باهاش قهر کردم و دیگه باهاش حرف نزدم و الان روز شنبه است و من هنوز باهاش حرف نزدم.

    بعد دعوا یک ساعتی نشستم فکر کردم به موضوع و بعد رفتم توی رختخوابم و گریه کردم . اما شوهرم از جلوی تلویزیون بلند نشد بیا بگه چت شد ؟
    البته بلند بلند گریه نمیکردم اما نباید بگه زنم چی شد یهو صدایی ازش نمیاد و برق اتاقها هم خاموشه و بیاد لااقل بالا سرم ؟ با اینکه میدونه وقتی عصبی میشم قلبم میگیره و بعدش نفسم بالا نمیاد. یه بارهم که خیلی دعوامون بالا گرفت راهی بیمارستان شدم و 3 تا آمپول بهم زدم.
    بعد نزدیک سه ساعت و نیم که توی اتاق بودم بهش اس ام اس زدم فقط منو وقتی میخوای که احتیاجم داری برو پیش تلویزیونت و بگو اون کاراتو انجام بده شاید اینجوری متوجه هم بشی که فقط مصرف کننده نیستم.

    شوهرم نذر داشته که چند روز روزه بگیره پنجشنبه که دعوامون شد تازه افطار کرده بود و منم که باهاش قهر بودم نه براش شام آماده کردم. نه سحر روز فرداشو و نه افطار و نه لباسهاشو ریختم توی ماشین و نه اتو کردم. خودمم که فقط ناهار خورده بودم تا فردا شبش که مهمون بودیم هیچی نخوردم. یعنی رفتم مهمونی خونه عمه ام روزه ام را باز کردم. ( جریان اینکه نمیخواست مهمونی هم بریم بعدا لازم بود میگم. )میشه گفت 32 ساعت هیچی نخوردم.

    شوهرم اس ام اسی را که فرستادم فردا شب توی مهمونی دید.یعنی روز جمغه ساعت 8 تقریبا 20 ساعت بعد رسیدن اس ام اس
    از طرفی توی مهمونی بد برخورد کرد. نه حرف میزد نه با کسی با خوشرویی برخورد میکرد. ساکت و بی تفاوت نشسته بود.همین کاری که همیشه خونه مامانم اینا انجام میده
    اما من نمیخواستم دیگران متوجه بشن ما قهریم خوب برخورد میکردم و هرکی میگفت چرا کسل هستید میگفتم روزه بودیم.سحر هم خواب موندیم اذیت شدیم. با اینکه شوهر پاشده بود شحری یه چیزی خورده بود و این من بودم که 32ساعت گرسنه بودم.


    حالا موندم چه کنم؟

    هیچ وقت قهر طولانی نداشتیم. اما اکثرا من سعی میکنم زودتر آشتی کنم. اکثرا نه همیشه.

    خونه ترکیده از نامرتبی و کثیفی ظرفها اما نه دل جمع کردن دارم و نه می خوام از موضع خودم که فحش دادن به من بود و ارزش قایل نشدن و این همه بی تفاوتی و اون شوخی بدش با من بیام پایین. نمیخوام فکر کنه که میتونه یه وقت اینو باز تکرار کنه.
    اما نمیخوام این قهر شکاف ایجاد کنه و حریم شکسته بشه.

    البته تا من توی حموم بودم دور از چشم من ظرفهای شسته ماشین را گذاشته بود سر جاش اما هیچ تغییری دیگه برای نظم خونه نه...
    مغروره

    قبل از این سر همین موضوعات بارها باهم دعوا کردیم.(ارزش قایل نشدن برای من.) دو بار هم که به خاطر فحش دادن به من. که میدونه متنفرم از فحش و این تنها چیزیه که منو تا حد یه گدازه آتشین می تر************ه.
    بار آخر که دعوا کردیم بعد از آشتی کردن اتفاقی یعنی هیچ کدوم مقدم نشدیم برای آشتی.
    من تصمیم گرفتم خودم را تغییر بدم احساس کردم شاید رفتار من باعث این جریانات میشه.


