سلام تو رو خدا کمکم کنید به خدا دیگه خسته شدم به جایی رسیدم که میخوام خودمو بکشم از این زندگی راحت بشم من 25 سالمه و حدود 5 سالو نیم پیش با همسرم اشنا شدم و بعد از چند ماه دوستی ایشون به خواستگاری اومدن ایشون 4 سال از من بزرگتر هستن یکی دوناه اول عقدمون خیلی خوب بود بعدش همش دروغ میگفت همش رفیق بازی میکرد و بعد از مدتی فهمیدم به شیشه به مود اعتیاد داره وقتی چند بار مچشو گرفتم دیگه همش پرخاش میکرد منو جلوی خونواده و دوستاش کتک میزد با دوستاش میرفت مسافرت و همش با رفیقاش بود یه ماه دیگه خوابشو ندادم گفتم جدا بشیم کلی التماس کردن و بالاخره عروسی کردیماما متاصفانه شب عروسی هم بیشتر با دوستاش بود و همش دوست داشت به خودشون خوش بگذره 3ماه بعد از عروسی اقا ورشکسته شد و همش دروغ پشت دروغ بهم میگفت بازم دست از مواد و رفیق بازی برنداشته بود منو میفرستاد مهمونی خونه فامیلا خودش دوستاشو میوورد 1 ماه هم برای بدهی افتاد زندان من گفتم چون دوستش دارم باید کمکش کنم زندگیمون درست بشه اما متاسفانه بازم درست بش. نیست یه ماه شیشه مصرق میکنه 20 روز ترک میکنه و بازم با دوستاش خوش میگذرونه همش توی سایت های ************ و پورن میره همش داستان های ************ی میخونه اگه بهش در هر موردی اعتراض بشه توهین میکنه به خودم به خانوادم و کتک میزنه بعد میگه من دوونه هستم دست خودم نیست میکشمت نه باهام بیرون میاد نه مسافرت میبرم وقتی هم که کتکم میزنه پشیمون میشه میاد میگه تو همهی زندگی منی گریه نکن اما بازم تکرار میشه همش میگه همه چیز درست میشه اما همه چی بدتر میشهتازه میفهمم اصلا تفاهم نداریم خیلی عذاب میکشم میشه کمکم کنید بخدا بریدم دیگه .
نظرت چیه؟