اخلاق همسر

[Simin6]

سلام مشاور محترم سوالی که از حضورتون دارم اینه که من حدود ۳ساله ازدواج کردم.همسرم خیلی خوبه از همه لحاظ .مهربان،به فکر خانواده
اما الان یکسالی که هست یکن اخلاقش تغییر کرده البته خودش این طرز فکرو نداره ومیگه تو اشتباه میکنی،احساس میکنم توجهش بهم کم شده،احساس میکنم اهمیت بهم نمیده ،من دلم میخواد جوری زندگی کنیم که همیشه برایه هم مثل دوران اول ازدواج باشیم،بارها هم بهش میگم که دوست دارم بیشتر بهم توجه کنی،دوست دارم احساساتتو ابراز کنی،اصلا به حرفا و خواسته ها اهمیت نمیده منم دلخورمیشم و احساس میکنم که از روی لجبازی رفتارشو عوض نمیکنه،چون من خودم همیشه دلم میخواد جوری باشم که اون دلش میخواد اما متاسفانه اون فقط الان خوشبختیه زندگی رو در کار کردن واسایش زندگی از لحاظ وضع مالی میدونه،منم ازین بابت دلخورم،دلخوریم به این خاطره که احساس میکنم نسبت به حرفام وخواسنه هام اهمیت نمیده،و یک اخلاقی که داره اینه خودش هروقت من حرف میزنم یا باهاش شوخب میکنم اصا توجه نمیکنه اما یه وقتایی که من از روی ناراحتی میخوام کارشو تلافی کنم و کم محل میکنم ناراحت میشه و میگه چرا اینحوری شدی ومن بارها بهش گفتم بخاطر رفتار بده خودته اما اون بااین حال اصلا توجه نمیکنه،یعنی یجوری میشه گفت من فقط تو خونه فضای شاد و حرف زدن رو دارم اگه به همسرم باشه شاید روزهااا اصلااا حرف خنده تو خونه نباشه،و در اخرررر همه ی حرف من اینه که احساس میکنم همسرم نسبت به من بی تفاوت هست و احترام به حرفایه من نمیذاره ممنون میشم راهنمایی کنید که من چجوری رفتار کنم چون خیلی ناراحتم چون دلم نمیخواد که بی تفاوت بشیم دلم نمیخواد از الان کم کم از هم دوربشیم،چون دلم نمیخواد که در مقابل رفتارهمسرم منم عکس العمل نشون بدم باتشکر

[samane.m]

سلام مشاور محترم سوالی که از حضورتون دارم اینه که من حدود ۳ساله ازدواج کردم.همسرم خیلی خوبه از همه لحاظ .مهربان،به فکر خانواده
اما الان یکسالی که هست یکن اخلاقش تغییر کرده البته خودش این طرز فکرو نداره ومیگه تو اشتباه میکنی،احساس میکنم توجهش بهم کم شده،احساس میکنم اهمیت بهم نمیده ،من دلم میخواد جوری زندگی کنیم که همیشه برایه هم مثل دوران اول ازدواج باشیم،بارها هم بهش میگم که دوست دارم بیشتر بهم توجه کنی،دوست دارم احساساتتو ابراز کنی،اصلا به حرفا و خواسته ها اهمیت نمیده منم دلخورمیشم و احساس میکنم که از روی لجبازی رفتارشو عوض نمیکنه،چون من خودم همیشه دلم میخواد جوری باشم که اون دلش میخواد اما متاسفانه اون فقط الان خوشبختیه زندگی رو در کار کردن واسایش زندگی از لحاظ وضع مالی میدونه،منم ازین بابت دلخورم،دلخوریم به این خاطره که احساس میکنم نسبت به حرفام وخواسنه هام اهمیت نمیده،و یک اخلاقی که داره اینه خودش هروقت من حرف میزنم یا باهاش شوخب میکنم اصا توجه نمیکنه اما یه وقتایی که من از روی ناراحتی میخوام کارشو تلافی کنم و کم محل میکنم ناراحت میشه و میگه چرا اینحوری شدی ومن بارها بهش گفتم بخاطر رفتار بده خودته اما اون بااین حال اصلا توجه نمیکنه،یعنی یجوری میشه گفت من فقط تو خونه فضای شاد و حرف زدن رو دارم اگه به همسرم باشه شاید روزهااا اصلااا حرف خنده تو خونه نباشه،و در اخرررر همه ی حرف من اینه که احساس میکنم همسرم نسبت به من بی تفاوت هست و احترام به حرفایه من نمیذاره ممنون میشم راهنمایی کنید که من چجوری رفتار کنم چون خیلی ناراحتم چون دلم نمیخواد که بی تفاوت بشیم دلم نمیخواد از الان کم کم از هم دوربشیم،چون دلم نمیخواد که در مقابل رفتارهمسرم منم عکس العمل نشون بدم باتشکر

سلام دوست عزیز
اینکه همسرتون به طور مستقیم ابراز علاقه نمیکنه و یا چون کم حرف شده دلیلی بر این نیست که ایشون تغییر خاصی کردن یا علاقه شون به شما از بین رفته. مردها کلا در حالت عصبانیت و یا ناراحتی دوست ندارند حرف بزنند فکر میکنن از حس استقلالشون کم میشه. دوست دارند در تنهایی مشکلاتشون رو حل کنن و با خودشون کنار بیان.ببین حرفهای دکتر جانگری روانشناس معروف رو بطور عامیانه برات مینویسم::

(به جای اینکه مرد بی پرده سخن بگوید ، بهتر ان است که به او گوش دادن را بیاموزیم. )

عزیزم شما به همسرت بگو ک به در و دل شما گوش کنه و به او بگو ک گوش دادن ایشون موجب ارامش شما میشه. وقتی مرد بدونه بخاطر گو ش دادن و سکوت مورد تقدیر قرار گرفته و توبیخ نشده خودش سر حرف رو باشما باز میکنه.
یادت باشه مردها به تشویق نیاز دارند.
اگر شما از شوهرتون درخواست کمک کنید ایشون بسیار خوششحال میشن چون کلا مردها از حمایت خوششون میاد.

مثلا این داستان واقعی از جانگری رو گوش کن کمکت میکنه:روشی که مرد پاسخ مثبت میدهد:

((میخواستم به رختخواب بروم و همسرم از من درخواست کرد تا برای تهیه شیر به فروشگاه بروم. یادم میاید که در ان لحظه غرلندد من به هوا بلند شده بود. او به جای این که با من جر وبحث کند، فقط گوش داد گمان کرد ک سرانجام ان کار را میکنم. بالاخره همانطور ک بیرون میرفتم غرغرکنان سوار ماشین شدم بعد اتفاقی افتاد که برای هر مردی روی میدهد همونطور که به هدفم نزدیکتر میشدم ناراحتی من تمام شد در ان لحظه عشقی نسبت به همسرم احساس کردم و تمایل یافتم به او کمک کنم. احساس کردم مرد خوبی هستم. وقتی با باطری شیر به خانه برگشتم همسرم از دیدن من خوشحال شد و مرا در اغوش کشید و گفت: خیلی خوشحالم که مجبور نشددم لباس بپوشم
در ان لحظه اگر او به من اعتنایی نمیکرد، احتمالا از او دلگیر میشدم.
هفته بعد متوجه شدم که باطری شیر رو به اتمام است به همسرم پیشنهاد دادم که شیر بخرم او گفت خودش میخواهد به فروشگاه برود با کمال تعجب احساس ناامیددی کردم ......)

((((در واقع غرلند کردن مرد نشانه خوبی است او درصدد هست تا درخواستهای شما را در برابر نیازهای خود مورد توجه قرار دهد.)))))