    باهاش بهتر برخورد کردم کتاب و سایت روانشناسی نگاه کردم. توصیه ها را رعایت کردم. با خانواده اش بهتر برخورد کردم و حتی تولدش خانواده اش را دعوت کردم و .... البته به خودش هم گفتم که تغییر را از خودم شروع میکنم ( چون دوست نداره مشاوره بریم. میگه میشه باهم همدل بود مشکلی پیش نمیاد)
    خلاصه از خودم لیستی تهیه کردم که چه جاهایی مشکل رفتاری و ..... دارم و سعی کردم اونارا تا جایی که میشه حل کنم.بعد برم سراغ تغییر رفتار شوهرم.


    اما حالا موندم !
    بهش هم گفتم که هرچی بیشتر تلاش میکنم درست رفتار کنم اما بدتر میشه.

    میخوام عادت فحش را از سرش دربیارم.
    میخوام یکم بااحساس تر با من برخورد کنه.
    میخوام توی کارهای خونه بیشتر کمکم کنه منم وقتم کمه مثل خودش
    میخوام با خانواده ام بهتر برخورد کنه. همیناو بس


    من آدم پرتوقعی نیستم حتی الان یک سال و نیم هست ازدواج کردیم و قبلش هم عقد بودیم اگه به مناسبات مختلف تولد ، سالگرد ازدواج ، روز زن .... به من کادو نمیداد و میگفت پول نداشتم یا پول به اندازه ای نداشتم که چیز مناسبی برات بگیرم هیچی نمیگفتم و فقط میگفتم به یاد هم هستیم کافیه)و میدونم اینجوری گفتن را دوست داره.

    تولد من کادوم یه پیتزا بود که باهم خوردیمش.اما خیلی عشق بود توش برای هردومون.

    اما اون چند مورد را دوست دارم حل کنم.

    هر سوالی برای راهنمایی بهتر لازم هست بپرسید.با صداقت و حفظ حقوق میگم.
    ممنون.

  2. 2 کاربران زیر از zf1988 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    کسی نیست منو راهنمایی کنه ؟ واقعا درمونده ام به خدا. فشار فکری و روانی ام زیاده .

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7919
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    128
    تشکر شده 112 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    دوست عزيز گاهي اوقات رفتار شما هم كودكانه است . وقتي نارحت ميشين با همسرتون صحبت نمي كنيد و كارهايي مي كنيد كه ترحم ايشونو جلب نكنيد نه دوست داشتنشونو
    "
    البته بلند بلند گریه نمیکردم اما نباید بگه زنم چی شد یهو صدایی ازش نمیاد و برق اتاقها هم خاموشه و بیاد لااقل بالا سرم ؟ با اینکه میدونه وقتی عصبی میشم قلبم میگیره و بعدش نفسم بالا نمیاد. یه بارهم که خیلی دعوامون بالا گرفت راهی بیمارستان شدم و 3 تا آمپول بهم زدم."

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    آخه اون لحظه اینقدر عصبی هست که حرفهای منو نمیپذیره و وقتی هم میگم آروم بشه بعد حرف بزنیم میگه گذشته ولش کن. اما دفعه دیگه همون مساله تکرار میشه. این گریه من هم و توی خودم رفتنم به خاطر اینم هست که نمیدونم کی باهاش صحبت کنم ؟
    اون لحظه که نمیشه
    بعدا هم میگه گذشته

    اما قضیه پابرجاست!!!!

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    الان توی این موقعیت اگر بودید شما چی میگفتید ؟

    باید چه کنم که دوست داشتنش را جلب کنم ؟

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    نقل قول نوشته اصلی توسط zf1988 نمایش پست ها
    الان توی این موقعیت اگر بودید شما چی میگفتید ؟

    باید چه کنم که دوست داشتنش را جلب کنم ؟


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    نقل قول نوشته اصلی توسط آبي نمایش پست ها
    دوست عزيز گاهي اوقات رفتار شما هم كودكانه است . وقتي نارحت ميشين با همسرتون صحبت نمي كنيد و كارهايي مي كنيد كه ترحم ايشونو جلب نكنيد نه دوست داشتنشونو
    "
    البته بلند بلند گریه نمیکردم اما نباید بگه زنم چی شد یهو صدایی ازش نمیاد و برق اتاقها هم خاموشه و بیاد لااقل بالا سرم ؟ با اینکه میدونه وقتی عصبی میشم قلبم میگیره و بعدش نفسم بالا نمیاد. یه بارهم که خیلی دعوامون بالا گرفت راهی بیمارستان شدم و 3 تا آمپول بهم زدم."
    آخه اون لحظه اینقدر عصبی هست که حرفهای منو نمیپذیره و وقتی هم میگم آروم بشه بعد حرف بزنیم میگه گذشته ولش کن. اما دفعه دیگه همون مساله تکرار میشه. این گریه من هم و توی خودم رفتنم به خاطر اینم هست که نمیدونم کی باهاش صحبت کنم ؟
    اون لحظه که نمیشه
    بعدا هم میگه گذشته

    اما قضیه پابرجاست!!!!
    الان توی این موقعیت اگر بودید شما چی میگفتید ؟
    باید چه کنم که دوست داشتنش را جلب کنم ؟

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    نقل قول نوشته اصلی توسط آبي نمایش پست ها
    دوست عزيز گاهي اوقات رفتار شما هم كودكانه است . وقتي نارحت ميشين با همسرتون صحبت نمي كنيد و كارهايي مي كنيد كه ترحم ايشونو جلب نكنيد نه دوست داشتنشونو
    "
    البته بلند بلند گریه نمیکردم اما نباید بگه زنم چی شد یهو صدایی ازش نمیاد و برق اتاقها هم خاموشه و بیاد لااقل بالا سرم ؟ با اینکه میدونه وقتی عصبی میشم قلبم میگیره و بعدش نفسم بالا نمیاد. یه بارهم که خیلی دعوامون بالا گرفت راهی بیمارستان شدم و 3 تا آمپول بهم زدم."
    آخه اون لحظه اینقدر عصبی هست که حرفهای منو نمیپذیره و وقتی هم میگم آروم بشه بعد حرف بزنیم میگه گذشته ولش کن. اما دفعه دیگه همون مساله تکرار میشه. این گریه من هم و توی خودم رفتنم به خاطر اینم هست که نمیدونم کی باهاش صحبت کنم ؟
    اون لحظه که نمیشه
    بعدا هم میگه گذشته

    اما قضیه پابرجاست!!!!
    الان توی این موقعیت اگر بودید شما چی میگفتید ؟
    باید چه کنم که دوست داشتنش را جلب کنم ؟

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    سلام

    به نظر من :

    حرف های دلتون رو روی یک کاغذ بنویسین و بهشون بدین ، که ایشون با کمال آرامش بخونه و با صبر و حوصله جوابتون رو بدن . . .

    اینجوری مردا یکم صبور تر میشن و سعی میکنن تندی نکنن .

    هم میتونین بیشتر همدیگرو درک کنید ، هم از جرو بحث اضافه دور میشید .

    میتونید همین مطالبی رو که اینجا نوشتین رو بهشون بدین و بگین چقدر دوسش دارین و دوست دارین رابطتون قوی تر بشه . . .

  11. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7919
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    128
    تشکر شده 112 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    خوب شما قرار صحبت كنيد بله براي ايشون گذشته و براي شما مهم و ناراحت كننده است موضوع صحبت شما ناراحتي شما از اون رفتار بخصوص و توضيح ميدين كه اين رفتار چقدر شما رو ناراحت كرده و ميكنه پيدا كردن زمان مناسب زمانيي كه هر دوي شما آرام هستيد و در اون لحظه مي تونيد صحبت كنيد و خواسته ها و ناراحتي تونو بگين

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    یعنی همه مردا این مساله را دوست دارند ؟

    یه بار از برادرش به خاطر راهنمایی کمک خواستم.برادر منطقی داره و رازدار چون رازداریش بهم ثابت شده مشکلم را باهاش درمیون گذاشتم. به اون این پیشنهاد را دادم که حرفهامو روی کاغذ بنویسم بهش بدم. گفت مردا این رو دوست ندارن اگر نه این کاری هست که من وقتی بچه بودم گاهی که خیلی روزگار بهم تنگ میشد یا از دست بابا یا مامانم دلخور میشدم براشون نامه مینوشتم .

    اما اگه واقعا مردا دوست دارن که از همسرشون اینجور نامه هایی دریافت کنند همین الان مینویسم و ظهر بهش میدم. خونه هم مرتب میکنم.
    امروز از سردرد سر کار نرفتم و همه اش دارم فکر میکنم چه کنم ؟

  14. کاربران زیر از zf1988 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    نقل قول نوشته اصلی توسط zf1988 نمایش پست ها
    یعنی همه مردا این مساله را دوست دارند ؟

    یه بار از برادرش به خاطر راهنمایی کمک خواستم.برادر منطقی داره و رازدار چون رازداریش بهم ثابت شده مشکلم را باهاش درمیون گذاشتم. به اون این پیشنهاد را دادم که حرفهامو روی کاغذ بنویسم بهش بدم. گفت مردا این رو دوست ندارن اگر نه این کاری هست که من وقتی بچه بودم گاهی که خیلی روزگار بهم تنگ میشد یا از دست بابا یا مامانم دلخور میشدم براشون نامه مینوشتم .

    اما اگه واقعا مردا دوست دارن که از همسرشون اینجور نامه هایی دریافت کنند همین الان مینویسم و ظهر بهش میدم. خونه هم مرتب میکنم.
    امروز از سردرد سر کار نرفتم و همه اش دارم فکر میکنم چه کنم ؟

    بعضی وقتی گیرنده مردا ضعیف میشه .

    اما وقتی تو کاغذ باشه و بخونن ، روش فکر میکنن . . .

    این جور ارتباط بعضی وقتا خیلی خوبه و کمک میکنه تا آدما بیشتر همدیگرو بشناسن ، با هم همدلی کنن و برا هم تلاش بیشتر و سرسری از موضوع رد نشن .

    امتحانش ضرری نداره .

    بگین که چقدر دوسش دارین ، و دوست دارین این عشقتون به هم دیگه بیشترو بیشتر شه . . .

    حرف های دلتون رو روی کاغذ بیارین .

    امیدوارم زندگیتون پر از شادی بشه ، و ناراحتی بینتون نباشه .

  16. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    بعضی وقتی گیرنده مردا ضعیف میشه .

    اما وقتی تو کاغذ باشه و بخونن ، روش فکر میکنن . . .

    این جور ارتباط بعضی وقتا خیلی خوبه و کمک میکنه تا آدما بیشتر همدیگرو بشناسن ، با هم همدلی کنن و برا هم تلاش بیشتر و سرسری از موضوع رد نشن .

    امتحانش ضرری نداره .

    بگین که چقدر دوسش دارین ، و دوست دارین این عشقتون به هم دیگه بیشترو بیشتر شه . . .

    حرف های دلتون رو روی کاغذ بیارین .

    امیدوارم زندگیتون پر از شادی بشه ، و ناراحتی بینتون نباشه .
    حتما نامه را مینویسم و سعی میکنم از غر زدن هم بپرهیزم.
    ممنون از دوستان.

  18. کاربران زیر از zf1988 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8142
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    دوستان خبر خوش
    خودش پیش قدم شد برای آشتی الان زنگ زد که چیزی نمیخوایم از بیرون بگیرم

    یعنی با هم حرف نمی زدیم حالا که زنگ زده یعنی آشتی.پس من برم بقیه چیزها را درست کنم. نامه هم بنویسم تا بیاد

    بعدا بریگردم بیشتر ازتون راهنمایی میگیرم.بابت چند مشکل دیگه که فعلا یکم حاشیه تره و اون خواسته هام و یکم هم روانشناسی برای شخصیت خودم.

    مرسی
    زندگی به کام همه خوش

  20. کاربران زیر از zf1988 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    نقل قول نوشته اصلی توسط zf1988 نمایش پست ها
    دوستان خبر خوش
    خودش پیش قدم شد برای آشتی الان زنگ زد که چیزی نمیخوایم از بیرون بگیرم

    یعنی با هم حرف نمی زدیم حالا که زنگ زده یعنی آشتی.پس من برم بقیه چیزها را درست کنم. نامه هم بنویسم تا بیاد

    بعدا بریگردم بیشتر ازتون راهنمایی میگیرم.بابت چند مشکل دیگه که فعلا یکم حاشیه تره و اون خواسته هام و یکم هم روانشناسی برای شخصیت خودم.

    مرسی
    زندگی به کام همه خوش


  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7919
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    128
    تشکر شده 112 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمک کنید برای حفظ ارزش های یک زوج

    نقل قول نوشته اصلی توسط zf1988 نمایش پست ها
    دوستان خبر خوش
    خودش پیش قدم شد برای آشتی الان زنگ زد که چیزی نمیخوایم از بیرون بگیرم

    یعنی با هم حرف نمی زدیم حالا که زنگ زده یعنی آشتی.پس من برم بقیه چیزها را درست کنم. نامه هم بنویسم تا بیاد

    بعدا بریگردم بیشتر ازتون راهنمایی میگیرم.بابت چند مشکل دیگه که فعلا یکم حاشیه تره و اون خواسته هام و یکم هم روانشناسی برای شخصیت خودم.

    مرسی
    زندگی به کام همه خوش

  23. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7537
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    46
    تشکر شده 78 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخلاق همسرم

    به نظر من شما بشینید و تمام حرفایی که تو دلتونه و کمبود هایی که از طرف شوهرتون داشتید رک بهش بگید و حتی به یادش بیارید که چقد اذیت شدید و حتی الامکان سعی کنید از دلبری زنانه استفاده کنید مردها غرور خاصی دارند ولی نیاز به یه کم قلقلک عاطفی دارن که خودشون از لحاظ محبتی نشون بدن

  24. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اخلاق همسرم

    زن و شوهر دعوا کنن ابلهان باور کنن
    این همه گفتی آخرش با یه آشتی حل شد مشکلت
    قدر دعوا هاتون و بدونید
    کلی خاصیت داره
    1 زندگیتون از یه نواختی در میاد
    2 یکم از هم دیگه دور میشید (دلتون برا همدیگه تنگ میشه )
    3 خوراک فکری واسه چند روز دارید (همون تیکه سرددرد دارم از بس فکرکردم)
    4 عشق و علاقه بینتون بعد از آشتی 100 برابر میشه
    و .......
    خدارشکر
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  25. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7287
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    106
    تشکر شده 32 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اخلاق همسرم

    سلام عزیزم مشکل تو برای منم بارها اتفاق افتاد مخصوصا اوایل عروسیمون خیلی ضربه میخوردم وقتی باهاش قهر میکردم و میرفتم تو اتاق طرفم نمیومد اما کم کم برام عادی شد چون سعی کردم طرف مقابلمو هم درک کنم من 3 ساله ازدواج کردم الان حدود یک سال هست که دیگه هیچوقت قهر نمیکنم فقط سعی میکنم در موقعیت مناسب باهاش حرف بزنم و از ناراحتیم بگم بازم میگم در موقعیت مناسب .. دقیقا مث تو با گریه فشارم میفتاد نگو شوهرم با این کارام بیشتر از من فاصله میگرفت که من اونموقع قصدم جلب احساسات و توجه بود .به نظر من سعی کن درکش کنی و اشکالاتشو در موقعیت مناسب کاملا جدی بدون هیچگونه بغض و گریه براش توضیح بدی و سعی کنین مسالمت آمیز با هم حرف بزنین حرف زدن و درک کردن زوجین یه هنره که همه زوجها ندارن این هنرو تو سعی کن این هنرو بدست بیارین به هیچ وجه خودتو واسه شوهرت مظلوم نشون نده جدی و محکم باش تا ازت حساب ببره مطمین باش همیشه در همه جوامع به مظلوم ظلم میشه پس دیگه گریه و بغض و ناراحتی تو لااقل جلو شوهرت بزار کنار تا بفهمه تو یه زن محکم و توانا و همچنین دانا هستی انشالله موفق باشی عزیزم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد