اخلاق و رفتار همسر

سلام من 7ماهه ازدواج کردم شوهرم یه ازدواج نا موفق داشته. رفتارش عادی نیست اصلا تعادلی تو رفتارش دیده نمیشه همش میگه من یه سری مشکلاتی دارم ک نمیتونم بهت بگم و الان چند وقته ک همش تو خودشه و دائم با رفتارش بی توجهی میکنه قتی بهش میگم با من مشکلی داری میگه نه از توراضیم فقط با خودم درگیرم .من به اصرار خودش رفت و امد مون زیادبود ولی الان تصمیم دارم رفتارم عوض کنم و عین خودش رفتار کنم و حتی رفت و امد و محدود کنم ؟واقعا موندم چ جوری باید برخورد کنم؟ وحتی خیلی زود عصبی میشه اطرافیان مگین بهش محبت کن تا بتونه زندگی تلخ گذشته شو فراموش کنه ولی و من از همه نظر سعی مو کردم ولی انگاری خودش تمایلی به بهبود زندگیش نداره و حتی فکر میکنم هنوز در حسرت گذشته ش مونده؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط melikasanjary

سلام من 7ماهه ازدواج کردم شوهرم یه ازدواج نا موفق داشته. رفتارش عادی نیست اصلا تعادلی تو رفتارش دیده نمیشه همش میگه من یه سری مشکلاتی دارم ک نمیتونم بهت بگم و الان چند وقته ک همش تو خودشه و دائم با رفتارش بی توجهی میکنه قتی بهش میگم با من مشکلی داری میگه نه از توراضیم فقط با خودم درگیرم .من به اصرار خودش رفت و امد مون زیادبود ولی الان تصمیم دارم رفتارم عوض کنم و عین خودش رفتار کنم و حتی رفت و امد و محدود کنم ؟واقعا موندم چ جوری باید برخورد کنم؟ وحتی خیلی زود عصبی میشه اطرافیان مگین بهش محبت کن تا بتونه زندگی تلخ گذشته شو فراموش کنه ولی و من از همه نظر سعی مو کردم ولی انگاری خودش تمایلی به بهبود زندگیش نداره و حتی فکر میکنم هنوز در حسرت گذشته ش مونده؟

---

از جداییشون چند وقت گذشته ؟
دلایل جدایشون چی بوده ؟فرزند هم دارن ؟
شما چطور اشنا شدید و ازدواج کردید ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط melikasanjary

سلام من 7ماهه ازدواج کردم شوهرم یه ازدواج نا موفق داشته. رفتارش عادی نیست اصلا تعادلی تو رفتارش دیده نمیشه همش میگه من یه سری مشکلاتی دارم ک نمیتونم بهت بگم و الان چند وقته ک همش تو خودشه و دائم با رفتارش بی توجهی میکنه قتی بهش میگم با من مشکلی داری میگه نه از توراضیم فقط با خودم درگیرم .من به اصرار خودش رفت و امد مون زیادبود ولی الان تصمیم دارم رفتارم عوض کنم و عین خودش رفتار کنم و حتی رفت و امد و محدود کنم ؟واقعا موندم چ جوری باید برخورد کنم؟ وحتی خیلی زود عصبی میشه اطرافیان مگین بهش محبت کن تا بتونه زندگی تلخ گذشته شو فراموش کنه ولی و من از همه نظر سعی مو کردم ولی انگاری خودش تمایلی به بهبود زندگیش نداره و حتی فکر میکنم هنوز در حسرت گذشته ش مونده؟

---

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

021-22354282

بهترین حالت اینه که با ایشون در این موضوع در زمانی مناسب صحبت کنید

شما قبل از ازدواج بهتر از هر کسی به این شرایط اگاهی داشتید پس پذیرفتید و باید صبور باشید


۶ نکته برای آرام کردن شوهران خشمگین

۱ - نگذارید همسرتان درگیر خشم خود گردد. اگر دیدید عصبانی است، او را تنها بگذارید. اگر فکر می‌کنید که مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان می‌شود، از طرح آن موضوعات اجتناب کنید.

۲ - عصبانیت به آسیب‌های فیزیکی و عاطفی می‌انجامد. با شوهرتان لجبازی نکنید. در عوض سعی کنید راه‌هایی برای درک و حمایت او بیابید.

۳ - شما باید درون خودتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید به این فکر کنید که چرا همسرتان عصبانیت خود را برسر شما خالی کرد. غر نزنید، زیرا نتیجه‌ای جز انفجار عصبانیت و بد‌تر شدن شرایط ندارد.

۴ - طوری رفتار کنید که همسرتان با شما احساس راحتی کند. شما می‌توانید انفجار خشم همسرتان را با برقراری ارتباطی درست با وی، خنثی کنید. گفت‌و‌گو با همسرتان به هیچ وجه او را ناراحت نخواهد کرد. پس از اینکه با او گفت‌و‌گو کردید، درخواهید یافت که همه چیز به حالت عادی بازگشته است. این زمان مناسبی است تا با شریک زندگی خود روبه رو شوید.

۵ - شوهرتان را درک کنید. درک شما از او طغیان خشمش را کمتر می‌کند. در ضمن شنونده خوبی باشید.

۶ - اگر متوجه شده‌اید که شوهرتان بیش از اندازه عصبانی می‌شود، می‌توانید از یک متخصص کمک بگیرید. از او بخواهید که خود را متعهد به انجام برنامه‌های مدیریت خشم نماید.

از جدایی شون 6ماه گذشته بود که از طریق یکی از اشنایان معرفی شدن و ازدواج کردیم

فرزند ندارن - میگفتن خانم شون حجاب درستی نداشته و دلایل مثل خیانت و سازگار نبودن

سلام دوست عزیز

6 ماه از جداییشون گذشته و دوباره ازدواج کردن ؟؟

خب مطمنا الان در شرایط روحی خوبی نیستند 6 ماه زمان کمیه که یه ادم شکست خورده خودش رو احیا کنه

راه سختی رو پیش رو دارید

تنها راه حلی که به ذهنم میرسه اینه که مدام ازش سوال نکنید که چیشده چی نشده

مردها مثل ما خانومها نیستند که وقتی مشکلی دارند مدام ازش صحبت کنن

مردها ترجیح میدن تو خودشون حلش کنن

پس بیشتر از همیشه به خودت برس سعی کن شاد باشی و برنامه های شاد براش انجام بدی

باهاش مهربون باشی و سعی کنی کمکش کنی این دوره رو پشت سر بزارن باید خیلی صبور باشه شاید یه مدت طولانی طول بکشه

شما دیگه ازش سوال نکن و اگر ایشون صحبتی کردن فقط همدلی کن

پیشنهاد میکنم کتاب مردان مریخی زنان ونوسی رو هم مطالعه کنید

جالب اینجاست اصلا حرفی از دلیل نارحتی ش نمیزنه و میگه من یه سری مشکلاتی با خودم و خانوادم دارم و نمیتونم بهت توضیح بدم یه جورایی اعتماد نداره چون تو گذشته ش اعتماد کرده و دیده تمام حرفایی ک زده میشده بعدا علیه خودش ستفاده شده اینو به وضح به خودم گفت .حرفی نمیزنه فقط سرد برخورد میکنه و میگه با من هیچ مشکلی نداره .حتی قبلا میگفت بیا کنارت ارامش دارم ولی الان حرفی از ارامش و اشتیاقی به وبدن کنار من نداره ما اصلا خلوتی باهم نداریم همش با خانوادش میریم بیرون .....

وقتی ناراحته وقتی برای من نمیزاره من بهش گفتم تا وقتی حالت بهتر نشده من دیگ نمیام پیشت هروقت خوب شدی بیا دنبالم .خودشو داره از من دور میکنه منم خیلی برام سخته ک دائم خودمو بهش تحمیل کنم. من همیشه سعی کردم براش کم نزارم چون دائم مامانش میگه سعی کن بتونی جای اون خانمشو براش پر کنی تا بتونه فراموشش کنه منم همه سعی مو کردم براش کم نزارم ولی این حق م نیست اینجوری باهم برخورد کنه

نباید انقدر زود ازدواج میکرد
6 ماه برای شروع زندگی جدید کمه