نوشته اصلی توسط
Rose9
١ ساله كه عقد كردم، شوهرم مرد بدي نيست فقط در برابر خانوادش خيلي ديگه از من توقع داره! هميشه بايد كنار خونوادش باشيم، هر مناسبتي كه مي شه منو خونشون نگه مي داره واسه خدمت گذاري كه يه وقت مامان باباش ناراحت نشن، از بس خواهراش پشت سر اون عروسشون حرف زدن شوهر منم مثل خودشون كردن چرا نشست چرا نمي ره چرا كار نميمنه چرا مي ياد چرا نمي ياد حالا شوهر من پر شده از اين حرفا و به قول خانوادش اول اونا مهمترن بعد من، به طوري كه يه حوفو اگه من بزنم قبول ممي كنه ولي اگه خواهرش بگه حتما قبول مي كنه، كلا فقط به فكر راضي كردن خوانوادشه و به علايق و احساسات من توجهي نداره، تو اين به سال منو از خونوادم دور كرده و چسبيده به خانواده خودش! من حتي به طلاقم فكر ميكنم نمي دونم مشكل حل شدني هيت يا نه