نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: بین همسر و خانواده قرار گرفتم

889
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25370
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    بین همسر و خانواده قرار گرفتم

    با سلام
    من حدود 4 ماه است که عقد کرده ام و قبل از عقد 3 ماه با او زیر نظر خانواده رابطه داشتم و با همسرم10 سال فاصله ی سنی داریم که من خیلی از این موضوع خوشحالم
    خانواده من و همسرم در شهرستان زندگی می کنند و همسرم به خاطر کارش در تهران میشود . من 3 هفته بعد از عقد دانشگاه در تهران قبول شدم اما خانواده ام مخالفت کردند و گفتند که درس نخوانم اما همسرم خاستار ادامه تحصیلم بود که با اصرار همسرم خانواده ام راضی شدند
    بعد از ثبت نام و 2 ماه گذشتن از ترم به دلیل مشکلی از طرف سازمان سنجش ثبت نامم لغو شد ولی من و همسرم این موضوع را از خانواده خود پنهان کردیم تا دوباره از بهمن ماه شروع به تحصیل کنم
    کم و همسرم خیلی به هم وابسطه هستیم و اصلا توانایی دور بودن از هم را نداریم
    و دوباره خانئاده ام از من میخواهند که درسم را رها کنم و دوران نامزدی را پیش انها باشم ولی من اصلا نمیتوانم که از همسرم دور بمانم و خیلی برایم سخت است که کنارش نباشم
    حتی بعضی وقتها احساس میکنم که به من دروغ میگوید ولی این فقط یه حس است و تا به حال هیچ دروغی نگفته است و این که مرا دوست دارد کاملا مطمینم تنها ناراحتی من این است که 2 الی 3 بار دور از چشمم سیگار کشیده ولی وقتی من به او گفتم انکار نکرده و کاملا مرا قانع کرده است و من خود نیز حق را به او میدهم و خودم میدانم که حساسیت های بیخودی روی یک سری مسایل دارم که هیچ ارزشی ندارد ولی هر کاری میکنم نمیتوانم این موضوع را از بین ببرم
    1. مرا در موضوع ادامه تحصیل و برگشتن کنار خانواده راهنمایی کنید؟
    2. وابسطگی بیش از حد؟
    3.شک های بی مورد؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بین همسر و خانواده قرار گرفتم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farzaneh74 نمایش پست ها
    با سلام
    من حدود 4 ماه است که عقد کرده ام و قبل از عقد 3 ماه با او زیر نظر خانواده رابطه داشتم و با همسرم10 سال فاصله ی سنی داریم که من خیلی از این موضوع خوشحالم
    خانواده من و همسرم در شهرستان زندگی می کنند و همسرم به خاطر کارش در تهران میشود . من 3 هفته بعد از عقد دانشگاه در تهران قبول شدم اما خانواده ام مخالفت کردند و گفتند که درس نخوانم اما همسرم خاستار ادامه تحصیلم بود که با اصرار همسرم خانواده ام راضی شدند
    بعد از ثبت نام و 2 ماه گذشتن از ترم به دلیل مشکلی از طرف سازمان سنجش ثبت نامم لغو شد ولی من و همسرم این موضوع را از خانواده خود پنهان کردیم تا دوباره از بهمن ماه شروع به تحصیل کنم
    کم و همسرم خیلی به هم وابسطه هستیم و اصلا توانایی دور بودن از هم را نداریم
    و دوباره خانئاده ام از من میخواهند که درسم را رها کنم و دوران نامزدی را پیش انها باشم ولی من اصلا نمیتوانم که از همسرم دور بمانم و خیلی برایم سخت است که کنارش نباشم
    حتی بعضی وقتها احساس میکنم که به من دروغ میگوید ولی این فقط یه حس است و تا به حال هیچ دروغی نگفته است و این که مرا دوست دارد کاملا مطمینم تنها ناراحتی من این است که 2 الی 3 بار دور از چشمم سیگار کشیده ولی وقتی من به او گفتم انکار نکرده و کاملا مرا قانع کرده است و من خود نیز حق را به او میدهم و خودم میدانم که حساسیت های بیخودی روی یک سری مسایل دارم که هیچ ارزشی ندارد ولی هر کاری میکنم نمیتوانم این موضوع را از بین ببرم
    1. مرا در موضوع ادامه تحصیل و برگشتن کنار خانواده راهنمایی کنید؟
    2. وابسطگی بیش از حد؟
    3.شک های بی مورد؟
    چرا خانوادت مخالف ادامه تحصيل
    شما هستند بهشون بگيد ديگه ازدواج كرديد و خودتون در مورد ايندتون تصميم ميگيريد بعد از ازدواج هم ميخان بگن بيا پيش ما زندگي كن؟
    خب شما تو دوران نامزدي هستيد و همه اين وابستگي ها طبيعيه بعد از مدتي كمتر ميشه
    براي چي شك ميكنيد آدم مشكوكيه؟ خودش اعتراف كرده كه سيگار ميكشه وانكار نكرده خب اين نشون ميده ادم صادقيه پس همه چيز رو براي شما روشن ميكنه دليل نداره شك كنيد سيگار رو با اراده ميتونن ترك كنن

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بین همسر و خانواده قرار گرفتم

    من اصلا نمیفهمم چرا زن و سوهرای الان ..عقد کرده ها ....انقد وسواسای الکی دارن سر یچی ..گاهی عصبانی میشم بخدا ..
    بابا این کسی که باهاس عقد کردی دیگه شوهرته ...چرا نمیفهمین ..یعنی با لباس سفید اوندی با کعن برمیگردی (حالا مثلا )
    پس اینکه هی نازو قمیش میاین نمیدونم دوسم داره نداره ..این حرفو زد این کارو کرد ..ساید برا اینه دوسم نداره و از این جور حرفا چیه ؟؟؟
    بعدشم درمورد تحصیل این سمایی که تصمیم میگیری نه پدر مادرت ..اگر خرجتو اونا میدن که باید راضیشون کنی ..غیر از این تحصیل و ایندت به خودت مربوطه چون خودتی که باید با تلاش بسازیش .
    2:وابستگی در هیچ صورتی خوب نیست ..اونی که پسندیدست دلبستگیه ..عزیزم تو به شوهرت دلبسته نباشی به کی باشی ؟؟اصلا اگر دلبسته نباشی و طاقت دوریشو داشته باشی باید شک کرد به رابطتون !!!بهرحال اول ازدواجتون الان یه روحین توی دو تا جسم ..بدون هم یه ثانیم طاقت نمیارین ...اوووخ منو یاد نامزدیم انداختی

    سعی کن همون تهران درس بخونی ولی تعطیلات هات رو بری خونه پدرت ..0ون دوران نامزدی بک سره هم کنار هم باشین زیاد شایسته نیست ..یکسره کنار هم بودن بمونه برا بعد عروسی

    شک های بی مورد هم بزار کنار دیگه ..ایشون هر چی باشه هر کی باشه دیگه شوهرته ..پس شک کرون به اون ینی شک کردن به خودت ...بهم اعتماد کنین و خوشلین باشین تا همینطور خوشی و برکت به زندگیتون بیاد .

  4. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25370
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بین همسر و خانواده قرار گرفتم

    به خاطر حرف مردم چون همه میگن بعد از عقد رفته ولی منو همسرم تو هر فرصتی میریم پیششون میگن بعد عروسی بخون الان رفتی موندی پیش اون درست نیست
    نمیدونم شاید راست میگن ولی من نمیتونم پیش همسرم نباشم فکرشم دیوونم میکنه
    نه همسرم ادمه مشکوکی نیست من خیلی حساسام خیلی حساس به کوچیک ترین چیز شک میکنم و اون کاملا خونسردانه توضیح میده در مورد سیگارم وقتی من احساس کردم سیگار کشیدم بهش گفتم اون با خنده گفت نه که من ناراحت نشم ولی خودش دلیلش و توضیح داد اون سیگاری نیس شاید تو 1 ماه 2 الی 3 نخ

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25370
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بین همسر و خانواده قرار گرفتم

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    چرا خانوادت مخالف ادامه تحصيل
    شما هستند بهشون بگيد ديگه ازدواج كرديد و خودتون در مورد ايندتون تصميم ميگيريد بعد از ازدواج هم ميخان بگن بيا پيش ما زندگي كن؟
    خب شما تو دوران نامزدي هستيد و همه اين وابستگي ها طبيعيه بعد از مدتي كمتر ميشه
    براي چي شك ميكنيد آدم مشكوكيه؟ خودش اعتراف كرده كه سيگار ميكشه وانكار نكرده خب اين نشون ميده ادم صادقيه پس همه چيز رو براي شما روشن ميكنه دليل نداره شك كنيد سيگار رو با اراده ميتونن ترك كنن






    به خاطر حرف مردم چون همه میگن بعد از عقد رفته ولی منو همسرم تو هر فرصتی میریم پیششون میگن بعد عروسی بخون الان رفتی موندی پیش اون درست نیست
    نمیدونم شاید راست میگن ولی من نمیتونم پیش همسرم نباشم فکرشم دیوونم میکنه
    نه همسرم ادمه مشکوکی نیست من خیلی حساسام خیلی حساس به کوچیک ترین چیز شک میکنم و اون کاملا خونسردانه توضیح میده در مورد سیگارم وقتی من احساس کردم سیگار کشیدم بهش گفتم اون با خنده گفت نه که من ناراحت نشم ولی خودش دلیلش و توضیح داد اون سیگاری نیس شاید تو 1 ماه 2 الی 3 نخ

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25370
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بین همسر و خانواده قرار گرفتم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    من اصلا نمیفهمم چرا زن و سوهرای الان ..عقد کرده ها ....انقد وسواسای الکی دارن سر یچی ..گاهی عصبانی میشم بخدا ..
    بابا این کسی که باهاس عقد کردی دیگه شوهرته ...چرا نمیفهمین ..یعنی با لباس سفید اوندی با کعن برمیگردی (حالا مثلا )
    پس اینکه هی نازو قمیش میاین نمیدونم دوسم داره نداره ..این حرفو زد این کارو کرد ..ساید برا اینه دوسم نداره و از این جور حرفا چیه ؟؟؟
    بعدشم درمورد تحصیل این سمایی که تصمیم میگیری نه پدر مادرت ..اگر خرجتو اونا میدن که باید راضیشون کنی ..غیر از این تحصیل و ایندت به خودت مربوطه چون خودتی که باید با تلاش بسازیش .
    2:وابستگی در هیچ صورتی خوب نیست ..اونی که پسندیدست دلبستگیه ..عزیزم تو به شوهرت دلبسته نباشی به کی باشی ؟؟اصلا اگر دلبسته نباشی و طاقت دوریشو داشته باشی باید شک کرد به رابطتون !!!بهرحال اول ازدواجتون الان یه روحین توی دو تا جسم ..بدون هم یه ثانیم طاقت نمیارین ...اوووخ منو یاد نامزدیم انداختی

    سعی کن همون تهران درس بخونی ولی تعطیلات هات رو بری خونه پدرت ..0ون دوران نامزدی بک سره هم کنار هم باشین زیاد شایسته نیست ..یکسره کنار هم بودن بمونه برا بعد عروسی

    شک های بی مورد هم بزار کنار دیگه ..ایشون هر چی باشه هر کی باشه دیگه شوهرته ..پس شک کرون به اون ینی شک کردن به خودت ...بهم اعتماد کنین و خوشلین باشین تا همینطور خوشی و برکت به زندگیتون بیاد .



    به خدا من در هر فرصتی شده میرم حتی شغل شوهرم طوریه که هر ماه یک هفته ماموریت داره و من میرم میمونم پیش خانوادم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد