با سلام
من 27 ساله و همسرم 29 سالش هست و من لیسانس و ایشون دیپلم هستن.
ما 11 سال با هم دوست بودیم قبل از ازدواج و حدود 4 سال پیش هم عقد کردیم و الان 6 ماه که ازدواج کردیم و خونه خودمون هستیم
ما هر دو تا خیلی به هم وابسته ایم اما من کلییییی مشکل دارم الان
اولا که شوهرم اهل خیانته و من هر چند وقت یه بار متوجه رابطه اش با یک نفر می شم(به صورت sms، چت، تلفنی یا بیرون رفتن،البته من تا اینجاشو فهمیدم)
و جالبه که بر خلاف گفته ی همه این رفتارش بعد از ازدواج بدتر شده و همینطور هم داره پیشرفته تر می شه و این موضوع خیلی برای من غیر قابل تحمله
مساله ی بعدی بد دهنی و عصبانیت شدید ایشون هستش .خیلی زود عصبانی می شه،هرچی از دهنش بیرون می آد رو می گه هرچی هم دم دستش باشه تو سر و کله ی خودش خورد می کنه.اصلا نمی دونم چه رفتاری باید باهاش داشته باشم.این بد دهنیش خیلی آزارم میده و هر دوی موارد بالا باعث شده که بارها به جدایی فکر کنم
مساله ی بعدی هم اتفاقیه که به تازگی افتاده
پدر من دکتری دارن ومادرم فوق لیسانس اما پدر و مادر همسرم بی سواد هستن و از نظر مالی هم خونواده همسرم در سطح پایینی هستن و خونواده ما تقریبا خوب(البته خونواده همسرم خیلی خیلی آدمای خوب و مهربونی هستن و من هیییچ مشکلی باهاشون ندارم و رابطم باهاشون خیلی خوبه)
زمان عقد ما خوب طبیعتا پدر من یه کم مخالفت کردن ولی بلاخره راضی شد.
وقتی که قرار شد ما ازدواج کنیم کلا 20 ملیون تومن پول داشتیم 40 ملیون هم وام گرفتیم و پدرم هم 300 ملیون پول دادن وما یه خونه خریدیم که 1 دانگ به نام من و 5 دانگ به نام مادرم هستش
قرار بود پدرم برای همسرم یه کاری رو هم راه بندازه که خیلی طول کشید و چون شوهر من از قبلش هم از سر کارش بیرون اومده بود(به خاطر حقوق پایین) باعث شد که چند ماه شوهرم بیکار باشه و مقصر این موضوع رو پدرم می دونه
بعد از یک مدت پدرم یه ماشین هم براش خرید
بعد ازدواج و قضیه کار کم کم رابطه ی پدر و همسرم خراب شد تا جایی که همسرم با بی احترامی با پدرم برخورد می کرد وپدرم هم ماشین رو ازش گرفت
این موضوع خیلیی برای همسرم سخت بود و باعث این شد که ما هرروز دعوا داشته باشیم
یه مدت قبل هم ما،که توی پرداخت وام 40 ملیونی که برای خونه گرفته بودیم(وام به نام پدرم هستش)، دچار مشکل شده بودیم باهم به سختی دعوامون شد(همسرم انتظار داشت قسط وام رو فعلا پدرم بده تا وضع حقوق ما ثابت بشه،اما پدرم اصلا حاضر نبود این کارو بکنه)
دعوا به خانواده ها کشید و متاسفانه پدر و همسرم باهم دعواشون شد.
و همه ی حرمت ها شکست
پدرم هم که خیلی خیلی ناراحت بودن گفتن که ما باید خونه رو خالی کنیم
و حالا من نمی دونم که باید چی کار کنم چون شوهرم به پدرم توهین می کنه و من نمی تونم تحمل کنم از این طرف هم به هیچ وجه حاضر به طلاق نیست(توی 2 روز 3 بار اقدام به خودکشی کرد) و من می ترسم این اتفاقات باعث دوری من از مادرم بشه(من خیلی خیلی خیلی به مادرم وابسته هستم)
پیش مشاور بردمش گفتن که افسرده و پرخاش گره و بهش دارو دادن،اما من فکر نمی کنم این مساله باعث حل مشکل الان بشه
لطفا کمکم کنید