سلام.من حدود شش ساله که ازدواج کردم با شوهرم سر مسائل مختلف معمولا کشمکش داشتیم.الان ایشون به طور جدی بیان میکنه که وقتشه بچه دار شیم.البته منم خیلی دوست دارم بچه داشته باشیم ولی یه چیزایی تو دلم مونده و هر وقت میخوام فراموش کنم دوباره سر یه موضوع هرچند بی ارزش اعصابمو میریزه به هم...من شدیدا توی دوراهیم.
اگه من از دست خانوادش دلخوری داشته باشم بی پرده طرف اونارو میگیره اما بخاطر اونا کاملا منو عصبی میکنه.خیلی زود جوش میاره.حرفای خاله زنک میزنه.البته خوب منم قبلا خیلی حوصله میکردم مثلا سر واقعا هیچی قهر میکرد من نازشو میکشیدم.یا هرچی میگفت من فقط ساکت میشدم اما الالن همه چی فرق کرده قهر میکنه محلش نمیدم.داد میزنه داد میزنم...و حتی بارها سر همین طرفداری از خانوادش دست روی من بلند کرده و همچنان هم حقو به خودش میده.یعنی اگه زبون دارزی کنی همینه.بعد از چند روز نمیدونم چی میشه که میگه منو حلال کن ولی بازم تکرار میشه.البته منم بخاطر اینکه واقعا میخوام زندگی کنم می بخشمش اما وقتی دوباره تکرار میشه بیشتر از دفعه قبل قلبم درد میگیرهالان که دارم اینارو می نویسم باهم قهر نیستیم یه دقیقه پیش باهم رف زدیم شوخی کردیم و...،ولی میدونم بازم ممکنه.ما 8 سال باهم تفاوت سنی داریم. واقعا حالم اینجوریه خیییییلی بلاتکلیف