نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: بی توجهی همسر

1352
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14401
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    بی توجهی همسر

    باسلام
    من ورضا 6ماه است کہ ازدواج کرده ایم و هر دو عاشق هم هستیم.
    ما قبل ازدواج 1سال و نیم عقد بودیم.من بخاطر دورے راه اجازه داشتم بہ خانہ همسرم بیایم و 20تا45روز اینجا بودم.من هم با همسرم و هم با خانواده اش رابطہ خوبے داشتیم.
    اما بعد ازدواج بہ یک ماه هم نرسید.احساس کردم هم رفتار شوهرم عوض شده و هم خانواده اش.البتہ شاید فکرم درمورد شوهرم اشتباه باشہ ولے درمورد خانوادش نہ چون خود رضا هم بہ تازگے حرف مرا تایید مےکند و دنبال این است کہ پولے جور کند تا زودتر زندگیمان را جدا کنیم.
    هنوز یک ماه از زندگے مشترکمان نگذشتہ احساس کردم رضا بیرون رفتن و تفریح با برادر و دوستش را بہ کنار من بودن ترجیہ مےدهد گاهے بود کیہ دیر از کار بہ خانہ مےآمد و یا زود مےخوابید یا بابرادرش براے دور زدن از خانہ خارج مےشد.و یک ماهے همینطور گذشت کہ ما روزے نیم ساعت هم همدیگر را نمےدیدیم تا وقتیکہ کارش سبکتر شد.
    وقتے رضا از خانہ بیرون میره و یک ساعت میگذره ترس میفتہ تو وجودم و وقتے برمیگرده باهاش دعوا مےکنم.واین ترس زمانے بیشتر میشہ کہ روزاے خاصے با برادرش بیرون میره.
    مثلا پنجشنبہ ها غروب کہ مادرش هم خونہ نیست. من از این تعجب میکنم کہ چرا فقط روزاے خاص میره و پنجشنبہ هم بخاطر ترس از تنها بودنم بیشتر عصبے میشم.
    من بہ شوهرم اعتماد دارم و میدونم دوسم داره ولے نمےدونم چرا اینجورے میشم.
    اوایل رضا خیلی صبورے مےکرد و منو از ناراحتے بیرون مےآورد ولے حالا بهم میگہ تو همش دعوا راه میندازے و حتے اگہ مقصر خودش باشہ یا من بہ عنوان درددل ناراحتیم از موضوعے رو بهش بگم قهر میکنہ و من مجبورم کوتاه بیام چون یکبار منو تهدید بہ خودکشے کرده.
    من مےترسم یہ بار کہ دعوامون میشہ اینکارو بکنہ چون سابقہ داشتہ البتہ خیلی سال پیش کہ نوجوان بود.
    از وقتے قهراے شوهرم شروع شده دعواے ما بچگانہ شده و ناراحتے من تو دلم مےمونہ و حل نمیشہ و از ترس مجبورم کوتاه بیام.
    نمےدونم چیکار کنم کہ یہ زندگے عادے داشتہ باشیم هم من بہ بیرون رفتن رضا حساس نباشم هم دعواهامون مثل آدم باشہ.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13215
    نوشته ها
    461
    تشکـر
    370
    تشکر شده 500 بار در 226 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از خودم و تنهایی

    سلام..درزندگی بایدگذشت داشت ویطرف کوتاه بیادتابرخی مسائل که چندانم مهم نیست حل بشه وبزرگترنشه ..اگه شمابه این رفتارشوهرت حساسی اینودرموقعیت مناسبی باهاش درمیون بذار..بشینین راجب مسائلتون حرف بزنین بدون اینکه دعوابشه..والبته شماهم بایدمنطقی بامسئله برخوردکنی وباروی خوش بپرسی که تواین روزاکجامیرن؟مطمئنن هرمردی حتی بعدازازدواج هم دوسداره گاهی بایه جمع مردونه تفریح کنه
    امضای ایشان
    هرروزخوشبخترین انسان روی زمین ازخواب برمیخیزم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بی توجهی همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhayy66 نمایش پست ها
    باسلام
    من ورضا 6ماه است کہ ازدواج کرده ایم و هر دو عاشق هم هستیم.
    ما قبل ازدواج 1سال و نیم عقد بودیم.من بخاطر دورے راه اجازه داشتم بہ خانہ همسرم بیایم و 20تا45روز اینجا بودم.من هم با همسرم و هم با خانواده اش رابطہ خوبے داشتیم.
    اما بعد ازدواج بہ یک ماه هم نرسید.احساس کردم هم رفتار شوهرم عوض شده و هم خانواده اش.البتہ شاید فکرم درمورد شوهرم اشتباه باشہ ولے درمورد خانوادش نہ چون خود رضا هم بہ تازگے حرف مرا تایید مےکند و دنبال این است کہ پولے جور کند تا زودتر زندگیمان را جدا کنیم.
    هنوز یک ماه از زندگے مشترکمان نگذشتہ احساس کردم رضا بیرون رفتن و تفریح با برادر و دوستش را بہ کنار من بودن ترجیہ مےدهد گاهے بود کیہ دیر از کار بہ خانہ مےآمد و یا زود مےخوابید یا بابرادرش براے دور زدن از خانہ خارج مےشد.و یک ماهے همینطور گذشت کہ ما روزے نیم ساعت هم همدیگر را نمےدیدیم تا وقتیکہ کارش سبکتر شد.
    وقتے رضا از خانہ بیرون میره و یک ساعت میگذره ترس میفتہ تو وجودم و وقتے برمیگرده باهاش دعوا مےکنم.واین ترس زمانے بیشتر میشہ کہ روزاے خاصے با برادرش بیرون میره.
    مثلا پنجشنبہ ها غروب کہ مادرش هم خونہ نیست. من از این تعجب میکنم کہ چرا فقط روزاے خاص میره و پنجشنبہ هم بخاطر ترس از تنها بودنم بیشتر عصبے میشم.
    من بہ شوهرم اعتماد دارم و میدونم دوسم داره ولے نمےدونم چرا اینجورے میشم.
    اوایل رضا خیلی صبورے مےکرد و منو از ناراحتے بیرون مےآورد ولے حالا بهم میگہ تو همش دعوا راه میندازے و حتے اگہ مقصر خودش باشہ یا من بہ عنوان درددل ناراحتیم از موضوعے رو بهش بگم قهر میکنہ و من مجبورم کوتاه بیام چون یکبار منو تهدید بہ خودکشے کرده.
    من مےترسم یہ بار کہ دعوامون میشہ اینکارو بکنہ چون سابقہ داشتہ البتہ خیلی سال پیش کہ نوجوان بود.
    از وقتے قهراے شوهرم شروع شده دعواے ما بچگانہ شده و ناراحتے من تو دلم مےمونہ و حل نمیشہ و از ترس مجبورم کوتاه بیام.
    نمےدونم چیکار کنم کہ یہ زندگے عادے داشتہ باشیم هم من بہ بیرون رفتن رضا حساس نباشم هم دعواهامون مثل آدم باشہ.

    با ایشون در مورد ترستون از تنهایی صحبت کنید

    در حول یک موضوع صحبت کنید و در بحث کردن از روش استدلالی کمک بگیرید و با سوالاتی در مورد مشکلتون صحبت کنید

    در بحث های استدلالی مردان خیلی زود تسلیم میشن ....

    در ضمن شما میتونید خودتون رو به کاری و حرفه و هنری سرگرم کنید تا در این مواقع راحت تر بتونید با تنهایی کنار بیایت
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آشنایی اینترنتی
    توسط omid_pj75 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 25
    آخرين نوشته: 10-01-2020, 11:52 AM
  2. عدم توجه والدین
    توسط بهشت در انجمن مشکلات فرزندان
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 12-01-2014, 09:24 AM
  3. عدم توجه مادرم
    توسط maryam22 در انجمن مشکلات فرزندان
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-18-2014, 05:31 PM
  4. چگونه می توان خوشحال تر زندگی کرد؟
    توسط m@ede در انجمن روانشناسی عمومی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 08-26-2014, 01:26 PM
  5. خاطرات ناگوار را با «شوک درمانی» می توان حذف کرد!
    توسط Artin در انجمن رویکـردها و درمان های روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-13-2014, 12:19 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد