سلام دختري هستم ٢٠ ساله. امروز صبح نامزد ٢٣ ساله م يه سفر كاري داشت. متاسفانه نمي تونستم قبل از پروازش ببينمش به خاطر همين تلفني خدافظي كرديم. بعد از خدافظي پا شدم و يه ظرف ميوه ي پوست كنده و كيك و آب ميوه و خوراكي هاي ديگه درست كردم و بسته بنديش كردم و با پيك واسش فرستادم. به خودش نگفتم كه سورپريز شه. وقتي پيك رو راهي كردم به نامزدم زنگ زدم و گفتم واسش يه بسته مياد و حواسش باشه ممكنه اسمشو بخونن. ولي اون خيلي عصباني شد و گفت واسه چي اين كارو كردي و چرا بهم نگفتي. حتي بهم گفت من دارم ميرم سوار هواپيما ميشم و بذار پيك بياد اين قدر بگرده كه خسته شه و گفت اصن نميخوام بسته رو بگيرم و اين كارا يعني چي. چرا واسم درگيري ذهني درست مي كني و من الان چي كار كنم با اين بسته و من كلي كار دارم و از اين حرفا. من در مقابل حرفاش فقط سكوت كردم و گذاشتم به حساب اين كه سفرش مهمه و خيلي فشار روشه. بعد كه بسته رو گرفت بهم زنگ زد و ازم عذرخواهي كرد و گفت حرفامو فراموش كن. ولي من واقعن دلم شكست. يعني اصن انتظار چنين عكس العملي رو نداشتم
من باعشق واسش فرستاده بودم. فكر مي كردم خوشحال شه و ازم تشكر كنه ولي...
الان از صبح دارم گريه مي كنم از طرفي با خودش هيچ ناراحتي اي نكردم كه راه دور حالش بد نشه و كارش لطمه نبينه. ولي توي خودم خيلي داغونم..
از ي طرف ديگه خوابگاهيم و دور از خانوادم. و واقعن تنهام
من فقط ميخواستم خوشحال شه
همين