رفتار تند شوهر

[shimaaa]

من 5 ساله ازدواج کردم اما تو این 5 سال اصلا روز خوش ندیدم.من اخلاقم خیلی آرومه و خیلی ترسو هستم،شوهرم بیش اندازه عصبی دهن بین بدبین ،بد دهن،همیشه اخمو،........
من یه پسر 6 ماهه دارم فقط و فقط به خاطر اون این زندگی رو تحمل میکنم .هر روز برای شوهرم آرزوی مرگ میکنم هر روز سرم دآد میکشه و فحاشی میکنه میدونه من میترسم و به دست و پاش می افتم منو میترسونه. در ضمن این اواخر من با مادرش دعوا کردم به خاطر دخالت هاش.اونم هر روز شوهرمو تحریک میکنه میاد خونه بهم میگه دوستت ندارم بچه رو بزار خودت برو .از وقتی با مادرش حرفم شده حتی یک ثانیه هم روز خوش ندارم از بی احترامیهاش و اخم و بداخلاقیهاش. در ضمن تازگی ها تمارض میکنه که تشنج داره از ناراحتی.در حالی که همش بازیه(فقط قصدش منو ترسوندنه اینو دکتر بهم گفت تو اورژانس ).منو با بچه تهدید میکنه میبره میده مامانش نگهش میداره میدونه من چقدر به بچه وابسته ام.به نظرتون چیکار کنم.خیلی وضعیت روحیم خرابه. حتی به فکر خودکشی می افتم بعضی وقتها اما به خاطر بچه منصرف میشم.تو رو خدا راهنماییم کنید

[پریماه.]

سلام دوست عزیز تعجب میکنم 5سال از زندگیتون راضی نبودید دیگه چرا گذاشتید بچه دار بشید؟؟؟؟!!!!!!

من دوستان و دعوت میکنم به تایپکتون تا کمکتون کنند

[farokh]

من 5 ساله ازدواج کردم اما تو این 5 سال اصلا روز خوش ندیدم.من اخلاقم خیلی آرومه و خیلی ترسو هستم،شوهرم بیش اندازه عصبی دهن بین بدبین ،بد دهن،همیشه اخمو،........
من یه پسر 6 ماهه دارم فقط و فقط به خاطر اون این زندگی رو تحمل میکنم .هر روز برای شوهرم آرزوی مرگ میکنم هر روز سرم دآد میکشه و فحاشی میکنه میدونه من میترسم و به دست و پاش می افتم منو میترسونه. در ضمن این اواخر من با مادرش دعوا کردم به خاطر دخالت هاش.اونم هر روز شوهرمو تحریک میکنه میاد خونه بهم میگه دوستت ندارم بچه رو بزار خودت برو .از وقتی با مادرش حرفم شده حتی یک ثانیه هم روز خوش ندارم از بی احترامیهاش و اخم و بداخلاقیهاش. در ضمن تازگی ها تمارض میکنه که تشنج داره از ناراحتی.در حالی که همش بازیه(فقط قصدش منو ترسوندنه اینو دکتر بهم گفت تو اورژانس ).منو با بچه تهدید میکنه میبره میده مامانش نگهش میداره میدونه من چقدر به بچه وابسته ام.به نظرتون چیکار کنم.خیلی وضعیت روحیم خرابه. حتی به فکر خودکشی می افتم بعضی وقتها اما به خاطر بچه منصرف میشم.تو رو خدا راهنماییم کنید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

021-88472864

چگونگي برخورد با يك شوهر عصباني، به ميزان شكيبايي شما و ميزان آسيبي كه به شما وارد مي گردد، بستگي دارد. آزارهاي عاطفي و روحي امري واقعي اند و افراد مختلف ميزان صبر متفاوتي دارند.

رفتار با شوهر بداخلاق، كار ساده اي نيست. مردان بيشتر كلامي هستند و به همين خاطر بايد اجازه دهيد عصبانيت خود را بيرون بريزند. درحالي كه زنان تمام خشم خود را درون خود نگه مي دارند و با گريستن آن را نشان مي دهند. درمورد يك زوج متأهل، تمام خشم مرد متوجه زن خواهد بود چون او نزديكترين فرد به شوهرش مي باشد.

خشمي كه از طرف شوهرتان سر مي زند، مستقيماً شما را هدف قرار نمي دهد. در اين شرايط شما به اندازه كافي به احساساتي شدن گرايش داريد. انديشيدن به شوهرتان كه هميشه با خشم برخورد مي كند، باعث مي گردد احساس فرومايگي كنيد و اين امري كاملاً طبيعي است. شما بايد يك قدم به عقب برداريد و عملاً به آنچه رخ داده است بينديشيد و دليلي كه در پس اين رفتار وجود دارد را بيابيد.

استرس، نااميدي و ترس، مردان را عصباني مي كند. مي توانيد به همسرتان بگوييد كه با اينكه مي دانيد او اين روزها چه استرس فراواني دارد و اين مسئله او را عصبي كرده است، اما اين موضوع باعث شده كه رابطه زناشويي تان نيز تحت تأثير قرار گيرد. با همسرتان شفاف و روشن گفت وگو كنيد و او را بدون قيد و شرط حمايت كنيد.

6نكته براي خوشحال ساختن شوهران خشمگين
1- نگذاريد همسرتان درگير خشم خود گردد. اگر ديديد عصباني است، او را تنها بگذاريد. اگر فكر مي كنيد كه مسئله خاصي باعث عصبانيت همسرتان مي شود، از طرح آن موضوعات اجتناب كنيد.

2- عصبانيت به آسيب هاي فيزيكي و عاطفي مي انجامد. به شوهرتان لجبازي نكنيد. در عوض سعي كنيد راه هايي براي درك و حمايت او بيابيد.

3- شما بايد درون خودتان را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيد. بايد به اين فكر كنيد كه چرا همسرتان عصبانيت خود را برسر شما خالي كرد. غر نزنيد، زيرا نتيجه اي جز انفجار عصبانيت و بدتر شدن شرايط ندارد.

4- طوري رفتار كنيد كه همسرتان با شما احساس راحتي كند. شما مي توانيد انفجار خشم همسرتان را با برقراري ارتباطي درست با وي، خنثي كنيد. گفت وگو با همسرتان به هيچ و جه او را ناراحت نخواهد كرد. پس از اينكه با او گفت وگو كرديد، درخواهيد يافت كه همه چيز به حالت عادي بازگشته است. اين زمان مناسبي است تا با شريك زندگي خود روبه رو شويد.

5- شوهرتان را درك كنيد. درك شما از او طغيان خشمش را كمتر مي كند. در ضمن شنونده خوبي باشيد.

6- اگر متوجه شده ايد كه شوهرتان بيش از اندازه عصباني مي شود، مي توانيد از يك متخصص كمك بگيريد. از او بخواهيد كه خود را متعهد به انجام برنامه هاي مديريت خشم نمايد.

چگونه با شوهر عصباني خود برخورد كنيم؟
چگونگي برخورد با يك شوهر عصباني، به ميزان شكيبايي شما و ميزان آسيبي كه به شما وارد مي گردد، بستگي دارد. آزارهاي عاطفي و روحي امري واقعي اند و افراد مختلف ميزان صبر متفاوتي دارند.

در درجه اول، ممكن است همسر خشمگين شما در خانواده اي رشد كرده باشد كه اينگونه رفتارها طبيعي بوده است و بيان احساسات دروني با چنين راه هاي خشن، بدون توجه به آسيبي كه به شما وارد مي آيد، به نظرش عادي مي آيد. اگر شما در خانه اي با عشق فراوان بزرگ شده ايد، به طور قطع توقع محبت بيشتري از شوهرتان داريد و عصباني شدن او شما را به ميزان فراواني نااميد و دلگير مي كند.

به شوهرتان بگوييد كه وقتي خشمگين مي شود، چقدر شما اذيت مي شويد. شايد او از اينكه دارد به شما آزار مي رساند، آگاهي ندارد. اگر او شما را دوست دارد بايد تلاش كند تا براي جلوگيري از ناراحت شدن شما، عبارات مناسب و لحن متمايزي را ياد بگيرد. در حقيقت برخي از مردها بسيار خودخواهند و از درك ديدگاه هاي شما سرباز مي زنند. اما حداقل سعي كنيد زماني كه او آرام است، در اين مورد با او به گفت وگو بنشينيد.

بيشتر مردان متأهل قادرند تا با احترام سخن بگويند، پس تلاش كنيد درمورد آنچه بيش از همه شما را آزار مي دهد، با او صحبت كنيد و از او بخواهيد تا بيشتر ملاحظه احساسات شما را بنمايد. براي داشتن يك زندگي زناشويي كامياب، در جهت شاد و خشنود كردن يكديگر تلاش كنيد.

درصورتي كه شوهر شما به احساساتتان اهميتي نمي دهد و به صراحت اقرار مي كند كه مي خواهد شما را بيازارد، ممكن است خودش هم عميقاً آسيب ديده باشد. از او درمورد آنچه كه او را آزار مي دهد سؤال كنيد و به او قول دهيد اين مسئله را طوري تغيير خواهيد داد كه ديگر اذيت نشود. برخي افراد دوست دارند وقتي خودشان آزرده خاطر مي شوند، ديگران هم مثل آنها باشند.

اگر شما باعث آزردگي او شده باشيد، ممكن است او بخواهد كار شما را تلافي كند. بنابراين، درباره آنچه باعث شده تا شما او را اذيت كنيد با او حرف بزنيد و سعي كنيد تا ديگر با اين روش او را نيازاريد.

اگر به وضوح همسرتان دوست داشت شما را اذيت كند، با اينكه شما همواره رفتار خوبي با او داشته ايد، بايد به دنبال راه حل عاقلانه اي باشيد.

بله، بسياري از مردها نسبت به ديگر مردها مهربان ترند. اگر نمي توانيد با او كنار بياييد و رفتارهاي بد او را تحمل كنيد، به او گوشزد كنيد كه اگر نتواند رفتارش را تغيير دهد، او را ترك خواهيد كرد. برخي از مردها به رابطه زناشويي بها نمي دهند و دوست دارند كه هرطور كه هست، از آن خلاص شوند. شايد از نظر آنها اين راهي براي جدايي از شما باشد.

اگر نتوانستيد در كل موقعيت خود خوشبختي را بيابيد، شايد بهتر باشد هرچه زودتر از او جدا شويد. شايد او به خاطر بودن با شما خشمگين است و مي خواهد كه او را ترك كنيد. سعي كنيد هر كاري كه مي توانيد براي محافظت از خود در برابر آزار او انجام دهيد كه به رفتار خشن او ربط داشته باشد. اما اگر به هيچ وجه نمي توانيد اين كار را انجام دهيد، مي توانيد براي هميشه از او جدا شويد.

به خاطر داشته باشيد درصورتي كه هر دو شما براي يكديگر اهميت داشته باشيد و درصورتي كه دوست داشته باشيد يكديگر را خوشحال ببينيد، مي توانيد براي يادگيري درست رفتار كردن با يكديگر تلاش كنيد. افراد متأهل بايد بياموزند كه چگونه با هم رفتار كنند. هر دو شما بايد براي يافتن راهي براي سازش و شاد نگاهداشتن يكديگر تلاش كنيد. اگر يكي از زوجين وظيفه خود را براي خشنود كردن ديگري انجام نداد، راه ديگري به غير از جدايي باقي نمي ماند.

تا وقتي شوهرتان صادقانه براي كمتر عصباني شدن تلاش مي كند، و تا وقتي تلاش مي كند تا به شما آسيبي نرساند، زندگي زناشويي شما به طور قطع شادتر مي گردد. عشق و محبت را به هم بياموزيد. به او آن چيزي كه بيشتر خواهان آن است را تقديم كنيد. ممكن است او محبت و حمايت بيشتري را از شما بخواهد هر آنچه كه خواهانش است را فقط با مهرباني به يكديگر بدهيد. اگر او عشق و محبت را از طرف شما دريافت كند، اميدوار باشيد كه سعي در پس دادن محبت شما، بيشتر خواهدشد.

[mahe man]

سلام
شما نباید بترسید.
وقتی میبیینی عصبیه برو حیاط ،اتاق ،آشپزخونه و... که تو نبینیش و ناراحت نشی. بزار اونقدر بگه تا خسته بشه.
بچه ات گناه داره

[Tarah]

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
شما متاسفانه یه نقطه ضعفی دارین و اون ترستون هست که شوهرتون ازش سو استفاده می کنه
شما از همون اول اشتباه کردید که 5 سال با این اقا زندگی کردید و همون روز های اول باید جدا میشدین
ولی خب دیگه کار از کار گذشته ....
شما سعی کنید یکم شجاع بشید و بر ترستون غلبه کنید مثلا اگه دوباره ادای تشنج بازی و ... رو دراورد و به شما گفت دارم میمیرم بگو به درک ....
این یعنی شجاعت

[shimaaa]

خیلی ممنون از راهنماییتون.به خاطر بچه نمیتونم ازش جداشم،من هر کاری برای فروکش کردن خشمش میکنم اما اون درست نمیشه،حتی اجازه نمیده من باهاش حرف بزنم به حرفام گوش نمیده و پیش همه منو خراب میکنه ،من همیشه موقع داد و بیداد کشیدنش ساکت هستم اما سکوتم بیشتر تحریکش میکنه.پدرش هم چند باردر مورد رفتارهای بدش با من درد دل کرده (مشکل اصلی دیگه مادرشه که همیشه با اینکه اخلاق گند پسرشو میدونه اما پر روش میکنه ).شوهرم اونقدر به خونوادش پیش من محبت میکنه اما منو آدم حساب نمیکنه .خرج خونوادشو میکشه اما وقتی یه چیز برا خونه خودمون میخره همش منت میذاره.من خودم تو یه خونواده مرفه بزرگ شدم که همه چیز مادی و معنوی برام فراهم بود

[sam127]

خیلی ممنون از راهنماییتون.به خاطر بچه نمیتونم ازش جداشم،من هر کاری برای فروکش کردن خشمش میکنم اما اون درست نمیشه،حتی اجازه نمیده من باهاش حرف بزنم به حرفام گوش نمیده و پیش همه منو خراب میکنه ،من همیشه موقع داد و بیداد کشیدنش ساکت هستم اما سکوتم بیشتر تحریکش میکنه.پدرش هم چند باردر مورد رفتارهای بدش با من درد دل کرده (مشکل اصلی دیگه مادرشه که همیشه با اینکه اخلاق گند پسرشو میدونه اما پر روش میکنه ).شوهرم اونقدر به خونوادش پیش من محبت میکنه اما منو آدم حساب نمیکنه .خرج خونوادشو میکشه اما وقتی یه چیز برا خونه خودمون میخره همش منت میذاره.من خودم تو یه خونواده مرفه بزرگ شدم که همه چیز مادی و معنوی برام فراهم بود

سلام نحوه آشناییتون چجوری بود؟

خانوادتون خبر دارن ؟

[shimaaa]

اون 4 سال تمام اصرار کرد تا اینکه بالاخره راضی شدم گویا از همسایه هامون بود اما من نمیشناختمش. دو ماه دوست موندیم بعد ازدواج کردیم.خونوادم هم در جریان هستند با اونها هم حرف نمیزنه اصلا هم مشکلی بینشون پیش نیومده ،خودش جبهه گرفته.اینم بگم بعضی وقتها هم حسودی خونواده منو میکنه،مادرش بیشتر روش تاثیر داره در این مورد.وقتی بعضی وقتها با خونواده من گرم میشه مامانش اونقدر نق میزنه بهش که مارو فروختی به خونواده زنت،تا اینکه اونم خود به خود سرد میشه

[sam127]

منظورم اینه خانوادتون اقدامی نکردن بابت اخلاق همسرتون؟

[shimaaa]

شوهرم اونقدر بی احترامی میکنه به اونها ،اونها هم به خاطر من چیزی نمیگن چون اخلاقشو میدونن و اگه کاری بکنن شوهرم منو از دیدن خونوادم محروم میکنه.من خانه دارم هردو مهندسی برق الکترونیک خوندیم، اما من اجازه ندارم برم سر کارچون بد بینه.خودشم از صبح تا 10 شب میره سر کار.(شرکت خصوصی با در آمد عالی ).کلا بی ذوقه ،برای من اصلا وقت نمیذاره نه تفریح داریم نه روز خوش

[shimaaa]

چرا کمکم نمی کنین؟؟؟؟؟

[talieh]

اگه همسرتون فقط از مادرش حرف شنوی داره، شما چاره ای ندارین جز اینکه رابطه تونو با مادرشوهرتون خوب کنین چون کلید رضایت شوهرتون دست اونه.

[Reepaa]

سلام
دوست عزیز کلی کمک هست که ما میتونیم بکینیم
کلیییی
بستگی به این داره که شما چجوری آدمی هستید
آدمی که راه درست با همه مشکلتش میره و به آخر میرسونه
یا و....
کلا بستگی به شما داره که این راه هارو میرید یانه


با تعاریفی که شما کردید
ادامه این زندگی غییرمممکنه
جدی میگم
به قول خودتون آخرش به خودکشی شما ختم میشه (حالا نه جسمی بلکه روحی )
همونطورکه 5 ساله روز خوش ندید

گفتید ترسو هستید و روحیه ضعیفی دارید

شما بهتر بود که از همون روز اول که این رفتارهارو میدید از مراج قانونی پیگیری میکردید
درواقع معادله ها کلا تغییرمیکرد
آآلانم اگر با همین طرز تفکرات جلو برید نتیجه همین طرز تفکرات عاید حال شما میشه
ترس ثمره اش سرخوردگیه به عبارت دیگه در فرمول اخلاقیت انسانی هیچ جواب دیگه نداره
پس تا وقتی که با این فرمون برید جلو به مقصدی بهتر از این نمیرسید

لذا تنها راه حل برای شما تغییر خودتونه
همسر شما ی شخص کاملا آزاد با پیشینه تاریخی وابسته به خانواده
این یعنی تغییردادنشون تقریبا غیرممکنه

اما شما میتونید تغییرکنید و به واسطه این تغییر معادلات زندگی خودتون تغییربدید

اگر موافق بودید و آماده واسه تغییرکردن بگید ادامه بدیم صحبت رو
......

[shimaaa]

سلام
دوست عزیز کلی کمک هست که ما میتونیم بکینیم
کلیییی
بستگی به این داره که شما چجوری آدمی هستید
آدمی که راه درست با همه مشکلتش میره و به آخر میرسونه
یا و....
کلا بستگی به شما داره که این راه هارو میرید یانه


با تعاریفی که شما کردید
ادامه این زندگی غییرمممکنه
جدی میگم
به قول خودتون آخرش به خودکشی شما ختم میشه (حالا نه جسمی بلکه روحی )
همونطورکه 5 ساله روز خوش ندید

گفتید ترسو هستید و روحیه ضعیفی دارید
شنیدید که یکی از بچه ها گفت یک نقطه ضعف دارید ؟
درواقع من این حرفو اینجوری میزنم
شما باعث شدید ایشون به این روز بیوفتن
همون روز اول که این رفتارهارو دیدید اگر از مراجع قانونی پیگیری میکردید هیچوقت کار به امروز نمیکشید
درواقع معادله ها کلا تغییرمیکرد
آآلانم اگر با همین طرز تفکرات جلو برید نتیجه همین طرز تفکرات عاید حال شما میشه
ترس ثمره اش سرخوردگیه به عبارت دیگه در فرمول اخلاقیت انسانی هیچ جواب دیگه نداره
پس تا وقتی که با این فرمون برید جلو به مقصدی بهتر از این نمیرسید

لذا تنها راه حل برای شما تغییر خودتونه
همسر شما ی شخص کاملا آزاد با پیشینه تاریخی وابسته به خانواده
این یعنی تغییردادنشون تقریبا غیرممکنه

اما شما میتونید تغییرکنید و به واسطه این تغییر معادلات زندگی خودتون تغییربدید

اگر موافق بودید و آماده واسه تغییرکردن بگید ادامه بدیم صحبت رو
......

آخه من چطوری تغییر کنم.من که همه جوره سازش کردم باهاش اما اون درست نمیشه

[shimaaa]

اگه همسرتون فقط از مادرش حرف شنوی داره، شما چاره ای ندارین جز اینکه رابطه تونو با مادرشوهرتون خوب کنین چون کلید رضایت شوهرتون دست اونه.

مادر شوهر من یه زن دیکتاتور به تمام معناست،در همه مسائل زندگیمون دخالت میکنه .خودخواه مغرور حسود ،...... .اصلا منو دوست نداره ،اون همیشه شوهرمو علیه من و خونوادم تحریک میکنه.شوهرم هم چون دهن بینه به حرفای اون گوش میده.از خونوادش و خودش متنفرم

[merina]

به نظر منهم شما باید دمه مادر شوهرتون رو ببینید ، ببین عزیزم من می دونم که این آدم امکان داره که چه جوری باشه . بهتره شما هر کاری که اون می کنه بهش محبت کنید تنها چارش همینه . براش کادو بخرید بهش بگید جای مادری خیلی دوستش دارید .
حرفهای خوب بهش بزنید اون قصدش اینه که همسرتون از شما جدا شه. پس شما رو داره بازی می ده دقیقا از نقطه ضعف همه آدمها وارد شده و سعی کرده که شما رو متنفر کنه از خودش و بعد خودش مثل یک دیکتاتور تعیین کنه که مسیر زندگی شما چی باشه.
بعدم ازش یه چیزایی بخواه و هی هندونه بزار زیر بغلش مثلا بگو شما سایتون رو زندگی ما نباشه ما دو روزم با هم نمی تونیم زندگی کنیم و مثلا شیر خشک بچه تموم شده و اگه شما لطف کنید به همسرم بگید تهیه کنه تا عمر دارم مدیونتونم .
هر آدمی در قبال این رفتار متواضع می شه مطمئن باشید البته یه چیزیم بگم توقع نداشته باشید که دو روزه جواب بده باید یه چند وقتی تلاش کنید.
امیدوارم که مشکلتون حل شه و فرزندتون تو آغوشتون بزرگ شه.

[shimaaa]

به نظر منهم شما باید دمه مادر شوهرتون رو ببینید ، ببین عزیزم من می دونم که این آدم امکان داره که چه جوری باشه . بهتره شما هر کاری که اون می کنه بهش محبت کنید تنها چارش همینه . براش کادو بخرید بهش بگید جای مادری خیلی دوستش دارید .
حرفهای خوب بهش بزنید اون قصدش اینه که همسرتون از شما جدا شه. پس شما رو داره بازی می ده دقیقا از نقطه ضعف همه آدمها وارد شده و سعی کرده که شما رو متنفر کنه از خودش و بعد خودش مثل یک دیکتاتور تعیین کنه که مسیر زندگی شما چی باشه.
بعدم ازش یه چیزایی بخواه و هی هندونه بزار زیر بغلش مثلا بگو شما سایتون رو زندگی ما نباشه ما دو روزم با هم نمی تونیم زندگی کنیم و مثلا شیر خشک بچه تموم شده و اگه شما لطف کنید به همسرم بگید تهیه کنه تا عمر دارم مدیونتونم .
هر آدمی در قبال این رفتار متواضع می شه مطمئن باشید البته یه چیزیم بگم توقع نداشته باشید که دو روزه جواب بده باید یه چند وقتی تلاش کنید.
امیدوارم که مشکلتون حل شه و فرزندتون تو آغوشتون بزرگ شه.

ممنون از راهنماییهای تک تکتون عزیزان.اما من دوسال دقیقا اونی شدم که شما میگین اما باز نتیجه نداد .مادرش بهتر که نشد در عوض پاش بیشتر به زندگیم باز شد.اون فقط دنبال پول پسرشه.پدر شوهرم خودش از کارهای زنش و پسرش ناراحته.،ولی از زنش میترسه و هیچی جرات نداره بگه بهش .اینو گفتم شما بدونین من با چه زنی طرفم

[shimaaa]

[Reepaa]

آخه من چطوری تغییر کنم.من که همه جوره سازش کردم باهاش اما اون درست نمیشه

عزیز
تغییر با فکر کردن
نه تغییر الکی که هیچ هدفی پشتش نباشه
درضمن تغییر به این معنا نیست که شما تابع صددرصد طرف مقابل باشی و بی خیال عزت نفس و اعتماد به نفس و....به طور کلی حقوق خودت بشی
این طرز تفکر برای دوره ای بود که مرد ها مرد بودن و سختی زندگی اونارو فهمیده بارآورده بود و زن در این دوران با تبعیت از مرد باعث میشد مرد اونو به طور کامل نگهداره
وگرنه توی موقعیت شما
تغییر یعنی قوی تر شدن
یعنی فکر کردن
یعنی فکر کردن راجب مشکلات و پیدا کردن راه حل و تست کردن راه حل ها

به عنوان مثال :
شخصیت همسر شما اینجوری که یادگرفته با دعوا و جروبحث پیروز میدان باشه
شما باید این مسیر رو مسدود کنید تا به مقصد نرسن
ایشونم اعصابشون خورد میشه و بیشتر فشار میارن (این کاملا عادیه وقتی زورت نمیرسه ی جعبه رو برداری نفس میگیری و با تمام قدرت زور میزنی دوباره )
و شما دوباره با فکر کردن این مسیر رو بازم مسدود میکنید
تا در آخر ایشون کم کم ناامید بشن از رسیدن به مقصد مورد نظر (یعنی پیروز شدن با دعوا )
و در این حالت راه های دیگه رو مختلف و امتحان میکنن (مثل شما که دیگه کم آوردی و داری از نظرات دیگران استفاده میکنی )
حالا پای ی مشاور وسط میکشید که در این شرایط آماده به ایشون مشاوره بدن و راه های جدید یاد بدن (حالا شاید بگید اهلش نیست واسه اونم جواب میدم )

تغییر یعنی این
یعنی تغییردادن مسیر اتفاق هاییکه منجر به فاجعه میشه

حالا متوجه منظورم شدید ؟
تا ادامه بدیم

[shimaaa]

عزیز
تغییر با فکر کردن
نه تغییر الکی که هیچ هدفی پشتش نباشه
درضمن تغییر به این معنا نیست که شما تابع صددرصد طرف مقابل باشی و بی خیال عزت نفس و اعتماد به نفس و....به طور کلی حقوق خودت بشی
این طرز تفکر برای دوره ای بود که مرد ها مرد بودن و سختی زندگی اونارو فهمیده بارآورده بود و زن در این دوران با تبعیت از مرد باعث میشد مرد اونو به طور کامل نگهداره
وگرنه توی موقعیت شما
تغییر یعنی قوی تر شدن
یعنی فکر کردن
یعنی فکر کردن راجب مشکلات و پیدا کردن راه حل و تست کردن راه حل ها

به عنوان مثال :
شخصیت همسر شما اینجوری که یادگرفته با دعوا و جروبحث پیروز میدان باشه
شما باید این مسیر رو مسدود کنید تا به مقصد نرسن
ایشونم اعصابشون خورد میشه و بیشتر فشار میارن (این کاملا عادیه وقتی زورت نمیرسه ی جعبه رو برداری نفس میگیری و با تمام قدرت زور میزنی دوباره )
و شما دوباره با فکر کردن این مسیر رو بازم مسدود میکنید
تا در آخر ایشون کم کم ناامید بشن از رسیدن به مقصد مورد نظر (یعنی پیروز شدن با دعوا )
و در این حالت راه های دیگه رو مختلف و امتحان میکنن (مثل شما که دیگه کم آوردی و داری از نظرات دیگران استفاده میکنی )
حالا پای ی مشاور وسط میکشید که در این شرایط آماده به ایشون مشاوره بدن و راه های جدید یاد بدن (حالا شاید بگید اهلش نیست واسه اونم جواب میدم )

تغییر یعنی این
یعنی تغییردادن مسیر اتفاق هاییکه منجر به فاجعه میشه

حالا متوجه منظورم شدید ؟
تا ادامه بدیم

آره اهل مشاوره و راهنمایی نیست.میشه خواهشاواضحتر بگین.ممنونم

[Reepaa]

واضحتر اینکه موقعیت های بحث کردن شناسایی کنید و از بین ببرید
اگر دیدید بهانه سازی میشه توسط مادر شوهر
برای خودتون ی راهی پیدا کنید
تا این شخص با داد زدن اوج نگیرن
مثلا موقع داد زدن تهدید به شکایت کنید (البته نه با ظاهر ضعیف و ترس و لرز بلکه خیلی محککککم و با شجاعت کامل نگران نباشید اون شمارو نمیکشه )
اگر جواب نداد موقعیت مکانی رو عوض کنید (یعنی بزنید بیرون از خونه اگه میتونید )
یا گذاشتن ی هندفری هم توی گوش (گاهی وقتا اینجور افراد وقتی با بی اعتنایی روبه رو میشن دیگه اوج نمیگیرن و ساکت میشن )
همه اینا تجربه های شخصی منه با آدم های دوروبرم
یعنی شماهم با انالیز رفتار ها و احساسات همسرتون به شاهراهی میرسید که به شما کمک کنه
بستگی به این داره که چجوری آدمی باهاش طرف باشید

[Reepaa]

راستی از گذشته اتون بگید توی دوران نامزدی چطور بودن ؟
و اینکه چجوری قبل از ازدواج این رفتارهاشون اثری نبود ازش؟

[shimaaa]

واضحتر اینکه موقعیت های بحث کردن شناسایی کنید و از بین ببرید
اگر دیدید بهانه سازی میشه توسط مادر شوهر
برای خودتون ی راهی پیدا کنید
تا این شخص با داد زدن اوج نگیرن
مثلا موقع داد زدن تهدید به شکایت کنید (البته نه با ظاهر ضعیف و ترس و لرز بلکه خیلی محککککم و با شجاعت کامل نگران نباشید اون شمارو نمیکشه )
اگر جواب نداد موقعیت مکانی رو عوض کنید (یعنی بزنید بیرون از خونه اگه میتونید )
یا گذاشتن ی هندفری هم توی گوش (گاهی وقتا اینجور افراد وقتی با بی اعتنایی روبه رو میشن دیگه اوج نمیگیرن و ساکت میشن )
همه اینا تجربه های شخصی منه با آدم های دوروبرم
یعنی شماهم با انالیز رفتار ها و احساسات همسرتون به شاهراهی میرسید که به شما کمک کنه
بستگی به این داره که چجوری آدمی باهاش طرف باشید

من همه ی این راههایی که میگین رفتم،شاید بگین من خیلی سمج هستم و برای هر راه حلی که پیشنهاد میدین بهانه میارم،ولی باور کنین مشکل من خیلی بیشتر از اینهاست،من تو خونوادم نه دعوا دیده بودم نه فحش شنیده بودم،اونقدر حرفهای رکیکی میزنه واقعا نمیدونم چیکار کنم.شما میگین موقع بحث خودمو با چیز دیگه مشغول کنم اما سکوت من و بی محلی من تو این موقع بیشتر تحریکش میکنه،تو ماشین باهام دعوام میکنه میگه الان چپ میکنم راحت شیم،بارانندگان درگیر میشه بهشون فحش میده کتک کاری،........کل نقاط ضعف منو پیدا کرده و آزارم میده.

[shimaaa]

راستی از گذشته اتون بگید توی دوران نامزدی چطور بودن ؟
و اینکه چجوری قبل از ازدواج این رفتارهاشون اثری نبود ازش؟

تو دوران نامزدی هم اینطور بود،من همون اول فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم اما چه فایده که نتونستم ازش بگذرم.من دو ماه تقریبا باهاش قبل ازدواج آشنایی داشتم اونموقع فرصت پیش نیومده بود که این رفتارارو نشون بده

[Sara10]

سلام دوست خوبم.
منم دقیقا مشکل شمارو دارم.اگه میشه منم راهنمایی کنید چطور با این مرد بد ،رفتار کنم

[Sara10]

چرا کسی حاضر نیست مشاوره بده در این مورد؟؟؟؟

[fateme.68]

سلام ادامه این زندگی جز بیماری عصبی برای شما چیزی به ارمغان نداره
دادخواست طلاق بدین و ازش جدا بشین
بچه تا دوسالگی پیش شماست
تو این مدت هم یا همسرت پشیمون شده و میاد به پات میفته یا میره ازدواج میکنه و الان کدوم زنی بچه شوهرش را نگه میداره مردم حوصله بچه خودشون ندارن مادرشوهرت هم نگه نمیداره چون بچه های الان لوووس و لجبازن
پ خیالت راحت ک بچه ماله خودته
شوهرت میبینه هرکار میکنه طلاق نمیگیری داره زور میگه وقتی شجاعتت را ببینه بادش خالی میشه.

[Reepaa]

تو دوران نامزدی هم اینطور بود،من همون اول فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم اما چه فایده که نتونستم ازش بگذرم.من دو ماه تقریبا باهاش قبل ازدواج آشنایی داشتم اونموقع فرصت پیش نیومده بود که این رفتارارو نشون بده

عزیز
با صحبت های شما و حدس های که قبل خودم زدم (ولی دوست نداشتم بدون فکر کردن به راهی بهتر بیان کنم )
بهترین کار درخواسته طلاقه
شما گفتید که در دوران نامزدی هم فهمیدید چه اشتباهی کردید اما نتونستید بگذرید (درحالی که اگر میگذشتید به اینجا نمیکشید اوضاع )
آلانم فهمیدید که با ی بچه چه اشتباهی کردید و باید انتخاب کنید که از این اشتباهم میخواید سرسری بگذرید یا کار درست رو بکنید ( حداقلش کنترل زندگی و روحو روان خودتون خودتون به دست میگیرید)
و اگر بازم بگذرید مطمعنا در آینده با ی بچه دیگه و همین بچه در سن بلوغ و کودکی در میان اختلافات ریشه دار مادر و پدر متوجه اشتباه میشید و در اون شرایط اصلا نمیتونید کار درست بکنید
چون کار از کار گذشته
پس فرصت رو غنیمت بشمارید و برید دنبال راه حل آخر

[Reepaa]

چرا کسی حاضر نیست مشاوره بده در این مورد؟؟؟؟

اگر میتونید ی تایپک جداگانه بزنید
اگر نه که اطلاعات بیشتری بهمون بدید
از شخصیت همسرتون و خودتونو زندگیتون

[shimaaa]

میشه جز طلاق یه راه حل دیگه ای پیش روم بزارین.منتظر راهنماییهای ون هستم .تشکرمیکنم از همگی

[fateme.68]

خانمی شما میگین طلاق نه
با چیزی ک شما تعریف کردین برای تغییر دیر شده همسر شما تا شما را از دست نده قدرتون را نمیدونه
مردها تا ببینن ی زن ضعیفه حس قدرت میکنن اما وقتی ببینن ک همسرشون اقتدار داره و خودش را دست بالا میگیره خودشون میشن برده خانمشون
تاوقتی ک ضعیف هسین هرمردی وارد زندگیتون بشه همین رفتار را داره
ضعف ها و ترس ها را از خودتون دور کنید
دفعه بعد ک همسرتون صداش را بلند کرد بجای ترسید شما هم جوابش را بااقتدار بدین
بجای ترسیدن شجاع باشید و خودتون را دست کم نگیرین

[Sepideh7273]

شما گفتین همسرتون نقاط ضعف تونو پیدا کرده و از اونا علیه تون استفاده میکنه،خب اینجا باید فهمید که چرا؟ چرا علیه تون استفاده میکنه؟نکته اش چیه ؟ گیرش کجاست؟
همسر منم این کارو میکنه،یه نقطه ضعف خیلی بد،که قشنگ به گریه می افتم و حالت تهوع میگیرم و حالم بد میشه،دیگه جدیدا. میبینه حالم واقعا بد میشه کمتر استفاده میکنه
هر وقت من ناراحتش میکنم یا بهتر بگم ناخواسته و بی خبر از همه جا باعث میشم بهش بر بخوره ،چون کلایه شخصیت آسیب دیدست و خیلی چیزا خیلی زود بهش برمیخوره شروع میکنه به این کار.حالا ببین در مورد همسرت قضیه چیه ،اونا رو رفع کن
کسی و میشناسم که خیلی هوای همسرشون داره و معروفه به شوهر ذلیل بودن،طوری که آقا هر چی بگه خانم میگه چشم
بعد من دقت کردم یه مواقعی پیش میاد آدما عصبی میشن ،ناراحتن و میخوان نازاحتیشونو سر یکی خالی کنن،مثلا بچه کوچیکشون خییییلی نق میزنه و اذیت کنه،اینجور مواقع چه گزینه ای بهتر از خانوم خونه؟ آقا وقتی عصبانیه طبیعتا دم دست ترین فرد واسه خالی کردن خشمش خانومشه،اما این مورد اینقددددر به شوهرش محبت کرده و اینقدر ذلیل شوهرش بوده ،و اینقدر چشم گفته که شوهرش عصیانیتشو سر من نوعی که فامیل هستم خالی میکنه ولی سر خانومش نه!!!!!!تا حالا ندیدم این کارو کنه،به نظرم این نکته ایه برای خودش

[سمیراه]

میشه جز طلاق یه راه حل دیگه ای پیش روم بزارین.منتظر راهنماییهای ون هستم .تشکرمیکنم از همگی

سلام عزیزم

همونطور که گفتی مشکلتون ریشه داره یعنی خیلی طولانی شده و با چندتا خط نوشتن نمیشه برطرفش کرد

همسر شما بددهن و عصبی شما هم کاملا منفعل درسته انفعالتون برای از دست ندادن زندگیتون بود اما هیچ مردی از زن منفعل خوشش نمیاد

زن باید عزت نفس داشته باشه

اینکه با مادرشون هم حرفتون شد خیلی بده چون اوضاع درست نشد هیچ بدترم شد

راز خوشبختی زن و شوهر اینه که اول از همه زن و شوهر به خانواده هم احترام بزارن

عزیزم زندگیت روی نقطه ی حساسیه

من ازت می خوام فعلا به طلاق فکر نکنی چون بچه داری

با مشاوره های سایت تماس بگیر قدم به قدم راهکاراشون و بکار بگیر

ان شالله که عزت نفست رو بدست بیاری و اوضاع رو درست کنی

جدی بگیر این مسله رو

[shimaaa]

تشکر از همگی عزیزان.
عزیزم مادر شوهر من اصلا دیگه برام قابل تحمل نیست.حس نفرت دارم بهش.همیشه شوهرمو علیه من و خونوادم تحریک میکنه ولی من تا به حال هیچ بی احترامی نکردم بهش .همیشه تحقیر توهین هاشو تحمل کردم بدون اینکه جواب بدم بهش.حالا به نظرتون من چجوری ارتباطمو با این زن از خود راضی حسود ،....... درست کنم.در ضمن من اصلا به طلاق فکر نمیکنم چون با طلاق از فرزندم جدا میشم. میخوام بسوزم و بسازم.شوهر من مریض روحی روانی است

[zahra mehr]

این خصوصیات همسرم و خانواده اش هستش..دو ساله ازدواج کردم..و البته دوساله که سکوت کردم..شب عروسیم تماما با گریه گذشت بدترین شب عمرم بود..دوستم داره..ولی خیلی آزارم میده..کلا ژن خانواده شون اینجوریه...ولی الان صبرم تموم شده منم دختر آرومی بودیم ولی الان یه آدم عصبی شدم..فعلا دارم راههای باقی مونده رو امتحان میکنم..البته اگه مونده باشه..متاسفانه خانواده ما از طلاق خوششون نمیاد..موندم چیکار کنم..فقط خدا کمکمون کنه..

فرستاده شده از HUAWEI P6-U06ِ من با Tapatalk

[مازیاری]

این خصوصیات همسرم و خانواده اش هستش..دو ساله ازدواج کردم..و البته دوساله که سکوت کردم..شب عروسیم تماما با گریه گذشت بدترین شب عمرم بود..دوستم داره..ولی خیلی آزارم میده..کلا ژن خانواده شون اینجوریه...ولی الان صبرم تموم شده منم دختر آرومی بودیم ولی الان یه آدم عصبی شدم..فعلا دارم راههای باقی مونده رو امتحان میکنم..البته اگه مونده باشه..متاسفانه خانواده ما از طلاق خوششون نمیاد..موندم چیکار کنم..فقط خدا کمکمون کنه..

فرستاده شده از HUAWEI P6-U06ِ من با Tapatalk

وای من یه لحظه اسم شمارو خوندم زهره مار

[siavash_en]

من 5 ساله ازدواج کردم اما تو این 5 سال اصلا روز خوش ندیدم.من اخلاقم خیلی آرومه و خیلی ترسو هستم،شوهرم بیش اندازه عصبی دهن بین بدبین ،بد دهن،همیشه اخمو،........
من یه پسر 6 ماهه دارم فقط و فقط به خاطر اون این زندگی رو تحمل میکنم .هر روز برای شوهرم آرزوی مرگ میکنم هر روز سرم دآد میکشه و فحاشی میکنه میدونه من میترسم و به دست و پاش می افتم منو میترسونه. در ضمن این اواخر من با مادرش دعوا کردم به خاطر دخالت هاش.اونم هر روز شوهرمو تحریک میکنه میاد خونه بهم میگه دوستت ندارم بچه رو بزار خودت برو .از وقتی با مادرش حرفم شده حتی یک ثانیه هم روز خوش ندارم از بی احترامیهاش و اخم و بداخلاقیهاش. در ضمن تازگی ها تمارض میکنه که تشنج داره از ناراحتی.در حالی که همش بازیه(فقط قصدش منو ترسوندنه اینو دکتر بهم گفت تو اورژانس ).منو با بچه تهدید میکنه میبره میده مامانش نگهش میداره میدونه من چقدر به بچه وابسته ام.به نظرتون چیکار کنم.خیلی وضعیت روحیم خرابه. حتی به فکر خودکشی می افتم بعضی وقتها اما به خاطر بچه منصرف میشم.تو رو خدا راهنماییم کنید

سلام
خانم عزیز شما باید روی رفتارتان با شوهرتان کار کنید باید به صورتی رفتار کنید شوهرتون به شما اعتماد کنه نه پیش روی شما جبهه بگیره.
وقتی می بینید رفتارهای شما تا الان نتیجه نداده باید شیوه رفتاری تون رو عوض کنید.
مردها موقع عصبانیت حالت خشونت درونشون زیاد میشه و بعضی هاشون ممکنه بددهنی کنند یا دست به خشونت فیزیکی بزنند.
رفتار شما اینکه میگید به پایش افتادید داد و فریاد نکنه و موقعی که حرف میزنه و عصبانیه با ایشون صحبت نمیکنید بدترین رفتاره.همانطور که خود شما نوشتید شوهر شما از این کار شما عصبانی تر میشه.
سکوت منفی نتیجه اش از صدتا فحش و بد وبیراه برای مرد بدتره.منم باشم عصبانی باشم خانمم هیچی نگه بدتر اعصابم خورد میشه.گفتند وقتی مرد عصبانیه سکوت کنید ولی نگفتن وقتی از چیزی ناراحته و مشکلی هست ساکت باشید این کار همسرتون رو جری تر میکنه.
از دوستان خواهش میکنم اونقدر راحت نسخه زندگی مشترک دیگران رو نپیچید و طلاق...!!!! ایشون رفتارشون سراپا اشکاله!