نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

1924
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26774
    نوشته ها
    24
    تشکـر
    6
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    سلام دوستان. من بیست و نه سالمه و دو سال پیش با پسری که دو سال از خودم کوچکتره آشنا شدم و هفت ماه قبل بعد از کلی گرفتاری و داستان و مخالفت خانواده من و ایشون باهم ازدواج کردیم و الان حدودا یک ماهه ک زندگی مشترکمون رو شروع کردیم. ما طبقه بالای خونه پدر شوهرم زندگی میکنیم. خانوادش خیلی خوب هستن خیلی منو دوست دارن و بهم احترام میذارن و همیشه تو جرو بحثا از من حمایت میکنن. ولی همسرم با خانوادم اصلا برخورد خوبی نداره و ازشون کینه ب دل گرفته.واسه بابام میگه چرا سر مهریه اینقدر سختگیری کرد و مهریه رو بالا گرفت( درصورتی که با کلی صحبت آخرش مهریه تعیین شده ی چیزی بین حرف پدرم و حرف خانواده همسرم شد) واسه مامانم میگه چرا فلان روز تماس گرفت گفت زودتر تورو ببرم خونه. واسه خواهرم میگه تو جمع با صدای بلند بامن حرف زد منو کوچیک کرد. واسه داداشم میگه احترام بزرگترو نداره. در حالی ک خانواده من خیلی هم دوستش دارن. مخصوصا مامانم. الان سه چهار ماهه پاشو خونه ما نذاشته. ب منم گفته فقط هفته ای یک روز حق داری بهشون سر بزنی در حد دو ساعت ( قبلا چهار پنج ساعت بود که اونم کم شد یهویی). من نزدیک به سه ماهه رفتم خونه شوهر هنوز مامان و بابام خونه منو ندیدن.ما رفتیم سفرو مراسم نگرفتیم واسه عروسی). اون بنده های خدا هم حرفی نمیزنن ولی از خواهرم شنیدم چقدر دوست دارن خونه و زندگی منو ببینن. الانم که جدیدا شوهرم دست بزن پیدا کرده به هر بهانه ای روی من دست بلند میکنه و فحاشی به تمام خانوادم میکنه.مامانش که صدامونو میشنوه و میاد بالا هم با پرخاشگری و داد و بیداد ردش میکنه بره. جالب اینجاست که بعد از دعوا میاد منو بغل میکنه و میگه دوستم داره. ولی من واقعا ازش قطع امید کردم دیگه بهش علاقه ای ندارم بهشم گفتم فقط منتظر فرصتم که از اون خونه لعنتی بزنم بیرون. نمیتونم ببخشمش بابت بی حرمتی هایی که به من و خانوادم میکنه من تا حالا از گل نازکتر به خانوادش نگفتم نه جلوی روشون نه پشت سرشون. لطفا راهنماییم کنید خواهش میکنم. قبلا ازتون کمک خواستم راهکارایی که دادین سعی کردم استفاده کنم چند وقتی هم جواب داد ولی بازم اوضاع خراب شد متاسفانه |worry||worry|خسته شدم و ناامید بگین چکار کنم؟ اقدام قانونی کنم یا ادامه بدم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط orkide19 نمایش پست ها
    سلام دوستان. من بیست و نه سالمه و دو سال پیش با پسری که دو سال از خودم کوچکتره آشنا شدم و هفت ماه قبل بعد از کلی گرفتاری و داستان و مخالفت خانواده من و ایشون باهم ازدواج کردیم و الان حدودا یک ماهه ک زندگی مشترکمون رو شروع کردیم. ما طبقه بالای خونه پدر شوهرم زندگی میکنیم. خانوادش خیلی خوب هستن خیلی منو دوست دارن و بهم احترام میذارن و همیشه تو جرو بحثا از من حمایت میکنن. ولی همسرم با خانوادم اصلا برخورد خوبی نداره و ازشون کینه ب دل گرفته.واسه بابام میگه چرا سر مهریه اینقدر سختگیری کرد و مهریه رو بالا گرفت( درصورتی که با کلی صحبت آخرش مهریه تعیین شده ی چیزی بین حرف پدرم و حرف خانواده همسرم شد) واسه مامانم میگه چرا فلان روز تماس گرفت گفت زودتر تورو ببرم خونه. واسه خواهرم میگه تو جمع با صدای بلند بامن حرف زد منو کوچیک کرد. واسه داداشم میگه احترام بزرگترو نداره. در حالی ک خانواده من خیلی هم دوستش دارن. مخصوصا مامانم. الان سه چهار ماهه پاشو خونه ما نذاشته. ب منم گفته فقط هفته ای یک روز حق داری بهشون سر بزنی در حد دو ساعت ( قبلا چهار پنج ساعت بود که اونم کم شد یهویی). من نزدیک به سه ماهه رفتم خونه شوهر هنوز مامان و بابام خونه منو ندیدن.ما رفتیم سفرو مراسم نگرفتیم واسه عروسی). اون بنده های خدا هم حرفی نمیزنن ولی از خواهرم شنیدم چقدر دوست دارن خونه و زندگی منو ببینن. الانم که جدیدا شوهرم دست بزن پیدا کرده به هر بهانه ای روی من دست بلند میکنه و فحاشی به تمام خانوادم میکنه.مامانش که صدامونو میشنوه و میاد بالا هم با پرخاشگری و داد و بیداد ردش میکنه بره. جالب اینجاست که بعد از دعوا میاد منو بغل میکنه و میگه دوستم داره. ولی من واقعا ازش قطع امید کردم دیگه بهش علاقه ای ندارم بهشم گفتم فقط منتظر فرصتم که از اون خونه لعنتی بزنم بیرون. نمیتونم ببخشمش بابت بی حرمتی هایی که به من و خانوادم میکنه من تا حالا از گل نازکتر به خانوادش نگفتم نه جلوی روشون نه پشت سرشون. لطفا راهنماییم کنید خواهش میکنم. قبلا ازتون کمک خواستم راهکارایی که دادین سعی کردم استفاده کنم چند وقتی هم جواب داد ولی بازم اوضاع خراب شد متاسفانه خسته شدم و ناامید بگین چکار کنم؟ اقدام قانونی کنم یا ادامه بدم؟
    سلام خانومی
    ببین میدونم خیلی سخته ها، ولی به نظرم فعلا صبور باش و ادامه بده
    برای طلاق و افدام قانونی و این حرفا میتونی اقدام کنی ها، حقتم هست واقعا، اما حیفه زندگیتونه بعد یه ماه به این چیزا کشیده بشه
    مخصوصا اینکه به نظر میرسه شوهرت علی رغم رفتار نامتعادلش دوستت داره
    بهترین کار اینه که باهم برین مشاوره حضوری، که حرفای هردو طرف را بشنوه و راهنمایی کنه
    اما اگه نمیاد یا نمیتونید برین خودت دست بکار شو، خداقل از طرف خودت تلاشت بکن
    یه موقعی که سرحاله و حالش خوبه خیلی مهربون صحبت کن ببین مشکلش چیه که اینقدر عصبی شده
    ازش بپرس دقیقا ازت توقع داره چیکار کنی تا ازت راضی باشه و بتونین دوباره بهم نزدیک تر بشین
    خوب گوش کن چی میگه بعدش تو هم بگو از چی ناراحتی و چه توقعی ازش داری
    دقت کن ببین چه رفتاری یا حرقیه که روش حساسه و عصبانیش میکنه؟ سعی کن کمتر طرف اون موارد بری
    هرکس یه قلقی داره کافیه فقط دستت بیاد رگ خوابش چجوریه

    درمورد خانواده ت باید خیلی سیاست به خرج بدی تا بتونی آروم آروم بهم نزدیکشون کنی،
    ببین چه رفتاری در نظر شوهرت نشونه احترامه، به خانواده ت بگو تا جایی که میشه به خاطر تو رعایت کنن
    مثلا به مادرت بگو وقتی میخواد دعوتتون بگیره به شوهرت زنگ بزنه و هماهنگ کنه، بعضی مردا اینو نشونه احترام میدونن
    و ...

    نمیگم همیشه شما باید کوتاه بیای نه،اما یه مدت یه طرفه هم که شده ملایمت به خرج بده، صبور باش، کل کل و لجبازی و... نکن،
    چون اگه بتونی آرامش لازم رو ایجاد کنی و یکم رفتار شوهرتو نرم تر کنی ارزششو داره

    در آخر این لینک هم تقدیم به شما : http://forum.moshaver.co/f124/%D8%A7...7%D9%82-17699/
    امضای ایشان



  3. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط orkide19 نمایش پست ها
    سلام دوستان. من بیست و نه سالمه و دو سال پیش با پسری که دو سال از خودم کوچکتره آشنا شدم و هفت ماه قبل بعد از کلی گرفتاری و داستان و مخالفت خانواده من و ایشون باهم ازدواج کردیم و الان حدودا یک ماهه ک زندگی مشترکمون رو شروع کردیم. ما طبقه بالای خونه پدر شوهرم زندگی میکنیم. خانوادش خیلی خوب هستن خیلی منو دوست دارن و بهم احترام میذارن و همیشه تو جرو بحثا از من حمایت میکنن. ولی همسرم با خانوادم اصلا برخورد خوبی نداره و ازشون کینه ب دل گرفته.واسه بابام میگه چرا سر مهریه اینقدر سختگیری کرد و مهریه رو بالا گرفت( درصورتی که با کلی صحبت آخرش مهریه تعیین شده ی چیزی بین حرف پدرم و حرف خانواده همسرم شد) واسه مامانم میگه چرا فلان روز تماس گرفت گفت زودتر تورو ببرم خونه. واسه خواهرم میگه تو جمع با صدای بلند بامن حرف زد منو کوچیک کرد. واسه داداشم میگه احترام بزرگترو نداره. در حالی ک خانواده من خیلی هم دوستش دارن. مخصوصا مامانم. الان سه چهار ماهه پاشو خونه ما نذاشته. ب منم گفته فقط هفته ای یک روز حق داری بهشون سر بزنی در حد دو ساعت ( قبلا چهار پنج ساعت بود که اونم کم شد یهویی). من نزدیک به سه ماهه رفتم خونه شوهر هنوز مامان و بابام خونه منو ندیدن.ما رفتیم سفرو مراسم نگرفتیم واسه عروسی). اون بنده های خدا هم حرفی نمیزنن ولی از خواهرم شنیدم چقدر دوست دارن خونه و زندگی منو ببینن. الانم که جدیدا شوهرم دست بزن پیدا کرده به هر بهانه ای روی من دست بلند میکنه و فحاشی به تمام خانوادم میکنه.مامانش که صدامونو میشنوه و میاد بالا هم با پرخاشگری و داد و بیداد ردش میکنه بره. جالب اینجاست که بعد از دعوا میاد منو بغل میکنه و میگه دوستم داره. ولی من واقعا ازش قطع امید کردم دیگه بهش علاقه ای ندارم بهشم گفتم فقط منتظر فرصتم که از اون خونه لعنتی بزنم بیرون. نمیتونم ببخشمش بابت بی حرمتی هایی که به من و خانوادم میکنه من تا حالا از گل نازکتر به خانوادش نگفتم نه جلوی روشون نه پشت سرشون. لطفا راهنماییم کنید خواهش میکنم. قبلا ازتون کمک خواستم راهکارایی که دادین سعی کردم استفاده کنم چند وقتی هم جواب داد ولی بازم اوضاع خراب شد متاسفانه خسته شدم و ناامید بگین چکار کنم؟ اقدام قانونی کنم یا ادامه بدم؟

    ی ماهه ازدواج کردی
    عروسی هم کردی
    پس یک ماه با دو ماه و یکسال چندان فرقی نمیکنه

    تحمل کن
    همه تلاشتو بکن ک درست بشه
    زندگیتو بندازی رو غلتک
    نه اینکه جا بزنی

    اگه شوهرت ب راه نیس
    شما تلاشتو بکن ک ب راش بیاری

    خوبه ک خانواده همسرت هواتو دارن
    یکی سیاست داشه باش
    عشوه بریز
    ناز و ادا بیا

    اگه خانوادتو قبول نداره
    ی کاری کن با سیاست
    ک اونم ب خانوادت احترام بزاره

    چ میدونم بگو مناسبتی چیزی میشه
    روز تولدش میشه یا هرچی اونا مثلا زنگ بزنن بهش تبریک بگن
    مادرتو بگو دعوتتون کنه خونشون
    هی ازش تعریف کنه
    بهش احرتام بزارن خیلی زیاد
    مردا عاشق تعریف و تمجیدن

    ی مدت صبر کن
    ببین چی میشه
    تو تغییر کن
    محببتو بیشتر کن
    احترامتو بیشتر کن
    ببین ایا درست میشه ؟
    ببین همسرت بهتر میشه یا نه ؟

    با مادرش صحبت کن ...با پدرش
    بگو باهاش حرف بزنن
    منتها نه از طرف تو
    از طرف خودشون

    ببین اوضاع چ فرقی میکنه

    درضمن حواست باشه باردار نشی تا
    تکلیف زندگیت مشخص بشه

    البته اینم بگم ک این مدل درگیریا
    اول زندگی
    تو زندگی اکثر زوج ها هست

    موفق باشی
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  5. کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27428
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    11
    تشکر شده 94 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    سلام عزیزم سعی کن خانوادشو وارد جر وبحثات نکنی چون همیشه اونا طرف تو نیستن و یه روزی میزنن تو سرت و یه جوری زجرت میدن بهتره که اصلا باهاشون دردودل نکنی چون بعدا برعليهت استفاده میکنن منم مثل تو بودم ولی بعدش فهمیدم چه ضرری کردم سعی کن گلم زیاد سربه سر شوهرت نذاری و بیشتر بهش محبت کنی تا بگی چرا این کارو میکنی اون بلاخره خودش شرمنده میشه و سعی کن همش بگی پدرم از خوبيت ميگفته و مادرم گفته دامادم خونگرمه نمیدونم یه جور دروغ مصلحتی تا دلش به طرفشون کشیده شه یا برادرم گفته خیلی دوست داره سعی کن دلشو ببری طرف خانوادت يکمتحمل خودتو ببر بالا و صبر داشته باش موفق باشی گلم

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26774
    نوشته ها
    24
    تشکـر
    6
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    سلام خانومی
    ببین میدونم خیلی سخته ها، ولی به نظرم فعلا صبور باش و ادامه بده
    برای طلاق و افدام قانونی و این حرفا میتونی اقدام کنی ها، حقتم هست واقعا، اما حیفه زندگیتونه بعد یه ماه به این چیزا کشیده بشه
    مخصوصا اینکه به نظر میرسه شوهرت علی رغم رفتار نامتعادلش دوستت داره
    بهترین کار اینه که باهم برین مشاوره حضوری، که حرفای هردو طرف را بشنوه و راهنمایی کنه
    اما اگه نمیاد یا نمیتونید برین خودت دست بکار شو، خداقل از طرف خودت تلاشت بکن
    یه موقعی که سرحاله و حالش خوبه خیلی مهربون صحبت کن ببین مشکلش چیه که اینقدر عصبی شده
    ازش بپرس دقیقا ازت توقع داره چیکار کنی تا ازت راضی باشه و بتونین دوباره بهم نزدیک تر بشین
    خوب گوش کن چی میگه بعدش تو هم بگو از چی ناراحتی و چه توقعی ازش داری
    دقت کن ببین چه رفتاری یا حرقیه که روش حساسه و عصبانیش میکنه؟ سعی کن کمتر طرف اون موارد بری
    هرکس یه قلقی داره کافیه فقط دستت بیاد رگ خوابش چجوریه

    درمورد خانواده ت باید خیلی سیاست به خرج بدی تا بتونی آروم آروم بهم نزدیکشون کنی،
    ببین چه رفتاری در نظر شوهرت نشونه احترامه، به خانواده ت بگو تا جایی که میشه به خاطر تو رعایت کنن
    مثلا به مادرت بگو وقتی میخواد دعوتتون بگیره به شوهرت زنگ بزنه و هماهنگ کنه، بعضی مردا اینو نشونه احترام میدونن
    و ...

    نمیگم همیشه شما باید کوتاه بیای نه،اما یه مدت یه طرفه هم که شده ملایمت به خرج بده، صبور باش، کل کل و لجبازی و... نکن،
    چون اگه بتونی آرامش لازم رو ایجاد کنی و یکم رفتار شوهرتو نرم تر کنی ارزششو داره

    در آخر این لینک هم تقدیم به شما : http://forum.moshaver.co/f124/%D8%A7...7%D9%82-17699/
    سلام نغمه عزیزم
    ممنونم از راهنماییتون ولی شوهرم اصلا سمت خانوادم نمیاد حتی مامانم چن بار تماس گرفت که باهاش صحبت کنه و دلخوریهایی که هست برطرف کنه ولی حتی جواب تلفنشم نداد چند بار آروم شروع به صحبت کردم ولی آخرش کار رسید به جر و بحث و اینکه بمن گفت تو همیشه طرف خانوادتو میگیری و منو دوست نداری و پشت منو خالی میکنی. واقعا واسم سخته که دست بزن هم تحمل کنم میترسم این بشه عادتش

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26774
    نوشته ها
    24
    تشکـر
    6
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شقایقم نمایش پست ها
    ی ماهه ازدواج کردی
    عروسی هم کردی
    پس یک ماه با دو ماه و یکسال چندان فرقی نمیکنه

    تحمل کن
    همه تلاشتو بکن ک درست بشه
    زندگیتو بندازی رو غلتک
    نه اینکه جا بزنی

    اگه شوهرت ب راه نیس
    شما تلاشتو بکن ک ب راش بیاری

    خوبه ک خانواده همسرت هواتو دارن
    یکی سیاست داشه باش
    عشوه بریز
    ناز و ادا بیا

    اگه خانوادتو قبول نداره
    ی کاری کن با سیاست
    ک اونم ب خانوادت احترام بزاره

    چ میدونم بگو مناسبتی چیزی میشه
    روز تولدش میشه یا هرچی اونا مثلا زنگ بزنن بهش تبریک بگن
    مادرتو بگو دعوتتون کنه خونشون
    هی ازش تعریف کنه
    بهش احرتام بزارن خیلی زیاد
    مردا عاشق تعریف و تمجیدن

    ی مدت صبر کن
    ببین چی میشه
    تو تغییر کن
    محببتو بیشتر کن
    احترامتو بیشتر کن
    ببین ایا درست میشه ؟
    ببین همسرت بهتر میشه یا نه ؟

    با مادرش صحبت کن ...با پدرش
    بگو باهاش حرف بزنن
    منتها نه از طرف تو
    از طرف خودشون

    ببین اوضاع چ فرقی میکنه

    درضمن حواست باشه باردار نشی تا
    تکلیف زندگیت مشخص بشه

    البته اینم بگم ک این مدل درگیریا
    اول زندگی
    تو زندگی اکثر زوج ها هست

    موفق باشی
    سلام شقایق جان
    مرسی از راهنماییتون. ولی شوهرم اصلا جواب تلفن مامان بابامم نمیده وقتی میاد در خونه پدرم دنبال من میره یه کوچه پایینتر منتظرم میمونه. مادر پدر خودشم باهاش خیلی صحبت میکنن حتی برادر بزرگترش کلی باهاش صحبت کرد من اتفاقی یه کم از حرفاشونو شنیدم ولی با اونم تندی کرد و گفت دخالت نکنید شماها از چیزی خبر ندارید. واقعا نمیدونم بهانه چی رو داره میگیره هیچ عقل سلیمی قبول نمیکنه ازش که به خاطر مهریه و یه تماس مامانم بخواد اینطوری کینه به دل بگیره. این روزا فقط به فکر اینم که بذارم برم از خونه ببینم تنهایی و دلتنگی بهش فشار میاره و بیشتر فکر میکنه یا نه؟؟؟

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط orkide19 نمایش پست ها
    سلام نغمه عزیزم
    ممنونم از راهنماییتون ولی شوهرم اصلا سمت خانوادم نمیاد حتی مامانم چن بار تماس گرفت که باهاش صحبت کنه و دلخوریهایی که هست برطرف کنه ولی حتی جواب تلفنشم نداد چند بار آروم شروع به صحبت کردم ولی آخرش کار رسید به جر و بحث و اینکه بمن گفت تو همیشه طرف خانوادتو میگیری و منو دوست نداری و پشت منو خالی میکنی. واقعا واسم سخته که دست بزن هم تحمل کنم میترسم این بشه عادتش
    ببین واقعا چنین مشکلاتی را باید از زبون هر دو طرف شنید ، برای همین مشاوره بهترین راهه،
    چون شما که داری با شوهرت زندگی میکنی هم نمیدونی تو فکرش چی میگذره و چرا اینقدر رفتار خصمانه ای پیدا کرده چه برسه به ما...
    اما اینطوری که تعریف میکنی من حس میکنم انگار قبل از ازدواج به خاطر مخالفت خانواده ها یا مسائل دیگه شوهرت خیلی تحت فشار بوده الان که ازدواج کردین به خاطر اون موقع عصبیه
    اما به نظرم اگه صبور باشی و سیاست و محبت لازم به خرج بدی بتونی به مرور اوضاع را روبراه کنی، ضرر که نداره تلاشت را بکن، برای قهر کردن همیشه وقت هست دیرنمیشه
    فک نکن اگه فهر کنی اونم سریق متنبه میشه میاد نازتو میکشه همه چیز درست میشه ، یهو هم دیدی بدتر شد، مخصوصا میونه ش با خانواده ت صد درصد بدتر میشه

    نمیگم دست بزنش را باید تخمل کنی... میگم نذار اونقدر جر و بحثتون بالا بگیره که به کتک کاری برسه، سعی کن یکی به دو نکنی اگه اون عصبانیه تو تا حد ممکن آرامشتو حفظ کن
    گاهی سکوت کن تا آروم بشه بعدا صحبتتون را ادامه بده، از طرف خودت بالغانه رفتار کن، مطمئن باش این رفتار روی هر آدم سرسختی جواب میده، اونم به مرور نرم میشه
    امضای ایشان



  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30060
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    سلام منم دقیقا مشکلم همینه الانم جدیدابرااجاره خونه به مشکل خوردیم من به شوهرم پیشنهاددادم بریم خونه مامانش ایناامامیبینم مطمینا اوضاع بدتر خواهدشد

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    چرا با یه پسر کوچیکتر از خودتون ازدواج کردید؟؟؟

    حس میکنم پسره واسه اینکه از نظر سنی از شما کوچیکتره اینکارارو انجام میده تا کم نیاره

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط orkide19 نمایش پست ها
    سلام دوستان. من بیست و نه سالمه و دو سال پیش با پسری که دو سال از خودم کوچکتره آشنا شدم و هفت ماه قبل بعد از کلی گرفتاری و داستان و مخالفت خانواده من و ایشون باهم ازدواج کردیم و الان حدودا یک ماهه ک زندگی مشترکمون رو شروع کردیم. ما طبقه بالای خونه پدر شوهرم زندگی میکنیم. خانوادش خیلی خوب هستن خیلی منو دوست دارن و بهم احترام میذارن و همیشه تو جرو بحثا از من حمایت میکنن. ولی همسرم با خانوادم اصلا برخورد خوبی نداره و ازشون کینه ب دل گرفته.واسه بابام میگه چرا سر مهریه اینقدر سختگیری کرد و مهریه رو بالا گرفت( درصورتی که با کلی صحبت آخرش مهریه تعیین شده ی چیزی بین حرف پدرم و حرف خانواده همسرم شد) واسه مامانم میگه چرا فلان روز تماس گرفت گفت زودتر تورو ببرم خونه. واسه خواهرم میگه تو جمع با صدای بلند بامن حرف زد منو کوچیک کرد. واسه داداشم میگه احترام بزرگترو نداره. در حالی ک خانواده من خیلی هم دوستش دارن. مخصوصا مامانم. الان سه چهار ماهه پاشو خونه ما نذاشته. ب منم گفته فقط هفته ای یک روز حق داری بهشون سر بزنی در حد دو ساعت ( قبلا چهار پنج ساعت بود که اونم کم شد یهویی). من نزدیک به سه ماهه رفتم خونه شوهر هنوز مامان و بابام خونه منو ندیدن.ما رفتیم سفرو مراسم نگرفتیم واسه عروسی). اون بنده های خدا هم حرفی نمیزنن ولی از خواهرم شنیدم چقدر دوست دارن خونه و زندگی منو ببینن. الانم که جدیدا شوهرم دست بزن پیدا کرده به هر بهانه ای روی من دست بلند میکنه و فحاشی به تمام خانوادم میکنه.مامانش که صدامونو میشنوه و میاد بالا هم با پرخاشگری و داد و بیداد ردش میکنه بره. جالب اینجاست که بعد از دعوا میاد منو بغل میکنه و میگه دوستم داره. ولی من واقعا ازش قطع امید کردم دیگه بهش علاقه ای ندارم بهشم گفتم فقط منتظر فرصتم که از اون خونه لعنتی بزنم بیرون. نمیتونم ببخشمش بابت بی حرمتی هایی که به من و خانوادم میکنه من تا حالا از گل نازکتر به خانوادش نگفتم نه جلوی روشون نه پشت سرشون. لطفا راهنماییم کنید خواهش میکنم. قبلا ازتون کمک خواستم راهکارایی که دادین سعی کردم استفاده کنم چند وقتی هم جواب داد ولی بازم اوضاع خراب شد متاسفانه خسته شدم و ناامید بگین چکار کنم؟ اقدام قانونی کنم یا ادامه بدم؟
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم و اگر گزارش شما درست و تا حدودی دقیق باشد

    شما با شخصی عصبانی و خشم گین و طلبکار رو برو هستید!!! و صد البته تقصیر خود شماست که بدون آگاهی و شناخت لازم و کافی تن به ازدواج داده اید!؟

    کوتاه سخن:
    شما هیچ کاری برای خشم و عصبانیت ایشون نمیتوانید بکنید مگر دعوت ایشون برای رفتن به پهلوی یکی از همکاران مشاور ما ولی در مورد خودتون میتوانید و بهتره که مراجعه کنید.

    به هیچ وجه به هیچ وجه تا حل نشدن مسائل و درمان بچه دار نشید, بچه و فرزند درمان هیچ مشکلی نیست بلکه در خیلی از موارد مشکل ساز هم هست!؟

    ازدواج غلطی داشته اید پس سعی کنید طلاق غلطی نداشته باشید و بر اساس فکر و مشورت(با مشاور)و عقل و آگاهی, اگر تصمیم به جدایی گرفتید جدا شوید.

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29891
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دست بزن از شاهکارای جدید همسرم

    از مردی که زنشو بزنه حالم بهم میخوره. پست ترین نوع رفتار با کسی هستش که ادعا میکنی دوستش داری

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شکست پُلی است برای پیروزی؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-06-2022, 02:15 AM
  2. مقایسه هاست لینوکس با هاست ویندوز
    توسط bety10 در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-11-2015, 12:38 PM
  3. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
    توسط prv در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2015, 12:14 AM
  4. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  5. چگونگی حمایت از کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-30-2013, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد