نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: توقع زيادي شوهرم

965
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23148
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question توقع زيادي شوهرم

    ١ ساله كه عقد كردم، شوهرم مرد بدي نيست فقط در برابر خانوادش خيلي ديگه از من توقع داره! هميشه بايد كنار خونوادش باشيم، هر مناسبتي كه مي شه منو خونشون نگه مي داره واسه خدمت گذاري كه يه وقت مامان باباش ناراحت نشن، از بس خواهراش پشت سر اون عروسشون حرف زدن شوهر منم مثل خودشون كردن چرا نشست چرا نمي ره چرا كار نميمنه چرا مي ياد چرا نمي ياد حالا شوهر من پر شده از اين حرفا و به قول خانوادش اول اونا مهمترن بعد من، به طوري كه يه حوفو اگه من بزنم قبول ممي كنه ولي اگه خواهرش بگه حتما قبول مي كنه، كلا فقط به فكر راضي كردن خوانوادشه و به علايق و احساسات من توجهي نداره، تو اين به سال منو از خونوادم دور كرده و چسبيده به خانواده خودش! من حتي به طلاقم فكر ميكنم نمي دونم مشكل حل شدني هيت يا نه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23069
    نوشته ها
    33
    تشکـر
    2
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : توقع زيادي شوهرم

    سلام.وای چه شرایط سختی.کاش بشینی منطقی باهاش حرف بزنی .به طلاق زمانی فکر کن که همه راه هارو رفته باشی و جای پشیمونی برای خودت نزاری.باهاش حرف بزن چون با همچین شرایطی زیر یه سقف رفتن برات ازار دهنده تر میشه.چون اون اقا الان اینقد اجازه دخالت رو داده بعد بیشتر هم میشه.سعی کن حدو حدود رفت امدتو مشخص کنی.تا متوجه شه که خانواده شما هم به حضور شما کنار خودشون نیاز دارن.ان شالله مشکلتون حل شه.

  3. کاربران زیر از شایان جون بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : توقع زيادي شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rose9 نمایش پست ها
    ١ ساله كه عقد كردم، شوهرم مرد بدي نيست فقط در برابر خانوادش خيلي ديگه از من توقع داره! هميشه بايد كنار خونوادش باشيم، هر مناسبتي كه مي شه منو خونشون نگه مي داره واسه خدمت گذاري كه يه وقت مامان باباش ناراحت نشن، از بس خواهراش پشت سر اون عروسشون حرف زدن شوهر منم مثل خودشون كردن چرا نشست چرا نمي ره چرا كار نميمنه چرا مي ياد چرا نمي ياد حالا شوهر من پر شده از اين حرفا و به قول خانوادش اول اونا مهمترن بعد من، به طوري كه يه حوفو اگه من بزنم قبول ممي كنه ولي اگه خواهرش بگه حتما قبول مي كنه، كلا فقط به فكر راضي كردن خوانوادشه و به علايق و احساسات من توجهي نداره، تو اين به سال منو از خونوادم دور كرده و چسبيده به خانواده خودش! من حتي به طلاقم فكر ميكنم نمي دونم مشكل حل شدني هيت يا نه
    اینکه تا وارد زندگی مشترک نشدید به جدایی فکر میکنید موضوعیه که باید در مشاوره مستقیم بررسی کنید

    چون ممکنه تصمیم شما درست و یا غلط باشه

    در ضمن شما باید بدونید وقتی ازدواج کردید طبق عرفی که هست بیشتر زمان رو با خانواده شوهر و ایشون خواهید گذراند

    پس اگر قراره به زندگی خودتون ادامه بدید بهتره از همین امروز محبت ویژه ای رو به خانواده شوهر داشته باشید تا بتونید اعتماد و نظرشون رو جلب کنید

    چون اگر بتونید نظر خانواده اش رو به خودت جلب کنی ، مسلما" از طریق خانواده اش میتونی روی خودش هم تاثیرگذار باشی
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23148
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : توقع زيادي شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    اینکه تا وارد زندگی مشترک نشدید به جدایی فکر میکنید موضوعیه که باید در مشاوره مستقیم بررسی کنید

    چون ممکنه تصمیم شما درست و یا غلط باشه

    در ضمن شما باید بدونید وقتی ازدواج کردید طبق عرفی که هست بیشتر زمان رو با خانواده شوهر و ایشون خواهید گذراند

    پس اگر قراره به زندگی خودتون ادامه بدید بهتره از همین امروز محبت ویژه ای رو به خانواده شوهر داشته باشید تا بتونید اعتماد و نظرشون رو جلب کنید

    چون اگر بتونید نظر خانواده اش رو به خودت جلب کنی ، مسلما" از طریق خانواده اش میتونی روی خودش هم تاثیرگذار باشی
    ممنون از پاسختون، ولي فكر مي كنم چيزي كه عرفه اينه كه داماد به طرف خانواده همسرش بيشتر معاشرت پيدا مي كنه تا خانواده خودش، به نظر من اين خيلي بده كه با خانوادش رابطه داشته باشم تا لتونن روش تاثير داشته باشم، من رابطه بدي با خونوادش ندارم بلكه رابطه خوبي دارم كه حتي اونا مي گن مثل عروس نيستي واسه ما خواهري منم دوسشون دارم ولي نمي تونم از زندگي و كاراي خودم بزنم واسه اونا يا ١٠٠٪ طبق خواسته اونا رفتار كنم، من مي خوام زندگي مستقل داشته باشم بدون اينكه امروز خواهرم اومده بمون اونجا امروز مادرم مي خواد بره بمون اونجا امروز فلانه بمون اونجا و ....

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواب زياد و برنامه ریزی تحصیلی
    توسط خليلي در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 23
    آخرين نوشته: 08-01-2015, 12:07 PM
  2. نوشته زيبا
    توسط خنده در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-18-2014, 01:37 AM
  3. جملات زيبا
    توسط zarzar در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 23
    آخرين نوشته: 07-24-2014, 12:49 AM
  4. مشكلات زيادي كه دارم
    توسط فهيمه در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 12-25-2013, 12:23 AM
  5. باید بخواهيد تا زندگی را زيبا ببينيد!!!
    توسط R e z a در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-01-2013, 11:34 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد